ای کاش حجره های مغزتان را تکانی میدادید و تمیز میکردید !
(( این نوشته بیشتر از آنکه نقدی بر نفس عمل طلاب جوان حوزه های علمیه باشد , شکایت و گلایه ای از جوانان این مرز و بوم است که قدم در این راه نهاده اند و این روش را در زندگی خود برگزیدند ))
در چند روز اخیر عکسهائی از حجره تکانی ( تمیز کردن خانه یا اتاق هائی که طلاب و آخوندک ها در آن زندگی میکنند که نه مناسبتی و نه روز مشخصی دارد!) آخوندک ها و بچه ملاهای حوزه های علمیه در پایگاه های مجازی و رسانه ها و نشریات منتشر گردید که در آن تصاویر ما شاهد کدبانو گری و رفت و روب حجره ها توسط جوانانی که تصمیم گرفته اند آخوند بشوند هستیم !
اما به نظر من براستی این جوانان قبل از حجره تکانی محل خواب و زندگی خودشان بنابر اولویت , نیاز مبرمی به خانه تکانی و تمیز کردن حجره ها و سوراخ سنبه ها و دالان ها و پستوها و بیغوله های مغز و افکار خودشان دارند.
چرا که آنها میبایستی در وهله اول بنشینند و کمی از سلولهای آکبند و کارنکرده مغز خودشان کار بکشند و استفاده کنند و ببینند در قرن بیست یکم با چه عقلی خواهان چنین زندگی ای شده اند و بنابر چه منطق و دلیلی تصمیم گرفتند که آخوند بشوند ؟
و چرا درست در زمانی که همسن و سالان آنها در دیگر نقاط جهان تمام توان خودشان را برای پیشبرد علم و دانش و خدمت به بشریت و کشف بیشتر رازهای هستی بکار میبندند و تلاش میکنند و یا لحظات عمر خودشان را برای اختراع وسایلی برای نجات جان انسانها و یا ساختن وسایلی برای راحتی و آسایش مردم شان صرف و هزینه میکنند , اما این جوانان ایرانی تصمیم گرفتند که عمر و زمان و توان و نیروی جوانی خود را صرف یادگیری روایات غلغل بن منظر دولدول آبادی از گفتار امام زین العابدین بیمار درباره خواص زنجفیل در رفع یبوست و بواسیر و یا احادیث شیخ پشم الدین عنتر بن نسناس در مورد خاصیت نعلین زرد در تحرک قوای جنسی برای همخوابگی با کنیزکان در مطبخ و نقل قول امام جعفر صادق از جد بزرگوارش در اینباره بکنند؟!!
و یا چگونه راضی میشوند هنگامیکه همسن و سالان آنها در اقصی نقاط دنیا , تمام قدرت خلاقه و استعدادهای خودشان را برای ساختن آهنگ ها و موسیقی و تلفیق آنها با رنگ و نور و یا استفاده هر چه بیشتر از هنر برای ایجاد شادی و نشاط و شور و هیجان بیشتر در جوانان خودشان هستند و بکار میبرند , آنها بروند به این فکر بکنند که چطور در باره بریده شدن سر حسین یا قلم شدن دستان ابلفضل یا کشته شدن دو طفلان مسلم بن عقیل و زخم برداشتن یابوی حبیب بن مظاهر در صحرای کربلا در بالای منبر زوزه بکشند و بر سر و کله خود بزنند تا مردم را بیشتر به گریه بیاندازند و در غم و اندوه فرو ببرند ؟!
و همچنین این جوانان باید بدانند که با خوش بینی تمام اگر قصد و هدف آنها خدمت باشد که بنابر گفته بزرگان خودشان , هیچ خدمتی بالاتر از خدمت به خلق نیست .
مگر آنکه هدف و نیت اصلی شان از آخوند شدن , فریفتن خلق خدا برای خدمت به شیطان و در کسب رذالت و بخاطر مال اندوزی و تحصیل ثروت باشد!
که مال را هر کجا که قارون و اوناسیس و راکفلر و کنی و شیخ ابوالقاسم خزعلی رفتند و بردند , آنها نیز میروند و خواهند برد...
ولی اگر قصد و نیت پنهان آنها از آخوند شدن , کسب قدرت و یافتن شهرت و رسیدن به مقام و منصب باشد که :
اولا , زهی خیال باطل و با وجود این همه تخم و ترکه و آقا زاده , اگر اینها جان بکنند و در پاچه خواری و دستمال کشی نبوغ ذاتی هم داشته باشند , در آخر مقامی جز پر کردن آفتابه آقایان و خبردار ایستادن در جلوی مستراح و یا کیف کشی و شستن ماشین آقازاده ها نصیبشان نخواهد شد و بدست نخواهند آورد .
و دوما , گیریم که از هزارتای آنها یکی شانس بیاورند و بخت یارش باشد و دری به تخته ای بخورد و به مقامی برسد ...
که به نظر من آنهم به فحش هائی که در زمان تصدی و زنده بودنشان میشنوند و میخورند و لعن و نفرینی که به خودشان و پدر و مادرشان و جد و آبادشان و زنده و مرده آنها حواله میشود و میرسد , صرف نمیکند و نمی ارزد!
و تازه اگر , ( خوب به این نکته توجه کنید و دقت داشته باشید) و تازه اگر , قبل از آنکه این جوانان خام خیال و نادان به درجه حجت الاسلامی و آیت الهی و جه و مقامی برسند کاسه صبر مردم لبریز نشود و لهیب آتش خشم و کینه آنها دامان آنها را فرا نگیرد و آش نخورده و دهان سوخته نشود و هنوز به جائی نرسیده و طعم قدرت را نچشیده بخواهند تاوان ظلم و جنایات استادان معمم خود را بدهند و بسوزند ...!
بنابر این بسیار لازم و ضروری میباشد که این جوانان بجای خانه تکانی احمقانه و تمیز کردن حجره خودشان , یک خانه تکانی درست و حسابی در مغز و افکار و رفتار کنونی خود بکنند و گرد و غبار فرش ذهن خودشان را بتکانند و بروبند...
من الله التوفیق !
(( این نوشته بیشتر از آنکه نقدی بر نفس عمل طلاب جوان حوزه های علمیه باشد , شکایت و گلایه ای از جوانان این مرز و بوم است که قدم در این راه نهاده اند و این روش را در زندگی خود برگزیدند ))
در چند روز اخیر عکسهائی از حجره تکانی ( تمیز کردن خانه یا اتاق هائی که طلاب و آخوندک ها در آن زندگی میکنند که نه مناسبتی و نه روز مشخصی دارد!) آخوندک ها و بچه ملاهای حوزه های علمیه در پایگاه های مجازی و رسانه ها و نشریات منتشر گردید که در آن تصاویر ما شاهد کدبانو گری و رفت و روب حجره ها توسط جوانانی که تصمیم گرفته اند آخوند بشوند هستیم !
اما به نظر من براستی این جوانان قبل از حجره تکانی محل خواب و زندگی خودشان بنابر اولویت , نیاز مبرمی به خانه تکانی و تمیز کردن حجره ها و سوراخ سنبه ها و دالان ها و پستوها و بیغوله های مغز و افکار خودشان دارند.
چرا که آنها میبایستی در وهله اول بنشینند و کمی از سلولهای آکبند و کارنکرده مغز خودشان کار بکشند و استفاده کنند و ببینند در قرن بیست یکم با چه عقلی خواهان چنین زندگی ای شده اند و بنابر چه منطق و دلیلی تصمیم گرفتند که آخوند بشوند ؟
و چرا درست در زمانی که همسن و سالان آنها در دیگر نقاط جهان تمام توان خودشان را برای پیشبرد علم و دانش و خدمت به بشریت و کشف بیشتر رازهای هستی بکار میبندند و تلاش میکنند و یا لحظات عمر خودشان را برای اختراع وسایلی برای نجات جان انسانها و یا ساختن وسایلی برای راحتی و آسایش مردم شان صرف و هزینه میکنند , اما این جوانان ایرانی تصمیم گرفتند که عمر و زمان و توان و نیروی جوانی خود را صرف یادگیری روایات غلغل بن منظر دولدول آبادی از گفتار امام زین العابدین بیمار درباره خواص زنجفیل در رفع یبوست و بواسیر و یا احادیث شیخ پشم الدین عنتر بن نسناس در مورد خاصیت نعلین زرد در تحرک قوای جنسی برای همخوابگی با کنیزکان در مطبخ و نقل قول امام جعفر صادق از جد بزرگوارش در اینباره بکنند؟!!
و یا چگونه راضی میشوند هنگامیکه همسن و سالان آنها در اقصی نقاط دنیا , تمام قدرت خلاقه و استعدادهای خودشان را برای ساختن آهنگ ها و موسیقی و تلفیق آنها با رنگ و نور و یا استفاده هر چه بیشتر از هنر برای ایجاد شادی و نشاط و شور و هیجان بیشتر در جوانان خودشان هستند و بکار میبرند , آنها بروند به این فکر بکنند که چطور در باره بریده شدن سر حسین یا قلم شدن دستان ابلفضل یا کشته شدن دو طفلان مسلم بن عقیل و زخم برداشتن یابوی حبیب بن مظاهر در صحرای کربلا در بالای منبر زوزه بکشند و بر سر و کله خود بزنند تا مردم را بیشتر به گریه بیاندازند و در غم و اندوه فرو ببرند ؟!
و همچنین این جوانان باید بدانند که با خوش بینی تمام اگر قصد و هدف آنها خدمت باشد که بنابر گفته بزرگان خودشان , هیچ خدمتی بالاتر از خدمت به خلق نیست .
مگر آنکه هدف و نیت اصلی شان از آخوند شدن , فریفتن خلق خدا برای خدمت به شیطان و در کسب رذالت و بخاطر مال اندوزی و تحصیل ثروت باشد!
که مال را هر کجا که قارون و اوناسیس و راکفلر و کنی و شیخ ابوالقاسم خزعلی رفتند و بردند , آنها نیز میروند و خواهند برد...
ولی اگر قصد و نیت پنهان آنها از آخوند شدن , کسب قدرت و یافتن شهرت و رسیدن به مقام و منصب باشد که :
اولا , زهی خیال باطل و با وجود این همه تخم و ترکه و آقا زاده , اگر اینها جان بکنند و در پاچه خواری و دستمال کشی نبوغ ذاتی هم داشته باشند , در آخر مقامی جز پر کردن آفتابه آقایان و خبردار ایستادن در جلوی مستراح و یا کیف کشی و شستن ماشین آقازاده ها نصیبشان نخواهد شد و بدست نخواهند آورد .
و دوما , گیریم که از هزارتای آنها یکی شانس بیاورند و بخت یارش باشد و دری به تخته ای بخورد و به مقامی برسد ...
که به نظر من آنهم به فحش هائی که در زمان تصدی و زنده بودنشان میشنوند و میخورند و لعن و نفرینی که به خودشان و پدر و مادرشان و جد و آبادشان و زنده و مرده آنها حواله میشود و میرسد , صرف نمیکند و نمی ارزد!
و تازه اگر , ( خوب به این نکته توجه کنید و دقت داشته باشید) و تازه اگر , قبل از آنکه این جوانان خام خیال و نادان به درجه حجت الاسلامی و آیت الهی و جه و مقامی برسند کاسه صبر مردم لبریز نشود و لهیب آتش خشم و کینه آنها دامان آنها را فرا نگیرد و آش نخورده و دهان سوخته نشود و هنوز به جائی نرسیده و طعم قدرت را نچشیده بخواهند تاوان ظلم و جنایات استادان معمم خود را بدهند و بسوزند ...!
بنابر این بسیار لازم و ضروری میباشد که این جوانان بجای خانه تکانی احمقانه و تمیز کردن حجره خودشان , یک خانه تکانی درست و حسابی در مغز و افکار و رفتار کنونی خود بکنند و گرد و غبار فرش ذهن خودشان را بتکانند و بروبند...
من الله التوفیق !
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر