این تفکر و این راه و روش یک مشکل بزرگ واساسی دارد
بزرگانی همچون فردوسی , زکریا رازی , حکیم عمر خیام , پور سینا , احمد کسروی , شجاع الدین شفاء و ...
الگو و مورد احترام کلیه ایرانیان و مخالفان اسلام من درآوردی آخوندی و میهن پرستان و ایران دوستان میباشند.
آنها تمام عمر گرانبهای خود را صرف علم و دانش و تحقیق در مورد تاریخ و پیشینه و عزت و سربلندی ایران کردند و آثار ارزشمندی از خود برجای نهادند.
و بودند کسانی همچو کسروی که از فدا کردن جان خود در این راه واهمه ای نداشتند و سرانجام در این راه سر باختند و جانشان را فدا کردند.
آثار باقیمانده آنها , تماما حکایت از حس میهن پرستی و آرزوی بزرگی و اعتلای ایران زمین و خوشبختی و سعادت ایرانیان در آنها دارد .
و تمام تلاش آنها نیز مبارزه با جهل و خرافات بوده و هدف شان هم آگاه سازی و روشن نمودن ذهن ایرانیان از گذشته پرشکوه و آگاه ساختن و واقف نمودن مردم از داشته ها و ذخایر عظیم طبیعی و فرهنگی و ملی شان میباشد .
و زندگی آنها نیز چنان پاک و ساده بوده که هیچ بهتان و یا اتهام فساد مالی ویا اخلاقی به آنها وارد نمی آید و پذیرفته نیست و جز متعصبین جاهل و کوردل و تمامیت خواه ,کسی مخالف آنها نیست و توان مخالفت با آنها را ندارد.
اما , چرا نوشته ها و گفته های آنها که همه برای اعتلا و آبادی ایران و خوشبختی و سعادت ایرانیان است , در عامه مردم نفوذ کافی نداشته وجنبه عمومی پیدا نکرده و در باور آنها رسوخ پیدا نکرده و به اندرزها و راهکارهای آنها توجهی نشده و نمیکنند ؟
با اینکه در نیت خیر و اندیشه پاک آنها تردیدی نیست و همگان بر درستی پندار آنها نیز آگاه هستند , پس دلیل عدم استقبال واقعی مردم و نهادینه شدن افکار آنها در جامعه ایرانی چیست ؟
اگر گزینه زمان را بهانه نکنیم و به تاثیر برق آسا و سریع راستی و حرف حساب و گفته حق اعتقاد داشته باشیم ,
بی تردید باید یک اشکال بزرگ و اساسی یا در نحوه تفکر و یا در رویه و روش آنها وجود داشته باشد.
آیا درک و فهم گفته ها و نوشته های آنها از درک و فهم خط و زبان عربی برای مردم ایران دشوارتر و غامض تر است ؟
آیا وعده ها و بشارت های آنها از وعده و بشارت بهشت و حوریان سیمین ساق اسلام دست نیافتنی تر و دورتر و غیر قابل باورتر است ؟
یا ترس از جهنم خیالی و وحشت از آن , مردم را به تحمل خفت و ذلت و بندگی و قبول آن وادار میسازد و ساخته است ؟
یا احترام به این بزرگان و تصدیق آنها از سر ریاکاری و دوروئی و فریب و نیرنگ هست و قلبا به آنها و گفتارشان اعتقادی ندارند ؟
و یا ملت ما لیاقت خوشبختی را ندارند و یا طالب سعادت خودشان و سربلندی کشورشان نیستند ؟
آیا ایراد از افکار و گفته های آنهاست و ربطی به شخصیت و ظاهر و قیافه و منش و برخورد آنها ندارد ؟
یا ایراد از طرز برخورد و وضع ظاهری و نوع پوشاک و نحوه بیانشان هست و با افکار و گفته آنها مشکلی ندارند ؟
آیا براستی مردم از هدف و نیت خیر آنها آگاهند و بدرستی آنرا دریافته اند ؟
یا از عواقب و نتایج خوب و سودمند به ثمر رسیدن خواسته آنها بیخبرند و وحشت دارند ؟
آیا در ظاهر خودشان را موافق آنها نشان میدهند ولی در باطن آنها را کافر و ملحد و شیاد میدانند و مخالفشان هستند ؟
و اگر تمام این گزینه ها و حدس ها اشتباه هست که امیدوارم چنین باشد , پس دلیل فراگیر نشدن افکار این بزرگان و تحقق نیافتن اهداف و خواسته های خوب و خیر آنها در جامعه ایرانی چیست ؟
بزرگانی همچون فردوسی , زکریا رازی , حکیم عمر خیام , پور سینا , احمد کسروی , شجاع الدین شفاء و ...
الگو و مورد احترام کلیه ایرانیان و مخالفان اسلام من درآوردی آخوندی و میهن پرستان و ایران دوستان میباشند.
آنها تمام عمر گرانبهای خود را صرف علم و دانش و تحقیق در مورد تاریخ و پیشینه و عزت و سربلندی ایران کردند و آثار ارزشمندی از خود برجای نهادند.
و بودند کسانی همچو کسروی که از فدا کردن جان خود در این راه واهمه ای نداشتند و سرانجام در این راه سر باختند و جانشان را فدا کردند.
آثار باقیمانده آنها , تماما حکایت از حس میهن پرستی و آرزوی بزرگی و اعتلای ایران زمین و خوشبختی و سعادت ایرانیان در آنها دارد .
و تمام تلاش آنها نیز مبارزه با جهل و خرافات بوده و هدف شان هم آگاه سازی و روشن نمودن ذهن ایرانیان از گذشته پرشکوه و آگاه ساختن و واقف نمودن مردم از داشته ها و ذخایر عظیم طبیعی و فرهنگی و ملی شان میباشد .
و زندگی آنها نیز چنان پاک و ساده بوده که هیچ بهتان و یا اتهام فساد مالی ویا اخلاقی به آنها وارد نمی آید و پذیرفته نیست و جز متعصبین جاهل و کوردل و تمامیت خواه ,کسی مخالف آنها نیست و توان مخالفت با آنها را ندارد.
اما , چرا نوشته ها و گفته های آنها که همه برای اعتلا و آبادی ایران و خوشبختی و سعادت ایرانیان است , در عامه مردم نفوذ کافی نداشته وجنبه عمومی پیدا نکرده و در باور آنها رسوخ پیدا نکرده و به اندرزها و راهکارهای آنها توجهی نشده و نمیکنند ؟
با اینکه در نیت خیر و اندیشه پاک آنها تردیدی نیست و همگان بر درستی پندار آنها نیز آگاه هستند , پس دلیل عدم استقبال واقعی مردم و نهادینه شدن افکار آنها در جامعه ایرانی چیست ؟
اگر گزینه زمان را بهانه نکنیم و به تاثیر برق آسا و سریع راستی و حرف حساب و گفته حق اعتقاد داشته باشیم ,
بی تردید باید یک اشکال بزرگ و اساسی یا در نحوه تفکر و یا در رویه و روش آنها وجود داشته باشد.
آیا درک و فهم گفته ها و نوشته های آنها از درک و فهم خط و زبان عربی برای مردم ایران دشوارتر و غامض تر است ؟
آیا وعده ها و بشارت های آنها از وعده و بشارت بهشت و حوریان سیمین ساق اسلام دست نیافتنی تر و دورتر و غیر قابل باورتر است ؟
یا ترس از جهنم خیالی و وحشت از آن , مردم را به تحمل خفت و ذلت و بندگی و قبول آن وادار میسازد و ساخته است ؟
یا احترام به این بزرگان و تصدیق آنها از سر ریاکاری و دوروئی و فریب و نیرنگ هست و قلبا به آنها و گفتارشان اعتقادی ندارند ؟
و یا ملت ما لیاقت خوشبختی را ندارند و یا طالب سعادت خودشان و سربلندی کشورشان نیستند ؟
آیا ایراد از افکار و گفته های آنهاست و ربطی به شخصیت و ظاهر و قیافه و منش و برخورد آنها ندارد ؟
یا ایراد از طرز برخورد و وضع ظاهری و نوع پوشاک و نحوه بیانشان هست و با افکار و گفته آنها مشکلی ندارند ؟
آیا براستی مردم از هدف و نیت خیر آنها آگاهند و بدرستی آنرا دریافته اند ؟
یا از عواقب و نتایج خوب و سودمند به ثمر رسیدن خواسته آنها بیخبرند و وحشت دارند ؟
آیا در ظاهر خودشان را موافق آنها نشان میدهند ولی در باطن آنها را کافر و ملحد و شیاد میدانند و مخالفشان هستند ؟
و اگر تمام این گزینه ها و حدس ها اشتباه هست که امیدوارم چنین باشد , پس دلیل فراگیر نشدن افکار این بزرگان و تحقق نیافتن اهداف و خواسته های خوب و خیر آنها در جامعه ایرانی چیست ؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر