پنجشنبه، بهمن ۱۲، ۱۳۹۱

اصلاح طلبان ، آچار فرانسه رژیم در کنترل و تحت الشعاع قرار دادن اخبار

اصلاح طلبان ، آچار فرانسه رژیم در کنترل و تحت الشعاع قرار دادن اخبار

با کمی دقت و بازخوانی و مرور جریان خبرها در ماه و یا سال گذشته ، بسادگی به مهارت مهندسین خبر و خبرسازی جمهوری اسلامی در استفاده از جریان اصلاح طلب و اصلاح طلبان پی میبریم ، که برای آنها هم حکم آچار فرانسه را در تنظیم سایز خبری آن با هر خبری را دارند و هم مانند چماق برای تهدید و سکوت رقبا و جناح های موافق و مخالف استعمال میگردند .//

برای نمونه میتوان در بازار گرمی نمایش انتخابات آتی بگوییم ، با کمترین قصور و سستی اصولگرایان و جریان دولتی و آبادگران و موتلفه و .......
سریعا خبری از کاندیدای احتمالی و امکان حضور اصلاح طلبان با صدها اما و اگر و شاید و باید در تمام رسانه های دولتی منجمله جرس و کلمه
و اخیرا بالاترین که در خارج از کشور هستند ، با های و هوی و جنجال بی دلیل منتشر میگردد ، و همانند چماقی برای جناح های داخلی مشتاق صندلی ریاست جمهوری عمل کرده وچرخانده میشود تا حواس آنها را به رعایت اجرای نمایش جلب کنند .!

یا برای تحت الشعاع قرار دادن اخبار گرانی و تورم و دلار ، افاضات نابهنگام کدیور و یا مهاجرانی و گنجی ،کفایت میکند .//

و برای لا پوشانی و مخفی کردن و پنهان ساختن اخبار اعدام ها که اکثرا توسط خارج نشینان داغ و جهانی میشود ، خبر عطسه کردن موسوی و خمیازه کشیدن کروبی و یا دلتنگی دختران رهنورد ،با ضجه مویه جرس و شیون و وا ویلای کلمه و مجادله های کامنتی بالاترین ، کافیست که خبر اعدام ها به قعر جدول اخبار سقوط کند و دیده نشود و مورد توجه قرار نگیرد.//

آیا تابحال شده که آقای رضا پهلوی حرکتی یا مصاحبه ای انجام بدهد و بلافاصله چند تن از خبرنگاران منتسب به اصلاح طلب دستگیر و یا با قید وثیقه آزاد نشوند ؟

آیا تابحال شده که تحرکی در اپوزیسیون در خارج مشاهده شود تا خیلی زود منجر به نشر خبر اعتصاب غذا و یا عود کردن سینوزیت قوزک پا و بالا پایین شدن فشار خون یکی از زندانیان اصلاح طلب انهم بصورت نوبتی و به ترتیب حروف الفبا ،در اوین نشود و رخ ندهد و اتفاق نیفتد ؟

و آیا هیچ خبر ناخوشایندی برای رژیم را بدون اخباری در مورد اصلاح طلبان و جیغ و داد و هلهله و ولوله طرفداران آنها ، دیدید و خوانده اید؟

و همین دستگیری فله ای اخیر روزنامه نگران منتسب به اصلاح طلب ، در زمان بیداد اخبار گرانی و تورم و سقوط ارزش ریال و اعدام ها ی ظالمانه در داخل و تحرک مخالفان برای همبستگی در فراخوان شورای ملی در خارج را به یمن همکاری خوب و تنظیم شده رسانه های داخلی و خارجی خودشان چگونه تحت تاثیر قرار دادند و به حاشیه راندند !
 
آیا واقعا هیچ دلیل عقلانی و قانونی و شرعی و عرفی و سیاسی و الهی و اجتماعی برای دستگیر کردن فله ای آنها بود ؟؟

اصلاح طلبانی که سازمان و جبهه و تشکلات آنها منحل و غیر قانونی شده و شمشیر شورای نگهبانو دادگاه انقلاب همواره بر سرشان میباشد و هنوز از آنها بعنوان فتنه و فتنه گر یاد میشود و هراز گاهی عربده ای برای مجازات و در آوردن چشمشان میشود و حتی خودشان هم دوبه شک برای امکان حضور در صحنه بازی هستند، چه خطری محسوب میشوند که همانند سالهای دهه هشتاد باید فله ای و با هیاهو دستگیر شوند ؟

تنها با یکبار خواندن این نوشته ، شما هم عکس آقا را در ماه خواهید دید !

تنها با یکبار خواندن این نوشته ، شما هم عکس آقا را در ماه خواهید دید !

نه دوستان من این نوشته برادر حسین شریعتمداری در کیهان امروز نیست.!

این نوشته کت شلوار پوشان کراوات زده و روشنفکر ! جبهه ملی است که پول هواپیمای دربست ایر فرانس را پرداختند ،تا خورشید دولتشان برآید!!

کمی فکر کنید ...روشنفکران سال ٥٧ اینها بودند ...عامه مردم پیشکش ....
 

«خبر‌نامه جبهه ملی»، به مناسبت ورود آیت‌الله خمینی به کشور، تمام صفحه اول اختصاص به تصویر نقاشی شده از آیت‌الله خمینی داشت،
با این عبارت:
«‌اینک مردی می‌آید مرد‌آسا که قطره قطره خون درد‌کشیدگان وطن در تن او جاری است.‌»

و در سرلوحه خبر‌نامه نیز در یک کادر به همین مناسبت این عبارت است:

«‌تنها همین یک‌بار است که خورشید از غرب به شرق می‌آید.»

در مطلبی بعد با عنوان «‌بشارت‌» نیز چنین نوشته شده است:

«اینک مردی می‌آید مرد آسا، که قطره قطره خون درد‌کشیدگان وطن در تن او جاری است و چکه چکه خون شهیدان از قلب او فرو چکیده است. مردی که خاطره رنج یک ملت است و

مژده رهایی همه ملت‌ها از رنج...

نه یک قدیس، نه یک معجزه، نه یک دست از آستین غیب در آمده، بلکه انسان راستین عصر حاضر و ابر‌مرد زنده تاریخ می‌آید. مردی که همه عزم راسخ است و همه اراده پولادین... مردی چنین، دو بار نمی‌آید.

در تمام طول حیات انسان، تنها همین یک‌بار است که خورشید از غرب به شرق می‌آید،

خورشیدی که امانت شرق بود نزد غرب...»


برای بازگشت به ایران، از هواپیمایی ایرانی استفاده نشد.

بلکه بنا به ملاحظاتی، یک فروند هواپیمای ایر‌فرانس به طور دربست کرایه شد. هزینه کامل این پرواز را ـ حدود چهارصد هزار تومان ـ چند تن از بازاریان ملی ـ مذهبی هوادار انقلاب پرداختند، که بعدها برخی از آنان به گفته دکتر یزدی، مورد جفای انقلاب قرار گرفتند.»

