سید الشهدای اهل قلم مرتضی آوینی را بهتر بشناسیم - ٢
بخش دوم : استحاله , پوست اندازی و دگردیسی در ظاهر و باطن آوینی
قبلا هم گفته ام که معیار و ملاک برای روشنفکر بودن و روشنفکر شدن در آن زمانها , زدن عینک دور قاب سیاه و سبیل و و پوشیدن لباس های کهنه و وصله دار و خواندن و یا همان خریدن یکی دوکتاب از نیچه و مارکوزه و دوبوار وکافکا و ژید و کامو و تلفظ ( فقط تلفظ صحیح کافی بود ) درست امپریالیسم و اگزستنسیالیسم و صحبت کردن بنحوی که طرف مقابلت اصلا نفهمد که منظورت چه بود و چه گفتی ؟ , بس بود !
و برای انقلابی شدن هم که , ریش و نرفتن حمام و پوشیدن اوورکت کره ای کلاهدار و شنیدن ( تنها شنیدنش بس بود ) اسم جلال آل احمد وعلی شریعتی و فرستادن صلوات با آوردن نام خمینی و دعوا کردن و داد کشیدن به جای حرف زدن , کافی بود و کفایت میکرد .
این دو خصوصیت از نسل دهه های ٢٠ و ٣٠ ملغمه ای ساخت بس دشخوار و غریب !
افرادی که مانند آش شله قلمکار از هر چیزی که میخواستی و نمیخواستی درونشان بود , ملی - مذهبی و مارکسیست اسلامی - روشنفکر دینی ! و انصار مدینه در قرن بیستم و طرفداران چگوارا و بن بلا و جمیله بوپاشا و...
وهیچکدام از آن ها هم , نه قدر آنزمان و نه قدر داشته ها را دانستند و نه میدانستند که چه میخواهند و چه باید بکنند؟
فقط سوزاندند و خراب کردند و با نعره عزیزم , بگو تا خون بریزم , کشتند و زندانی کردند و حکومت را دو دستی تقدیم آخوند ها کردند!
آنها کسانی شدند که با تیپ هیپی ها و دوست دختر های بلوندشان , در دانشگاه های آمریکا انجمن اسلامی تاسیس کردند و کارشان شد آبروی کشور را بردن !
آنها دانشجویانی شدند که با بورسیه شاه و خرج دولت از جیب ملت بجای درس خواندن و کسب تجارب علمی غرب و بازگشت و ارائه و اعمال آن در راه پیشرفت مملکت , به سوریه و لبنان و فلسطین میرفتند و آرتیست بازی و دوره چریکی برای کشتن و نابود کردن میدیدند !
معجونی متاثر ازا فکار و نوشته های نویسندگان شرقی و غربی که با سپر غربزدگی جلال آل احمد از خود دفاع مینمودند و همچنین آنرا رد میکردند!
وهیچکدام از آن ها هم , نه قدر آنزمان و نه قدر داشته ها را دانستند و نه میدانستند که چه میخواهند و چه باید بکنند؟
فقط سوزاندند و خراب کردند و با نعره عزیزم , بگو تا خون بریزم , کشتند و زندانی کردند و حکومت را دو دستی تقدیم آخوند ها کردند!
آنها کسانی شدند که با تیپ هیپی ها و دوست دختر های بلوندشان , در دانشگاه های آمریکا انجمن اسلامی تاسیس کردند و کارشان شد آبروی کشور را بردن !
آنها دانشجویانی شدند که با بورسیه شاه و خرج دولت از جیب ملت بجای درس خواندن و کسب تجارب علمی غرب و بازگشت و ارائه و اعمال آن در راه پیشرفت مملکت , به سوریه و لبنان و فلسطین میرفتند و آرتیست بازی و دوره چریکی برای کشتن و نابود کردن میدیدند !
معجونی متاثر ازا فکار و نوشته های نویسندگان شرقی و غربی که با سپر غربزدگی جلال آل احمد از خود دفاع مینمودند و همچنین آنرا رد میکردند!
اما برای به کرسی نشاندن کلام های اسلام کت و کراوات و سیگاری علی شریعتی و یا استرلیزه شده مطهری و حقانیت گفته های علامه طباطبائی با آوردن قسمتهائی گزیده شده و گزینشی از نوشته آنها برای و کوبیدن و مغلطه کردن و سیاه نمائی در حرف ها و نوشته هایشان استفاده میکردند که در آخرهم به آیه ای از قران و یا روایت فلان بن فلان ختم میگردید....,
و حتما باید کلماتی مانند ایدئولوژی , بورژوازی , ژورنالیستی اتوپیا , اومانیسم , تئوکراسی و دموکراسی را برای کسب وجهه و برای گیج کردن و گمراه ساختن بیشتر مخاطب استفاده نمایند و هر جا که کم آوردند اگر توانستند لغات عربی بلغور کنند...
و همان حرفهای کامو و یونگ و فروید و مک لوهان و کانت را با استفاده از دستور زبان عربی , معرب کنند و بجای نتیجه به مخاطب ارائه که نه بلکه حقنه کنند!
و همان حرفهای کامو و یونگ و فروید و مک لوهان و کانت را با استفاده از دستور زبان عربی , معرب کنند و بجای نتیجه به مخاطب ارائه که نه بلکه حقنه کنند!
و در آخر هم اگر شد و جا داشت یک بیت شعری که اکثرا در پشت کامیون ها و نیسان های در جاده نوشته و دیده میشود را هم برای ختم الکلام بیاورند و بنویسند .
(( در قسمت بازخوانی نوشته های آوینی و همپالگی های او تمام گفته های بالا را ا جز به جز نشان میدهم و به آن اشاره میکنم ))
دانشگاه و دانشجویان داخلی هم دست کمی از خارج رفته ها نداشتند و برخی از آنها برای ایران نسخه مصر و دکتر جمال عبدالناصر را میپیچیدند و انقلاب و بلوا تجویز میکردند .
و این حاج مرتضی هم یکی از همین ها , منتهی با باوری عجیب و اطمینان به نفس بیشتری بود , خودش میگوید :
من فعالیت تجاری نداشتهام. آرشیتکت هستم!
از سال 58 و 59 تاکنون بیش از یکصد فیلم ( مستند ) ساخته ام که بعضی عناوین آنها را ذکر می کنم:
مجموعه«خان گزیدهها»، مجموعه «شش روز در ترکمن صحرا»، «فتح خون»، مجموعه«حقیقت»، «گمگشتگان دیار فراموشی(بشاگرد)»، مجموعه «روایت فتح» - نزدیک به هفتاد قسمت- و در چهارده قسمت اول از مجموعه «سراب» نیز مشاور هنری و سرپرست مونتاژ بودهام.
یک ترم نیز در دانشکده سینما تدریس کردهام که چون مفاد مورد نظر من برای تدریس با طرح درسهای دانشگاه همخوانی نداشت از ادامه تدریس در دانشگاه صرف نظر کردم. مجموعه مباحثی را که برای تدریس فراهم کرده بودم با بسط و شرح و تفسیر بیشتر در کتابی به نام «آینه جادو» - بالخصوص در مقالهای با عنوان تأملاتی درباره سینما که نخستین بار در فصلنامه سینمایی فارابی به چاپ رسید – در انتشارات برگ به چاپ رساندهام.//
که باید گفت خسته نباشید ولی ,
کدام یک از این کارهای انجام شده به حال ملک و ملت مفید واقع شد و سودی به کشور رساند؟
کدام یک باری از روی دوش خسته پدر و مادر های عزیز از دست داده برداشت و غمی را از یاد آنها برد و دلشان را سبک کرد ؟
(غیرازاینکه بیادشان آورد و جگرشان را خون کرد و حالشان را بدتر و بدترکرد ؟)
کدام یک از آن کارها به پیشرفت و ترقی و بازسازی یک کشور جنگ زده کمک کرد و خشتی بر روی خشت گذاشت ؟
کدام یک از آن کارها در پیشبرد و تعالی فرهنگ و ادب و هنر این مملکت و این مردم مثمر ثمر واقع شد و به معنویت و بهتر زیستن مردم یاری رساند ؟
کدام یک از کتابها و فیلمها به در مورد سینما بکار رفت و بر رونق هنر هفتم افزود ؟
نبودید ببینید که سینما را مجانی کردند و مردم هم چه استقبالی نشان دادند ؟!!
ایشان فقط یک مستند ساز بود.
کسیکه وظیفه داشت جنگ ابلهانه و ویرانگری که جز تخریب
و خسارت برای ایران و عراق و منفعت و سود سرشار برای اروپا و امریکا هیچ برنده ای و هیچ چیز دیگری نداشت را بزک کنند و این جنایت را با لالائی فتح برای مردم روایت کند .
و خسارت برای ایران و عراق و منفعت و سود سرشار برای اروپا و امریکا هیچ برنده ای و هیچ چیز دیگری نداشت را بزک کنند و این جنایت را با لالائی فتح برای مردم روایت کند .
تنها این گفته آوینی برای اثبات این حرف های من کافیست ,
خواهش میکنم با دقت بخوانید و کمی به آن فکر کنید :
خواهش میکنم با دقت بخوانید و کمی به آن فکر کنید :
وقتي در كربلاي5 و با تقديم چيزي در حدود 10 الي 30 هزار شهيد تنها توانستيم شش كيلومتر به سمت بصره نزديك شويم، همگان به خوبي فهميده بودند كه بودجه و امكانات اختصاص داده شده به جنگ كافي نيست و بايد فكري اساسي در اين خصوص بشود.
http://www.aviny.com/Article/yadasht/93/01/Defa.aspx
http://www.aviny.com/Article/yadasht/93/01/Defa.aspx
تقدیم !
دقت کنید , تقدیم جان جوانان مردم به عزرائیل تحت پوشش [[ شهید ]] ,
آنهم نه یکی دونفر , بلکه ١٠ الی ٣٠ هزار نفر از بچه ها و جوانان این خاک و عزیزان مادر شان را برای شش کیلومتر پیش روی ...
دقت کنید , تقدیم جان جوانان مردم به عزرائیل تحت پوشش [[ شهید ]] ,
آنهم نه یکی دونفر , بلکه ١٠ الی ٣٠ هزار نفر از بچه ها و جوانان این خاک و عزیزان مادر شان را برای شش کیلومتر پیش روی ...
ولی برای شما بهتر شد ,
بهتر برای ساختن مستندی جانگداز با آن صدای شوم و احمقانه راوی آن , تا بشود برای آوینی و آوینی ها :
ارزش های دفاع مقدس...
بهتر برای ساختن مستندی جانگداز با آن صدای شوم و احمقانه راوی آن , تا بشود برای آوینی و آوینی ها :
ارزش های دفاع مقدس...
و تازه پس از پرپر کردن گلهای مردم بفهمند که باید فکری اساسی بکنند !؟
که آن فکر اساسی شد یک جام زهر و مثل شربت نوشیده شد!
برای آقای آوینی گفتن این رقم و مقدار مساحت بهیچوجه شرم آور و تاثر بر انگیز نیست و انگارجوانان مردم ارث پدرشان بوده که تقدیم کنند!
و چنان میگویند.... که پنداری از تقدیم کردن ١٠ الی ٣٠ دسته هویج و یا دسته سبزی به جناب خمینی برای پختن آش پشت پا حرف میزند و میگویند!!!
و اصلا به این فکر نمیکند که این یک فاجعه برای مملکت و یک لکه ننگ بر دامن خودشان وحمایت کننده ها و ادامه دهندگان جنگ هست و یک جنایت بزرگ تاریخی در جهان میباشد.
آقای عزیز , آنها هدیه های خدا به مادرانشان , چشم و چراغ و امید پدرانشان و یار و یاور برادرانشان و سرمایه ها اصلی و تمام آینده این کشور بودند که پرپر کردید , نه آن کبوترهای عاشق و راهیان نور و مردان خدا و دلاور مردان جبهه حق , بچه های خمینی و و لشگر یاری دهنده کربلا که شما در روایت های هفتاد هشتاد قسمتی خود از آنها یاد کردید ..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر