جمعه، آبان ۰۹، ۱۳۹۳

واقعا اگر این آمریکا و انگلیس نبودند جمهوری اسلامی چی کار میکرد ؟

   واقعا اگر این آمریکا و انگلیس نبودند جمهوری اسلامی  چی کار میکرد ؟

 

تا حالا شده که یکبار بنشینید و خیلی جدی فکر کنید که اگر آمریکا و انگلیس نبودند جمهوری اسلامی چه خاکی بر سرش میریخت؟

جدی تا حالا به این فکر کردید که اگر آمریکا و انگلیس نبودند , جمهوری اسلامی این همه گند و افتضاح و بی لیاقتی و ندونم کاری خودش را به خیک کی میخواست ببنده ؟

بخاطر طمعکاری خودشون تورم بالا میره , میگویند کار آمریکاست !

برای حساب پس انداز های خودشون پوند و دلار  میخرند و ریال را بی اعتبار میکنند , میگویند کار انگلیسه !

دانشجوها را کتک میزنند و مغزها را فراری میدهند , میگویند دست آمریکا تو کار هست !

با دروغ و نیرنگ , دین  و ایمان مردم را به باد دادند , میگویند دسیسه انگلیس هاست !

گفتند اقتصاد مال خره و تحریم شدیم ,میگویند نقشه CIA  برای ضربه به نظام مقدسه !

مردم را بدبخت و کردند و تا اعتراض بکنند , میگویند  برنامه MI 6 برای براندازی هست !

یارو با VOA  مصاحبه میکنه , میگویند نوکر استکبار جهانی هست !

طرف آهنگ بندری از BBC  تقاضا  میکنه , میگویند جیره خوار استعمار پیر هست !

آب پشت سدها خالی میشه , کار عوامل امریکائی ها هست !

اتوبوسهای اسکانیا آتیش میگیره , کار کارمندان محلی سفارت انگلیس هست !

لامپ مستراح خونشون میسوزه و روشن  نمیشه , کار ایادی امریکائی ها هست !

چرخ ماشینشون پنچر میشه و زاپاس ندارند , دسیسه روبه پیر انگلیس مزور هست !

و حالا هم که اسید پاشی به دختران مردم هم شد کار آمریکا و انگلیس ها ...
 

بابا اگر انگلیس و آمریکا  با ما بد  هستند و با ما دشمنی میکنند , پس اینها توله سگهای کی هستند که دارند همانجا با بورسیه و پول این مملکت و مردم به هوای درس خوندن , دختر دربان دانشگاه و نوه سرایدار آپارتمان شان را حامله میکنند و به ایران میفرستند؟

پس چرا سر وته خودتون را میزنند یا کنار رود تایمز قدم میزنید و یا با مجسمه آزادی عکس یادگاری میندازید ؟

البته شما تقصیر ندارید آخه هنوز یه مشت ابله نفهم هستند که این حرفهای شما را گوش بدهند و باور کنند و بریزند تو خیابون و مرگ بر آمریکا بگویند !

آخرش هم ...

برای آمریکا شاخ و شونه میکشند و قپی میان وطرف پوزشون را میزنه و آخرش میشینند پای میز مذاکره و اسمشو میزارن نرمش قهرمانانه !

مثل گوسپند میریزن تو سفارت انگلیس وغارت میکنند و یارو میگه دیگه بجای سفیر دربان و سرایدار میفرستیم , میگویند از سر گیری روابط دیپلماتیک بر اساس احترام متقابل !

خدا سایه آمریکا و انگلیس را از سر نظام مقدس جمهوری اسلامی کم نکنه ...

نماینده ولی فقیه در استان لرستان و امام جمعه خرم آباد به جوسازی های اخیر رسانه های بیگانه اشاره کرد و گفت: بدون تردید حادثه اسیدپاشی کار سرویس های اطلاعاتی انگلیس و آمریکا بوده است.

م.خ :  http://www.afkarnews.ir/vdcizraput1ayv2.cbct.html 

 

مداح هفت تیر کش را به بیت رهبری راه ندادند !

       مداح هفت تیر کش را به بیت رهبری راه ندادند !

            
             

بیچاره حاج محمود کریمی , همان مداحی که تهران را با تگزاس اشتباه گرفت و به ماشین مردم تیر اندازی کرد , آخه امسال آدم حسابش نکردند و به  بیت رهبری راهش ندادند و دعوتش نکردند !

حیوونکی خیلی دلش میخواست که به بیت برود ...

میگویند یکی دوشب هم رفته سر کوچه آقا اینها و هی رد شده و خودش را نشان داده و این پا و اون پا کرده و حتی برای مجتبی و آقا وحید هم دست تکان داده...

ولی تحویلش نگرفتند و دست از پا درازتر رفته روضه اش را خوانده و پنج میلیون را گرفته و برگشته خانه دمرو افتاده و تا صبح صدای هق هق گریه اش همسایه ها  را از خواب  و زندگی انداخته ...!

    

اما از دلسوزی بیجا که بگذریم و عقل را بر احساس مسلط کنیم باید
بگوئیم :

مرتیکه عجب روئی هم دارد ؟

چشم سفید ابله چه فکری میکند ؟

فکر میکند با این گندی که بالا آورد ه بود , قوه قضائیه و نیروی انتظامی عاشق ابروهای پاچه بزی اش بودند ,یا محو صوت داوودی بدتر از نکیرالاصواتش شدند که دمش را نگرفتند و به زندان نینداختندش ؟

واقعا این روضه خوان دوزاری چه فکری کرده ؟

فکر میکند عددی هست و تحویلش میگیرند ؟

یا اگر او نوحه نخواند باید در مسجد و هیات و کربلا را ببندند ؟

بدبخت نفهم ای محمود  ,

بیچاره همین آقا باز دوباره از همان جسم علیل ویه خورده آبروئی که از سر احمدی نژاد باقی مانده برایت مایه گذاشت, وگرنه این صادق دیوانه دو سوته فرستاده بودت بالای دار که برای کلاغ ها نوحه بخوانی و زوزه بکشی ....

حالا یکی دوسال مثل بچه آدم زندگی کن و دوباره شر و شور راه نیانداز و با این اراذل و اوباشی که جمع میشوید و میروید شمال تک چرخ میزنید , نپر و نگرد , تا خودم ببینم برایت چکارمیتوانم بکنم ؟

         محمود این صد مرتبه ...آدم باش .//

 

 

پنجشنبه، آبان ۰۸، ۱۳۹۳

نهایت فهم و شعور دولتمردی بنام محمد جواد لاریجانی

نهایت فهم و شعوردولتمردی بنام محمد جواد لاریجانی



(( کسانیکه هنوز به غیر ایرانی بودن این اشخاص و دشمنی آنها با ایران و ایرانی شک دارند دقت کنند ))

محمد جواد لاریجانی برادر بزرگ خانواده دالتون های عراقی الاصل  در گفتگوئی با شبکه خبری CNN  امریکا در مورد گزارش احمد شهید در مورد نقض قوانین حقوق بشردر ایران  به مجری برنامه چنین میگوید :

[[ آقای لاریجانی که با شبکه سی‌ان‌ان گفت‌وگو می‌کرد، در پاسخ به سوال مجری در مورد ادعاهای مطرح شده در این گزارش، گفت:

«این گزارش نه معتبر و نه مستدل است. بله ما در ایران اعدام داریم، اما بخش اعظم آن مربوط به جرایم مربوط به مواد مخدر است و بیش از 90 درصد از موارد اعدام در سال جاری مربوط به مواد مخدر بوده، تمام جهان از جمله ایالات متحده و دیگر جوامع غربی از مبارزه ایران با مواد مخدر نفع می‌برند. به همین جهت جهان غرب باید از ایران به دلیل مبارزه یکجانبه و قاطعانه با جرایم مربوط به مواد مخدر، متشکر باشد.»]]

منبع خبر : http://www.tabnak.ir/fa/news/445806/لاریجانی-بیشتر-اعدام‌ها-مربوط-به-مواد-مخدر-است

توجه کنید از آمار ٥٢٨ نفر اعدامی ١٥ ماه گذشته تقریبا ٤٧٧ نفر آن بخاطر (( به بهانه )) مواد مخدر اعدام شدند.

                     

 یعنی ٤٧٧ نفرکه اکثرا از جوانان و سرمایه های اصلی کشور میباشند را که از فرط بیکاری حاصله از ندانم کاری ها و بی کفایتی و بی لیاقتی مسئولین نظام  و اکثرا از سر ناچاری به این کار قاچاق و مواد مخدر روی آوردند را کشته اند و تازه میگوید چرا امریکا به ما آفرین و باریکلا نمیگوید ؟

و بخاطر کشتن جوانان ایرانی از ما تشکر و قدردانی نمیکند ؟

و مبارزه با مواد مخدر نظام مقدس جمهوری اسلامی یعنی تعداد بیشتری از جوانان و مردان این سرزمین را بخاطر نشان دادن مبارزه با مواد مخدر (( که اصل قاچاق و ترانزیت آن دست سپاه و خود این آقایان هست )), اعدام کردن و کشتن ... 

بعد فهم شعور این آدم  را ببینید که بخاطر نسل کشی ایرانیان و جنایت و آدمکشی از اجانب و دیگر کشور ها توقع  تشکر و قدردانی ودستخوش هم دارد !!!

دست میرزا هاشم آملی درد نکنه با این بچه پس انداختنش ......

  

 

لابد دارند از همکاری برادرانه خودشان در جنایت و به ریش مردم               ایران                 میخندند...  

واکنش مقامات و مسولین نظام در مورد اسید پاشی ها

واکنش مقامات و مسولین نظام در مورد اسید پاشی ها

 

مقام عظما رهبر فتانه و فرزانه انقلاب در نماز عید  فطر سال بعد میفرمایند : اسید پاشی هم مانند بلایای طبیعی میماند ! مانند سیل , مانند توفان , مانند زلزله  ...فقط دشمن را باید در این فتنه شناسائی  کرد و فقط دشمنان نظام هستند که با دشمنی با نظام مقتدرما که  در دنیا مقام علمی دارد هست و خیلی دشمن ما هستند.

رئیس جمهور حسن آقا : من از مردم درد کشیده و از این ملت شریف و صبور میخواهم که اجازه  بدهند دولت با تدبیر اول مساله نشست ها را با جواد و اشتون حل کنند و امید حاصله از آن این سوزش پلید و وحشتناک اسیدی در  مردم را متعادل خواهد کرد و امید خواهد داد .
 گفتم که کلید این مشکل را خیلی زود برای من بیاورند ...

رئیس مجمع تشخیص نظام : رئیس اصلی که در آن دنیا درگیر تفهیم روزهای دادگاهی خودش  در دادگاه عدل الهی توسط شیاطین و ملایک میباشد , بنابرین بسراغ شخ اکبر رفسنجانی که هم رئیس سابق بود و هم عشق دوباره ریاست مجمع را دارد رفتیم و ایشان گفت : در هشت سال گذشته تمام سرمایه های بالقوه کشور بابت هزینه های بیخودی تلف شده و این معضل اسید پاشی هم ریشه در همان هشت سال دولت نظر کرده دارد .

رئیس قوه قضائیه لاریجانی : این اسید پاشی ها اصلا بخاطر بد حجابی و کم حجابی و اینها نبوده بلکه چند نفر باهم شوخی داشتند که این کار را کردند و ما پیش پیش حکم اعدام آنها را صادر کردیم و برگه های انهم آماده هست و در پارک ملت هم چوبه های در آنها را برپا کردیم و همینکه نیروی انتظامی آنها را دستگیر کند بدون محاکمه بالای دار خواهند رفت .

رئیس مجلس شورای اسلامی لاریجانی : هوی قندون پرت نکن بی تربیت نمیگذارند من بگویم که این فتنه اسید پاشی از خارج وارد شده , بی ادب فحش نده .... اسید پاشی کار دشمنان خارجی , به داداشم فحش نده ها , شنود کار میزارید ؟ ما نمایندگان خانه ملت ...آقا دمپائی پرت نکن این لنگه کفش مال کیه ؟ 

اون لاریجانی که هیچوقت نیست : نمیدونم چرا فکر میکنم که این اسید پاشی کار خارجی های غرب  باید باشه که میخواهند حقوق بشر اسلامی و قانون زیبا و شیرین قصاص ما را که بهترین قانون هست مخدوش کنند , احساس میکنم کار همین احمد شهید باشه ...

نمایندگان مجلس : مشغول نوشتن طرح دوفوریتی اعمال امر به معروف و نهی از منکر به مردم حتی در خانه هایشان هستند و برای امر به معروف کردن اموات هم مشغول رای گیری میباشند !

امام جمعه اصفهان : این کارها اصلا درست نیست و نباید اینطوری امر به معروف بکنند , من گفتم چوب را در اسید تر کنند و بعدا بزنند نه آنکه اسید بپاشند , البته من الان دارم بدجوری منتظر هستم تا ببینم نتیجه این ها کی به اطلاع من میرسانند ....

نماینده مردم اصفهان : این اسید پاشی کار خود صهیونیست ها هست و همین دیشب من رفتم سر کوچه که آشغال بزارم دیدم دوتا مزدور صهیونیستی که سوار موتور بودند میخواستند روی دوتا از خانمهائی که هم چادری بودند و هم مقنعه داشتند و روی چادر هایشان هم دوتا روسری بسته بودند اسید بپاشند که تا من گفتم دزد بگیریدشون فرار کردن و رفتن لای دست ارباب جهانخوارشان  ..

رئیس نیروی انتظامی اصفهان : ما خیلی به دستگیری عوامل اسید پاشی نزدیک شدیم و تقریبا ٩٧% و خرده ای آنها را شناسائی کردیم و دیروز دوتا از مشکوکن را گرفتیم که شماره عینک یکی از آنها با مسببین اصلی نیم درجه فرق دشت و آزادشون کردیم , ولی تا دلتون بخواد ضد انقلاب و سلطنت طلب و عوامل فتنه از اعتراضات گرفتیم که فکر میکنم خبرنگار ایسنا و حسین شریعتمداری هم جز اینا بودند و شایعه ای هم از حضور فردوسی پور نود هم پخش شده بود که صحت نداشت ....

اطلاعات  سپاه اصفهان : برداران گمراه امام زمان تاکنون پنج فیسبوک باز و دوتن از ایادی سایتهای ضد انقلاب را گم گور کردند و اینک مشغول شناسائی مابقی اسید پاشان در تویتر و بالاترین میباشند , و همینجوری هم چند تا از دانشجو ها را احضار کردیم که ازشون اسید پاش بسازیم یا چند تا اسید پاش از توشون در بیاریم ...

یونسی دستیار ویژه روحانی : اگر این اسید پاش ایرانی باشه و تهش آرم جمهوری اسلامی هم خورده باشه باز هم یک مزدور خارجی هاست و بچه ما آنها را در فرودگاه رصد کرده بودند و موفق شدند بفهمند که آنها اسید را در شیشه های ویسکی و ودکا وارد کرده بودند , ولی مطمئن باشید مزدور اجانب بودند ...

بعضی از خبرنگاران که فکر میکردند محمد جواد ظریف هم بچه اصفهان هست و شاید حرفی برای این اسید پاشی داشته باشد نزد وی رفتند که او با خنده خنده گفت : به من ربطی نداره و نظرم را در صفحه فیسبوک خودم نوشتم ....

و باز هم در آخر و نخودی همه کارها سایت احمدی نژاد نوشت که احتمال داره که به یاری امام زمان که این ماه نه ...دو سه ماه دیگه ظهور میکنه , این کار کار مذهبی های گروهای تند روئی باشه که اواخر ریاست
جمهوری پشت منو خالی کردند و زیر آب اسفندیار را زدند ...
 و همچنان اسید پاش اصلی ول میگردد ....   


 

چهارشنبه، آبان ۰۷، ۱۳۹۳

احمقانه ترین توجیهی که در عمرم دیدم و خواندم !

    احمقانه ترین توجیهی که در عمرم دیدم و خواندم !



آیا تابحال مثال عذر بدتر از گناه را شنیده اید ؟

مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم بخاطر عاشورا عذری آورد که حیثیت خداوند را هم به زیر علامت سوال برد و بنی امیه را از خداوند مقتدرتر دانست !!
 

به گزارش فارس، یکی از سؤالاتی که پیرامون عاشورا مطرح می‌شود، این است که :

محرم جزو ماه‌های حرام است، پس چرا امام حسین(ع) در این ماه جنگ کرد؟

اصلاً فلسفه اینکه خدا خواست تا واقعه عاشورا در این ماه باشد،  چیست؟

پاسخ : این ابن زیاد و عمر بن سعد بودند که امام حسین(ع) را در کربلا محاصره کرده و جنگ را آغاز کردند و تلاش امام در جهت ممانعت از وقوع جنگ در ماه حرام در قلب آن از خدا بی‌خبران مؤثر نیفتاد، فلذا امام به دستور قرآن که می‌فرماید: ماه حرام در برابر ماه حرام (اگر دشمنان، احترام آن را شکستند و در آن با شما جنگیدند، شما نیز حق دارید مقابله به مثل کنید) و تمام حرام‌ها (قابل) قصاص است، هر کسی به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدی کنید و از خدا بپرهیزید...[6]، در صدد دفاع برآمده و از باب دفاع و مقابله به مثل با آنان جنگید، روی این حساب امام حسین (ع) در کربلا دفاع کرد نه جنگ.[7]

با توجه به توضیحی که در پاسخ بخش اول پرسش داده شد، زمینه و مجال بررسی بخش دوم نمی‌ماند، زیرا نه تنها خواست خدا وقوع حادثه عاشورا در ماه محرم نبوده تا از فلسفه آن سؤال شود، بلکه خواست خدا این بوده که این حادثه در ماه محرم واقع نشود، زیرا خداوند از وقوع جنگ و خونریزی در ماه‌های حرام از جمله محرم کلاً منع فرموده است، این بنی‌امیه و عمّال حکومت آنان بودند که این حادثه تلخ و دلخراش را در ماه حرام به وجود آوردند و وقوع این حادثه تلخ در ماه محرم بر خلاف دستور خدا نشانه دیگری بر نفاق بنی‌امیه است.

منبع خبر :http://www.tabnak.ir/fa/news/445587/چرا-خدا-خواست-واقعه-عاشورا-در-ماه-محرم-باشد

اگر خواست خدا واقعه عاشورا در محرم نبود پس خواست که بود ؟

و آن چه کسی هست که خواست و اراده اش از خواست اراده خدا قویتر است ؟

اگر همه چیز خواست خدا هست و خدا بر همه چیز قادر و عالم هست , پس واقع کربلا هم خواست و کار خدا بوده و اگر خواست خدا نبوده که پس الله هم قادر و عالم نیست و دروغ میگویند !

پس اگر از  روز ازل مشیت الله بر کشته شدن حسین در روز دهم ماه محرم الحرام بوده , دیگر حرام کردن  جنگ و خونریزی در ماه محرم چگونه از جانب الله صادر شده ؟

و با چه عقلی جنگ را در محرم حرام میکند ولی  کشته شدن حسین را را در همان محرم الحرام قرار میدهد؟

و چرا حسین که میدانسته در محرم الحرام جنگ ممنوع است ,, قیام میکند ؟
آیا حسین نمیتوانست دو ماه بعد قیام کند و خون و خونریزی راه نیاندازد ؟

و چرا حسین که میدانست ماه محرم جنگ و قتاله حرام است بخاطر دستور خدا کوتاه نیامد و با یزید بیعت نکرد و برعکس انقدر آدم کشت که خون تا رکاب ذوالجناح بالا آمد؟

تا  آخر جبرئیل دست به دامنش شد که تورو خدا انقدر نکش و بیخیال شو و بگذار سرت را ببرند که با هم  بزنیم تو بهشت....

 

صدور حکم اعدام در جمهوری اسلامی راحتتر از آب خوردن ...

صدور حکم اعدام در جمهوری اسلامی راحت تر از آب خوردن ...

  

در یک حکومت خوب و مقتدر و تثبیت شده , خالی بودن زندانها و کم بودن مجازات ها دلیل آن نیست که کمتر مجازات میکنند , بلکه بدان علت است که مجرمین و خلافکاران کمتر هستند و از طرف دیگر پر شدن زندانها و زیاد شدن مجازات ها نشان ضعف و بی عرضگی یک حکومت میباشد.

هر خلافکاری را میتوان به راه راست هدایت کرد و پس از پشمان شدن میشود او را بخشید مگر مجرمان و جنایتکارانی را که وجود آنها برای دیگر افراد جامعه مضر و خطرناک باشد و در صورت آزاد بودن و یا آزاد کردن او جان افراد دیگر به خطر بیفتد و تهدید شود که در آنصورت چاره ای جز اشد مجازات یعنی حکم اعدام نیست و کشتن او بخاطر تضمین امنیت و حفظ جان افراد جامعه واجب و لازم الاجرا میباشد.


یک حکومت مسئولیت محکوم کردن بزهکاران و خلافکاران را به ماموران و قضات خود میدهد و مرگ و زندگی یک مجرم در دست آنهاست و همانها هستند که   دوران محکومیت یک مجرم که روزهای زندگی او میباشد را مشخص میکنند و حکم بر آن میدهند که آن روزها را پشت میله های زندان بگذراند .

اما نکته اصلی اینجاست که آیا این ماموران و قضات صلاحیت دادن حکم اعدام یک محکوم را دارند و در پاکی و درستکاری آنها هیچ تردیدی نیست ؟

و چگونه در صورت اثبات بیگناهی یک فرد محکوم پس از اعدامش , آنها میتوانند که آنرا جبران کنند؟

آیا آنها میتوانند که به کسیکه حکم اعدام او را صادر و آنرا اجرا کردند جان دوباره ببخشند و او را زنده کنند ؟

پس تنها میتوانیم صدور حکم اعدام را بشخص عادلی واگذار کنیم که هیچوقت گناهی نکرده و هیچگاه نیاز به بخشش نداشته است .

جمهوری اسلامی در طی پانزده ماه ٥٢٨ نفر را محکوم به اعدام و حکم آنها را نیز اجرا نموده است .

آیا همه آن ٥٢٨ نفر لایق مجازات اعدام بودند ؟

آیا  تمام آن ٥٢٨ نفر برای جامعه خطرناک بودند ؟

آیا تمام آنها دارای شرایطی بودند که درصورت زنده نگهداشتن شان  جان دیگر افراد جامعه تهدید میشد و بخطر می افتاد ؟

آیا در مورد همه آنها مجازات اعدام , حکمی برحق و درستی بوده است ؟

اگر برای ٥٢٧ نفر از آنها حکم اعدام درست و برحق بود مطمئنا این حکم در مورد ریحانه جباری ناحق و نادرست بود و مجازات او اعدام نبود .

خداوند عاملین مجازات او را نبخشاید و به امید روزی که تمام عاملین اعدام ریحانه در دادگاهی پاسخگوی این کار خود باشند .//

 

دوشنبه، آبان ۰۵، ۱۳۹۳

او فکر می‌کند قرار است دست پنهانی او را نجات دهد

        او فکر می‌کند قرار است دست پنهانی او را نجات دهد

 

اولیای دم مرحوم سربندی (( بیان واقعیت‌های پرونده )) از سوی ریحانه را تنها شرط خود برای بخشش قاتل اعلام کردند.

کدام حقیقت را میخواهند بدانند ؟

از کدام واقعیت سخن میگویند ؟


ریحانه میگفت :

[[ من یک طراح هستم و مرا به بهانه طراحی به آن خانه بردند. اما موضوع چیز دیگری بود و قصد تعرض به من را داشتند که مقاومت کردم.]]


 چرا اینجا ریحانه از جمع سخن میگوید : بردند و داشتند...؟

[[ نقل شده : براساس شواهد و اسناد مضبوط در پرونده، کليه‌ی اعمال مقتول در روز وقوع قتل، حاکي از قصد ايشان براي برقراري رابطه‌ی جنسي با ريحانه دارد. در ادامه‌ی اين شواهد را مرور مي‌کنيم:

شهادت آقاي شاهرخ ش و ساير کارکنان شرکت تيراژه، و نيز پرينت اس‌ام‌اسي که از موبايل مقتول به موبايل ريحانه زده شده که «سلام من کوچه‌ی درفش هستم، پلاک ۵۲؟» که نشاني شرکت تيراژه است نشان مي‌دهد مقتول به‌طور شخصی و با اتومبيل خود به دنبال ريحانه رفته و وي را از در شرکت محل کار خود سوار و به محل وقوع قتل برده است. اين در حالي است که فاصله‌ی ميان شرکتي که ريحانه در آن‌جا مشغول به کار بوده، واقع در خيابان مفتح و محل وقوع قتل، واقع در خيابان ميرعماد بسيار کم بوده است. بنابراين، باز هم اين مقتول است که به دنبال ريحانه آمده و او را سوار اتومبيل شخصي خود کرده است؟!
بنا به اظهارات ريحانه، مقتول پس از ريختن آب‌ميوه، روي کاناپه‌اي که در آپارتمان بوده، ملافه‌اي پهن مي کند. اين اظهار که کاملاً با عکس‌هاي صحنه‌ی قتل، مضبوط در پرونده تطابق دارد نيز نشانه‌اي از قصد قبلي مقتول براي برقراري ارتباط جنسي است. ]]

اما  مردي كه حكم قصاص را صادر كرد واشراف كامل به اين پرونده دارد. قاضي بازنشسته حسن تردست در گفت‌و‌‌گو با«قانون» گفت :

[[ خانم جباری حداقل سه بار در دادگاه گفت من به مقتول سرویس می‌دادم تا او هم به من خدمات بدهد. اصلاً رابطه کاری مطرح نبود. دراصطلاح این گروه از جوانان بی‌بندوبار، منظورازسرویس دادن، ایجاد روابط نامشروع ودر اختیار قراردادن خوداست!]]


چطور صادر کننده حکم قصاص مدعی رابطه نامشروع و اقرار سه باره متهمه به آن است در حالی که متهمه میگوید قصد تعرض داشتند من مقاومت کردم ؟


 
 

ریحانه  در اعترافات اولیه میگوید :

[[دوست مرتضی تماس گرفت و با من قرار گذاشت تا دفتر کار را ببینم. وقتی به آپارتمان رسیدم مرتضی سجاده‌اش را پهن کرد تا نماز بخواند.]]


زمان مذکور وقت نماز نبوده ( ۶ الی ۶ ونیم بعد از ظهر  تابستان ) و به هیچ وجه با عقل جور در نمی آید کسیکه بخواهد به دختری تجاوز بکند شروع به خواندن نماز بکند !!

[[ من در را نیمه باز گذاشته بودم اما او از من خواست در را ببندم و روسری‌ام را دربیاورم، قبول نکردم. وقتی از در فاصله گرفتم خودش جلو آمد و در را بست. خواست به من نزدیک شود. من قبول نکردم. یک لحظه که سرش را برگرداند من چاقویی از کیفم بیرون آوردم و از پشت ضربه‌یی به او زدم. مرتضی روی زمین افتاد. ]]

این اعتراف هم دروغ و غیر ممکن است زیرا قد مقتول بسیار بلندتراز قد ریحانه بوده و نه تنها مقتول بلکه هر  ورزشکار و دارنده دان ۴ کاراته و مسلط به فنون دفاع شخصی باشد , با یک ضربت چاقو بر زمین نمیافتد ,بلکه حتی اگر چاقو به جای حساسی هم خورده باشد اولین کاری که میکند بر میگردد تا چاقو را از ضارب بگیرد که ضربات بعدی را نزند ! 

[[ در همین هنگام در از بیرون باز و « ش» وارد شد.
او به من گفت : چکار کردی؟
به سمت اپن آشپزخانه رفت، چند کاغذ آنجا بود برداشت و فرار کرد.
بعد هم من از خانه بیرون آمدم. در همین حال تحقیقات پلیس نشان داد دو لیوان آبمیوه روی اپن آشپزخانه محل قتل وجود داشت که یکی از آنها را مرتضی مقتول پرونده خورده و دیگری برای ریحانه ریخته شده بود که حاوی داروی بیهوشی بود. ]]

اگر تحقیقات پلیس نشان میدهد که مقتول آبمیوه حاوی داروی بیهوشی را خورده که دیگر نیازی به کشتن او نبود و با بیهوشی او ریحانه راحت میتوانست فرار کند ؟؟!!
ولی قاضی تردست میگوید :

[[ ریحانه  فکر می‌کرد با کنترل سرویس دادن‌هایش دست وی است و بازیچه‌ شدن را تحمل نمی‌کرد ولذا وقتی مقتول به‌طرف وی می‌آید تا اورا طبق معمول این‌گونه روابط، لمس کند وی امتناع کرده ودر مقابل این جمله که «روسریت را درآر وراحت باش وجایی نمی‌تونی بری»، به‌شدت عصبانی ووقتی مقتول برای نماز دوم به‌طرف سجاده می‌رود، ریحانه بدون اعلام اعتراض و یا فریاد اینکه می‌خواهد منزل را ترک کند از کیف خود چاقوی ۲۵ سانتی تازه خریداری شده را درآورده وناگهان ازپشت به کتف او با شدت ضربه می‌زند که به‌علت بلندی تیغه چاقو از بین استخوان‌ها وارد فضای سینه شده وناف اصلی ریه را می‌شکافد .]]


اینجا انگار که  قاضی تردست بجای برگه  بازجوئی ریحانه برگه  تهیه شده توسط ( ش ) و دوستان با نفوذش را روخوانی میکند!

این گفته تردست کاملا دروغ میباشد قد ریحانه بسیار کوتاه تر از قد سربندی بوده و چنین چیزی امکان ندارد !

اینطور که قاضی تردست تعریف میکند , آدم خیال میکند که انگار خودش هم آنجا بوده و صحنه را به چشم خود دیده است !!؟

پس بقول قاضی عادل , مقتول در حین نماز نبوده و در حین رفتن به طرف سجاده  بوده و ریحانه که یک سر و گردن از مقتول بلندتر بوده ! چاقو را از بالا در کتف او فرو میکند !!!!؟؟؟


اما اختلاف میان گفته های قاضی تردست و پسر مقتول:

[[ خبرنگار : متاسفانه برخی دخترهای جوان برای دفاع از خودشان سلاح سرد حمل می‌کنند. بدون اینکه آگاهی کاملی از این ماجرا داشته باشند. ممکن است اقدام ریحانه هم به دلیل همین ناآگاهی‌اش باشد و قصد و نیتی برای کشتن پدر شما نداشته باشد.

پسر مقتول :
ممکن است.

خبرنگار : شاید کسی هم این کار را کرده باشد.

پسر مقتول :  اما من معتقدم همه آدم‌ها فرق این را می‌دانند.

خبرنگار : شما اگر خودت هم بخواهی یک روزی از خودت دفاع کنی می‌دانی که چه سلاحی حمل کنی.

پسر مقتول : همه آدم‌ها این را می‌فهمند که فرق چاقوی 50 سانتی و دیگر چاقوها چیست. آن هم فرو کند 30 سانتش را در بدن پدرم که اگر به هرکسی وارد شود حتی اگر طرف همان لحظه در بیمارستان هم باشد امکان احیای آن نیست و این ضربه به نظر من کاملا حرفه‌یی بوده است.]]

آیا پسر مقتول فرق چاقوی ۲۵ سا نتی ( قاضی تردست ) و چاقوی ۵۰ سا نتی گفته شده خود را نمیداند؟ 

به این کامنت که یکی از خوانندگان سایت قانون گذاشته توجه کنید :

[[ من یکی از اساتید دانشگاه هستم که برای صلح و سازش درگیر این پرونده شدم.

با یک تیم حقوقی هم پرونده رو بررسی کردیم.

من به پسر این آقا توصیه میکنم به جای تهمت هائی مثل "عامل خارجی" کمی از خداوند بترسند و به ریحانه تهمت نزنند.
اولا وکیل ایشون در سایت تسنیم گفت : مقتول عضو اطلاعات نبوده.
  دوما، در جلسه صلح و سازش هم محکم ایستاده بودند که گلوله به مقتول خورده و آمپول زیر گوشش زدند!! ]]


اما وکیل ریحانه  , مصطفائی :
    
[[ در پرونده  ریحانه تحقیقات بسیار زیاد دیگری هم صورت گرفت و از همه تحقیقات، شنودها و دلایلی که به دست آمده بود سی دی تهیه می گردید. این سی دی در اصل جعبه سیاه این پرونده بوده است اما این سی دی توسط آقای شاملو بازپرس پرونده معدوم می گردد چرا که روال بر این حاکم شده بود که ریحانه جباری متهم اصلی پرونده شناخته شود. در این سی دی ارتباط های تلفنی مقتول و با چند نفر دیگر و از جمله "ش" وجود داشته است. ]]

این سی دی چه شد و چه کسانی آن را معدوم کردند ؟!




 و حتی برادر رئیس قوه قضائیه و دبیر ستاد حقوق بشر قوه‌قضائیه  محمدجواد لاریجانی درخصوص حواشی پیش آمده در پرونده ریحانه جباری و هجمه‌های داخلی و خارجی علیه قوه‌قضائیه در این زمینه اظهار داشت:

[[  من این پرونده را هزار بار اصطلاحاً بالا و پایین کرده‌ام. مقتول را هنگام نماز کشته‌اند و به احتمال فراوان ریحانه جباری را کسی همراهی کرده است. ]]

[[ نقل قول:  در اين پرونده با آن که مرحوم از لحاظ مالي در حد بالايي قرار داشت به گونه‌اي که تنها در کت وي مبلغي بيش از چهارميليون وجه نقد بوده است و داراي اسناد و مدارک مالکيت يا خودروي گرانقيمت بوده، هيچ‌کدام به سرقت نرفته و از لحاظ دادسراي امور جنايي، انگيزه‌ی ارتکاب جرم در هاله‌اي از ابهام باقي مانده است. 

خبرنگار : به عنوان بازپرس رسیدگی‌کننده به این پرونده به نظر شما انگیزه اصلی ریحانه از به قتل رساندن مرحوم سربندی چه می‌تواند باشد؟


ریحانه آن زمان دختری 19 ساله بود. او از کشتن مرحوم سربندی چه نفعی می‌برد؟


بازپرس پرونده : من در قرار مجرمیت هم در بیان انگیزه این قتل نوشتم نامعلوم.
چرا که نه انگیزه‌های مالی در بین بود و نه انتقامجویی و نه ناشی از بیماری روانی بود. خود ریحانه هم با وجود تلاش‌های ما همکاری نکرد تا واقعیت مشخص شود و ما نتوانستیم به جز همین اطلاعات به شواهد دیگری دست پیدا کنیم. ]]

  

واقعا ریحانه چه نفعی از کشتن سربندی میبرد که بنا بر اظهارات قاضی به دوست پسر خودش چنین پیامکی بزند : امشب او را میکشم!!

 اما ماجرا به نظر من میتواند بدینگونه باشد :

دوستان و همکاران اطلاعاتی مرتضی سربندی به دلیلی که با مرگ ریحانه تبدیل به معمای حل نشده ای گردید ,(( که میتواند رانت او در واردات دارو و لوازم پزشکی و یا پرونده ای در اینمورد و در اصل همان برگه هایی که مرتضی سربندی آنروز در اوپن آشپزخانه گذاشت و شخص مجهولی بنام شیخی یا همان ( ش )آنها را برداشت و فرار کرد)) نقشه دزدیدن اسناد یا مدارکی که برای آنها اهمیت بسیاری داشته را طراحی کرده و میخواهند از او بدزدند ویا بنابر اختلافی و یا بدست آوردن رانت و یا اصلا بدستور مافوق خود 
به هر طریقی که  هست باید سر مرتضی سربندی را زیر آب و او را حذف کنند.

و آنها با شناخت از هرزگی و زنبارگی مقتول ریحانه را چه بصورت اتفاقی و یا با طرح نقشه ای حساب شده بر سر راه او قرارمیدهند و از بخت بد این قرعه شوم 
بنام ریحانه میخورد و از او بعنوان طعمه استفاده میکنند .

واین ریحانه است که غافل از عاقبت کار اما دانسته قربانی این بازی میشود ,
زیرا طبق اعتراف ریحانه اول دوست مرتضی یا همان شیخی با او تماس میگیرد!

و به حدس و گمان من حتی احتمال دارد که شخص مجهول پرونده ( شیخی ) قبل از آشنائی ریحانه با سربندی با تطمیع پیشنهاد کاری یا پیشنهاد پولی به ریحانه درمقابل (( نقش بازی کردن ریحانه برای فقط رفتن تا محل قرار و بیهوش کردن سربندی)) و قول همراهی و مواظبت در مقابل تمایل و تعرض سربندی به ریحانه را هم به او داده باشند واز قبل به توافق رسیده بودند و ریحانه نیز آگاهانه و بنابر شر و شور جوانی و هیجان این نقش راضی بدین کار شده باشد.

(( کاری که ریحانه به آن علاقه مند بود و تجربه آنرا از کودکی داشت !!)) 

 چرا که ریحانه اعتراف کرد که پس از زدن ضربه به سربندی بلافاصله  شیخی به داخل اتاق می آید و میپرسد : چه کار کردی ؟

و فقط خوردن شربت آلوده به مواد بیهوشی توسط مقتول و باز گذاشتن در و اصرار بر باز ماندن آن در مقابل درخواست بستن دراز جانب مقتول و حضور سریع شیخی 
و نام نبردن از شیخی در اعترافات بعدی و آخرین نوشته ریحانه در مورد وعده های پوچ و عمل نشده در روز قبل از اعدامش احتمالی بسیار قوی است و میتواند حدس صائبی باشد .

اما اینجا دو حالت را میتوان تصور کرد ؛

اول آنکه ریحانه قرار بود فقط نقش طعمه را ایفا کند ولی درمقابل دیر اثر کردن داروی بیهوشی و دست درازی مقتول  و بعلت دایر آمدن عمدی یا سهوی شیخی , ریحانه مجبوربه واکنش شده و با چاقوئی  که محض اطمینان با خود داشته  ( یا برای خاطر جمع کردن  ریحانه آنرا به او داده اند ) ضربه ای به مرتضی میزند و شوک....

 ویا آنکه شاید ریحانه با نوشاندن شربت آلوده به مقتول و ریختن شربت خودش بر روی کاناپه که بعدأ روی آن ملافه کشیدند و برای وقت کشی تا سررسیدن شیخی و و نیامدن او , مقتول را  به خواندن نماز ترغیب میکند و چون شیخی نمی آید و عرصه بر ریحانه تنگ شده و خود را در دام میبیند و برای حفظ ناموس خودش , ضربه را در هنگام نماز به او میزند که با توجه به کاراته کار بودن مقتول و کوتاه تر بودن قد ریحانه و عجیب بودن خواندن نماز مقتول قبل از تجاوز این احتمال بسیار بعید است و دور از ذهن میباشد.

ودوم آنکه  شاید داستان اینگونه باشد  :

ریحانه توانسته شربت را به سربندی بخوراند و مقتول با نوشیدن شربت بیهوش شده و ریحانه به شیخی که منتظر بوده اطلاع میدهد و با آمدن شیخی , او اول به سراغ مدارک میرود و آنها را برمیدارد سپس ریحانه ١٩ ساله که کار و نقش خودش را بدرستی انجام داده ولی بشدت ترسیده را فراری میدهد ...

شیخی هم به مقتول در حین بیهوشی چند ضربه چاقو میزند و  یا بنابر اظهارات وکیلی که مدعی بود آثار تزریق و جای گلوله در بدن مقتول , شیخی در حین تزریق آمپول به پشت گوش ناگهان سربندی بهوش می آید و و ناچارا او را با اسلحه و شلیک گلوله میکشد و د تصمیم میگیرد که صحنه را به صحنه یک سرقت و کشته شدن سربندی را توسط سارقین خیالی جلوه بدهد .

و در اینجا پس از جمع کردن آثار جرم  و موبایل مقتول که بهترین سرنخ است , شیخی پس از بهم ریختن اتاق بجای مرتضی سربندی (( چون بعید است که کسی که چاقو پرده دیافراگم و ناف ریه اش را بریده باشد بتواند فریاد بکشد و صندلی پرتاب کند و دو طبقه بدنبال ضاربین  خودش بدود )) فریاد دزد , دزد را بگیرید را سر میدهد و صندلی هم پرت میکند وخودش جنازه مرتضی را تا طبقه سوم میکشد و میبرد و سپس از همانجا با ماشینی که آماده کرده و یا دوستانش که منتظرش هستند میپیوندد و همه میگریزند ...

ریحانه در آخرین نامه های خود مینویسد : موبایلم زنگ خورد و دیدم تمام صفحه پر از عدد ۸ شده ...( ( شماره ها ی ارتباطی ماموران امنیتی !!؟))  

شیخی پس از مشورت با دوستانش به این نتیجه میرسد که در صورت  سرقت  نشان دادن مطلب با  باز شدن پای آگاهی و با سماجت کارآگاهان ممکن است رد پائی از آنها پیدا کنند و درگیر نیروی انتظامی شوند , پس بهتر است که همان قتلی صورت گرفته  و قاتلی هم وجود داشته باشد .


ریحانه آشفته و نگران است , او فقط از طریق شیخی میتواند پیگیر قضایا باشد بنابراین با او تماس میگیرد و شیخی با زیرکی و پستی همراه با تشر و تغیر به ریحانه میگوید سربندی بعلت زیاد بودن داروی بیهوشی سنکوپ کرده و مرده است و ریحانه را بعلت زیاد ریختن دارو متهم اصلی و قاتل سربندی جلوه میدهد.

 و سپس با تاکید شیخی در اینکه فعلا هیچ جائی نرو و هیچ کاری نکن  تا ببینم چطور میشود  چه کاری میتوانم بکنم ؟

سعی در منفعل کردن ریحانه میکند  (( همان تعلل چند روزه موجب شگفتی وکیل ریحانه مصطفائی شده بود )) تا بتواند در طی این فرصت در قالب همکاری و آشنائی با مقتول در بازرسی ها ماموران حضور داشته باشد تا آنها  را کاملا گمراه کند و در آخرین بازرسی ها موبایل را در جائی مخفی کرده و خودش یابنده آن باشد و سرنخ را به دست کارآگاهان بدهد... ,


و در همین فرصت شیخی به بهانه دادن یک خبر فوری با ریحانه تماس بگیرد و بگوید که حتما باید او را ببیند که یا مستقیما به خانه ریحانه رفته و در فرصتی مناسب چاقو و کارتن خونی آنرا در زیر تخت ریحانه پنهان میکند و یا با گذاشتن قرار در بیرون از خانه  , اینکار را یکی از دوستان شیخی انجام داده باشد ...

چون به هیچ وجه با عقل جور در نمی اید که ریحانه چاقوی مورد نظر را با خودش به خانه ببرد و حتی ترس و نفرت دخترانه از خون مانع از این کار میشود و در ضمن ریحانه هم انقدر بچه و خام نیست که نداند باید مدرک جرم را گم و گور کند و آنرا به خانه ببرد و زیر تخت ! پنهان کند !! 

 


 واز آنجا به بعد است که شیخی ماهیت اصلی خودش را برای ریحانه رو میکند و اول با گفتن اصل ماجرا و القای همکاری و مشارکت در قتل ریحانه را نیمه جان و درمانده کند.

 و سپس با گفتن وجود تمام مدارک جرم بر علیه ریحانه و و راحتی انداختن قتل به گردنش ریحانه را وادار به پذیرش و گردن گرفتن قتل بکند !

و یا با تهدید به قتل خودش و مادر و پدر و خانواده اش و با گفتن توانائی در دودمانشان را بر باد دادن در صورت لو دادن و بردن  نامی از وی , ریحانه را مجبور کند که بدون هیچ اشاره ای به او کاملا  قتل را بگردن بگیرد.

 و بعد با  تلقین این خیال و این بهانه که ریحانه با گفتن ؛ مقتول قصد تجاوز داشته و او بخاطر دفاع از ناموس خودش مجبور به استفاده از چاقو شده..... جرمش بسیار کم میشود و قتل محسوب نمیگردد و تبرئه خواهد شد و فقط ممکن است چند سال حبس بشود  که انهم عفو میخورد و تازه  وعده همکاری های شیخی و وعده داشتن پارتی و آشنا , (( همان دست پنهانی که پسر مقتول از آن یاد کرده ...))  ریحانه را فریب بدهد تا او را وادار کند که به زبان خودش بگوید که : 

من قاتل هستم ...

تا این اعتراف ریحانه  خیال شیخی از بابت بر جای نگذاشتن هیچ اثری از خودش و دیگر همکارانش را کاملا راحت کند و آنها به هیچ وجه در مظان اتهام قرار نگیرند.

 و شیخی به واسطه شغلش و با قدرت و نفوذی که دارند میتواند همین  تلقینات و تهدیدات را حتی در ملاقات های هماهنگ شده , گاه و بیگاه با ریحانه در زندان  و در سلول انفرادی ادامه بدهد و ریحانه را بخاطر صدمه ندیدن و کشته نشدن افراد خانواده اش وادار به اعترافات متضاد در بازجوئی ها و دادگاه ها بکند.


و به او بقبولاند که بخاطر سلامتی خواهران و مادرش بهتر است که خودش را قربانی آنها بکند قتل را کاملا بگردن بگیرد و او را چنان از آینده نامید و وحشت زده بکنند که حتی در پای چوبه دار هم بخاطر سلامتی خانواده اش از گفتن همان حقیقت و واقعیتی که خانواده سر بندی بدنبال آن بودند ابا ورزد و آنرا با خود بگور ببرد .
  
 و از آنور شک و خوره ((حقیقت چیز دیگری هست)) را هم به جان خانواده مقتول و اولیای دم بیاندازد جوری که تنها شرط بخشش را فقط به فقط  مشروط به گفتن حقیقت  و واقعیتی بکنند که نگفتنش شرط سلامت خانواده ریحانه میباشد.


 تا جاییکه اولیای دم  هم بفهمند که ریحانه قاتل نیست و حقیقت چیز دیگری هست  و دستهه که خودش در پس پرده دارد و میشناسد را همراه و یارخود ببینند جوری که پسر مقتول با کنایه به ریحانه بگوید  :

[[ او فکر می‌کند قرار است دستی پنهان او را نجات دهد]]


به چه دليل ريحانه حدود ۵۶ روز در انفرادي و تحت شکنجه روحي و رواني قرار مي‌گيرد؟ 

  کسانی که در جریان پرونده هستند میدانند که اعترافات ریحانه بسیار متضاد و گاها دور از عقل و باور است و با اقرار ریحانه از خشونت ماموران آگاهی شاپور در گرفتن اعتراف پیداست که اصلا قتل و زدن چاقو کار ریحانه نبوده !

. 

اظهارات پسر مقتول : 

[[ خبرنگار :

خانم جباری همچنان از معرفی و نقش «ش» برای پرونده سر باز می‌زند.

این آقای «ش» که  از آن صحبت می‌کنید چه نقشی در این پرونده دارد؟ فکر نمی‌کنید این فرد از قبل با پدرتان خصومتی داشته؟


پسر مقتول  :

ما آقای «ش» را نمی‌شناسیم ولی این فرد عاملی بوده که از زرنگی و توانایی خودش برای اغفال یک دختر ۱۹‌ساله استفاده کرده و این دختر را اغفال کرده و او مغفول وعده‌و‌وعید این آقا شده و دست به این کار زده است. 

اگر ما قاتل پدرمان را می‌شناختیم حتما او را به سزای عملش می‌رساندیم.

مشکل این است که ریحانه نمی‌خواهد واقعیت را بیان کند و هنوز مصر است که دست به این‌کار زده و می‌خواهد که این آقا را پشت پرده نگه دارد و معرفی نکند و شاید فکر می‌کند که این آقا نجاتم می‌دهد حتی اگر من پای چوبه‌دار بروم.

  یا اینکه آنچنان آن آقای «ش» حرفه‌یی برخورد کرده که هیچ اثر و سندی از خودش باقی نگذاشته که ریحانه بتواند او را معرفی و در واقع این موضوع را روشن کند.

خانم جباری به دو علت آقای «ش» را معرفی نمی‌کند. یا اینکه توسط ایشان اغفال شده است و دسترسی به او ندارد یا اینکه نمی‌خواهد آن مرد را معرفی کند.]]


بازپرس پرونده ریحانه : 

[[ حرف ریحانه درباره «ش» مستند نبود.
 
فردی هم که به عنوان «ش» در دادگاه حاضر شد هم، مطلع بود نه متهم.

ما برای اینکه « ش» واقعی را شناسایی کنیم همه تلاش‌مان را کردیم. حتی از ثبت احوال همه افرادی که به این نام و در همان محدوده سنی که ریحانه گفته بود را شناسایی کردیم و در نهایت به این فرد رسیدیم.  

ما همه مراودات مالی 20 سال گذشته او را بررسی کردیم. جزء به جزء زندگی او را بررسی کردیم اما دلایلی وجود نداشت که او در این قتل دست داشته باشد.

در کل متهم دلیل محکمی برای حضور «ش» در این ماجرا نداشت.
ریحانه ممکن است به این اعتقاد رسیده که در آخرین لحظه کسی به کمکش خواهد آمد. ما همه تلاش‌هایمان را انجام دادیم.

متاسفانه ریحانه داستان‌هایی تعریف می‌کرد که به نظر توهم و خیال بود. با این حال او در صحت عقلی همه‌چیز را توضیح داد و گفت خودش مرتکب قتل شده است. بعد از انجام تحقیقات من هم از اولیای دم خواستم که ریحانه را ببخشند البته آنها هم حق دارند.]]

بازپرس دروغگو که جز به جز زندگی شیخی را بازرسی کرده نتوانسته و یا نخواسته که بنابر اقرار متهم بداند , چرا در روز مقرر شیخی به ریحانه تلفن کرده ؟
 


 وهمین دار و دسته شیخی با جنجالی شدن حکم اعدام ریحانه میتوانند در مقابل مسئولین بالاتر و ارشد  با کمی اظهار ندامت و پشیمانی ویا تهدید !!جوری وانمود کنند که افشای این پرونده سبب بزیر سوال رفتن وزارت اطلاعات میشود و ضربه به پیکره نظام میخورد , تا همان نماینده حقوق بشر و برادر رئیس قوه قضا یعنی همان محمد جواد لاریجانی که به صراحت گفته بود :
پس از هزار مرتبه ( نه یکی دوبار ) بالا و پایین کردن پرونده به احتمال فراوان ریحانه جباری را کسی همراهی کرده است , هم چشمانش را ببندد و زبان به کام بگیرد و خفه شود , تا هیچ راهی بجز حذف و اعدام  ریحانه باقی نماند.

که حتی  برای  کاستن از شدت  واکنش های مردمی و دولتی و جهانی  و حقوق بشری , این دست قدرت بتواند یکبار حکم و مراسم اعدام ریحانه را به عقب بیاندازد تا در فرصتی بهتر و در شلوغی و بلبشو و آماده باش تمام نیروهای خودشان در بلوای حرکتی به نام اسید پاشی به زنان و دختران , حکم اعدام ریحانه را از هشتم مهر ماه به سوم آبان تغییر دهند!


(( که همین نشانگر آن است که آنها از  بلوای اسید پاشی  هم باخبر بودند))

تا خبر اعدام ریحانه را  تحت الشعاع اخبار اسید پاشی قرار دهند که کمترین هزینه را برای کشتن ریحانه بپردازند . 

و اینچنین است که گفتن حقیقت و بیان واقعیت درهر صورتی  برای ریحانه مصادف با مرگ خودش و هم ایجاد مزاحمت برای خواهرانش و یا کشتن و صدمه زدن برای خانواده اش میگردد.

ولی برای متهمین اصلی , مرگ ریحانه تبدیل به پوششی برای پنهان کردن خودشان و فرصت دیگری برای ادامه دادن به جنایت هایشان میباشد .

سرنوشت و تقدیر و چرخش چرخ  گردون و جفای روزگار و ندیدن و بی تفاوتی خدا و ناتوانی ائمه در معجزه و رذالت دستگاه قضائی و بی شرفی دولتمردان و بی وجدانی مامورین و بی در و پیکر وبودن مملکت و بی صاحبی و بی بزرگتری مردم
و باز گذاشتن سگها و بستن سنگها و همه همه ...

دست بدست هم دادند تا دختری با  بوسه بر طناب دار رازی را باخود به گور ببرد ,

 رازی  که شاید هیچگاه از آن پرده برداشته نشود ...

 

خبرنگار : نتيجه تلاش‌ها چه بود؟

مادر ریحانه : پسر بزرگ مقتول گفت حكم را اجرا مي‌كنم اما ريحانه را قلبا بخشيده‌ام!
 
 

        


به قسمتی از آخرین نامه ریحانه برای خانواده اش و تاکید بر بدون شرح بودنش دقت کنید :

حالا که در این اتاق کوچک انفرادی نشستم و تنهای تنهام شما رو هم در احساسم شریک می کنم.

میخوام از همین جا همه ی کسانی که بهم ظلم کردن رو ببخشم .

می بخشم سربندی رو بابت ضایع کردن زندگی خودم ، خانواده ام و حتی خانواده اش .

می بخشم بازجویان اداره 10 آگاهی شاپور رو که از هیچ شکنجه ای برای یک دختر 19 ساله دریغ نکردند .

می بخشم بازپرس شاملو رو که تمام واقعیت ها رو وارونه جلوه داد و فقط سعی در تطهیر چهره ی مقتول و تخریب شخصیت من داشت .

می بخشم اون 2 بازجوی بی نام و نشان اطلاعات رو که برگ هایی از بازجویی ام رو بردن و هرگز دیده نشدن .

می بخشم وکیل قاسم شعبانی رو که با مهندسی پرونده و تمسک به حواشی جوانی زندگی من روند رسیدگی روتغییر دادن .

می بخشم قاضی تردست رو که در جلسه دادگاه اجازه ی دفاع به من نداد و همه چیز رو به من تحمیل کرد .

می بخشم تردست رو به خاطر توصیه نامه ای که روی پرونده گذاشت و به دیوانعالی کشور فرستاد .

می بخشم تمام 17 مقام قضایی رو که به نقایص پرونده توجه نکردن و نگفتن قرص خواب آور و کاندوم و اس ام اس های یکطرفه ی دکتر به من ، چه معنی رو میده؟ 

و دیگرانی که نمیشناسم و از پشت پرده از دنیای نامرئی ها برای من بد خواستن و بد کردن .

همه و همه را می بخشم و طلب بخشایش می کنم از کسانی که خواسته و ناخواسته آزارشون دارم ، حرفی زدم و رویی برگردوندم .

از مادرم و پدر عزیزم میخوام که اونها هم ببخشن کسانی رو که بهشون دروغ گفتن و امیدوارشون کردن ., کسانی که تا آخرین لحظه ، تا همون لحظه ای زنگ زدم و گفتم من اعزام به رجایی شهر هستم برای اجرای حکم قصاص باز هم دست از دورنگی و دورویی برنداشتن و اصرار کردن که دروغه و پرونده در حال بررسی است .

ببخشید اونها رو که از خوارترین نوع بشر هستند .

داستان پادشاهی رو خوندم که از جلوی قصر رد میشه و نگهبانی رو می بینه که در سرمای زمستان لباس پاره ، کهنه و مندرسی به تن داره .

بهش قول میده تا عصر لباس نویی براش بیاره تا از سرمای زمستان در امان باشه .
نگهبان شاد و امیدواره .

فردا صبح هنگام خروج از قصر پادشاه با جسد,  یخ زده ی نگهبان روبه رو میشه در حالیکه کاغذی در دست داره

" که من امشب از سرمای زمستان نمی میرم ،
            از وعده ای می میرم که تو دادی و عمل نکردی "

                                                         بدون شرح ....

  آن بدون شرح توسط خود ریحانه نوشته شده و در متن اصلی میباشد 

یکشنبه، آبان ۰۴، ۱۳۹۳

خودتان قضاوت کنید این شخص بسیجی هست یا فتنه گر ؟

خودتان قضاوت کنیداین شخص بسیجی هست یا فتنه گر ؟

   تنها بسیجی ها سابقه این ادا و اطوارها را دارند ...

عکسهای زیر , عکس یکی از فتنه گران دستگیر شده در تظاهرات بر علیه اسید پاشی در اصفهان و آن یکی مربوط به مانور بسیجی ها بر علیه جنبش سبز است !!

       

         

 
 

امام حسین و مبارزه با ماهواره و واقعه کربلا !

        امام حسین و مبارزه با ماهواره و واقعه کربلا !


  

از آنجاییکه جناب حجت الاسلام والمسلمین عابدینی طی بررسی های بسیار دقیقی به قیام امام حسین بخاطر مبارزه با ماهواره پی بردند ؛ 

(( به گزارش بیان روز،حجت الاسلام عابدینی در جلسه شورای اداری شهرستان پلدختر افزود : سال گذشته بیشتر خطبه های نماز جمعه معمولان در مورد اهداف قیام امام حسین(ع) برای نماز گزارن صحبت کردیم و با بررسی اهداف قیام عاشورا متوجه این مسئله شدیم که امام حسین(ع) در آن زمان هم  مبارزه با ماهواره از اهداف آن حضرت بوده است.)) 



ما نیز پس از این گفته حجت الاسلام عابدینی در این راستا تحقیقاتی کردیم که از این قرار است :

اصلا دعوای امام حسین و امام یزید از سر همین ماهواره و انداختن پارازیت از جانب بنی امیه بر روی کانالهای مورد علاقه امام حسین شروع شد !

از ابن فلفل کلب بن سعد روایت است :

[[ روزی به خانه علی شدم , یزید ابن معاویه ( ع ) هم که همسن حسن و حسین بود نیز آنجا بود و با هم داشتند برنامه کودک را از طریق ماهواره تماشا میکردند .

به خدمت حضرت رسیدم و گفتم : یا علی شوهر خاله و خاله ام فدای تو باد چه امری با من داشتی ؟

امام فرمود : یا فلفل , این دیش ماهواره ما جابجا شده و برخی کانالها خوب تصویر نمیدهد به والله قسم پریشب خانه معاویه اینها بودیم و ماهواره تماشا میکردیم , تصویر نگو , آینه ...

و چون از پیامبر روایت کرده اند که :

(( خداوند کسانی را که ماهواره با کیفیت بالا و خوب نگاه میکنند دوست میدارد و از هفتاد بلا در امان دارد و آنها آمرزیده میشوند و آتش جهنم را لمس نکنند چون خدا کیفیت خوب را بسیار دوست میدارد))  ما نیز باید ماهواره با کیفیت عالی نگاه کنیم و شنیدم پسر دائی تو در کار همین ماهواره و پاهواره و اینهاست , پس بگو یک ریسیور توپ بیاورد و این دیش آنتن ما را هم دستی بزند و درست کند .

هنوز دهان باز نکرده بودم که جواب امام را بدهم , که فغان و ناله کودکی به هوا رفت ...

من و حضرت سراسیمه به سمت اتاقی که حسنین و یزید مشغول تماشای ماهواره بودند دویدیم به گمان آنکه عقربی یا ماری کودکان را نیش زده وارد شدیم که دیدیم یزید گوشش را که از آن خون میچکید گرفته و گریه میکند و حسین با لب و دهانی خونین گوشه اتاق ایستاده و میخندد ...

که حسن دوید و به دامن علی آویخت و گفت : بابا , بابا ...یزید کانال ماهواره را عوض کرد حسین هم ناراحت شد و گوش او را گاز گرفت و کند...

امام رو به من کرد و فرمودند : میبینی یا ابو فلافل , این را در مسابقه مایک تایسون و هالیفیلد از ماهواره یاد گرفته است ...

حضرت , یزیدرا به خانه شان روانه کرد و به حسین هم چند تا تشر زد ... ]]

ودر تاریخ نیز بر پارازیت انداختن بنی امیه به دستور یزید بر روی کانالهای مورد علاقه حسین بن علی نیز تاکید بسیاری شده است.

 

امام حسین هم که میدانست یزید کانالهای ممنوع و پورنو ی ماهواره را بسیار دوست دارد و آخر شب با سگها و بوزینه های خودش فیلم پورنو تماشا میکند بر علیه یزید قیام میکند و کار بالا میگیرد...

 که مسلم بن عقیل به امام نامه میدهند که در کوفه پارازیتی وجود ندارد و تمام کانال ها با کیفیت آینه دیده میشود و مردم کوفه بسیار مایل هستند و از شما هم دعوت کردند که جام جهانی را با شما و به امامت شما تماشا کنند که ثوابش بیشتر شود ...

پس حسین هم بعد از توافق با یک شرکت چینی , با ر و بندیل و دیش های  ماهواره اش را جمع کرد و دست زن و بچه اش را گرفت که به کوفه بروند...

چون واردات دیش و ریسیور و آنتن انحصارا به خاندان بنی هاشم تعلق داشت , عمروعاص که به آن حسادت میکرد و خواستار امتیاز آن بود , نیرنگی زد و به یزید نامه نوشت که چه نشسته ای که حسین عزم آن دارد که به کوفه برود و در آنجا یک یک شبکه برنامه ای مثل شبکه من و تو بزند و از طریق بصره هم لوازم پارازیت و ماهواره ای وارد کند .

که یزید دستور راه ندادن حسین به کوفه و محاصره آنها را به ابن زیاد داد و باقی ماجرا که خودتان میدانید ....

البته نقل میکنند که عمروعاص هم به خواسته خودش نرسید و بعد از واقعه کربلا یزید امتیاز گیم و پلی استیشن را فقط به او داد .