بعد از اذان صبح، دکتر یزدی به طبقه دوم هواپیما رفته و جلیقه ضد گلوله بر تن آیت‌الله کرد.
در میان این شخصیت‌ها افرادی چون کریم سنجابی، علی‌اصغر حاج سید جوادی، آیت‌الله طالقانی، آیت‌الله مطهری و مهندس بازرگان دیده می‌شدند. این افراد در جایگاه‌های مخصوصی قرار گرفته بودند تا بتوانند به آیت‌الله خمینی خیر مقدم بگویند.

 

تنها استفاده و بهره من از یوم الله ٢٢بهمن دهه فجر


((بمناسبت سی وپنجمین سالگرد شکوهمند طغیان جهل۵۷ و دهه زجر ))
 
وصیت کردم که :

در هر صورتی چه فوت ناگهانی ،

                              یا درگذشت حساب شده و بابرنامه ....

 در هر روز,
       
         و یا هر ماه ,

                  و یا هر سالی ,

                                  هرتاریخی............

 ریق رحمت را سرکشیدم ،
         
                   و دارفانی را وداع گفتم
      
                                                 و به لقاالله پیوستم  .......

 بر روی سنگ قبرم بنویسند :

تاریخ وفات : ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ ......

چهارشنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۹۱

نامه ای به مادر سهراب

مادر سهراب ،مادر من ،مادرهمه پسران ایران زمین ،سلام 


امیدوارم که مثل همیشه استوار و تندرست و امیدوار باشید ما را ببخشید اگر

دیر به دیر جویای احوال شما میشویم و مباد روزی که گمان کنید فراموشتان

کردیم واز حال شما غافل شدیم ،مبادا ودور باد.....

چرا که مهر شما در قلبمان جای دارد و یاد شما بر ذهن ما حک شده و پاک

و یا فراموش شدنی نیست.//

مگر چهره مصمم و راسخ شما فراموش شدنی هست؟

مگر طنین صدا و فریاد خونخواهی شما از یاد رفتنی هست ؟

مگر شهامت و دلیری شما ،سرمشق و الگوی ما نبود ؟

مگر از پشتکار و استقامت شما درس نگرفتیم ؟

مگر مردی و مردانگی را از شیر زنی چون شما نیاموختیم؟

 و درس هائی بسیاری دیگر که راهنمای امروز ما هست .//

  مادر سهراب ،مادر من ،شما از جاودان مادران تاریخ ایران زمین هستید و

تا ایران برجاست ،شما هم هستید و خواهید بود ،زیرا از دامن پر مهر شما

پس ازهزارسال همتای سهراب شاهنامه پرورده وتقدیم به مام میهن گردید.//

چونان یل زادن و دل از مهرش کندن و به مام ایران هدیه کردن کاریست  

بزرگ و باشکوه ......

و مادری چون شما سزاوار و شایسته جاودانگی شدن و ماندن نامش در

تاریخ این کهن دیار هست و بس .// 

سخن کوتاه میکنم ، دوستت داریم و جایت در قلب ماست ،

پروردگار نگهدارت باشد و سایه ات بر سر دیگر پسرانت و ما بماناد

 امید واریم شایستگی فرزندی و مهر مادری شما را داشته باشیم

رضاعطاران هم میداند که مواد غذائی فروشی بهترازوطن فروشی وخود فروشی است

 رضاعطاران هم میداند که مواد غذائی فروشی بهترازوطن فروشی وخود فروشی است 

   

رضاجان رفتن به جلوی مسجد قبا بهتر ازرفتن به بیت وبوسیدن عباست،

که همه ماهم نیک میدانیم که علت بیکاری شما به چه دلیل و از کجاست .// 


[[رضاعطاران: یک سال بعد گفتند دیگر ممنوع الکار نیستید.ظاهرش یک

سال بود اما تبعاتش خیلی بیشتربود. گفتند فقط در قالب گروههای دویاسه

نفره میتوانید باهم کارکنید. با آقایی در خیابان امیر آباد دفتر پخش مواد 

غذایی راه انداختیم. خیلی از بچه ها هم مثل من دنبال کارهای دیگر رفتند

احتمالا رستوران مسافرکشی و فروشندگی ...شغل جدید عطاران بعد از

ممنوع الکار شدن!]]

چهره سبز را با مردم نشان دادن مساویست ,

                               با ممنوع الچهره شدن وممنوع الکار شدن

و تهمت و افترا و بیکاری و هزار گفته و ناگفته و کرده و ناکرده..... .//

جای هنرمند در قلب مردم است نه در قاب تلویزیون ،

و کار هنری برای مردم هست و بعشق مردم هست وبخاطرمردم،

که برای کار کردن و پول در آوردن خیلی کارهای بی دردسرتر و

کم زحمت تر از فیلم و سینما و تلویزیون و کارهای هنری هم داریم.//

هیچ میدانی که برای من و خیلی ها ,

دیدن چند باره کارهای تو لذت بخشتر و جالبتر از

خزعبلات و ترشحات مغز های فروخته شده پس ازغیبت توست....؟

 هیچ میدانی با دیدن زشتی وبی محتوائی کارها و ساخته های آنها،

ارزش وزیبائی کارهایت بیش ازپیش نمایان شد  وجای خالی کارهایت بیشتر

احساس میشود؟

رضای عزیز ;

هنرمندی ,
     
          با مردم بودن
            
              و در میان مردم بودن
                    
                            ودر بد و خوب و غم و شادی
                                       
                                            در کنار مردم بودن هست و بس .//

(( این نوشته مربوط به اولین مصاحبه رضا عطاران در سال گذشته است ))

ماموربودنت بهانه و توجیحی برای معذورشدنت نیست

   بدان ماموربودنت بهانه و توجیحی برای معذورشدنت نیست
 


ای کسانی که خود را فقط با گفتن " من مأمور بودم و معذور " عمری گول زدی و سر خودت کلاه گذاشتی , خوب بدان وآگاه باش که ماموربودنت بهانه و توجیحی برای معذورشدنت نبود و نیست و نخواهد بود .

 چرا که خود خواسته مامور بودی و بر آن کار ماندی و دانسته کار میکردی...

تو برای انصراف و ترک کردن آن زمان بسیار و دلیل و بهانه های زیادی داشتی!

ولی میدیدی و چشم میبستی و میتوانستی اما نکردی...

تو هم شریک و یار و همراه ستمگر بودی ,  اما مواجب بگیری حقیر و بی بهره از غارت مال و جان مردم .

اما بدان که در گناه آنها شریک بودی و در مکافات آن نیز ...

پس نیک بدان که در مجازات و کیفر سهیم میگردی واز آن نصیب خواهی برد . 

پشیمان و آشفته باش ,

زیرا برای بیشتر خواهی و بخاطر خود خواهی و از سر  کاهلی و تنبلی و تن پروری از جسمت کار نکشیدی بلکه از  شرف و وجدان و آبرو و غیرتت , مایه ای برای بی مایگی خودت ساختی و آنرا قربانی و فدای اربابت کردی .

تو میدیدی و میشناختی که دوستان وآشنایان و خویشان تو هم درمیان همین مردمی که دارند خرد میشوند و عذاب میکشند بودند ولی تو نمیخواستی ببینی !!

بد قماری کردی وبد باختی و تمام فرصت ها را بر باد دادی...

 چون فخر و غرور و لذت و شهرت داشتنش برای او بود اما سرشکستگی و تحقیر و درد و ننگ آن فقط برای تو ماند و خواهد ماند .

  اگر تنها بودی که به لقمه ای نان سیر و به هر مکانی مهمان بودی ...

پس رها از هر مسئولیت بودی و میتوانستی به هر کار مشغول شوی که کار , هرکاری نه ننگ است و نه عاری , چرا که از بازوی خودت میخوری که منت از کسی نبری تا آزاد و سربلند و آسوده خاطر باشی ...

و اگر سر و همسر و فرزند داشتی و مجبور به نان دادن وشکم سیر کردن ,

پس مسئول بودی , مسئول برطرف کردن نیاز ها و خواسته های آنها ,اما ...,

اما , نه به هر شرطی و هر کاری و نه از هر راهی ... ,

تو میتوانی طریقه پول درآوردن و نان حلال بردن بر سر سفره و بچه بزرگ کردن را از بزرگترانت بپرسی , تا  از نتیجه هر نانی به خانه بردن و بر سر سفره گذاشتن و به زن و فرزند خوراندن حکایت ها برایت بگویند .

و در آخر اگر در تلاش عبادت و ساختن آخرت خودت باشی , که گفته اند و میگویند بالاترین آن خدمت به خلق خداست , نه خیانت به آنها و نه نگهبانی از کسی که به آنها ظلم و ستم میکند و از خون آنها میخورد.

اما هرگز در فکر و خیالت هیچگاه تصور نکن که ؛

اگر من نمیکردم , دیگری میکرد و میکند و او میخورد... ,

نه .., بدان که هر کسی نمیکند و نمیتواند و کننده آن نیست!

اگر معتقدی ازعذاب خدا بترس
                                    وگرنه 
                                       از خشم و انتقام خلق خدا بترس 
 
 

برای خاموش کردن آتش تلاش میکنم

برای خاموش کردن آتش تلاش میکنم



روزی آتشی بزرگ و مهیب بر جنگلی افتاد .

 تمام حیوانات در فکر و یا در حال فرار از آن آتش بودند .

و در خارج از محدوده آتش ،دیگر حیوانات با شور و هیجان مشغول حرافی

و مباحثه و مجادله ،در باره علل و عواقب آتش سوزی بودند که دیدند ,

پرستوئی کوچک مرتب به رودخانه رفته و منقار خود را پر از آب کرده و بر

آتش میریزد،

حیوانات با خنده و تمسخر گفتند :

تو با آن منقارکوچک آب سعی در خاموش کردن آتش بدان بزرگی را داری ؟

چه میکنی ؟

پرستو پاسخ داد :

من با تمام ظرفیت و توان خودم برای خاموش کردن آتش تلاش میکنم .

آقای محمد نوریزاد برادرمن ، یک کلام میگفتی و مینوشتی جاوید شاه !

آقای محمد نوریزاد برادرمن ، یک کلام میگفتی و مینوشتی جاوید شاه !



آقای محمد نوریزاد که درود بر شرفش و رحمت بر شیر مادرش باد ، در سیزده مورد
چکیده و خلاصه کتاب جنایت و مکافات مرحوم دکتر شجاع الدین شفا را بیان کردند .//

پس از سی و پنج سال بالاخره یکی از کسانی که خودش در بطن نظام بود
 شهامت ابراز این گفتار را که در دل بسیاری دیگر از یارانش نهفته مانده آشکارا فریاد کرد و به قلم درآورد .//

حال باید این نیکمرد  نیک سرشت , منتظر تهمت ها و توهین های بیشماری از نارفیقان خود باشد .//

سه‌شنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۹۱

آقای مصباح یزدی ، شما جلوی کاخ سفید چه میکردید و کارتان چه بود ؟

آقای مصباح یزدی ، شما جلوی کاخ سفید چه میکردید و کارتان چه بود ؟
 
آخوند مصباح یزدی که الحق استاد در زمینه پیوند گودرز و شقایق هستند و همه جوره این دو را به هم ربط میدهند ،در آخرین افاضات خود گفت :
 
امروز عظمت و جایگاه روحانیت درجهان تا آنجاست که وقتی بنده به آمریکا سفری داشتم جلوی کاخ سفید یک سرباز به نشانه احترام به من تعظیم کرد"...
 
 
که خداوند را صدهزار مرتبه شکر که طرف سرباز بود!! که اگرطرف یک گروهبان و یا استوار سوم بود لابد جناب مصباح از ذوق مرگی سکته را زده بود !
 
اما باید خدمت استاد بگویم که متاسفانه زیاد ذوق زده نشوید ، چراکه آن سرباز نمیتواند به شما تعظیم کند !!
 
البته شما تقصیری ندارید چون به خدمت در ارتش و سربازی نرفته اید، از قوانین و احترامات ارتشی سر در نمی آورید .//
 
استاد خدمت نرفته ، هیچ سربازی حتی سربازان ژاپنی هم در حین پست و نگهبانی نمیتوانند برای ادای احترام تعظیم کنند ،
 
چرا که طبق قوانین ارتش ،یک سربازنگهبان برای یک مافوق ( چه با عمامه و چه با درجه و مدا ل ) چون اسلحه در دست دارد باید ادای پیش فنگ کرده و تا اجازه آزادباش و رفتن آن شخص باید در همان حالت بماند و اگر حرکتی بغیر از پیش فنگ با اسلحه بکند بنوعی فحش و توهین به نفر مقابل محسوب میشود.//
 
 و بدانید سربازانی که برای چنین مکانهای مهم و حساسی به کار گمارده میشوند از منضبط ترین و بهترین  سربازان ارتش محسوب میگردند ،/
 
و اگر آن سرباز اسلحه نداشت ، باید خبردار بایستد و پابچسباند وسلام نظامی بدهد ، که بدون کلاه ، مترادف با فحش و توهین میباشد ،پس ما حرکتی همانند تعظیم کردن در ارتش های سراسر جهان نداریم .//
 
 
پس نتیجه میگیریم که یا شما باز دارید دروغ میگویید و یا در آنروز قرص های خودتان را نخورده بودید یا شاید هم خمار بودید و توهم زدید!!
 
ولی چون قسم جان مادرتان و حضرت عباس را میخورید که ما باور کنیم باز هم اگر آن سرباز چنین کاری را کرده باشد ،در اصل به شما فحش داده و توهین کرده است نه آنکه انوار الهی شما بر قلبش تابیده باشد و از عظمت و جایگاه روحانیت فیضیه قم سردربیاورد تا به شما احترام بگذارد .....!!
 
نفهمیدن و نادانی هم گاهی اوقات نعمتی هست !!
 
حالا از این مهملات بگذریم ،
 
جناب استاد شما در آمریکای جهانخوار و دشمن شماره یک دولت و حکومت اسلامی چکار میکردید ؟
 
برای معالجه هم که باید آب رودخانه تایمز لندن را بنوشید !!
 
حالا آمریکا هم بروید ....
 
دم در کاخ سفید کارتان چه بود و با کی کار داشتید ؟

دوشنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۹۱

نفت و پول نفت و مردم ایران

نفت و پول نفت و مردم ایران
ازهزار دلیل برای علت طغیان جهل ۵۷ و مخالفت مردم با حکومت شاه وهزاران دلیل برای بد بودنش ویکی از موثرترین بهانه های اصلی مخالفت و مبارزه برای تغییر و سرنگون ساختن حکومت شاه همین پول نفت بود!
 
در اصل یعنی وعده پول نفت بود, که قرار بود بعد از مجانی شدن آب و برق و اتوبوس و ساختن خانه برای همه و رسیدن به مقام والای انسانیت در وعده های بهشت زهرائی و برقراری جمهوری اسلامی هر ماه با حساب کل فروش نفت وتقسیم آن بر جمعیت کل کشور ، سهم هر ایرانی را مشخص کنند و این مبلغ را دم در هر خانه ای نقدا پرداخت بکنند ./
 
شاید قبول این حرف برای جوانان و متولدین بعد از انقلاب و کسانی غیر قابل قبول ونوعی شوخی وطنز تصور کنند ،ولی باور کنید که خیلی ازانقلابیون سال ٥٧ حساب و کتاب مقدار پول دریافتی را کرده بودند و کیسه هم برای آن دوخته بودند ./
 
که نه تنها پول نفتی پرداخت و دریافت نشد ، بلکه انقلابیون و مردم ، پول سوبسید حاصله از فروش نفت در رژیم شاه را هم از جیبشان پس دادند وبه جمهوری اسلامی در زمان جنگ پرداخت کردند تا با پول آن با برادران بعثی و عفلقی صدام حسین بجنگند و بعد از کربلا به قدس بروند./
 
که بعد از جنگ هم در ظاهر تمام پول نفت صرف باز سازی خرابی های آن نعمت و رحمت الهی (جنگ ) شد و مردم هم یادشان رفت تا .....
 
( تاریخ تکرار میشود ،یک حقیقت است )
 
دوباره کسی آمد و با ایمانی الهی ومنتخب امام زمان که در خواب بعضی مراجع ظهور چند ساعته کرده بود و هاله نور دورش بود و برای امام زمان بر سر سفره قاشق و چنگال و بشقاب میگذاشت با قاطعیت وعده پول نفت را نه دم در خانه ها بلکه درسرسفره های مردم داد و داغ دل ها را تازه و دیگهای طمع را جوشاند ./
 
 
این آقا هم نه تنها پول نفت را بر سر سفره نیاورد بلکه نان را هم از سفره مردم برد و بر باد داد ./
 
و چنان بلائی بر سر کشور آورد چون هنوز از مدت ریاست این آقا باقی مانده و دقیق نمیتوان رقم و وسعت خرابی ها و ضررها را مشخص کرد ، فقط میتوانیم بگویم دهها برابر خسارت و ضرر جنگ ۸ ساله است،/
 
که حقیقتا سناریو و پروژه روی کار آوردنش ادامه و قسمت دوم و مکمل پروژه تخریب ایران و تبدیل آن به سرزمین سوخته ، از سال ٥٧ میباشد .//
 
و مطمئن باشید که هر کس بیشتر وعده میدهد و مبلغ و پول نقد پیشنهاد میکند در ویرانی ایران و بدبختی ایرانیان مصمم تر و جدی تر است ........
 
این مطلب را فقط برای اطلاع و آگاهی نسل جوان و آیندگان نوشتم تا که برایشان تجربه و عبرت بگردد وبدانند که آب و برق مجانی و خواستن سهم و حقشان از درآمد نفت چه بلائی بر سرپدرانشان آورد تا به سرنوشت پدرانشان مبتلا نشوند، و به نفت و درآمد آن با دیدی بازتر و آگاه تر نگاه بکنند .

دلایل شرعی و الهی اسلامی ،محارب و مفسد بودن مخترعین فاقد ٥میلیون تومان وجه نقد !

دلایل شرعی و الهی اسلامی ،محارب و مفسد بودن مخترعین فاقد ٥میلیون تومان وجه نقد !
 
حضرت آشخ صادق لاریجانی خلخالی ، رئیس قوه جناییه و قضاییه با حضور در سلاخ خانه و کشتارگاه تهران طی نشستی با قاضی صلواتی و قاضی مقیسه و علی گاوکش و حسن سگ پز و حسین جیگر و مهدی طناب به بررسی دردلایل وموارد محارب و مفسد بودن مبتکرین و مخترعینی که پنج میلیون تومان ناقابل وجه باج خواهی مسوولین محترم و دلسوز محیط زیست را ندارند ، پرداختند و در آخر دلایل محرز و صددرصد اسلامی و شرعی محارب بودن این اشخاص را بر شمردند :
 
ایشان با استناد به مورد اخیر که دو جوان لرستانی دستگاهی برای کم کردن آلودگی هوا اختراع کردند ، فرمودند :
 
کم شدن آلودگی هوا ،سبب طول عمر و سلامتی بهاییان و یهودی های جامعه میگردد که کمک به دشمنان اسلام ، و دشمنی با اسلام محسوب میگردد که حکمش بر دار آویختن است ./
 
بنابر توافق و قبول نظرات علمای اسلام در روایت [ ترک عادت موجب مرض است ] چون بسیاری از مردم و مسلمین در ام القرای تهران به این هوا ی آلوده عادت کرده اند ، لذا ساختن دستگاهی برای پاک کردن هوا، تلاشی در صدد مرض دا ر کردن و کشتن مسلمین محسوب شده و حکم ارعاب و حرب با شمشیر بر علیه مسلمین را دارد و حکمش اعدام است .//
 
چون احتمال فروختن این ابتکار و اختراع به استکبار غرب و کپی کردن صهیونیست جهانی از آن و نفروختن آن تکنولوژی به مسلمین برای بالا رفتن مرگ و میرمسلمین بر اثر آلودگی هوا میرود و میباشد لذا این عمل حکم ول کردن مواضع دفاعی در جنگ احد و خیانت میباشد و حکم ان گردن زدن است وبس .//
 
و چون با پاک نمودن هوا از آلودگی ، که مردم اقدام به برپائی پیک نیک و هواخوری خواهند کرد که فساد ها در آن دیده شده این اختراع تلاش برای بسط فساد میباشد و جلوگیری از اقامه نماز دشمن شکن جمعه محسوب میگردد ، که محاربه و افساد فی الارض میباشد و حکمش دار زدن است .//
نداشتن هیچگونه فتوائی از جانب هیچ یک از مرا جع فیضیه و اسلام برای این اختراع ،نوعی توهین و ضربه زدن به روحانیت و اسلام است که سب رسول محسوب و حکمش اعدام است .//
 
عدم حضور طلا ب و روحانیت در این ابتکار ،تخریب چهره نظام مقدس اسلامی در انظار جهانی مخصوصا اسرائیل غاصب برای ترغیب سرکوب و کشتار برادران لبنانی در غزه است که حفظ نظام واجب و این حرکت در راستای براندازی نرم مخملی نظام جمهوری اسلامی میباشد که حکمش بنابر نص قران دو با ر به دار آویختن است .//
 
نپرداختن مبلغ درخواستی پنج میلیون تومان به مدیران و مسولین دلسوز نظام و حاشا کردن و به رسانه ها بردن خبر این رشوه گیری اسلامی ،تلاش برای تخریب دلسوزان نظام و حرکتی برای تضعیف اقتصادی نظام و مدیرانش و در کل ضربه مستقیم به نظام از طریق تضعیف اقتصاد و کمک نکردن به آن میباشد ، که طبق قوانین جزائی و احکام اسلامی همان تشویش اذهان عمومی و ارعاب مسوولین دلسوز نظام ازطریق نپرداختن وجه نقد به آنها ..... منسوب به براندازی و ضربه به پیکر اسلام میشود که حکمش همان اعدام است./
 
سپس قاضی صلواتی با فرستادن یک صلوات مجلس پسند گفت :
این احکام را در کمتر از ٤٨ ساعت قا بل اجرا میدانیم که خوراک خبری برای استکبار جهانی به سرکردگی صهیونیست جهانخوار غاصب نشود.//
 
همچنین در آخر نشست قوه قضاییه برای تعلق نگرفتن رافت اسلامی به این محاربین ، رای گیری شد که به اتفاق آراء مورد قبول قرار گرفت .//

آقای شیخ صادق لاریجانی ،آیا اختراع واکتشاف بدون پرداخت ٥ میلیون تومان هم محاربه محسوب میگردد ؟

آقای شیخ صادق لاریجانی ،آیا اختراع واکتشاف بدون پرداخت ٥ میلیون تومان هم محاربه محسوب میگردد ؟
در راستای محاربه و افساد فی الارض اعلام کردن جرائمی که قوه قضاییه از فهم آن عاجز و در برخورد با آن ناتوان است ،در صورت جنجالی شدن خبر باید منتظر ، محارب مفسد فی الارض خواندن ، مخترعین و اندیشمندان ایرانی ((بخاطر پرداخت نکردن پنج میلیون تومان باج درخواستی سازمان محیط زیست برای بررسی و ثبت اختراع !!!)) و همچنین برپا کردن چوبه داربرای متهمین و متخلفین باشیم .//
 
[[ دو مخترع کشورمان ، دستگاه دودگیر خودرو و موتورسیکلت ساخته اند که با هزینه ای بسیار کمتر از کاتالیست و با شیوه ای جدید ، آلودگی ناشی از عملکرد وسایل نقلیه و حتی دستگاه های زباله سوز را مهار می کند. سه دکتر شیمی از سه دانشگاه کشور نیز اختراع آنها را تأیید کرده اند.با این حال ، خودروسازی ها و نهادهای ذیربط ، نه تنها روی خوشی به این اختراع نشان نداده اند ، بلکه حتی سازمان حفاظت محیط زیست از این دو جوان ، مبلغ 5 میلیون تومان پول نقد درخواست کرده تا اختراعشان را تحویل بگیرد و بررسی کند!
همین است که مراکز علمی و تحقیقاتی دنیا ، پر است از ایرانیانی که مدام دستاوردهای جدیدی به جهان عرضه می کنند ولی نام و نانش نصیب کشورهایی می شود که "شعور" میزبانی و رفتار درست با انسان های خلاق را دارد.
ما هم حداکثر کاری که بعد از راندن این افراد از کشور انجام می دهیم این است که در رسانه های داخلی تیتر بزنیم: "فلان ایرانی در فلان کشور ، فلان اختراع را انجام داد" و سپس ، از فرط افتخار ذوق مرگ شویم و به رویمان هم نیاوریم که این اختراعات و ابتکارات می توانست در داخل محقق شود.]] نقل و برداشت از سایت عصر ایران .//
قاضی صلواتی هم که همیشه آماده صدور چنین فرامین احکامی میباشند !!

گپی کوتاه با حاج حسن خمینی نوه مرحوم راحل

گپی کوتاه با حاج حسن خمینی نوه مرحوم راحل
 
 
سید حسن خمینی ، نوه مرحوم حاج روح الله خمینی بنیانگزار ولایت فقیه و حکومت اسلامی و بانی اسلام ناب محمدی فرمودند :
 
به گذشته مان افتخار می کنیم، نسبت به امروز منتقد و به فردا امیدواریم
 
حاج حسن عزیز ،به کدام افتخارتان میخواهید بنازید و افتخار کنید ،شما یک افتخار به ما نشان بدهید تا با هم کیف کنیم و حالش را ببریم ؟
 
افتخار هشت سال جنگ بی سر انجام ،ویرانگر ، خانمانسوز ؟
 
که پدر بزرگ مرحومتان را وادار به نوشیدن جام زهر کرد ؟
 
افتخار سی سال کمک به فلسطین و هزینه های مادی و معنوی و انسانی و دور زدن آنها و پیچاندن و به هیچ نگرفتن شما و تعامل با اسرائیل را میگویید ؟
 
قتل عام زندانیان سیاسی را به فرمان پدربزرگتان را افتخار بدانیم ؟
 
یا بوجود آمدن وضعییت فعلی که ثمره کار نسل قبلی شما میباشد را ابه چشم بیاوریم و افتخار کنیم ؟
 
که اگر کاری درست انجام دادند و افتخار آفریدند لازم نبود که شما امروز انتقاد کنید و منتقد باشید !!
 
بهتر بود میگفتی : افتخار سازی کنیم و بعد به آنها افتخار کنیم !!
 
که در گفتن دروغ ساختن جعلیات و و تردستی و حقه بازی این حکومت سرآمد تمام حکومتهاست .و ساختن افتخار جعلی از موا رد ابتدائی در سیستم آموزشی آنهاست !
 
 
میشود شفاف و بی پرده بفرمایید ؛ الان دقیقا به چه چیزی انتقاد میکنید و منتقد کجا و چه کسانی هستید که اگر انتقاد از آمریکای جهانخوار و اسرائیل صهیونیست غاصب را میگویید ، باید بگویم که طبق قانون وراثت و علوم ژنیتیکی و DNA این ارثیه شما جزو انتقادات و منتقدین نمیباشد و قرار نمیگیرد ، همانند رنگ مو و ریش شما که در داشتن آن شما هیچ دخالت و قدرت انتخابی نداشتید !!
 
واگر امید به فردا برای تطهیر پدربزرگتان ،یا عملی کردن افکارش و یا اصلاح این حکومت را در دل دارید و در سر میپرورید ، امیدی بس عبث و بیهوده دارید و سعی بیفاده میکنید و رنج بیهوده میبرید .//
 
اما من برای شما امیدوارم که چشم و دلتان را به حقیقت و واقعیت بسپارید و باز کنید و از کسوت و هییت این لباس و شغل که جز ننگ و عار در آینده برایتان ارمغانی دیگر نخواهد دا شت ، بدر آیید و به زمره عادی ترین مردمان درایید و همینکه شری از شما و خاندانتان به مردم و جامعه بشری نرسد خود بزرگترین خیرات و صواب میباشد ./ 
 
ما گفتیم ؛ خواه پند گیر ، خواه ملول شو.........

پنجشنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۹۱

اگر خودت بودی ، تحویلشون میگرفتی و کاری براشون میکردی ؟ - 2

اگر خودت بودی ، تحویلشون میگرفتی و کاری براشون میکردی ؟ - 2
 
گفتم : اگه خدا بودی که اول یه گردگیری باها ت میکردم که .....
 
گفت : برای چی و به چه دلیلی ؟
 
گفتم : آخه مرد حسابی این چه وضعی هست که درست کردی ؟
 
گفت : به من چه مگه من کردم ،مگه خودتون نخواستین و نکردین ، منو سننه ؟
 
دیدم راست میگه .....
 
گفتم : پس چرا تو که میدونستی چی میشه ، کاری نکردی ؟
 
گفت : وقتی همه تون ریش گذاشتین و نماز میخوندید وبه مسلمون شدن و بنده خدا شدن تظاهر میکردید و به اسم من همه کارهارو کردید ، من چیکار میتونستم بکنم ؟
 
باز دیدم حق با اونه ....!!
 
گفتم : چرا از ما گرفتی و دادی به اونها و چرا ازشون نمیگیری ؟
 
گفت : اولا من نگرفتم و خودتون دادید و اونها هم دزدیدند من بهشون ندادم ، بچه جان تو خبر نداری و نمیدونی ، چقدر ازشون بگیرم و به این و اون بدم ؟ حتی به اونهائی که بدم هم میومد از اینها گرفتم و به اونها دادم ،تمومی نداره .....بیچاره ها نمیدونید چه سرزمینی بهتون دادم و چقدر بهتون دادم که ٣٥ساله دارن میچا پند و غارت میکنند و از لجشون حیف و میل میکنند و بازهم داره .......خودتون نفهمیدید و قدر ندونستین و میندازین گردن من ؟ روروبرم !
 
گفتم : خوب ،دیگه بسمون نیست ، کافی نیست ؟ یه کاری کن دیگه .......
 
گفت : من تاحالا لقمه نکردم دهن کسی بزارم ،بسه تونه ؟ خودتون کردین و خودتون هم بکنید !
 
گفتم : پس چی میگی ، رحمان و رحیم ؟ پس کو رحم و مروتت ؟
 
گفت : وقتی خودتون به خودتون رحم نمیکنید ، وقتی که همه تون عضو یک خونه هستین و باهم این کارهارو میکنید و نسبت به هم یه جو گذشت و رحم و مروت ندارید ، وقتی هنوز نمیدونید که من جان به شما دادم و از گرفتن اون توسط یک حکم من درآوردی طرفداری میکنید و میرین تخمه میخرید و تو سرما منتظر میشین که جان دادن بنده منو بالای دار نگاه کنید ، من چه رحم و رحمتی به شما بدم و در حقتون بکنم ؟
 
گفتم : بچه ها چی اونها چه گناهی کردند ؟ اونها رو نمیبینی ؟
 
گفت :گناهی نکردند و فقط بدبخت هستند که چون شماهائی پدر و مادرشون هستند ، همین .....نه نمیبینم ، از اون سالی که ندونسته و نسنجیده خودتون رو بیچاره کردین و بخاطرش جشن گرفتین ووسط خیابون میرقصیدید و میخندیدید.......
 
و کلی آدم که من هزینه کرده بودم و وقت گذاشته بودم و برای سازندگی و آسایش شما آفریدم رو گذاشتین سینه دیوار و کشتید ،وقتی که لعنت جنگ رو رحمت دونستین و هشت سال حتی به تمام دنیا صدمه زدید و محیط زیست رو هم خراب کردید و خاک خوب منو با بمب و آتش و مواد شیمیائی کشتید و از بین بردید ، وقتی حتی حیوانات بیگناه رو بخاطر خودتون بی خانمان کردید و کشتین ...............................
 
،همون اول من روی برگردوندم و دیگه به شما نگاه نکردم و نمیکنم و نمیخوام ببینم که باهم چکارمیکنید و فقط گاهی وقتها بعضی ها رو که به
من میگن و گزارش میدن ،و میشنوم ،فقط گریه میکنم و بس ......
 
لبهای پیرمرده میلرزید و واقعا اشک تو چشمهاش پر شده بود .......
 
دلم خیلی براش سوخت و گفتم تمومش کنم که اذیت نشه ......
 
گفتم : حالا ما چیکار کنیم ؟
 
گفت : به جای من ، اگه خودت بودی تحویلشون میگرفتی و کاری براشون میکردی ......
زیر پاتون از نفت و اورانیوم و طلا و گاز و مس و خاک حاصلخیز و با برکت گذاشتم ، با اینکه میدونید بازهم دست گدائی دراز کردید ،
 
براتون خنده و شادی و تفریح گذاشتم و شما میرین و گریه میکنید و تو سرتون میزنید و ماتم میگیرد و اشک میریزید و عزا از جشن براتون مهمتره .....
 
وقتی که نور و رنگ بهتون دام و تو تاریکی ،سیاه میپوشید و بهترین رنگتون سیاهه ....
 
وقتی که بهترین خاک و سرزمین رو بهتون دادم و قدر نمیدونید و با به خطر انداختن حتی جون خودتون ازش فرار میکنید و در میرین ..... و در غربت هم تو روی هم نگاه نمیکنید و از هم فرار میکنید و خودتون و خاکتون رو میفروشید...................
 
وقتی که من زیبائی رو دادم و شما با پارچه اونو پنهان میکنید و اونو زینت میدونید .........
 
وقتی همه آدم های خوب رو میکشد و دور بد ها جمع میشین و پاچه میخورد
 
ووقتی برای هیچی همدیگر رو لت و پا ر میکنید
 
و هیچ به همدیگه ،گذشت و بخشش و رحم و مهربونی ندارید و سر هم رو کلاه میزارید و به هم بهتان میزنید و هنوز فهم و شعور درست با یکدیگر حرف زدن را ندارید .....
 
وقتی که هنوز بد را از خوب و دوست رو از دشمن ، راه رو از چاه و دیو رو از فرشته و بدتر از همه راست رو از دروغ تشخیص نمیدهید و فقط به هم دروغ میگویید ........
 
خودت بودی و اگر هم میتونستی باز هم میدادی و میکردی ؟
 
هوا کمی تاریک شده بود و پیرمرده بلند شد و من همینطورمات و مبهوت نگاهش میکردم و او در حالیکه دور میشد و در تاریکی ناپدید میشد باز هم میشنیدم که میگفت :
 
من چیکار میتونم بکنم ، بی خرد ها ،
 
بدم تا دوباره به کی ببخشید و بدین ، ابلهان ،ای نادان ها
 
لیاقتشو دارید که بدم بی کفایت ها ، بی لیاقت ها .....بی .........

اگر خودت بودی ، تحویلشون میگرفتی و کاری براشون میکردی ؟ -1

اگر خودت بودی ، تحویلشون میگرفتی و کاری براشون میکردی ؟ -1
 
هم خود آدم میدونه و میفهمه و هم بزرگتر ها گفتند که :
 
هروقت درمانده شدی و گیر کردی و دستت به جائی بند نبود و کسی رو
 
نداشتی ، به خدا توکل کن و به او پناه ببر و از او کمک بخواه ........!
            
 
که منهم از این قاعده مستثنی نبودم ،
 
و پناه که چه عرض کنم ؟ چنگ انداختیم دودستی......
 
وتوکل چیه ؟ اصلا آویزونش شدیم ........
 
و ناله چیه ؟ عربده کشیدیم و ضجه ها زدیم ......
 
گریه که چی بگم ؟ مثل ابر بهار خون گریه کردیم .....
 
دعا که ...؟ کارمون آخرش به نفرین و نفرین کشی کشید ....
 
دستمال چی چیه ؟ براش لحاف کرسی پهن کردیم و مالیدیم ......
 
از سنگ صدا دراومد و شیطان دلش سوخت و اشک عزرائیل در اومد .....
 
ولی خدا انگار نه انگار به شست پا ش هم حساب نکرد و روشوبرگردوند اونور .....
 
ما هم شدیم سکه یه پول و سنگ رو یخ و نا امید تر وا ....رفتیم .//
 
گفتم شاید منو تحویل نمیگیره ،و از ما شاکیه برم به بقیه بگم یه کاری بکنند که ..........دیدم :
 
از آلودگی هوا دیگه نفسشون در نمیاد که ناله بکنند !
 
از گازهای حاصله از بنزین خودکفائی واز سوزش چشم ، چشمه اشکشون خشکیده !
 
و همه دارن به زمین و زمان و همه چی ، فحش خوار مادر میدن !
 
دستمال چیه ، دارن همدیگه رو میدرند و جر میدن !
 
و توکل که نمیکنند هیچ ...هیچکی و هیچ چیزی رو تحمل هم نمیکنند !!
 
قاطی کردم ، بدم اومد ، سیر شدم از زندگی و با خودم تصمیم گرفتم برم تو
 
یکی از این پارک ها که زورگیرها اونجا کمین میزنند و شکار تورمیکنند و
 
یه جور وانمود کنم که کلی پول باهام هست ودرست وقت درگیری مقاومت
 
کنم ، تا با قمه و ممه بزنند و......... خلاص و راحت بشم.//
 
ولی هرکاری کردم انگار نمیدیدند منو ،یا دستم رو خونده بودند ،به فلانشون هم نگرفتن .......
 
دیگه درمونده و مستاصل رفتم ته ته پارک نشستم رو نیمکت و بغض گلومو
 
گرفته بود جوری که فقط شانس نیارم که خفه بشم و راحت شم ....تکیه دادم
 
به نیمکت و سرمو رو به آسمون کردم و چشمامو بستم نمیدونم چقدر گذشت
 
که یه صدای بادی اومد ولی بادی به من نخورد ......
 
فقط احساس کردم یکی کنارم ایستاده ، چشمم رو باز کردم دیدم یه پیر مرد با
 
ریش و مو ی سفید سفید بغل نیمکت وایستاده ، یه کم خودمو جمع و جور
 
کردم و دوباره چشمامو بستم و وقتی گذشت ولی یارو ننشسته بود!!
 
 گفتم رفته.. دوباره چشم باز کردم دیدم باز هم ایستاده و به من نگاه میکنه ،
 
گفتم : چیه ،کاری داری بابا جان ؟ هیچی نگفت .
 
گفتم بخدا هفت تومن ته جیبم دارم ،اگه کارت باهاش راه میفته بدم و ولمون کن ! بازم هیچی نگفت !!!!!
 
گفتم : ببین ،جون مادرت تو دیگه رو اعصاب ما نرو و ولمون کن ......
 
گفت : چته ؟ گفتم : هیچی ! گفت خر خودتی تو مشکل داری ، میگم چته .....؟
 
گفتم نه ربطی به شما داره و نه شما میتونی اونو حل کنی و طرف حسابم هم اینجاها نیست ...
 
گفت : مگه با خدا نیستی و طرف حسابت نیست ؟
 
فکر کن من خدا بگو .......
 
از یه ور خندم گرفته بود و از یه ور چنون خشک و جدی و با اطمینان گفت که نه خندیدم و نه تونستم چیزی بگم !!
 
گفتم : تو خدائی دیگه ، آره ......
 
گفت : گفتم که فکر کن من خدا چی میخوای بگی ،بنال دیگه .....
 
گفتم ...................

چهارشنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۹۱

مقایسه ای بین نسل اول انقلاب ، با گروهی از نسل های دوم و سوم ، و تشابه آنها !

مقایسه ای بین نسل اول انقلاب ، با گروهی از نسل های دوم و سوم ، و تشابه آنها !
 
گاهی اوقات وقتی فکر میکنم ، میبینم که :
 
 
عکس خمینی را ,
 
در ماه و مریخ و اورانوس و نپتون دیدن ،
 
خیلی واقعی تر و عقلانی تر و منطقی تر و قابل قبولتر ،
 
علمی تر و انقلابی تر و روشن بینانه تر و قابل درک تر و بهتر از ......
 
قبول و باور ، 
 
به دمکراسی رسیدن و از چنگال حکومت اسلامی رها شدن ,
 
با رهبری ، میر حسین موسوی   هست !!
                      

قبله عالم ، آقا ، رحم کن و روزگارشان را سیاه مکن !

قبله عالم ، آقا ، رحم کن و روزگارشان را سیاه مکن !
میگویند کلنل پسکوویچ روسی همچنان بر ایالت های شمالی ایران میتاخت و آنها را تصرف میکرد ، و فتحعلی شاه قاجار با زنان حرمسرا درعیش بود وخوش میگذراند ./
 
که در یکی از مراسم رسمی که خبر تصرف قسمتی دیگر از خاک ایران و پیام پسکوویچ را مبنی بر واگذاری بدون جنگ قسمتهای دیگر را به او
دادند ، سبیل مبارک را تابی داد و با خشم از تخت برخاست و دست به قبضه مرصع شمشیرش برد و گفت :
 
کشم شمشیر مینائی -------------- که شیر از بیشه بگریزد
 
زنم برفرق پسکوویچ -------------- که دود از پطر برخیزد
 
 
که درباریان متملق و چاپلوس و پاچه خوار ،آه از نهاد برآوردند و با خوری
 
و زاری به دامن شاه آویختند که : قبله عالم رحم کنید ، و نکشید و نزنید و به جهان و مردمش رحم آورید و .....//
 
که فتحعلی شاه قبضه را رها کرد و با واگذاری موافقت فرمودند .//
 
در تکرار تاریخ که ناگریز میباشد ، پس از یکصد و اندی سال ؛
 
که پاچه خواران دیگر باید بگویند : نه آقا رحم کنید و جا برای آقای امام زمان هم بگذارید و روزگار همه را سیاه نفرمایید ،رحم کنید .....//
 
 
و در حکایت توپ مروارید و نا صرالدین شاه هم گویند که :
 
در بار عامی ،میل شاهانه به لمباندن توپ و زهر چشم گرفتن از قوای روسیه که دست تعدی به دریای خزر و ممالک ایران دراز کرده بود گرفت و توپچی بیچاره و زیردستان متملق شاه از این فرمان سراسیمه و گیج شدند و جز اجرای فرمان شاهانه چاره ای ندیدند ،توپ را با کاغذ و کهنه دستمال های روغنی و آشغال پر کردند و منتظر دستور همایونی برای لمباندن توپ شدند و شاه هم فرمان آتش همایونی را صادر کرد .//
 
 پس از فرو نشستن دود غلیظ حاصله از آن , قیافه و سر و شکل شاه و دربار همه دودزده و سیاه و آلوده به ترشحات حاصل از انفجار بود ,
که شاه با غضب گفت :
به تمثال مبارک که گند زدید .....//
 
درباریان چاپلوس هم افتان و خیزان به خدمت قبله عالم رفتند و گفتند :
قربانت گردیم و تصدقت شویم ، پس ببینید چه بروزگار روسها آورده و به آنها چه ها که نکرده است ......//
 
و شاه راضی از این پاسخ ، به حمام شاهانه مشرف شدند تا گند از خود بزدایند و هیچگاه بر صحت و سقم آن گفتار تفحصی نکردند .//
 
تا ما ببینیم که بر سر امریکا و اسرائیل چه ها می اید و چقدر روزگارشان سیاه میشود !!!!!!!!

چرا شیپور را از سر گشادش میدمید و مینوازید؟

چرا شیپور را از سر گشادش میدمید و مینوازید؟
 
خطابم به کسانیست که با سطحی نگری موافق از بین بردن سرمایه های این کشور هستند ،کسانی که از ترس و وحشت از عقوبت گفتن حقیقت ، مقصر و علت اصلی این پدیده شوم اجتماعی را کتمان میکنند ./
 
* مگر نه اینست که برای درمان بهترین گزینه پیشگیری هست و سپس در صورت بیماری , مراجعه به پزشک و تشخیص و یافتن علل و عوامل بیماری و سپس مداوای آن ،با پرهیز و حرکا ت مفید و تغذیه مطلوب و در صورت پیشرفت بیماری با دارو و در آخر و بناچار دست بردن به تیغ جراحی و برداشتن و قطع اندام و یا غده و تومور و کیست و عضو آلوده و صدمه دیده با هزینه زیاد است ،که در صورت ضعف و ناتوانی جسم ، احتمال مرگ و نابودی بیمار نیز میرود .//
 
حال اعدام کدام یک از حالتهای بالا میباشد ؟
 
بی تردید آخرین گزینه هست که در این مورد آخر [ اعدام دو جوان ]فقط ٣٧ ((و یا ٤٥ )) روز زمان برد ...
 
* در تمام ملل و جوامع از جوانان یک کشور بعنوان اولین و بزرگترین سرمایه آن کشور یاد میکنند و دولت و حکومت ها با برنامه ریزی های تخصصی و مطالعه شده و دقیق با شناخت از روحیه و آگاهی و دیگر
خصلت های جوانان ،از آنها شکل مطلوب و مورد نیاز جامعه را ساخته
و با تربیت و پرورش آنها به رشد و پیشرفت خودشان کمک میکنند و
از آن بهره میبرند .//
 
حال به عملکرد و برنامه ها و برخوردهای حکومت و دولت خودمان به جوانان نگاهی کنید !!
 
میانگین سنی زورگیران ٢٣ سال بود (( ٢٠ تا ٢٥ ساله !!)) یعنی همان سرمایه ها ........
 
* خوب بگردید و ببینید و بخوانید که واژه و کلمه [ زورگیر ] از چه زمانی وارد ادبیات مردم و رسانه های ما شد./
 میتوانیم با مراجعه به اسناد آمار دقیق و تعداد آن را نیز مشخص کنیم ، تا جائی که یاد دارم در دهه شصت (( چون تاریخ برای حکومت ما از بعد از انقلاب است )) این کلمه یا نبود و یا جای آن از خفت گیری یا خفت کردن که آن هم مصارف گونا گونی دا شت استفاده میشد و این رفتار جزو تسویه
حسابهای فردی و یا گروهی محسوب میشد و در جامعه بندرت دیده میشدو اتفاق می افتا د ./
 
و در دهه هفتاد بود که این حرف برای استفاده تحریری و نوشتاری جراید باب شد جسته گریخته و با فواصل زمانی طولانی در مجلات و اخبار دیده و شنیده شد ./
 
در دهه هشتاد مخصوصا در نیمه دوم آن ناگهان با انفجار این کلمه در رسانه ها و این پدیده در اجتماع روبروشدیم که یکی دوسال انهم در لابلای جریانات سیاسی و اجتماعی گذشت ./
 
ولی در آغاز دهه نود این پدیده تبدیل به معضل و مشکلی که زندگی شهروندان را مختل و دچار مشکل کرده و امنیت اجتماعی را بزیر سوال برده بود , شد و بروز کرد ./
 
که قدرت استقلال قوه قضاییه به کمک بی کفایتی و ناکارآمدی نیروی امنیتی و پلیس در پیشگیری و حل این معضل آمده و با استفاده از احکام دینی که بیشتر به دستور العمل های سلاخ خانه ها کشتارگاه ها میماند با دادن حکم محاربه و افساد فی الارض ،کمر به از بین بردن سرمایه های کشور بست،/
 
به آمارسنی نزدیک به ششصد اعدامی امسال نگاه کنید !!
 
حال با کمی تفکر و تجسم از فضا و زمان و حالات و اتفاقات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی این سه دهه و تعداد و برخورد با کلمه زورگیر و یا خود آنها , روابط و تاثیرات و مادی و معنوی آن را حساب کنید ./
 
که در اولین گزینه نتیجه گرفته ، به فقر و نیاز مادی و اعتراف اکثر مجرمین به نیاز به نقدینگی و پول هست برمیخوریم /
 
و سپس به بیکاری آنها , که واقعا تاثیر گزار است/
 
 و عوامل دیگری چون اعتیاد , که همچون بختک بر جان جوانان افتاده /
 
و فقر فرهنگی ، واکنش کور اجتماعی در اثر برخورد های نابجا و غلط /
 
واز بین رفتن ارزش هایی چون ،مردانگی ، مروت ، جوانمردی ، مهربانی ، عطوفت ، افتادگی ، قناعت ، آبروداری ، حلال و حرام ، دسترنج کار ،شرافت و ............میباشد .//
 
حال تمام اینها را بر میزان و مقدار مسوولیتهای ،فرد و خانواده و محیط آموزشی ، اجتماع و دولت و حکومت تقسیم کنید و سهم هرکدام را مشخص کنید ........!
 
فرد : که سوا ی عوامل ژنتیکی مابقی به تربیت و پرورش او بستگی دارد ،/
 
خانواده : که با افزایش مرگ و میرهای اعتیادی و طلاق که مسائلی اجتماعی هست و سایه سنگین فقر که بر هر خانواده ا ی افتاده و به جسم و روح آنها چنگ میزند و میخلد که باز ریشه در اجتماع و کارکرد دولت دارد،/
 
و محیط آموزشی و کنترل اجتماع و کارکرد دولت که از تصمیمات حکام و فرامین آنها منبعث و گرفته میشود و جزو مسئولیتهای و وظایف آنها هست و رفتار ها و تصمیمات و برخورد های درست آنها که سبب آرامش و امنیت و رفاه مردم است و تصمیمات و فرامین و برخورد های نادرست آنها که سبب هرج و مرج و واکنش های منفی و مخرب در مردم میگردد .//
 
برای نمونه به پیامهای مردمی در دنیای مجازی دقت کنید; 
 
 یکی از بیشترین تاکید ها و بیانات مردم در مورد اختلاس ها و عدم برخورد درست و قانونی وعدم شفافیت و قاطعیت برخورد با آنها هست و میباشد ،/
 
 کدام مفسد اقتصادی که در بهم ریختن امنیت اجتماعی بی تاثیر نیست
را ظرف مدت چهل روز دستگیر و محاکمه و در ملاعام اعدام کردید ؟
 
تا مردم حرفها و رفتار و کردار شما را باور کنند و مطمئن بشوند !!!!!