چهارشنبه، اسفند ۱۴، ۱۳۹۲

دو کلام خودمانی و روراست و مردانه با محمود احمدی نژاد

دو کلام خودمانی و روراست و مردانه با محمود احمدی نژاد

 

محمود احمدی نژاد ,

دکتر , یا بقول خودت داش محمود , امروز برای تو برنامه ای ترتیب دادند که از هشت سال خدمات بی نظیر تو در ریاست جمهوری  تقدیر و تجلیل بکنند و دوتا قاب عکس.گرفتی و باز هم از همان خنده ها کردی ...

دکتر,  داش محمود بیا دو کلام خودمونی  و مردانه و روراست با هم حرف بزنیم !


حتما و بی برو و برگرد تو این چند وقتی که نسبت به گذشته بیکار بودی نشستی و فکر کردی و فهمیدی که با تو چکار کردند و تو در این هشت سال چه کردی ؟


 و حتما هم میدونی که امروز از کدام خدمات بی نظیر تو تجلیل و قدردانی کردند ؟


دکتر امیدوارم که فهمیده باشی که در هر خلافی و در دنیای خلافکاری , فقط دو دسته آدم وجود دارند , فقط دو دسته :

یک: آنهائی که بی سر و صدا و بدون اسم در کردن پولها را چپو میکنند و میبرند .

دو : آنهائی که فقط دوست دارند اسم در بکنند و هر چی هم در میاورند و دارند , خرج اسم شان میکنند .

و تو از دسته دوم بودی , و زمانی فهمیدی که بردند و تو سرت بی کلاه ماند که داشتی هدایای ریاست جمهوری را بار کامیون ها میکردی که ببری ....و نشد .!

انقدر تو این هشت ساله با سفرهای استانی و خارجی و باریکلا  و باریکلا گفتن ها و فرستادن به اینور و اونور سرت را گرم کردند که نفهمیدی هشتصد میلیارد دلار پول نفت و چکار کردند و کی گرفت و کی برد و کی خورد ؟

بگذریم  که خودت هم فهمیدی چطوری دستمالی شدی و چطور دستمالیت کردند !

میدانم که فهمیدی , آنها فقط یه گاگول میخواستند , یه گاگول پرچونه و هر چی پر مدعا تر ,  بهتر...

برای اونها دکتر و مهندس و و شیخ و شوخ فرقی نمیکرد چه دکتر احمدی نژاد بود , چه دکتر روازاده یا چه دامپزشک فیروزآبادی !

هرکی گاگولتر , بهتر...

 و تو این رتبه را بدست آوردی و اون مارمولک دایناسورهای حوزه هم دوتا از خواب هاشون و امام زمان گفتند ( همون ها که اگر الان التماس هم بکنی کنارت نمی ایستند که یه عکس با موبایل خودت برای  یادگاری بگیری...) و تو هم که استاد جوگیر شدنی و بشقاب براش سر سفره گذاشتی و صندلی خالی گذاشتی که بیاد و بشینه و اتوبان چهار بانده گفتی میسازم براش وووو ....

ولی حالا هیچکدام از آنها حتی خواب قنبر  نوکر علی را هم برات نمیبینه چه برسه به خواب آقا و بقچه ای در دست و سفارش و  .....

محمود احمدی نژاد باید خودت دیده باشی و شنیده باشی و دانسته باشی که تو اسم در کردی و بد هم اسم در کردی...

 و مطمئن باش که  شاید مردم و تاریخ  اسم خامنه ای و خمینی را از یاد ببرند و و از قلم بیاندازند ولی اسم تو را هیچگاه از یاد نمیبرند و فراموش نمیکنند ,

ولی  وقتی اسم تو را بر زبان می آورند بی اختیار قیافه چندش آوری به خود میگیرند و همیشه هم دو ستا لیچار و ...هم ضمیمه اسمت میکنند و مرده و زنده برایت نمیگذارند , و حق دارند ....

و مثل روز برای من روشن هست که تا اواخر همین قرن دیگر هیچ احمدی نژادی در ایران وجود نخواهد داشت و تمام کسانیکه این فامیلی را دارند آنرا تغییر خواهند داد .


چون محمود احمدی نژاد تو :

درغگوئی , زیرا هاله نور دور سر خودت دیدی و بعد انکار کردی ,

بی وجودی , زیرا آخر آن لیستی که در جیب کاپشنت بود را بیرون نیاوردی ,

نامردی , زیرا به آرمان خیلی ها پشت پا زدی و امید آنها را نامید کردی , ,

ترسوئی , زیرا گفتی از احدی نمیترسم و با فساد اقتصادی مبارزه میکنم , ولی جا زدی و ترسیدی و نکردی ,

کم عقلی , زیرا اگر عقل داشتی امروز نمیرفتی که از خدمات بی نظیر جیب آقایان را پرکردنت تجلیل بکنند ,

جاهلی , زیرا هنوز هم زور میزنی که برای هیچ باقی بمانی ,

و مهمتر از همه بسیار وقیح هستی که رویت میشود به دوربین نگاه کنی و بخندی ...

دکتر باید فهمیده باشی که هیچ چیز از سیاست نمیدانی و هیچ بوئی ازآن نبرده ا ی .,

چرا که تمام دست آورد هایی که در سخنرانی های خودت به آن مینازیدی را اکنون آقا با نرمش قهرمانانه قبل از ورزش صبحش همراه با شیخ حسن با دستمال و سطل و فرچه بر دست در کنار چاه گندی که تو زدی منتظر صدای محمد جواد ظریف هستند که از ته چاه فریاد بکشد و بگوید : سطل پر شد , بکش بالا...

و بکشند بالا و با دادن امتیاز شاید بتوانند که جمع و جورش کنند .

که البته خودت بهتر میانی که  سهم و حق خودشان را برای این زحمتی که میکشند را قبلا  از کیسه جنابعالی و به اسم شما برداشتند و خیالشان راحت است .

محمود تو تقصیری نداشتی چون هنوز مقداری شرافت در وجودت و صداقت در کلامت بود و دیده میشد که پا به عرصه سیاست گذاشتی و آنها را هم از دست دادی تا بفهمی که در سیاست داشتن شرافت و صداقت جرمی نابخشودنی هست و تا همینجا که داغت  را به دل مادرت نگذاشتند برو شکرگزار خدا باش .


کار بنائی خانه تان چطور پیش میرود ؟

تو دیگر از گرانی تیر آهن و سیمان ننال که خودت این گل را به سرت خوردی  ...

برادرانه نصیحتت میکنم و میگویم کار ساخت خانه که  تمام  شد ,

همه را بفروش و دست پدر و مادر و زن و بچه ات را بگیر و برو آرادان و دیگر به تهران نیا ......

        

هیچ نظری موجود نیست: