جماعت خواب , اجتماع خواب زده , جامعه چرتی !
این گفته از دیالوگ مفتش تامینات در یکی از زیباترین سکانس های سریال زیبا و بیادماندنی " هزاردستان " کار زنده یاد " علی حاتمی " هست و تا جائی که یادم هست روایت کردند و میکنند که مرحوم حاتمی خیلی از دیالوگ ها را در سر جلسه فیلمبرداری مینوشت .
نکته بسیار جالب در این سکانس انتخاب افراد و کاراکترها و دیالوگهای و صدای انتخاب شده برای آنهاست و چنان این اشخاص و مشتریان قهوه خانه با مشاغل و شمایل و لحن صحبت کردن شان هماهنگ و جور هستند که آدم عمق درد را در این گفته مفتش تامینات
( جماعت خواب , اجتماع خواب زده , جامعه چرتی ! )
با تمام وجود احساس و درک میکند و میپذیرد ...
نقش مفتش تامینات را شادروان جهانگیر فروهر ایفا میکرد و دوبلور او عزت الله مقبلی بود و بجای او حرف میزد .
کلیپ فوق را که در آخر نوشته های سکانس این استنطاق مشاهده میکنید یکی از بهترین و با کیفیت ترین قطعات و کلیپ های موجود از این سریال خاطره برانگیز میباشد .
مفتش تامینات :
مأمورین مراقب باشند , از این دقیقه هیچکس حق نداره نه داخل بشه , نه خارج .
کار استنطاق که تمام شد شهود مرخصند .
مضطرب نباشید , من روش بسیار محبانه ای در امر استنطاق دارم , رویه ای نو و مطلقا ابتکاری . لازم نیست همه شهود را برای سوال و جواب به شعبه تامینات ببرم , فقط شخص مظنون .
بدانید من نه خویشاوند اسماعیل خانم و نه با ضارب پدرکشتگی دارم , نه دوستدار آن بودم و نه کینه توز این , حتی به خونخواهی هم نیامده ام که این بعهده مدعی العموم است . البته اگر لازم باشه دست به داغ و درفش هم خواهم زد .
اسماعیل خان چه خائن باشد و چه خادم , برای من فقط یک مقتوله .
و ضارب به هر نیتی که دست به این جنایت زده باشه , یک قاتله و عمل او یک جنایت. خوب , حال این تخت را خالی کنید برای اشخاصی که حاضر میشوند به جهت استنطاق ...
*
اسم ؟
: علیچی !
اسم پدر ؟
: ابراهیم
اهل ؟
: مال اصفهونم
شغل ؟
: قهوه چی
فاصله قهوه خانه تا محل حادثه بسیار اندکه , تیر از سقاخانه شلیک شد . پس ضارب داخل سقاخانه بوده و بعد از شلیک از داخل سقاخانه گریخته , شخص متوحشی پا به فرار ندیدی؟
: والله من داشت چشام گرم میشد که صدای گوله یهو چرتمو پاره کرد...
*
اسم ؟
: محمد کاظم
اسم پدر؟
: محمد علی
اهل , مال کدوم ولایتی ؟
: طهران
شغل ؟
: بقال
لحظه ترور کجا بودی ؟
: خوابیده بودم , تو خواب خوش بودم , یه مرتبه به صدای گوله از خواب پریدم , مثل مرغ سرکنده دویدم طرف کالسکه که دیدم کالسکه غرق خونه ...
*
اسم ؟
: اوس هاشم
اسم پدر ؟
: عباس
اهل ؟
: اهل دل
شغل , کسب و کارت چیه , هوم ؟
: پدر عاشقی بسوزه , خاکستر نشینم
موقع سوقصد به چه کار بودی ؟
: یاد یار , خواب خوش ...
*
اسم؟
: محمود رضا
اسم پدر ؟
: عباس
اهل ؟
: تهرون
کسب و کار ؟
: از کار افتاده ام , شمایل گردونم
وقتی به جانب اسماعیل خان تیراندازی شد چه میکردی ؟
: چرت میزدم که یهو سرم سنگین شد ...
*
اسم ؟
: نعمت الله
اسم پدر ؟
: عباسعلی
اهل ؟
اهل طالقونم ,
شغل ؟
: تعزیه خون بودم دوره علی اکبر خونیم سرمه بخوردم دادن صدام گرفت خونه نشین شدم
ضارب رو حین فرار دیدی ؟ قبل یا بعد از سوقصد ؟
: من تو باغچه , جات خالی پای بساط بودم , دود ...
*
اسم؟
: غلامحسین
اسم پدر , باباتو چی صدا میزدند ؟
: میرز ابوالحسن خان
اهل ...اهل کجائی از کجا اومدی ؟
: تهرون
شغل , چه کاره ای ؟
: خونه شاگرد بودم , اندرونی حضرت والا , بیرونم کردن , حالا دوره گردم و توتون فروشم
کی تپانچه رو آتش کرد , ضارب رو دیدی ؟
: راستیتش , سیخکی دراز کشیده بودم سینه کش آفتاب که , دیگه هیچی ...
- جماعت خواب , اجتماع خوابزده , جامعه چرتی , هوووم ...
فرق بین قاتل و شاهد در اینست که قاتل شاهد جنایت هم هست , اما شاهد قاتل نیست .
البته خواجه شیراز میگه که , شاهده که کمر به قتل آدمی بسته , این قول حافظ ماست .البته عرفای شما تعریف دیگری از شاهد دیگری دارند , پس فرق بسیاره میان شاهد و شاهد .
این گفته از دیالوگ مفتش تامینات در یکی از زیباترین سکانس های سریال زیبا و بیادماندنی " هزاردستان " کار زنده یاد " علی حاتمی " هست و تا جائی که یادم هست روایت کردند و میکنند که مرحوم حاتمی خیلی از دیالوگ ها را در سر جلسه فیلمبرداری مینوشت .
نکته بسیار جالب در این سکانس انتخاب افراد و کاراکترها و دیالوگهای و صدای انتخاب شده برای آنهاست و چنان این اشخاص و مشتریان قهوه خانه با مشاغل و شمایل و لحن صحبت کردن شان هماهنگ و جور هستند که آدم عمق درد را در این گفته مفتش تامینات
( جماعت خواب , اجتماع خواب زده , جامعه چرتی ! )
با تمام وجود احساس و درک میکند و میپذیرد ...
نقش مفتش تامینات را شادروان جهانگیر فروهر ایفا میکرد و دوبلور او عزت الله مقبلی بود و بجای او حرف میزد .
کلیپ فوق را که در آخر نوشته های سکانس این استنطاق مشاهده میکنید یکی از بهترین و با کیفیت ترین قطعات و کلیپ های موجود از این سریال خاطره برانگیز میباشد .
مفتش تامینات :
مأمورین مراقب باشند , از این دقیقه هیچکس حق نداره نه داخل بشه , نه خارج .
کار استنطاق که تمام شد شهود مرخصند .
مضطرب نباشید , من روش بسیار محبانه ای در امر استنطاق دارم , رویه ای نو و مطلقا ابتکاری . لازم نیست همه شهود را برای سوال و جواب به شعبه تامینات ببرم , فقط شخص مظنون .
بدانید من نه خویشاوند اسماعیل خانم و نه با ضارب پدرکشتگی دارم , نه دوستدار آن بودم و نه کینه توز این , حتی به خونخواهی هم نیامده ام که این بعهده مدعی العموم است . البته اگر لازم باشه دست به داغ و درفش هم خواهم زد .
اسماعیل خان چه خائن باشد و چه خادم , برای من فقط یک مقتوله .
و ضارب به هر نیتی که دست به این جنایت زده باشه , یک قاتله و عمل او یک جنایت. خوب , حال این تخت را خالی کنید برای اشخاصی که حاضر میشوند به جهت استنطاق ...
*
اسم ؟
: علیچی !
اسم پدر ؟
: ابراهیم
اهل ؟
: مال اصفهونم
شغل ؟
: قهوه چی
فاصله قهوه خانه تا محل حادثه بسیار اندکه , تیر از سقاخانه شلیک شد . پس ضارب داخل سقاخانه بوده و بعد از شلیک از داخل سقاخانه گریخته , شخص متوحشی پا به فرار ندیدی؟
: والله من داشت چشام گرم میشد که صدای گوله یهو چرتمو پاره کرد...
*
اسم ؟
: محمد کاظم
اسم پدر؟
: محمد علی
اهل , مال کدوم ولایتی ؟
: طهران
شغل ؟
: بقال
لحظه ترور کجا بودی ؟
: خوابیده بودم , تو خواب خوش بودم , یه مرتبه به صدای گوله از خواب پریدم , مثل مرغ سرکنده دویدم طرف کالسکه که دیدم کالسکه غرق خونه ...
*
اسم ؟
: اوس هاشم
اسم پدر ؟
: عباس
اهل ؟
: اهل دل
شغل , کسب و کارت چیه , هوم ؟
: پدر عاشقی بسوزه , خاکستر نشینم
موقع سوقصد به چه کار بودی ؟
: یاد یار , خواب خوش ...
*
اسم؟
: محمود رضا
اسم پدر ؟
: عباس
اهل ؟
: تهرون
کسب و کار ؟
: از کار افتاده ام , شمایل گردونم
وقتی به جانب اسماعیل خان تیراندازی شد چه میکردی ؟
: چرت میزدم که یهو سرم سنگین شد ...
*
اسم ؟
: نعمت الله
اسم پدر ؟
: عباسعلی
اهل ؟
اهل طالقونم ,
شغل ؟
: تعزیه خون بودم دوره علی اکبر خونیم سرمه بخوردم دادن صدام گرفت خونه نشین شدم
ضارب رو حین فرار دیدی ؟ قبل یا بعد از سوقصد ؟
: من تو باغچه , جات خالی پای بساط بودم , دود ...
*
اسم؟
: غلامحسین
اسم پدر , باباتو چی صدا میزدند ؟
: میرز ابوالحسن خان
اهل ...اهل کجائی از کجا اومدی ؟
: تهرون
شغل , چه کاره ای ؟
: خونه شاگرد بودم , اندرونی حضرت والا , بیرونم کردن , حالا دوره گردم و توتون فروشم
کی تپانچه رو آتش کرد , ضارب رو دیدی ؟
: راستیتش , سیخکی دراز کشیده بودم سینه کش آفتاب که , دیگه هیچی ...
- جماعت خواب , اجتماع خوابزده , جامعه چرتی , هوووم ...
فرق بین قاتل و شاهد در اینست که قاتل شاهد جنایت هم هست , اما شاهد قاتل نیست .
البته خواجه شیراز میگه که , شاهده که کمر به قتل آدمی بسته , این قول حافظ ماست .البته عرفای شما تعریف دیگری از شاهد دیگری دارند , پس فرق بسیاره میان شاهد و شاهد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر