به منظور تنویر افکار عمومی و آگاهی تاریخ نویسان و محققان تاریخ انقلاب!
چندی پیش خبری در مورد کمک اطلاعاتی امریکا و هشدار آنها به دولت موقت
بازرگان مبنی بر آمادگی عراق برای حمله به ایران و بی توجهی و یا ترس از اظهار آن توسط نخست وزیر امام , در رسانه ها جنجالی بپا کرد .
سپس عبدالعلی بازرگان فرزند مرحوم بازرگان ، در یادداشتی که در سایت جرس منتشر شد به نحوه پردازش و تنظیم گزارش این مطلب در برخی سایت ها اعتراض کرد!
اصل ماجرا زیر سر مارک گازیروفسکی (نویسنده مقاله اصلی ) بود ، ولی ایشان با مشاهده یادداشت و دلخوری فرزند نخست وزیر دولت موقت، نامه ای به او نوشته و ضمن دلجویی از آقای عبدالعلی بازرگان , توضیحاتی را هم در خصوص چگونگی انتشار ترجمه نوشته خود در اندیشه پویا و نیز اعضای دولت موقت آورده است.
(( به اصطلاح خودمان آمده ماله کشی کند ))
آقای گازیروفسکی برای دلجوئی و نوازش پسر بازرگان به جای نامه یک کتاب نوشت که هر که حوصله دارد میتواند آنرا در جرس بخواند ، (( میگویند که پس از این دلجوئی حال عبدالعلی خان خوب خوب شده ونه تنها دیگر از کسی دلگیر نیست
بلکه حالا در حین نوشیدن گل گاو زبان با بحارالانوار فال میگیرد و حال میکند .))
اما سایت جرس بنابر وظیفه ورسالت رسانه ای خودش مدعی شد برای
تنویر افکار عمومی و آگاهی تاریخ نویسان و محققان تاریخ انقلاب و شاید هم از سنگینی عذاب وجدان که خواب را از چشم آنها ربوده بود ، ولی در اصل برای خوش آمد یاران جدید خودشان (( ملیون و ملی مذهبی ها )) دست به تحریف و بازگوئی حقیقتی که بدتر از صد دروغ بود زد و جنگ ایران و عراق را از زبان یک آمریکائی که بحق از تمام گردانندگان و مجریان آن آگاه تر است ، بیان کرد .
و نتیجه آن از زبان آقای استاد دانشگاه مارک گا زیروفسکی و در نامه اش این شد :
[[ خیلی تعجب برانگیز نیست کسانی که هشدارهای آمریکا را دریافت کردند آن را به جانشینان خود منتقل نکردند: امیرانتظام دستگیر شده بود و مستأصل بود که شواهد ارتباطاش با مقامات آمریکایی را کم اهمیت نشان دهد، در صورتیکه یزدی و بازرگان شاید (( دقت کنید ، شاید ، نه حتما !!)) دچار سرنوشت امیر انتظام می شدند اگر در آن زمان هشدارها را به جانشینهای خود منتقل می کردند.[۳۳]
علاوه بر آن حتی اگر امیرانتظام، بازرگان و یزدی هشدار آمریکا را گزارش می کردند ، اغلب رهبران ایران که تا آن زمان شدیداٌ ضد آمریکایی شده بودند و احتمالاٌ در صحت آن تردید می کردند، و به احتمال زیاد به عنوان یک توطئه خصمانه یا تحریک آن را تفسیر می کردند.[۳۴]
بنابراین، در نهایت رادیکالیزه شدن ایران در این مقطع که مانع شد رهبران آن به هشدار آمریکا اعتناء کرده و قدم هایی برای بازدارندگی حمله سپتامبر ۱۹۸۰ بردارند.]]
حالا من از جناب آقای گازیروفسکی میپرسم که ؛
آیا آقای بازرگان بعنوان رئیس دولت و انتظام و یزدی بعنوان اعضای آن دولت در هر صورتی موظف نبودند که آنرا به استحضار مردم برسانند ؟
من هم میگویم که شاید بازرگان و یزدی به سرنوشت امیر انتظام دچار نمیشدند و اگر آن اطلاعات را بصورت درست ارائه میدادند , رهبران ایران آنرا خصمانه یا تحریک آمیز تفسیر نمیکردند و به آن اعتناء میکردند و جلوی حمله سپتامبر ١٩٨٠ را میگرفتند و یا آمادگی و توان رزمی را افزایش میدادند .
اما خود آقای گازیروفسکی نیز بخوبی میداند که آنزمان بازرگان و افراد کابینه او شدیدا درگیر جنگ قدرت با آخوندها بودند و چنان مشغول آن بودند که این گزارش را یا جدی نگرفتند و یا از یاد برده بودند و آزادسازی امیر انتظام از زندان نیز برای آنها مهم تر از ایران بود .
به جرسیان مژده میدهم که تمام محققان تاریخ انقلاب به حقیقت رسیدند و همه تاریخ نویسان به آگاهی و درک کامل رسیدند و تمام افکار عمومی هم تنویر تنویر شد .
چندی پیش خبری در مورد کمک اطلاعاتی امریکا و هشدار آنها به دولت موقت
بازرگان مبنی بر آمادگی عراق برای حمله به ایران و بی توجهی و یا ترس از اظهار آن توسط نخست وزیر امام , در رسانه ها جنجالی بپا کرد .
سپس عبدالعلی بازرگان فرزند مرحوم بازرگان ، در یادداشتی که در سایت جرس منتشر شد به نحوه پردازش و تنظیم گزارش این مطلب در برخی سایت ها اعتراض کرد!
اصل ماجرا زیر سر مارک گازیروفسکی (نویسنده مقاله اصلی ) بود ، ولی ایشان با مشاهده یادداشت و دلخوری فرزند نخست وزیر دولت موقت، نامه ای به او نوشته و ضمن دلجویی از آقای عبدالعلی بازرگان , توضیحاتی را هم در خصوص چگونگی انتشار ترجمه نوشته خود در اندیشه پویا و نیز اعضای دولت موقت آورده است.
(( به اصطلاح خودمان آمده ماله کشی کند ))
آقای گازیروفسکی برای دلجوئی و نوازش پسر بازرگان به جای نامه یک کتاب نوشت که هر که حوصله دارد میتواند آنرا در جرس بخواند ، (( میگویند که پس از این دلجوئی حال عبدالعلی خان خوب خوب شده ونه تنها دیگر از کسی دلگیر نیست
بلکه حالا در حین نوشیدن گل گاو زبان با بحارالانوار فال میگیرد و حال میکند .))
اما سایت جرس بنابر وظیفه ورسالت رسانه ای خودش مدعی شد برای
تنویر افکار عمومی و آگاهی تاریخ نویسان و محققان تاریخ انقلاب و شاید هم از سنگینی عذاب وجدان که خواب را از چشم آنها ربوده بود ، ولی در اصل برای خوش آمد یاران جدید خودشان (( ملیون و ملی مذهبی ها )) دست به تحریف و بازگوئی حقیقتی که بدتر از صد دروغ بود زد و جنگ ایران و عراق را از زبان یک آمریکائی که بحق از تمام گردانندگان و مجریان آن آگاه تر است ، بیان کرد .
و نتیجه آن از زبان آقای استاد دانشگاه مارک گا زیروفسکی و در نامه اش این شد :
[[ خیلی تعجب برانگیز نیست کسانی که هشدارهای آمریکا را دریافت کردند آن را به جانشینان خود منتقل نکردند: امیرانتظام دستگیر شده بود و مستأصل بود که شواهد ارتباطاش با مقامات آمریکایی را کم اهمیت نشان دهد، در صورتیکه یزدی و بازرگان شاید (( دقت کنید ، شاید ، نه حتما !!)) دچار سرنوشت امیر انتظام می شدند اگر در آن زمان هشدارها را به جانشینهای خود منتقل می کردند.[۳۳]
علاوه بر آن حتی اگر امیرانتظام، بازرگان و یزدی هشدار آمریکا را گزارش می کردند ، اغلب رهبران ایران که تا آن زمان شدیداٌ ضد آمریکایی شده بودند و احتمالاٌ در صحت آن تردید می کردند، و به احتمال زیاد به عنوان یک توطئه خصمانه یا تحریک آن را تفسیر می کردند.[۳۴]
بنابراین، در نهایت رادیکالیزه شدن ایران در این مقطع که مانع شد رهبران آن به هشدار آمریکا اعتناء کرده و قدم هایی برای بازدارندگی حمله سپتامبر ۱۹۸۰ بردارند.]]
حالا من از جناب آقای گازیروفسکی میپرسم که ؛
آیا آقای بازرگان بعنوان رئیس دولت و انتظام و یزدی بعنوان اعضای آن دولت در هر صورتی موظف نبودند که آنرا به استحضار مردم برسانند ؟
من هم میگویم که شاید بازرگان و یزدی به سرنوشت امیر انتظام دچار نمیشدند و اگر آن اطلاعات را بصورت درست ارائه میدادند , رهبران ایران آنرا خصمانه یا تحریک آمیز تفسیر نمیکردند و به آن اعتناء میکردند و جلوی حمله سپتامبر ١٩٨٠ را میگرفتند و یا آمادگی و توان رزمی را افزایش میدادند .
اما خود آقای گازیروفسکی نیز بخوبی میداند که آنزمان بازرگان و افراد کابینه او شدیدا درگیر جنگ قدرت با آخوندها بودند و چنان مشغول آن بودند که این گزارش را یا جدی نگرفتند و یا از یاد برده بودند و آزادسازی امیر انتظام از زندان نیز برای آنها مهم تر از ایران بود .
به جرسیان مژده میدهم که تمام محققان تاریخ انقلاب به حقیقت رسیدند و همه تاریخ نویسان به آگاهی و درک کامل رسیدند و تمام افکار عمومی هم تنویر تنویر شد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر