نگاهی به زندگی و سابقه افراد کشته شده در زمان رضا شاه
اجازه بدهید که با هم به زندگی و سابقه و خدمات و علت مرگ رجال و افرادی که مخالفان رضا شاه آنها را آزادیخواه و روشنفکر و خدمتگزارمینامند و حبس و دستگیری آنها را خفقان و سرکوب میدانند ومیخواهند مرگ آنها راجنایت رضا شاه نشان بدهند و با تحریف تاریخ و اشخاص دوران سازندگی و نجات ایران را دوران سیاه استبدادی پهلوی اول جلوه دهند و به مردم حقنه کنند , نگاهی بکنیم تا ببینیم این دوستداران دمکراسی و آزادی بیان میخواهند چه کسانی را با چه سوابقی بعنوان خادم و آزادیخواه و روشنفکر به مردم ایران معرفی بکنند؟
پس بیائید با دیدی بازتروبا دقتی بیشتر به این افراد که به گفته مخالفان رضا شاه , فقدان و مرگ آنها ضایعه بزرگی در روند جریان انقلابی و استقرار دمکراسی در ایران ایجاد کرد و ضربه سخت و مهلکی به جریان و پیکره روشنفکری زد وسبب تاخیردرکسب پیروزی وبدست آوردن آزادی برای ایجاد و استقرار جمهوری اسلامی به رهبری آخوند ها شد , بکنیم وآنها را بهتر بشناسیم .
دوستان و هم میهنان بسیار جالب است که بدانید منبع وماخذ تمام مطالب نوشته شده من هم مانند نوشته ها و گفته ها و اتهامات مخالفان رضاشاه , تماما از ویکیپدیای فارسی میباشد! تا به این دوستان دغلکار بگویم و نشان بدهم که :
گفتن نیمی ازحقیقت برابر با یک دروغ کامل میباشد.
مطالب از ویکیپدیا میباشد
[[ در میان مقتولان چند نفر از وزیران وی مانند عبدالحسین تیمورتاش، سردار اسعد بختیاری و نصرت‌الدوله، برخی از روسای ایلات مانند صولت‌الدوله قشقایی، برخی از شعرا و ادیبان مانند میرزاده عشقی و محمد فرخی یزدی و تعدادی از نمایندگان مجلس شورای ملی (مانند سید حسن مدرس و ارباب کیخسرو شاهرخ) نیز دیده می‌شوند.[۹][۵۷][۵۸][۵۹]
و[۶۰] برخی از وزرا و نزدیکان شاه نیز (مانند علی‌اکبر داور وزیر عدلیه)از ترس اتفاقات مشابه خودکشی کردند.[۶۱][۶۲]
علاوه بر این افراد، کشتارهای دست جمعی عشایر کهگیلویه، قشقایی و بختیاری را نیز که عمدتاً با خانواده صورت می‌پذیرفت باید افزود.[۶۳ ]]
نصرت الدوله فیروز : فرزند شاهزاده عبدالحسین میرزا فرمانفرما و عزت‌الدوله دختر مظفرالدین شاه بود.
شاهکار او همکاری در قرداد ١٩١٩برای گرفتن رشوه و حق العملکاری میباشد.
((پیمانی که در ۱۹۱۹ میلادی (۱۲۹۸ خورشیدی) دولت بریتانیا با دولت وقت ایران پس از ۹ ماه مذاکره پنهانی با وثوق الدوله، با پرداخت ۴۰۰ هزار تومان رشوه و بدون در جریان قرار دادن احمد شاه منعقد شد؛ بر اساس این قرارداد تمامی امورات کشوری ولشکری ایران زیرنظرمستشاران انگلیسی وبا مجوزآنان صورت میگرفت))
مهدی بامداد در شرح حال رجال ایران می‌نویسد: «علت توقیف و تبعید این بار که سرانجام به هلاکتش منتهی گردید، بطوری که گفته شد، برای این بوده که در روزنامه‌های فرانسوی مقالات تندی علیه حکومت ایران و سلطنت رضا شاه نوشته بود.
وی در سمنان تبعید بوده و بر حسب دستور مختاری (رئیس شهربانی رضا شاه) سه نفر به نامهای عقیلی پور، فرشچی و عباس مختاری (معروف به شش انگشتی) به منظور قتل وی به سمنان اعزام می‌گردند.
عبدالحسین تیمور تاش : او از کسانی بود که در برانداختن قاجارها و برآوردن پهلوی‌ها کوشش بسیارکرد، در دوره رضاشاه نخستین وزیر دربار بود و نقش مهمی را در سیاست خارجی ایران بازی کرد.
سوابق ناشی از ولخرجی‌های وی از بودجه دربار، اخذ وام‌های کلان از بانکها و اشخاص مختلف، خوشگذرانی، شهوترانی، قمار، شرب خمر مدام، استعمال افیون و دوستی با افراد ناباب،ملاقات محرمانه با سران شوروی، و مطالب روزنامه‌های انگلیسی راجع به جانشینی تیمورتاش و غرور و تکبر نامبرده رضاشاه را نسبت به تیمورتاش بدگمان ساخت.
تا موضوع اختلاس تیمورتاش با همکاری رئیس آلمانی بانک ملی (در جریان تبدیل ارز) با حسینقلی نواب، رئیس هیئت نظارت مطرح و سبب دستگیری او شد.
همچنین در همان اوان وکیل الملک دیبا، رئیس حسابداری دربار و یار نزدیک تیمورتاش پس از محاکمه در دادگستری، توسط رضاشاه از کار برکنار گردید.
به گفته باژانوف (دستیار استالین و منشی حزب کمونیست شوروی که در ۱۹۲۸ به غرب پناهنده شد.) تیمورتاش جاسوس روسها بود و اطلاعات مهم را در اختیار روسها قرار می‌داد.
آقابیگ اوف دیگر مأمور شوروی نیز از تیمورتاش به عنوان خدمتگزاری صدیق نام برده‌است که کلیه اهداف سیاسی و اقتصادی شوروی را تأمین می‌کرد.
جعفرقلی خان سردار اسعد : معروف به سردار بهادر، از رؤسای ایل بختیاری و از فاتحان تهران در جریان انقلاب مشروطه در ایران میباشد.
از جمله کارهایی که این هیئت مدیره ( سردار اسعد هم عضو آن بوده )انجام داد، دستور محاکمه و قتل شیخ فضلالله نوری، مفاخرالملک و میرزا اسماعیلخان آجودان باشی بود.
رضاخان که در آن موقع وزیر جنگ بود، برای این که وی دوباره به حکومت ایالتی برسد، بسیار کوشش کرد و از دولت وقت خواست تا وی را به استانداری خراسان بگذارند.
سپس بواسطه کشف سندی که شرکت جعفرقلی خان اسعد را با تیمورتاش در قضیه نفت میرساند و همچنین گفته شد که محرمانه، اسلحه به بختیاری وارد کرده‌است, دستگیر شد .
بعدها در ملاقات از شاه شنیدم :
بلی! میخواهند محمدحسن میرزا را بیاورند... شهوترانی که از این بیشتر نمیشود.
سردار اسعد به عنوان وزیر جنگ محمدعلی فروغی به همراه رضاشاه به شهر بابل رفت و در آنجا به اتهام توطئه علیه شاه دستگیر و به تهران آورده و راهی زندان قصر شد! پس از چند ماه که در تهران زندانی بود، در زندان موقت تهران، مسموم شده و به قتل رسید.
اسماعیل خان قشقایی معروف به صولت‌الدوله:او از فرزندان داراب خان رئیس ایل قشقائی بوده و در فیروزآباد از شهرهای استان فارس متولد شده است.
رضاشاه اصولا با روسای ایلات میانه‌ای نداشت و درصدد بود آنها را از میان ببرد.
( جرم اصلی وی ملاقات با انگلیسی ها و خرید اسلحه و تجهیز سواران ایل قسقائی و دیگر تحرکا ت مشکوک بود )
او توسط پلیس سیاسی دستگیر و به زندان افتاد.
صولت الدوله قریب شش ماه در زندان قصر در شرایط نامساعدی به سر برد.[۴]
صولت‌الدوله در شانزدهم مهر ۱۳۱۱ در زمانی که نماینده مجلس شورای ملی بود، در زندان قصر تهران درگذشت.
سیدحسن مدرس: سیاست مدار و روحانی شیعه بود .یکی از پنج مجتهد ناظر مجلس دوم مشروطه بود، مخالفت شدیدی با حق رأی و انتخاب زنان به نمایندگی مجلس داشت.
مدرس در جریان قیام نورالله نجفی اصفهانی در دیماه ۱۳۰۵ شمسی در قم علیه اقدامات رضاشاه طی تلگرافی از قیام ایشان حمایت کرد.
(( یکی از علل مرگش همانا زبان درازی ذاتی آخوندی وی است ))
واینک ما نیز بدرستی و خوب میدانیم و دریافتیم که برای کشتن و اعدام او فقط استناد به گفته سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست , کاملا بس است و کفایت میکند و نیاز به توضیح و شرح بیشتری نیست و ندارد .))
میرزاده عشقی :(زادهٔ ۱۲۷۳ خورشیدی در همدان - درگذشتهٔ ۱۲ تیر ۱۳۰۳ خورشیدی در تهران) شاعر دوران مشروطیّت، روزنامه‌نگار و نویسندهٔ آنارشیست ایرانی و مدیر نشریه قرن بیستم بود.
درباره شاعری و خدمت او به ادب و هنر مملکت , تنها میتوانم توجه خوانندگان را به این نکته ظریف ولی کثیف جلب کنم که :
شعر باید رید یکی از تندترین و معروف‌ترین اشعار میرزاده عشقی است.
بعد از این بر وطن و بوم و برش باید رید
به چنین مجلس و بر کر و فرش باید رید
و در مورد خبرنگاری وآگاه سازی مردم بیسواد توسط وی تنها به ذکراین نکته :
به گفتهٔ عشقی روزنامه «قرن بیستم» در زمان انتشارش تنها دو مشترک داشت. ( تنها دو مشترک !) بسنده میکنم!
«روزنامه قرن بیستم» که شماره‌های آن در سه سال و اندی به زحمت از بیست گذشت، بسیار نامنظم انتشار می‌یافت، خواننده چندانی نداشت و شهرتی را اگر فرض کنیم شهرتی به دست آورد، مدیون نام خود عشقی بود.
( بنظر من مهمترین علت شهرت و بر سر زبان افتادن نام وی و انتسابش به سیاست و آزادیخواهی و دمکراسی همه تماما مرهون و مدیون , نسبت دادن قتل او به رضا شاه بزرگ است )
عشقی، زبانی آتشین و نیش‌دار داشت. او در روز ۱۲ تیرماه ۱۳۰۳ خورشیدی، در تهران هدف گلولهٔ افراد ناشناس قرار گرفت و در ۳۱ سالگی، چشم از جهان فرو بست.
میرزا محمد فرخی یزدی:(تاج الشعرا)، (۱۲۶۸ یزد - ۲۵ مهر ۱۳۱۸) شاعر و روزنامه‌نگار آزادیخواه و دموکرات صدر مشروطیت است.
(( میزان سواد )) : قدری در مکتبخانه و مدتی در مدرسه مرسلین انگلیسی یزد تحصیل نمود.
فرخی تا حدود سن ۱۶ سالگی تحصیل کرد و فارسی و مقدمات عربی را آموخت.
وی در حدود سن ۱۵ سالگی به دلیل اشعاری که علیه مدرسان و مدیران مدرسه یزد می‌سرود، از مدرسه اخراج شد!
( این اولین اقدام وی بوده و تا آخر عمرش بعلت مخالفت و سرودن شعر بر علیه مدیران و بزرگان , مشمول اخراج و مشغول فرار بوده است )
خطاب به ضیغم‌الدوله بی ناموس قشقایی حاکم یزد چنین گفت:
به همین مناسبت حاکم یزد دستور داد دهانش را با نخ و سوزن دوختند و به زندانش افکندند.
به همراه محمدرضا طلوع، تنها نمایندگان بازمانده در جناح اقلیت را تشکیل دادند. با توجه به اینکه تمامی بقیه وکلا حامی دولت رضاشاه بودند، فرخی مرتبا از سایر وکلا ناسزا می‌شنید و حتی یکبار در مجلس توسط حیدری، نماینده مهاباد مورد ضرب و شتم نیز قرار گرفت.
از آن پس با اظهار اینکه حتی در کانون عدل و داد نیز امنیت جانی ندارد، ساکن مجلس شد و پس از چند شب، مخفیانه از تهران فرار نمود.[۷]
وی از طریق شوروی به آلمان رفت و مدتی در نشریه‌ای به نام «پیکار»
که صاحب‌امتیاز آن غیرایرانی بود، افکار انقلابی خود را منتشر ساخت!!
( دقت کنید زیر لوای غیر ایرانی و در دوران تلاش برای نجات مردم از فقر و بیماری ایشان افکار انقلابی داشتند و خواهان انقلاب بودند و فقط برای مردم گرسنه شعر میسرودند !!))
فرخی در زندان قصر و ظاهرا در شهریور ۱۳۱۸ به طور عمدی مسموم شد. بنا به اظهار دادستان محاکمه عمال شهربانی، فرخی در بیمارستان زندان، بوسیله تزریق آمپول هوا توسط پزشک احمدی کشته شد.
کیخسرو شاهرخ :
(( من شخصا , با اتهام قتل ارباب کیخسرو که هدف و کارکرد و برنامه های او تماما در راستای اهداف و سلیقه های رضاشاه بوده و با برنامه های رضا شاه در بزرگداشت ایران با ستان و آئین زردشتی هماهنگی داشته وچون هیچ مدرکی از اختلاف مابین او و رضا شاه در دست نیست درست نمیدانم و با آن مخالفم و آنرا یکی از کثیفترین دروغها و تهمت های نسبت دادشده به رضا شاه بزرگ میدانم ))
و تنها با استناد به اینکه : در جریان جنگ جهانی دوم، پسر کیخسرو، گوینده رادیو برلن بود[۲۳] و برعلیه رضا شاه و بریتانیا بدگویی می‌کرد.
این اتهام را هم با توجه به علاقه رضا شاه به آلمان کاملا بی اساس میدانم و بهیچ وجه نمیتوانم قتل شاهرخ را کار رضا شاه تصور کنم .
((ولی این قتل میتواند کار کسانی مانند آخوندها باشد, که از قدرت گرفتن زرتشتی ها و توجه و حمایت شاه ازآنها واز سرایت آن به افکار و افراد جامعه که درآن زمان شدیدترین احساس های ناسیونالیستی را داشتند , ترسیده بودند باشد ))
و محدود کردن و بستن گروه‌های چپ مانند حزب کمونیست ایران و گروه ۵۳ نفر و
شاهکار آنها در خودمختاری گیلان و سرسپردگی آنها به شوروی را اصلا قابل و لازم به توضیح نمیبینم .
دوستان و هم میهنان گرامی ,
این سرگذشت حقیقی و سابقه و کارنامه همان اشخاص به اصطلاح ,
آزادیخواه وروشنفکر و خدمتگزار و مظلوم , جعل شده و ساخته و پرداخته فکر و ذهن روشنفکر ! آقایان ! یا همان مخالفان محترم و آگاه رضا شاه بزرگ است ودیدیم و خواندیم و دانستیم , اینها کسانی هستند که با تحریف تاریخ سعی در تخریب رضاشاه بزرگ دارند .
اما به گواه تاریخ وبا استناد به اسناد و مدارک کافی دیدیم که همه آنها یا سر در آخور اجانب و بیگانگان داشتند و یا مخل و مزاحم برنامه ها ی سازندگی حکومت رضاشاه برای نجات ایران و مردم ایران بودند.
یا همانند آن دو شاعر خیالپرداز که فکر میکردند با حرف و شعر میتوانند بیماری و فقر را ریشه کن کنند و با چاپ روزنامه در خارج و نزد اجانب و گفتن نظرات انقلابی و یا با ریدن و باید رید قادر خواهند بود که مملکت را سرو سامان بدهند!
اما نکته جالب اینجاست که علت شهرت وتنها دلیل خدمت آنها این بوده که :
شعرمیگفتند و روزنامه چاپ میکردند و مطلب مینوشتند آن هم برای مردمی که اصلا سواد خواندن هم نداشتند!!
و بجای کمک و همکاری در سازندگی و پیشرفت و هدایت مردم , آقایان افکار انقلابی در سر داشتند .
براستی اگر این افراد خادم و آزادیخواه و خدمتگزار به ایران بودند ,
میبایستی بقول همان شاعری که زبانی آتشین و نیش‌دار داشت , یعنی مرحوم میرزاده عشقی :
به این آزادی و آزادیخواهی و روشنفکری و خدمتگزاری,
باید رررررر رید //
اجازه بدهید که با هم به زندگی و سابقه و خدمات و علت مرگ رجال و افرادی که مخالفان رضا شاه آنها را آزادیخواه و روشنفکر و خدمتگزارمینامند و حبس و دستگیری آنها را خفقان و سرکوب میدانند ومیخواهند مرگ آنها راجنایت رضا شاه نشان بدهند و با تحریف تاریخ و اشخاص دوران سازندگی و نجات ایران را دوران سیاه استبدادی پهلوی اول جلوه دهند و به مردم حقنه کنند , نگاهی بکنیم تا ببینیم این دوستداران دمکراسی و آزادی بیان میخواهند چه کسانی را با چه سوابقی بعنوان خادم و آزادیخواه و روشنفکر به مردم ایران معرفی بکنند؟
پس بیائید با دیدی بازتروبا دقتی بیشتر به این افراد که به گفته مخالفان رضا شاه , فقدان و مرگ آنها ضایعه بزرگی در روند جریان انقلابی و استقرار دمکراسی در ایران ایجاد کرد و ضربه سخت و مهلکی به جریان و پیکره روشنفکری زد وسبب تاخیردرکسب پیروزی وبدست آوردن آزادی برای ایجاد و استقرار جمهوری اسلامی به رهبری آخوند ها شد , بکنیم وآنها را بهتر بشناسیم .
دوستان و هم میهنان بسیار جالب است که بدانید منبع وماخذ تمام مطالب نوشته شده من هم مانند نوشته ها و گفته ها و اتهامات مخالفان رضاشاه , تماما از ویکیپدیای فارسی میباشد! تا به این دوستان دغلکار بگویم و نشان بدهم که :
گفتن نیمی ازحقیقت برابر با یک دروغ کامل میباشد.
مطالب از ویکیپدیا میباشد
[[ در میان مقتولان چند نفر از وزیران وی مانند عبدالحسین تیمورتاش، سردار اسعد بختیاری و نصرت‌الدوله، برخی از روسای ایلات مانند صولت‌الدوله قشقایی، برخی از شعرا و ادیبان مانند میرزاده عشقی و محمد فرخی یزدی و تعدادی از نمایندگان مجلس شورای ملی (مانند سید حسن مدرس و ارباب کیخسرو شاهرخ) نیز دیده می‌شوند.[۹][۵۷][۵۸][۵۹]
و[۶۰] برخی از وزرا و نزدیکان شاه نیز (مانند علی‌اکبر داور وزیر عدلیه)از ترس اتفاقات مشابه خودکشی کردند.[۶۱][۶۲]
علاوه بر این افراد، کشتارهای دست جمعی عشایر کهگیلویه، قشقایی و بختیاری را نیز که عمدتاً با خانواده صورت می‌پذیرفت باید افزود.[۶۳ ]]
نصرت الدوله فیروز : فرزند شاهزاده عبدالحسین میرزا فرمانفرما و عزت‌الدوله دختر مظفرالدین شاه بود.
شاهکار او همکاری در قرداد ١٩١٩برای گرفتن رشوه و حق العملکاری میباشد.
((پیمانی که در ۱۹۱۹ میلادی (۱۲۹۸ خورشیدی) دولت بریتانیا با دولت وقت ایران پس از ۹ ماه مذاکره پنهانی با وثوق الدوله، با پرداخت ۴۰۰ هزار تومان رشوه و بدون در جریان قرار دادن احمد شاه منعقد شد؛ بر اساس این قرارداد تمامی امورات کشوری ولشکری ایران زیرنظرمستشاران انگلیسی وبا مجوزآنان صورت میگرفت))
مهدی بامداد در شرح حال رجال ایران می‌نویسد: «علت توقیف و تبعید این بار که سرانجام به هلاکتش منتهی گردید، بطوری که گفته شد، برای این بوده که در روزنامه‌های فرانسوی مقالات تندی علیه حکومت ایران و سلطنت رضا شاه نوشته بود.
وی در سمنان تبعید بوده و بر حسب دستور مختاری (رئیس شهربانی رضا شاه) سه نفر به نامهای عقیلی پور، فرشچی و عباس مختاری (معروف به شش انگشتی) به منظور قتل وی به سمنان اعزام می‌گردند.
عبدالحسین تیمور تاش : او از کسانی بود که در برانداختن قاجارها و برآوردن پهلوی‌ها کوشش بسیارکرد، در دوره رضاشاه نخستین وزیر دربار بود و نقش مهمی را در سیاست خارجی ایران بازی کرد.
سوابق ناشی از ولخرجی‌های وی از بودجه دربار، اخذ وام‌های کلان از بانکها و اشخاص مختلف، خوشگذرانی، شهوترانی، قمار، شرب خمر مدام، استعمال افیون و دوستی با افراد ناباب،ملاقات محرمانه با سران شوروی، و مطالب روزنامه‌های انگلیسی راجع به جانشینی تیمورتاش و غرور و تکبر نامبرده رضاشاه را نسبت به تیمورتاش بدگمان ساخت.
تا موضوع اختلاس تیمورتاش با همکاری رئیس آلمانی بانک ملی (در جریان تبدیل ارز) با حسینقلی نواب، رئیس هیئت نظارت مطرح و سبب دستگیری او شد.
همچنین در همان اوان وکیل الملک دیبا، رئیس حسابداری دربار و یار نزدیک تیمورتاش پس از محاکمه در دادگستری، توسط رضاشاه از کار برکنار گردید.
به گفته باژانوف (دستیار استالین و منشی حزب کمونیست شوروی که در ۱۹۲۸ به غرب پناهنده شد.) تیمورتاش جاسوس روسها بود و اطلاعات مهم را در اختیار روسها قرار می‌داد.
آقابیگ اوف دیگر مأمور شوروی نیز از تیمورتاش به عنوان خدمتگزاری صدیق نام برده‌است که کلیه اهداف سیاسی و اقتصادی شوروی را تأمین می‌کرد.
جعفرقلی خان سردار اسعد : معروف به سردار بهادر، از رؤسای ایل بختیاری و از فاتحان تهران در جریان انقلاب مشروطه در ایران میباشد.
از جمله کارهایی که این هیئت مدیره ( سردار اسعد هم عضو آن بوده )انجام داد، دستور محاکمه و قتل شیخ فضلالله نوری، مفاخرالملک و میرزا اسماعیلخان آجودان باشی بود.
رضاخان که در آن موقع وزیر جنگ بود، برای این که وی دوباره به حکومت ایالتی برسد، بسیار کوشش کرد و از دولت وقت خواست تا وی را به استانداری خراسان بگذارند.
سپس بواسطه کشف سندی که شرکت جعفرقلی خان اسعد را با تیمورتاش در قضیه نفت میرساند و همچنین گفته شد که محرمانه، اسلحه به بختیاری وارد کرده‌است, دستگیر شد .
بعدها در ملاقات از شاه شنیدم :
بلی! میخواهند محمدحسن میرزا را بیاورند... شهوترانی که از این بیشتر نمیشود.
سردار اسعد به عنوان وزیر جنگ محمدعلی فروغی به همراه رضاشاه به شهر بابل رفت و در آنجا به اتهام توطئه علیه شاه دستگیر و به تهران آورده و راهی زندان قصر شد! پس از چند ماه که در تهران زندانی بود، در زندان موقت تهران، مسموم شده و به قتل رسید.
اسماعیل خان قشقایی معروف به صولت‌الدوله:او از فرزندان داراب خان رئیس ایل قشقائی بوده و در فیروزآباد از شهرهای استان فارس متولد شده است.
رضاشاه اصولا با روسای ایلات میانه‌ای نداشت و درصدد بود آنها را از میان ببرد.
( جرم اصلی وی ملاقات با انگلیسی ها و خرید اسلحه و تجهیز سواران ایل قسقائی و دیگر تحرکا ت مشکوک بود )
او توسط پلیس سیاسی دستگیر و به زندان افتاد.
صولت الدوله قریب شش ماه در زندان قصر در شرایط نامساعدی به سر برد.[۴]
صولت‌الدوله در شانزدهم مهر ۱۳۱۱ در زمانی که نماینده مجلس شورای ملی بود، در زندان قصر تهران درگذشت.
سیدحسن مدرس: سیاست مدار و روحانی شیعه بود .یکی از پنج مجتهد ناظر مجلس دوم مشروطه بود، مخالفت شدیدی با حق رأی و انتخاب زنان به نمایندگی مجلس داشت.
مدرس در جریان قیام نورالله نجفی اصفهانی در دیماه ۱۳۰۵ شمسی در قم علیه اقدامات رضاشاه طی تلگرافی از قیام ایشان حمایت کرد.
(( یکی از علل مرگش همانا زبان درازی ذاتی آخوندی وی است ))
واینک ما نیز بدرستی و خوب میدانیم و دریافتیم که برای کشتن و اعدام او فقط استناد به گفته سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست , کاملا بس است و کفایت میکند و نیاز به توضیح و شرح بیشتری نیست و ندارد .))
میرزاده عشقی :(زادهٔ ۱۲۷۳ خورشیدی در همدان - درگذشتهٔ ۱۲ تیر ۱۳۰۳ خورشیدی در تهران) شاعر دوران مشروطیّت، روزنامه‌نگار و نویسندهٔ آنارشیست ایرانی و مدیر نشریه قرن بیستم بود.
درباره شاعری و خدمت او به ادب و هنر مملکت , تنها میتوانم توجه خوانندگان را به این نکته ظریف ولی کثیف جلب کنم که :
شعر باید رید یکی از تندترین و معروف‌ترین اشعار میرزاده عشقی است.
بعد از این بر وطن و بوم و برش باید رید
به چنین مجلس و بر کر و فرش باید رید
به گفتهٔ عشقی روزنامه «قرن بیستم» در زمان انتشارش تنها دو مشترک داشت. ( تنها دو مشترک !) بسنده میکنم!
«روزنامه قرن بیستم» که شماره‌های آن در سه سال و اندی به زحمت از بیست گذشت، بسیار نامنظم انتشار می‌یافت، خواننده چندانی نداشت و شهرتی را اگر فرض کنیم شهرتی به دست آورد، مدیون نام خود عشقی بود.
( بنظر من مهمترین علت شهرت و بر سر زبان افتادن نام وی و انتسابش به سیاست و آزادیخواهی و دمکراسی همه تماما مرهون و مدیون , نسبت دادن قتل او به رضا شاه بزرگ است )
عشقی، زبانی آتشین و نیش‌دار داشت. او در روز ۱۲ تیرماه ۱۳۰۳ خورشیدی، در تهران هدف گلولهٔ افراد ناشناس قرار گرفت و در ۳۱ سالگی، چشم از جهان فرو بست.
میرزا محمد فرخی یزدی:(تاج الشعرا)، (۱۲۶۸ یزد - ۲۵ مهر ۱۳۱۸) شاعر و روزنامه‌نگار آزادیخواه و دموکرات صدر مشروطیت است.
(( میزان سواد )) : قدری در مکتبخانه و مدتی در مدرسه مرسلین انگلیسی یزد تحصیل نمود.
فرخی تا حدود سن ۱۶ سالگی تحصیل کرد و فارسی و مقدمات عربی را آموخت.
وی در حدود سن ۱۵ سالگی به دلیل اشعاری که علیه مدرسان و مدیران مدرسه یزد می‌سرود، از مدرسه اخراج شد!
( این اولین اقدام وی بوده و تا آخر عمرش بعلت مخالفت و سرودن شعر بر علیه مدیران و بزرگان , مشمول اخراج و مشغول فرار بوده است )
خطاب به ضیغم‌الدوله بی ناموس قشقایی حاکم یزد چنین گفت:
به همین مناسبت حاکم یزد دستور داد دهانش را با نخ و سوزن دوختند و به زندانش افکندند.
به همراه محمدرضا طلوع، تنها نمایندگان بازمانده در جناح اقلیت را تشکیل دادند. با توجه به اینکه تمامی بقیه وکلا حامی دولت رضاشاه بودند، فرخی مرتبا از سایر وکلا ناسزا می‌شنید و حتی یکبار در مجلس توسط حیدری، نماینده مهاباد مورد ضرب و شتم نیز قرار گرفت.
از آن پس با اظهار اینکه حتی در کانون عدل و داد نیز امنیت جانی ندارد، ساکن مجلس شد و پس از چند شب، مخفیانه از تهران فرار نمود.[۷]
وی از طریق شوروی به آلمان رفت و مدتی در نشریه‌ای به نام «پیکار»
که صاحب‌امتیاز آن غیرایرانی بود، افکار انقلابی خود را منتشر ساخت!!
( دقت کنید زیر لوای غیر ایرانی و در دوران تلاش برای نجات مردم از فقر و بیماری ایشان افکار انقلابی داشتند و خواهان انقلاب بودند و فقط برای مردم گرسنه شعر میسرودند !!))
فرخی در زندان قصر و ظاهرا در شهریور ۱۳۱۸ به طور عمدی مسموم شد. بنا به اظهار دادستان محاکمه عمال شهربانی، فرخی در بیمارستان زندان، بوسیله تزریق آمپول هوا توسط پزشک احمدی کشته شد.
کیخسرو شاهرخ :
(( من شخصا , با اتهام قتل ارباب کیخسرو که هدف و کارکرد و برنامه های او تماما در راستای اهداف و سلیقه های رضاشاه بوده و با برنامه های رضا شاه در بزرگداشت ایران با ستان و آئین زردشتی هماهنگی داشته وچون هیچ مدرکی از اختلاف مابین او و رضا شاه در دست نیست درست نمیدانم و با آن مخالفم و آنرا یکی از کثیفترین دروغها و تهمت های نسبت دادشده به رضا شاه بزرگ میدانم ))
و تنها با استناد به اینکه : در جریان جنگ جهانی دوم، پسر کیخسرو، گوینده رادیو برلن بود[۲۳] و برعلیه رضا شاه و بریتانیا بدگویی می‌کرد.
این اتهام را هم با توجه به علاقه رضا شاه به آلمان کاملا بی اساس میدانم و بهیچ وجه نمیتوانم قتل شاهرخ را کار رضا شاه تصور کنم .
((ولی این قتل میتواند کار کسانی مانند آخوندها باشد, که از قدرت گرفتن زرتشتی ها و توجه و حمایت شاه ازآنها واز سرایت آن به افکار و افراد جامعه که درآن زمان شدیدترین احساس های ناسیونالیستی را داشتند , ترسیده بودند باشد ))
و محدود کردن و بستن گروه‌های چپ مانند حزب کمونیست ایران و گروه ۵۳ نفر و
شاهکار آنها در خودمختاری گیلان و سرسپردگی آنها به شوروی را اصلا قابل و لازم به توضیح نمیبینم .
دوستان و هم میهنان گرامی ,
این سرگذشت حقیقی و سابقه و کارنامه همان اشخاص به اصطلاح ,
آزادیخواه وروشنفکر و خدمتگزار و مظلوم , جعل شده و ساخته و پرداخته فکر و ذهن روشنفکر ! آقایان ! یا همان مخالفان محترم و آگاه رضا شاه بزرگ است ودیدیم و خواندیم و دانستیم , اینها کسانی هستند که با تحریف تاریخ سعی در تخریب رضاشاه بزرگ دارند .
اما به گواه تاریخ وبا استناد به اسناد و مدارک کافی دیدیم که همه آنها یا سر در آخور اجانب و بیگانگان داشتند و یا مخل و مزاحم برنامه ها ی سازندگی حکومت رضاشاه برای نجات ایران و مردم ایران بودند.
یا همانند آن دو شاعر خیالپرداز که فکر میکردند با حرف و شعر میتوانند بیماری و فقر را ریشه کن کنند و با چاپ روزنامه در خارج و نزد اجانب و گفتن نظرات انقلابی و یا با ریدن و باید رید قادر خواهند بود که مملکت را سرو سامان بدهند!
اما نکته جالب اینجاست که علت شهرت وتنها دلیل خدمت آنها این بوده که :
شعرمیگفتند و روزنامه چاپ میکردند و مطلب مینوشتند آن هم برای مردمی که اصلا سواد خواندن هم نداشتند!!
و بجای کمک و همکاری در سازندگی و پیشرفت و هدایت مردم , آقایان افکار انقلابی در سر داشتند .
براستی اگر این افراد خادم و آزادیخواه و خدمتگزار به ایران بودند ,
میبایستی بقول همان شاعری که زبانی آتشین و نیش‌دار داشت , یعنی مرحوم میرزاده عشقی :
به این آزادی و آزادیخواهی و روشنفکری و خدمتگزاری,
باید رررررر رید //
۵۲ نظر:
عالی بود
بزرگترین حسن رضا شاه این بود که شمی قوی در حس کردن خیانت داشت، حسی که محمد رضا شاه نداشت :(
مقاله ابلهانه ای بود
ممنونم دوست عزیز....لطف دارید
کاملا همینطوره , دورانی بود که همه رجال در خانه یا پرچم انگلیس داشتند و یا پرچم روسیه و برای اعتراض و اعتصاب در یکی از این دو سفارت خانه تجمع و تحصن میکردند و مقرری دریافت میکردند .
از لحاظ شخصی ممنون میشم ,اگه بگی کدام قسمت این نوشته بنظرت ابلهانه بوده و چه چیزی سبب شده که اینطور بنظرت بیاد ؟
و از نظر روابط اجتماعی موظف به ذکر دلیلی قانع کننده برای انتقاد خودت هستی و فکر می کنم عدم پاسخگوئی و نیاوردن دلیل برای کامنتت میتونه مدرکی محکم و مستدل در اثبات بلاهت خودت و سند جهالت مخالفان بی منطق رضا شاه بزرگ باشه ....
آیا در باره کارهای بزرگی که در طول صدارتش انجام داد به همین شیوائی قلم میسرائی ؟ آیا می نویسی زمانیکه ایران راتحویل گرفت ایران چگونه کشوری بود ؟ آیا مینویسی که سواد و بهداشت وخدمات شهری در چه سطحی بود آیا مینویسی که باز پس گرفتن خوزستان از شیخ خزعل به کمک سرلشکر زاهدی دست کمی از ملی شدن صنعت نفت نداشت ؟ آیا مینویسی که بعلت نبود بهداشت بیشتر مردم سفلیس و سوزاک داشتند و آبله رو بودند ؟ ساخت راه آهن , دانشگاه تهران و .... .
دکتر رضا زاده شفق از رهبران حزب ایران طرفدار مصدق در جائی میگوید که : من با ناظران غربی موفقم که ایرا را ملیت از افراد انارشیست توصیف میکنند . در کشور ما هر کس خود را رهبر میشمارد و اهداف خود را طی میکند راه خود را میرود و بدون پشیمانی دیگران را پایمال میکند . به دلیل این روانشناسی فردیست که صد ها حرب قطعه قطعه شده و تفرقه افکن صحنه سیاسی ما را اشفته کرده است . ( خاطرات مجلس و دمکراسی چیست ) واقعا این حرف مصادق ما ایرانیهاست . چشمها را بروی خوبیها بسته ایم .
دوست گرامی ,
اگر منظورتان با من است و به من میگویید , من قبل از دیدن این فیلم و تحت تاثیر قرار گرفتن از آن , تمام حقایق و گفته ها و روایات عنوان شده در مستند رضا شاه را از دو سه سال پیش دانه به دانه و جزء به جزء در پست ها و لینک ها یم نوشته ام و شما میتوانید آنها را با تاریخ و زمان مشخص شده بخوانید و مشاهده کنید و از مراتب قدر دابنی و قدر شناسی مستمر و همیشگی من از این بزرگمرد تاریخ ایران مستحضر و آگاه شوید و این پست و نوشته هم در ادامه این افکار و عقیده و منش نسبت به او میباشد و هست .
در مورد علی مردان خان بختیاری فرزند بی بی مریم بختیاری اولین زن تحصیل کرده و مبارز مشروطیت که در برابر روس و انگلیس قاجار جنگیدند ننوشتی که چطور نا جوانمردانه وقتی رضا شاه به او امان نامه داد او خود را تسلیم کرد ولی رضا خان با نامردی زیر قولش زد و اعدامش کرد ! بختیاری ها وطن پرست بودند بر علیه قاجار و انگلیس و روس جنگیدند ولی رضا خان به طمع قدرت ناجوانمردانه با آنها برخورد کرد
آیا خودتان شرم نمی کنید از اینگونه سخنان سبک که می نویسید: «از علل مرگش یکی زبان درازی است و تنها برای کشتن او استناد به گفته , سیاست ما و دیانت ما ,کفایت میکند و نیاز به شرح بیشتری ندارد.»
جونکه زبان درازی می کرده، باید او را می کشتند!؟ همینگونه کم و بیش در باره ی کسشتن دیگران مینویسید!
دکتر محمد مصدق را هم دستور داده بود که به گونه ای سر به نیست کنند! یادتان رفته است که یه انگی هم به او بچسبانید و بنویسید "که بیش از اندازه میهن پرست و آزادیخواه بود! و باید سر به نیست می گردید!
راستی خودتان می دانید که رضا شاه چه اندازه از مردم ایران و از سرمایه هایِ این مردم چایید؟
چه شرمی دوست من ؟
مدرس آخوند بی چاک و دهن و زبان درازی بود و مثل همه آخوندهای دیگر بزرگتر و کوچکتر سرش نمیشد وبرای به کرسی نشاندن مهمل سیاست ما عین دیانت ماست و به هردو آنها گند میزنیم , هم خطری بود که آنزمان رفع ولی در سال ٥٧ به لطف همت مصدقی ها و آوردن خمینی محقق شد و پیداست شما خیلی از آن کیف میکنید و حالش را میبرید ؟ درسته ؟
رضا شاه و محمد رضا شاه در مورد خائنین به ایران هیچگونه انعطاف و بخششی ,نداشتند اما سوقصد کنندگان به جانشان را هم بخشیده اند و عفو کردند و حامی میهن پرستان بودند و در مورد مصدق نظرم را در چند پست نوشتم .
آیا خودتان شرم نمی کنید از اینگونه سخنان سبک که می نویسید: «از علل مرگش یکی زبان درازی است و تنها برای کشتن او استناد به گفته , سیاست ما و دیانت ما ,کفایت میکند و نیاز به شرح بیشتری ندارد.»
جونکه زبان درازی می کرده، باید او را می کشتند!؟ همینگونه کم و بیش در باره ی کشتن دیگران مینویسید!
دکتر محمد مصدق را هم دستور داده بود که به گونه ای سر به نیست کنند! یادتان رفته است که یه انگی هم به او بچسبانید و بنویسید "که بیش از اندازه میهن پرست و آزادیخواه بود! و باید سر به نیست می گردید!
راستی خودتان می دانید که رضا شاه چه اندازه از مردم ایران و از سرمایه هایِ این مردم چایید؟
اینکه این نامرد که با یاری جاسوسان انگلیسی به پادشاهی رسیده بود و جنبش آزادیخواهی و مردم سالاری را سرکوب و نابود کرد، هیچگونه شما را آزار نمی دهد و اینکه باز بیگانه او را از ایران بیرون راند و مردم هم شادی کردند که اینهم نشان "زبان درازی" و اینبار برایِ همان بیگانه بود، باز برای شما نکته ای نبود و نیست!؟
بهمن
آیا شما میتوانید خدمات این مرد بزرگ را ببینید و بخوانید و حرفهای بی بی سی را تکرار نکنیدد و کمی از خرد و منطق خودتان برای دانستن حقیقت و شناخت خادم از خائن بهره ببرید و کمی احساس قدرشناسی و قدر دانی داشته باشید و انگلیسی فکر نکنید ؟
آیا شما میتوانید خدمات این مرد بزرگ را ببینید و بخوانید و حرفهای بی بی سی را تکرار نکنیدد و کمی از خرد و منطق خودتان برای دانستن حقیقت و شناخت خادم از خائن بهره ببرید و کمی احساس قدرشناسی و قدر دانی داشته باشید و انگلیسی فکر نکنید ؟
دوست من , من به همین اطلاعات ناچیز شما که مال نشستن پای منبر آخوندها ست و در مسجد کسب کردید چون مثل آنها هتاکی میکنید و فحش میدهید , احترام میگذارم و پیشنهاد میکنم که کتاب آقای ماشالله آجودانی را به جای سفرنامه سرپرسی سایکس بخوانی تا کمی حس وطنپرستی در شما حاصل شود .
من حقیقتاً منظور شما را از این نوشته نفهمیدم. یعنی خواسته اید بگویید ، این ها حقشان بود که کشته شوند؟ البته حتماً می دانید که تعداد کشته شدگان خیلی بیشتر از این هاست. به نظرم در مورد این عده که نام برده اید ، کمی بی انصافی کرده اید ، ولی برای بقیه کشته شدگان چه فکری کرده اید؟ من شخصاً در خدمات عظیم رضا شاه شکی ندارم . همین طور در مورد جنایت ها و حق کشی هایی که در دوران ایشان انجام شد.وبه ویژه ، جنونی که در اواخر سال های سلطنت دچارش شده بود. جنون شک و تردید به نزدیکان و جنون مال اندوزی . با همۀ این ها من نقش ایشان را درتاریخ معاصر ایشان مثبت ارزیابی می کنم.
به هرصورت ملت ایران پست فطرت و پاچه خوار و توسری خور است و سخت محتاج این که دنبال کون کسی یا قدرتی راه بیافتد ، بت بسازد و زیر عملش سینه بزند. شاه ، ملا یا رهبر. فرقی نمی کند.
در هر حکومتی اتفاقاتی میفته خیلی از سران حتی شاه از اون با خبر نمیشن.مثل همین قتل ها.
این دلیل بر بی کفایتی شاه نمیشه.خوب سلطنت تازه شروع شده و نقایصی داره.برخی افراد قدرت زیادی کسب کرده بودند که دست به کارهای خودسری می زدند.
مثل جمهوری اسلامی که نخست وزیر وقت میر حسین موسوی از وقوع اعدام های گروهی در زندان بی خبربود.
be in gozaresh va matlabe por az sansor va bi saro tah bayad ri...
ای ریدم به تخم و ترکه ی هرچه شاه و سلطنت و سلطنت طلب و آریایی متوهم. خایه مال های بی همه چیز کیر و خایه و چوچول پهلوی ها را صبح تا شب می لیسید مغز خشکیده تان به بیشتر از این آنتن نمی دهد. هر خری می تواند به راحتی چند کلیک وبلاگ بزند... شما یک نمونه اش. خایه مال بد بخت. آدم پست و هرزه را هرکاری که بکنی دنبال این است که آقا بالا سر داشته باشد شما گوساله های سلطنت طلب هم نمونه ی بارزش. ریدم توی ته حلق هرچه پهلوی و پهلوی پرست
آیا زبان درازی و مخالفت با رضاشاه دلیل موجهی برای کشته شدن است. شما همان عمله انگلیس هستید که به هر دلیل و بهانه ای قهرمانان ملی این سرزمین را زیر سوال ببرید
mohem karhaye bozourge in padeshah mibashad ke sarneweshte melati ra degargon kard be souye pishraft zemnan kesike inhame kadamat be iran wa irani karde watandoust bode chera bayad agar in afrad watandust bodan ra bekoshad hich adame ageli in karo nemikone dar payan agar babaye manam mikosht ba inhame kadamat mohem nabod rouhash shad marde bozorge iranzamin rezashah KABIR
از شما هر کس که هستید بسیار سپاسگذارم که ذهن خواب آلوده ومخمور جوانان ومردان وزنان امروز ودیروز ر ا روشن میسازید ، درود بر رضا شاه کبیر بنیان گذار ایران نوین ومرگ بر بدخواهان ونوکران دست نشانه استعمار انگلیس وروسیه که ایران را مانند یک هنودانه آبدار بین خود قسمت کردند سر امریکا بی کلاه ماند اما او هم همهرا میخواست وجناب رسمان جانی !!! حاضر به تقدیم همه میباشد .ووای بر ما ملت که تنها دمرا غنیمت مید انیم وبس ومخمور شبانه ایم ، انگلیس ها حتی از مرده او وحشت داشتند اورا مانند ناپلئون به بد آب ترین نقطه دنیا تبعید کردند که از مرگ صد بار دردناکتر بود . با سپاس فراوان .
رضاپهلوی هرچقدر پول خرج کند نمیتواند جنایات وکثافتکاریهای خانواده اش را تطهیر کند برای شماهم متاسفم که خودتون رو به اینهافروختید
اصلا چنین قصدی نداشتم بلکه میخواستم به همه نشان بدهم که مخالفین رضاشاه حتی به جعل افراد و تحریف تاریخ هم روی می آورند و از نصرت فیروز با قرداد ا ٩ خودش یک شهید آزادیخواه میسازند .
نه دوست من این حرف ها نزن که سیل توهین ها سرازیر میشود , آخر رهبر آنها , هم قبل و هم بعد از رضاشاه از سلیمان داناتر و از ایوب پر صبر تر و از یوسف خوشگل تر و از عیسی مهربانتر و از محمد کار درست تر و از علی مدیر تر و مدبرتر بود , فقط روشون نمیشه اسم اونوبه مردم بگن و ازش رونمائی بکنند ....!!!
پسر جان تفکر آلوده به مراتب بدتر از دستهای آلوده است مدرس یک متفکر مذهبی بیمار بود که تنها راه ساکت کردنش حدف فیزیکی بود ... در مورد خمینی دیدیم که کشته نشدنش و میدان دادن به او باعث چه فاجعه ای شد... از زمان پیروزی انقلاب اسلامی میلیونها ایرانی کشته و آواره شدند اما برای امثال شما تفاوتی نمیکند سر آیت الله خمینی سلامت !!!
در مورد مصدقی ها هم دیدیم که همشون بعد از خیانت به وطن و کمک به انقلاب 57 به فجیع ترین وضع ممکن سلاخی شدن یا زندانی یا فراری ... در عجبم شما از چه تفکری دفاع میکنید ؟؟ تفکری که رشدش باعث مرگ هزاران انسان بشه رو باید از ریشه خشکاند ...
به شرط اینکه خودتو آب بکشی و ماتحت تو بشوری , ک... ری ....داری ؟
پست و لینک , حکم میکنم , من را بخوانید ....میفهمید , قهرمان ملی شما سید حسن مدرسه ....خدا , چقدر نازی تو ......
کاملا درسته ولی میگویند :
قدر زر زرگر شناسد , قدر گوهر گوهری ...
تو که قدر رضا ندانی از مدرس کمتری .//
دوست عزیز ممنونم , ولی قدر دانی و قدر شناسی یک وظیفه است و از اصول دین هم واجبتر هست
خود ایشان هم گفتند و میدانند و ما هم میدانیم , شما تازه فهمیدی , دیر فهمیدی که ....بیشتر بخون و مطالعه کن .
مرد بزرگ ایران زمین بود . خوب کاری کرد همهشون مهره و دست نشانده انگلیس بودن . رضاشاه دست انگلیس رو از ایران کوتاه رد . انگلیس با انقلاب ۵۷ و اوردن اخوندا از رضاشاه انتقام گرفت .
همین نصرت الدوله فیروزکلاهبردارو تیمورتاش عیاش نفرات اصلی رضاخان درپایه ریزی قدرتش بودند درفساداوهمین بس که همچین افرادی خدمتگذارصدیق او بودند.تیمورتاش وداورمغزمتفکراصلاحات رضا شاه درآن دوران هستندوتاسیس دادگستری وآموزش وپرورش نوین/کشف حجاب وروابط خارجی که شماازافتخارات یک تنه ایشان می دانید حاصل تلاش های آنان بود.کسی که زمین های مردم رابه ضرب چوب وزور سرنیزه می گیردوثروت منتسبان به سلسله پادشاهی قبل رابه زورتصاحب می کند وایلات وعشایررابه اسم امنیت قلع وقمع می کند(بخصوص درلرستان رجوع کنیدبه خاطرات عارف قزوینی درزمان سکونتش درگل زردوشرح ماوقع کشت وکشتاروغارت ارتش به ریاست امیراحمدی درآنجا)روشنفکران وآزادی خواهان مشروطه رایامی کشد یازندانی میکند یاباتطمیع به خدمت اهداف خوددرمی آوردمجلس ملی راکه باخون بسیاری به دست آمده واولین درآسیاوخاورمیانه بودتبدیل به مجلس چاپلوسان واحسنت گویان می کندودربی قانونی مرزی نمیشناسد واراده ملوکانه اش تاهرجابخواهد می رودآیا شایسته تقدیراست.خاک برسرآن ملت بدبخت که ازترس ماربه اژدها وازاژدها به عقرب و.....پناه می برند.
جای خجالت داره، تفاوت شما با ذوب شدگان در ولایت و مآموران گمنام امام زمان چیه؟
اونها هم برای کلیه جنایات شون کلاه های شرعی می بافن و مخالفین شون رو به جاسوس بیگانه بودن و ارتداد و ... متهم میکنن. شما هم که به همون شیوه می خوای رضا شاه رو تطهیر می کنی. کسی منکر خدمات و میهن پرستی رضا شاه نیست اما نباید ازش یه بت درست کرد. کم از روی سیاست، سر دور و بری هاش رو زیر آب نکرد. چرا در تاریخ معاصر اسم رضا شاه رو هم ردیف شکست آرمان های آزادی خواهانه مشروطه می دونن؟. بله، به خاطر تلاشی که در ایجاد و تثبیت استبداد کرد هم خدماتش هم در سایه قرار گرفت...
دوست عزیز من عددی نیستم که بخوام رضا شاه رو تطهیر کنم , برادر عزیز من اصلا رقمی نیستم که بخوام از کارهای رضاشاه دفاع کنم , هرچند اینا رو میگی , من رو میفرستی عرش اعلا و تو پوست نمیگنجم , ولی باز نمیتونم بخدم اژه بدم که حتی تصورش را بکنم که من بتونم یکی از کارهای این مرد بزرگ را درست از یک جای دیگر نقل کنم و لیاقتش را داشته باشم ,
شما خیلی لطف دارید ....ممنونم .
اما به شما که منو با ماموران گمراه امام زمان یکی کنی , ولی آزاد هستید که هرجور دلتون میخواد فکر کنید و حق بیان آنرا داشته باشید , و اگر نظر شما این هست محترم و قضاوت با خوانندگان ........
حرف و شایعه و مهمل و خزعبل زیاده , شنونده باید مطالعه داشته باشه ...شما هم همینطور ...معین باشید .
راستی شما و خانواده گرامی ,جز این ملت نیستید ؟
علی جان ,هرچند که در اون موقعیت نیستیم و نمیدانیم ,و کلا در همه جای دنیا خائن ها و وطنفروشان را اعدام میکنند , انهم صدسال پیش ,ولی نباید آنها را کشت , باید فرستاد در کویر تا آنجا گل و گیاه و کلم و هویج بکارند و برداشت کنند تا لذت آزادی
و آبادی و سازندگی را بفهمند .
جالبه مقالتون در توجیه جنایت.ای کاش یک همچین مقاله ای در حمایت از جنایات خامنه ای می نگاشتید با این توجیه همه جنایتکاران جهان کار خوبی کرده اند که مخالفان خود را کشته اند.اگر شما روزی در ایران قدرت را به دست بگیرید جنایاتی بدتر از جنایت این حکومت میکنید .البته نمیدونم این کامنت چاپ میشه یانه چون تمام کامنتهای طرفدارن شما چاپ شده
از شما ممنونم , سعی میکنم بنویسم , چشم ....فقط من هم یه خواهش از شما دارم , میتونید که زاویه دید خودتون رو عوض کنید و این لینک و پست را بخاطر توجیه جنایت , نه ...بلکه بخاطر بی اخلاقی و مخالفان رضاشاه در سو استفاده از جعل و تاریخ و دروغگوئی ببینید , دوست عزیز من نوشتم که از همان منبعی که مخالفین مطلب برای دروغگوئی و تخریب از آن استفاده کردند , استفاده میکنم و کردم و کاملتر نوشتم تا آنها بخودشان بیایند و بتونند با عقلانیت و حرف بزنند و بیاورند ,وگرنه باور کن من خودم را در آن حد و اندازه نمیبینم که بخواهم یک کار رضاشاه را نقد یا تطهیر ویا درباره اش تفسیری داشته باشم و تا آن اندازه معلومات و مطالعه و بینش ندارم .....دوست عزیز در این وب هیچ خبری و کامنت و نظری حذف و یا سانسور ,نمیشه چون هم توان جواب دادن را در خودم میبینم و هم منطق پذیرش حرف منطقی و حسابی را تمرین میکنم و هم قبول حقیقت را ......
برایِ اینکه اندکی بیشتر و بهتر با چهره‌یِ راستین رضا شاه و نابکارهایِ او آشنا شویم، بهتر است که به بنچاک‌هایِ تاریخی روی بیاوریم و نه به سخنان بی بی سی و آخوندوارانه یِ این نوشتار آزادی ستیزانه یِ شمایِ یکسویه نگر.
بر پایه یِ بنچاک هایی[سندهایی] که دکتر محمدقلی مجد از بایگانی هایِ اتازونی به دست آورده و در نسکِ خود به چاپ رسانده است، می خوانیم:
«رضا شاه شش الي هفت هزار روستا را در ايران به زور تملك كرد. اين املاك از فريمان در استان خراسان شروع مي شد و تا لاهيجان در استان گيلان امتداد داشت و عملاً بيش تر اراضي لرستان، شمال خوزستان و بيش تر كرمانشاهان، بخش مهمي از كرمان و تمامي مناطق جنوبي تهران، به ويژه ورامين، جزو املاك شاه بود. تمامي هتل هاي شمال ايران به رضا شاه تعلق داشت. مناطق پهناوري در تهران و شميران از مالكين بي دفاع آن ها به زور گرفته شد و در مالكيت شخصي شاه قرار گرفت. به اين ترتيب، رضا شاه نه تنها بزرگ ترين زمين دار قاره آسيا بلكه بزرگ ترين زمين دار در سراسر جهان بود.
رضا شاه تعدادي كارخانه هاي قند و شكر، ابريشم و نساجي احداث كرد. اين كارخانه ها به دولت ايران تعلق نداشتند بلكه ملك شخصي شاه بودند ولي هزينه احداث آن ها به وسيله دولت ايران پرداخت شد. ما بر اساس منابع متعدد، از جمله گزارش هاي آمريكائيان، مي دانيم كه در سال 1941 رضا شاه 750 ميليون ريال در بانك ملّي تهران پول نقد داشت. اين رقم برابر است با 50 ميليون دلار زمان خود. من بر اساس اسناد وزارت خارجه و وزارت خزانه داري آمريكا نشان داده ام كه رضا شاه حدود 200 ميليون دلار در حساب هاي بانكي خود در خارج از كشور پول نقد داشت.»
بهمن
چونکه خودش سر دستهٔ دزدا و خیانتکارن بمنافه ملی کشور بود، و لاجرم سرنوشتی در خور خدمتش نصیبش شد.
یک ساعته دارم فکر میکنم , این دو ناشناس چه منظوری دارند و این حرفها رو پای کدوم منبر شنیدند ؟
بخدا مغز گنجایشش خیلی زیاده ....تورو خدا یه کمی به بیارین ....
به قول معروف... خایه مال رو سگ گایید. مرده که خایه نداره حداقل خایه های توله ی پهلوی ها را بلیس شاید به یک جایی برسی.
ریدم ته حلق هرچی آریایی متوهم
تو خفه بمیر مصطفی خایه مال. خایه مال پهلوی را سگ گایید
این هم از ادب و تربیت و فهم و شعور , منتقدین و مخالفان رضا شاه .....
دوست من , اگر من بمیرم و نمالم ...مشکل شما حل میشود و میتوانید تاریخ جعل کنید و آزادیخواه و روشنفکر به مردم قالب کنید ؟
تو زنده باش و بمال ....
سرور گرامی،
این چگونه برهان آوری ست که چون شما به سخن و پرسشی نمی توانید و یا نمی خواهید پاسخ دهید، آن سخن "پا منبری" ست و با چاشنی و انگ زنی "بی بی سی" و "آخوندی" از زیر پاسخ می گریزید. آیا این همان اندیشه یِ "دای جان ناپلیونی" نیست؟
برایِ آگاهی و برایِ آشنایی بیشتر از چاپشگری و دزدی هایِ رضا شاه و آگاهی گرفتنِ بیشتر، نسکِ "دکتر محمدقلی مجد" را بخوانیم تا با تاریخ سد سال گذشته‌یِ ایران و رضا شاه و دزدی هایش بیشتر آشنا شویم. این نسک ها را در آمریکا و ایران و کشورهایِ دیگر می توان خرید و خواند:
http://www.amazon.com/Great-Britain-Reza-Shah-1921-1941/dp/0813037204/ref=sr_1_2?s=books&ie=UTF8&qid=1340093412&sr=1-2
برایِ آن دسته از هم میهنان درون کشور هم باید یادآور شوم که این نسک دکتر محمد قلی مجد در ایران زیر نام "رضا شاه و بریتانیا" هم با ترجمه یِ مصطفی امیری در دسترس همگان است و من هم اکنون یک نسخه آنرا در دست دارم و سرگرم خواندن هستم که باید بگویم که بسیار آموزنده است.
سرور گرامی، تازه من که با نام اینجا می نویسم و هراسی هم از گفتگو ندارم. کوشش کردم که نشانی هم بگذارم که این "بلاگ" یا تارنمایِ شما نمی پذیرد!پس ناشناس خواندن من از سویِ شما هم درست نیست!
بهمن
دوست عزیز و محترم بهمن, از معرفی کتاب و تشویق به تحقیق و مطالعه بیشتر شما بسیار سپاسگزارم و چشم , میروم دوباره این کتابها را با دقت بیشتری میخوانم .اما دوست گرامی خدا به آدم فهم و عقل و شعور داده تا بتواند هر چیزی را با فهم و خرد بسنجد و بفهمد , من چطور میتوانم باور کنم که کسی تمام زندگی خود را صرف ساختن کشورش و باسواد کردن مردم و نجات آنها از جهل و فقر و بیماری می کند , ان شخص دزد و دست نشانده و دیکتاتور باشد ؟
من چگونه میتوانم قبول کنم که کسی بد باشد و اینهمه کار خوب انجام بدهد ؟
کدام مستبدی مردمش را باسواد و تحصیلات و کسب علم و آگاهی را بر مردمش اجباری میکند ؟
کدام دزدی ,همه پول دزدی را صرف ساختن راه آهن و بیمارستان و دانشگاه میکند ؟
کدام دست نشانده ای , همه خارجی ها را بیرون و قانون کاپیتولاسیون را لغو میکند ؟
چشم , من میروم بیشتر بخوانم و بدانم ,تا دلایل بیشتری برای شما بیاورم .......
این که در راستای چه هدفی میخواهید ایران را یک کشور عقب مانده ,که بازیچه دست انگلیس هست و حکومت ها با قدرت و نظر انگلیس در آن تعیین میشود و مردم ایران یکمشت جاهل و احمق هستند که روز و روزگار آنها را انگلیس ها برایشان مقدر میکنند ,نشان دهید و تلقین کنید ؟
فقط میدانم که این افکار و نوشته ها ,توهین به تاریخ ایران و توهین به فهم شعور ایرانی هاست , و فقط از مشتی مزدور و خودفروخته و بی وطن بر می آ ید و میخواهند با ترویج این افکار و تخریب این چهره ها ,اعتماد بنفس و شهامت و شجاعت و حس میهن پرستی را در جوانان ازبین ببرند و اینگونه القاء کنند که ما مردمی هستیم بدبخت و بیعار ,که فقط انگلیس ها میتوانند برای ما تصمیم بگیرند میخواهند با تخریب رضا شاه که پسری یتیم و فقیر بود و تنها با اراده و پشتکار و شهامت و شجاعت و میهن پرستی از سربازی به پادشاهی رسید را در ذهن ایرانیان پاک کنند تا کسی تصور نکند که در ایران با پشتکار و شهامت و شجاعت و اراده میتواند کاری کند و هیچ الگوئی برای میهن پرستی در یاد جوانان باقی نگذارند .
ببینید چگونه در باره رضاشاه فکر میکنند و فقر و یتیمی را به ریشخند میگیرند :
[[ رضاخان پسرداداش بيک، افسر سوادکوهی، مادرش اهل قفقاز، در نوجوانی، بيکاره، پادوی قهوه‌خانه، خرکچی در قوای قزاق بود که به مرور تا فرماندهی قوای قزاق و شاهنشاهی ايران ترقی کرد. مادامی‌که در ايران بر سر قدرت بود هرگز جرات نکرد از گذشته خود سخن بگويد، تاريخ تولد او به درستی معلوم نيست. دارای تحصيلات نبود.]]
اینها میگویند :ای جوانان , همه کسانی که امروز بیکار هستید و یا کارهای چون پادویی و خرکچی و مسافر کشی , بنائی , میکنید , بخاطر فقر و یتیمی , هرگز افکار بلند در سر نداشته باشد و از امروز خودتان خجالت بکشید و واگر هم با پشتکار و اراده و شهامت ترقی کردید و به مراتب بالا رسیدید , ما بیوطن ها و مزدوران و خودفروخته ها , شما را به ریشخند میگیریم و مسخره میکنیم و برایتان جوک میسازیم ....
اگر تحصیلات نداری حق نداری برای وطنت بیمارستان و راه آهن و دبستان بسازی ,چون مثل ما روشنفکر نیستید .
هدف اینها از تخریب الگو و چنین چهره هائی همچون رضا شاه , فقط از بین بردن اعتماد بنفس و شهامت و میهن پرستی و اراده و پشتکار و غرور و هویت ماهست و بس .//
نشر و نقل چنین افکار مسموم و چنین نوشته های فاقد اعتبار و ضد انسانی و بر خلاف میهن پرستی و استقلال ایران و در راه تخریب ایران میباشد , و قرار دادن آن در رسانه های عمومی حتی برای نقل قول , شایسته شما نیست و برای دلیل این گفتارم میتوانید کامنت های بالا را بدقت بخوانید و کمی منصفانه و با دیدی میهن پرستانه به آن فکر کنید .
و به جای شایعات و حرفهای پوچ به عملکرد و خدمات هر شخصی نگاه کنید و با قدردانی و قدرشناسی ,مشوق و گشاینده راه افراد آبادگر و میهن پرست و سازنده باشید
مطالب خوبی بود، با اینکه با بعضی از نوشتجاتت موافق نیستم اما درود بر تو که برخلاف سایت حضرات...همه نظرات رو انعکاس میدی
نور عزیز سلام ,
از اینکه مطلب فوق مورد توجه و عنایت شما قرار گرفته خوشحالم و از شما سپاسگزارم , اما نمیدونم بخاطر تعریف از یک کار کاملا بدیهی و عادی [ پخش تمام نظرات ] هم باید خوشحال بشم یا نه ! اماباز هم از لطف و محبت شما ممنونم .
اگر دلیل موافق نبودن شما با برخی از نوشته هایم را میدانستم , میتوانستم در رفع ایرادات آنها تلاش کنم و بخاطر گوشزد این نکته توسط شما , مرهون و مدیون دائمی لطف شما شوم .....
ارسال یک نظر