جمعه، فروردین ۰۹، ۱۳۹۲

همراه سبز ,حاج حبیب سبزی اولادی خواستار آزادی رهبر و کمک رهبر سبز شد

همراه سبز, حاج حبیب سبزی اولادی  خواستار آزادی رهبر و کمک رهبر سبز شد



حاج حبیب  یکی از معدود همراهان سبز است که از قبل انقلاب سبز بوده 
(( سبز مغز پسته ای ))  و برادر سبزترشان حاج اسدالله روایت میکنند که ایشان در زمان بدنیا آمدن  سربند و مچبند سبز بسته بوده و درست موقع بیرون پریدن ، به زبان فارسی با لهجه دماوندی داد کشید : یا حسین ، میر حسین ، که پدرش میخواست نامش را سبزعلی بگذارد که زبانش نچرخید و حبیب شد .//

حبیب و اسدالله بخاطر کمک به جنبش سبز بازاری  و رئیس اتاق بازرگانی شدند و در زمان تأسیس هیئت موتلفه ، تا شش ماه اول  نام آن ، هیئت راه امید موتلفه سبز  بود که چون لاجوردی و حبیبی  ، مادرزاد زبانشان میگرفت  و نمیتوانستند درست بگویند آنرا خلاصه کردند .//



در انتخاب  موسوی برای نخست وزیری ، که خود امام هم زیاد از میر حسین خوشش  نمی آمد و  در جمع  اورا حسین پپه  ، یا حسین کمرو  صدا میکرد و میگفت :او  جنم و جربزه اداره یک نانوائی لواشی را هم ندارد .//

 ولی همراهان  سبز حبیب و اسدالله رفتند پیش آقا و یکساعتی  سه نفری در اتاق حرف زدند  که مرحوم آقا بی عمامه و پابرهنه دوید در  حیاط خلوت  و میر حسین را که دا شت با دمپائی ها ماشین بازی میکرد را قلمدوش خودش سوار کرد و به اتاق برد و تا وقتی زنده بود میر حسین هم نخست وزیر بود .//

در سال ٨٨ یکشب که حاج حبیب،  همراه همیشه سبز راه امید سبز و یاور
 شورای هماهنگی سبزتر ، با خانم بچه ها ، منزل  میر حسین   اینا  بودند ، زهرا خانم گیر داد و با میر حسین مرافه کرد و میر حسین هم قهر کرد رفت تو کوچه  مفاتیح  الجنان بخونه............. ،

که آنجا حاج حبیب فهمید  بیکاری برای این زوج خوشبخت خوب نیست ، و فردا حسین را صدا کرد که بیاید دم حجره و آنجا پیشنهاد کاندیداتوری  
ریاست جمهوری را داد ومیر حسین هم طبق  معمول سرخ و سفید شد و تورودربایستی موند و با اجازه بزرگتر هاش بله رو گفت...... ،

(( این عکس مال زمانی هست که حاج حبیب داشت  خرج و مخارج  راه امید سبز را حساب کتاب میکرد ، ببینید کت سبز تنش کرده ...))



و تمام هزینه و مخارج ستاد های میر حسین را حاج حبیب شخصا همه را هزاری سبز داد .//

و اصلا حاج حبیب اینها با احمدی نژاد  دشمن خونی هستند و این برمیگرده به دعوای پدر حاج حبیب سبز ، با پدر بزرگ احمدی نژاد  سر مرتع  چرای گوسپند ها و این دعوای طایفه ای دماوندی ها با مالداران آرادانی   سابقه طولانی دارد .//

خلاصه فریبا خاتمی و محمد جیگولو ( ابطحی ) هم به فرمان حاج حبیب سبز ،زیر  بال و پر موسوی رو گرفتند که یه تو سخنرانی ها زیر دست و پا له نشه  و یا دخترا اغفالش نکنند که زهرا خانم چادر ببنده کمرشو و .......بپا کنه .//



آقا این میر حسین هم که زود جوگیر میشه ، ترمز رو ول کرد و هر چی تو  مفاتیح الجنان و  بحا ر الانوار و تن تن و میلو و صحیفه نور خونده بود
و در فیلم در امتداد شب دیده بود ، را باهم قاطی کرد و تو سخنرانی هاش میگفت و اتفاقا باب میل جوونها دراومد.//

 و آقا دورش جمع که شدن جو گرفت و توهم زد و گنده گنده گفت ، خلاصه به گوش حاج حبیب سبز موتلفه رسوندن که چه نشستی نظام به زا رفت .//

و هر چی حاج حبیب گفت و پیغام فرستاد که میر حسین یه تک پا بره حجره نرفت که نرفت .//

آقا میونه شکر آب  شدید و باقی ماجرا رو هم که خودتون میدونید.... ،

(( در این عکس فکر نکنید ، که شکم حاج حبیب سبز ، برای خوردن پسته و با دام اینجوری باد کرده ، نه ....اینقدر از دست میر حسین حرص خورد ، اینجوری شکمش مثل طبل باد کرده و اومده بالا ....))



تا همین چند ماه پیش که یکشب حاج حبیب خواب حاجی مرحوم ابوی را دید که یقه اش را گرفته و میگفت : من میر حسینم رو از تو میخوام .....

که حاج حبیب از خواب که بیدار شد دید یه مچبند سبز به دستش بسته هست .//

الان هم برای همین زیاد تقلا میکنه که میر حسین و شیخ مهدی برگردند .
 
ماجرای سبز شدن و سبز بودن حاج حبیب این بود .// 
 

هیچ نظری موجود نیست: