شنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۹۳

سیدالشهدای اهل قلم مرتضی آوینی را بهتر بشناسیم -٤

سیدالشهدای اهل قلم مرتضی آوینی را بهتر بشناسیم -٤

واما مقوله سینما و نقد فیلم ازمستند ساز مرتضی آوینی !



ایشان بجای نقد یک چوب در دست گرفتند و همه را با همان چوب میزنند و میرانند  , علی حاتمی را در مادر , داریوش مهر جوئی را در هامون , عباس کیا رستمی را در کلوز آپ , به احمد رضا درویش در ابلیس , به محسن مخملباف در نوبت عاشقی , به کیمیائی در دندان مار و حتی خسرو شکیبائی را هامون بازی میداند که جز آن هیچ بلد نیست ونمیداند!

  همه را از بالاترین نقطه غرور و خودخواهی با یک چوب میزند که چرا ؟

چون به «عدم ارتباط و دلبستگی با وضع سیاسی و اجتماعی خاصی كه ایران به عنوان یك كشور انقلابی و اسلامی دارد.» نپرداخته اید !!!

از نظر ایشان علی حاتمی :

((  باید منتظر باشیم كه همه، روزی به زج زدن بیفتند. باز هم آقای « علی حاتمی » و در مشغولی های خسته كننده اش؛ دلبستگی اش به عهد قجر و آت و آشغال های صندوق خانه های متروك وآدم هایی نیست آبادی، اما با بزك واعی و دیالوگ های پر تكلف و حكاكی شده ای كه حتی برای رعایت جناس و قافیه كج و معوج شده اند،
 بگذریم كه روشنفكران ما فقط ادایش را درمی آورند...كاشكی این اداها واقعیت داشت!شخصیت ها وصله های ناجوری هستند دوخته شده به یك لحاف چل تكه... آن مادر قاجاری كه همه نمازهای صبحش را بعد ازطلوع  آفتاب می خواند مادر ما نیست.))

 http://www.aviny.com/Aviny/Naghd_Film/Madar.aspx

و داریوش مهرجوئی  :
 فیلم (( « هامون » هم مخاطبی در میان مردم ندارد !اما این فقط بیماری آقای هامون نیست؛ آقای مهرجویی هم به همین بیماری مبتلاست، همه چیز وهمی است و در حد ادا و اطوار، و اگر آقای مهرجویی كتاب خوب « آسیا در برابر غرب » را خوانده و فهمیده بود، هرگز به اینجا نمی رسید . بگذارید یك بار دیگر و در كمال صراحت عرض كنم كه « ادا » ست و غیر از ادا، هیچ.آقای مهرجویی هم مثل هامون در این شب تیره نیهیلیسم رخت آویزی ندارد تا ژنده و كپك زده خود را بیاویزد ـ به شب كه نمی توان چیزی آویزان كرد! ـ و به همین علت « هذیان » می گوید، هذیان های هامونی؛))
http://www.aviny.com/Aviny/Naghd_Film/Hamon.aspx 

و عباس کیا رستمی :
 كیارستمی « برای » بزرگ ترها، اما « درباره » بچه ها فیلم می سازد و وقتی كسی مخاطبش بچه ها نیستند، نمایش فیلم هایش در بخش كودكان و نوجوان چه معنایی می تواند داشته باشد؟او در سینما به جست و جوی چیزی بر آمده است كه دیگران در تلویزیون به دنبال آن می گردند،  بنده آدم مبادی آدابی نیستم و نمی توانم حرفی را در دل نگه دارم .
http://www.aviny.com/Aviny/Naghd_Film/CloseUp.aspx 

و مسعود کیمیائی :
فيلم با يك تيتراژ غير متوازن شروع شد.همه چيز خيلي سطحي بود و عمق نداشت. معلوم بود كه آقاي كيميايي هم بيرون از فيلم حضور داشته است و دل و جانش را در تصاوير نريخته و اگرچه ظاهراً به نظر مي آمد كه او هنوز هم همان تمايلات قيصرانه را حفظ كرده است، اما اين ظاهر، نقابي بيش نبود. كم كم فهميديم كه ديگر آقاي كيميايي هيچ پيوندي با زمان خويش و مردم آن ندارد و اگرچه هنوز هم مي خواهد در كنار مردم باشد، اما ديگر آنان را نمي شناسد. كيميايي سعي مي كند روشنفكر نباشد و به مردم وفادار بماند، اما مردم امروز ايران را درك نمي كند و روشنفكرها را هم دوست دارد؛ http://www.aviny.com/Aviny/Naghd_Film/DandanMar.aspx 

و محسن مخملباف :
حالا با اطمینان می توان گفت كه دوْر مخملباف به پایان رسیده است. دو‎ْری كه به اعتقاد من هرگز آغاز نشد.« نوبت عاشقی » و « شب های زاینده رود » از لحاظ ساختار سینمایی به اولین كارهای دانشجویان بی استعداد سینما شبیه هستند و بنابراین، اصلاً نباید درباره آنها به عنوان فیلم سخن گفت. معلوم شد كه این مخملباف نیست كه فیلم می سازد بلكه این فیلم است كه مخملباف را می سازد. یعنی آقای مخملباف حتی از تفاوت های فیزیكی زن و مرد و احكام حقوقی مترتب بر آن نیز غافل است؟آقای مخملباف حتی از پرداختن به عشق بین زن ومرد نیز عاجز است، چه برسد به عشق با معنای عرفانی آن، كه اصلاً این معنا را درك نمی كند. او فرق عشق ملكوتی و زمینی را نمی فهمد !آقای مخملباف! شما متعلق به قشری از جامعه ایران هستید كه هرگز روشنفكر نخواهید شد.

http://www.aviny.com/Aviny/Naghd_Film/NobatAsheghiVazayandehrood.aspx 

و بدین ترتیب ایشان معتقد بودند سینمای كنونی ایران نیز به همین غفلت تاریخی دچار است و در تبعیت  فیلمسازها به سوی مضامینی گرایش پیدا كرده كه كاملاً
«بی خطر» است؛ این ضرورتی است كه بسیاری از فیلم های داستانی بعد از پیروزی انقلاب را، چه در تلویزیون و چه در سینما، به سمت مسائل اخلاقی كشانده است.




به اعتقاد بنده، حاتمی كیا یك فیلمساز مردمی است ـ با تمام خصوصیاتی كه من در این لفظ دیده ام ـ وباید در كنار اعلان فیلم هایش نوشت:‌ «آنها كه می خواهند فیلم یقه شان را بچسبد و یا با آنها بحث فلسفی كند، لطفاً به این فیلم نیایند؛ اینجا قلمرو دلدادگان است.»


http://www.aviny.com/Aviny/Naghd_Film/Talagh.aspx

پس بخاطر ایشان ؛ فیلم اخلاقی نسازید , خانوادگی نسازید , عشقی نسازید , تاریخی نسازید , برای بزرگتر و بچه ها نسازید , و همه سطحی هستند و ادا در می آورند و روشنفکری خرخره آنها را چسبیده و هیچکدام هم مخاطب ندارد و ارزش دیدن هم ندارد و چون یکی ( برادر ابراهیم ) فیلم جنگی ساخت , پس فیلم او یقه را میچسبد و در قلمرو دلدادگان هست !!

این هم از نقدی که حتی نمیتوان به آن تخریب گفت , زیرا تخریب هم دارای اصول و آدابی هست که ایشان به روشنی فرمودند که : من مبادی آداب نیستم...


 پس هر چه میخواهم میگویم و به هر که دلم خواست میرینم.. .

و با آنکه خودم حتی یک فیلم سینمائی ندارم ولی چون در جمهوری اسلامی فقط من فیلم میسازم پس میتوانم عیب جرج لوکاس و جیمز کامرون , اسکورسیسی , کاپولا را هم بگیرم و میگیرم وراستی  آنها هم مخاطب ندارند چون در راه اسلام فیلم جنگی نساختند و یک روایت فتح هم بیرون نداده اند !!

هیچ نظری موجود نیست: