دراین میان چرا بیشترین انتقاد شما متوجه دکتر مصدق است؟
(( موسی غنینژاد از هیچ فرصتی برای نقد صریح عملکرد نخست وزیر ملی گرای ایران در دهه ۳۰ چشم پوشی نمیکند.))
من مصدق را نقطه عطفی در چند مورد مشخص میدانم و بنابراین برای او جایگاه ویژهای قائل هستم. پوپولیسم مصدقی نقطه عطف قانونشکنی و پشت کردن به نهادهای دموکراسی بود.//
جریان سیاسی پشتیبان وی را مشوق چماق کشیها و بیاخلاقیهای سیاسی میدانم وازهمه مهمتر٬ مصدق را آغازگر اصلی دولتی کردن نفت در ایران میشناسم.//
چماقکشیهای خیابانی و اتهامزنی ناجوانمردانه به مخالفان سیاسی به عنوان مزدوران بیگانه از ابتکارات جبهه ملی بود. آنها این کار را شروع کردند و پس از آن، تودهایها و طرفداران شاه هم به طور گسترده ای به کار بستند.//
شما وقتی عکسها و نوشتههای آن زمان را میبینید فقط شعبان بیمخ و دار و دستهاش را میبینید اما طرفداران جبهه ملی را نمیبینید. این یک سانسور ۶۰ ساله است که طرفداران جبهه ملی، مصدقیها و توده ایها در افکار عمومیاعمال کرده اند.//
اینها در راستای همان طرز تفکر غالبی بود که پیشتر به آن اشاره کردم؛ یعنی «ناسیونالیسم قبیلهگرا». نه از آن نوع ناسیونالیسمی که در غرب وجود دارد. //
ناسیونالیسم قبیلهگرایانه میگوید ما یک مجموعه هستیم و هر کس خارج از این مجموعه قرار دارد، با ما مخالف است و نمیخواهد ما پیشرفت کنیم.
تابوهایی در اندیشه سیاسی ما وجود دارد که مانع پیشرفت پایدار مادر جهت درست شده است. این تابوها باید شکسته شود. بسیاری از سیهروزیهای سیاسی و اقتصادی ما مانند خائن خواندن مخالفان فکری و سیاسی، اتهامزنیهای بیمهابا و بیپایه با انگشت گذاشتن به حساسیتهای عوام پسند، اجنبیستیزی به عنوان قطبنمای حرکت سیاسی و اقتصاد دولتمدار، اغلب ریشه در پوپولیسم مصدقی و تابوهای برساخته آن دارد.//
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر