پس از ٣٤ سال فهمیدند ،حجاب محدودیتی برای مردهاست !
پس از ٣٤ سال گفتن یا روسری ، یا توسری و کتک زدن زنان و دختران و چسباندن روسری به سر زنها با منگنه و پونز و دستگیری دختران به بهانه بدحجابی و تجاوز به آنها و حتی کسب درآمد و کاسبی با ساختن برگه های جریمه برای بد حجابی ،
و دستگیری جوانان بجرم نگاه کردن (( باور کنید ، خود من را بجرم فقط نگاه کردن گرفتند و از من در مسجد و پایگاه خودشان پذیرائی کردند )) و ارعاب و تهدید و سرکوب وپس از عمری گفتن :
حجاب ، مصونیت است ، نه محدودیت ........
وزارت فرهنگ وارشاد جمهوری اسلامی ، فهمید که خانمها در مورد حجاب بی تقصیرند و این حجاب اصلا مصونیت نیست وهیچ مصونیتی هم ندارد و کاملا محدودیت است واین محدودیت هم برای مردهاست ...
بنابراین از اول انقلاب حرف مفت زدند و تازه فهمیدند که این حجاب محدودیتی برای مردان است .!
باور نمیکنید ؟
پس به عکس زیر نگاه کنید :
همانطور که در نوشته پیداست در این ٣٤ سال به ما دروغ میگفتند ، چون تازه به حقیقت رسیدند و حقیقتا و حرف حقیقی آنست که حالا نوشته اند !!!
چون مشکل و مساله اصلی در حجاب ، دیدن مو و اندام زنان توسط مردان میباشد واین فعل حرامی هست ، من چند راهکار برای حل این مشکل ارائه میکنم که ٣٤ سال بعد دوباره حرفشان بر نگردد تا حقیقتی دیگر بگویند . //
١- چشم همه مردان را از کاسه در بیاوریم ، تا دیگر نتوانند زنان را ببینند .//
٢- همه مردان را در زیر زمینها با زنجیر ببندیم که بیرون نروند تا زن نا محرمی ببینند .//
٣ - همه زنها موهایشان را با شماره ٤ بزنند تا موهایشان را نبینند و احتیاجی به روسری و حجاب نباشد .//
٤- زنها و مردان را مثل طرح ترافیک ، زوج و فرد بکنیم ، روزهای فرد فقط مردان بیرون بروند و روزهای زوج فقط خانمها و روز جمعه هم کسی حقی ندارد که از خانه بیرون برود .//
٥ - به عصر جاهلیت عربها برویم ، و هرچه دختر نوزاد هست زنده بگور کنیم تا نسل زنها بر بیفتد و مشکل حجاب هم حل شود .//
٦- یا همه خانم ها و یا همه آقایان تغییر جنسیت بدهند ، تا مملکتی یکدست و امت اسلامی یکجور و یک فرم داشته باشیم .//
٧ - یک تیپا در کون این آخوندها بزنیم و از مملکت بندازیمشان بیرون و این بساط مسخره را جمع کنیم و مثل آدم زندگی کنیم .//
من خودم با آخری موافقم .//
۴ نظر:
مصطفای عزیز درود بر تو
سال نو بر تو عزیز شادباش
در ضمن گردنت بشکنه ...
سپاس ...
سلام ، صد سلام ، نوروز تو هم مبارک ، سال شاد و پر از و خبر های خوب برات آرزومندم ...
باور کن چند روز پیش فکرت بودم و گفتم ،خبری ازت نیست ، حدس زدم برای سفر بی بازگشت رفتی مریخ ، گردن مریخی هارو بشکنی وگرنه اگر زمین بود ، یه حالی از ما میپرسید ....نگو جاساز بودی ، عید به عید ، از جاساز میزنی بیرون ......خیلی خوشحال شدم که خبری ازت شد و بهترین عیدی بود. //امیدوارم هرجا که هستی تندرست و پیروز و پایدار سرفراز باشی .......
سپاس عزیزم ... مگه میشه مصطفای عزیزم را فراموش کنم ... بخدا خیلی دوستت دارم ... باور کن بعضی مواقع از مطالب طنزی که می نویسی بجای ختده اشک از چشمانم جاری میشود ... مصطفای عزیزم مواظب خودت باش ...
در ضمن اگه من گردن هیشکی رو نشکنم بلاخره گردن تو را خواهم شکست :)
می بوسمت مصطفای عزیزم
کسی که هرگز تو را فراموش نمیکند ( ب )
دل به دل راه داره و من هم دوستت دارم ،فقط من طنز مینویسم که بخندی ، شاد باشی ، چرا گریه ؟
گردن من قا بلی نداره و صد بار بشکن ، اما دلمو نشکن و زود به زود سر به ما بزن .......
آقائی و خیلی با محبتی .. با اینکه مدت برخورد ما کوتاه بود ،تبدیل به دوستی بلندی شد و این دوستی خواهند ما ند ، خیلی گلی و بحالی .......
ارسال یک نظر