چرا ما ایرانیان از اشتباه کردن میترسم و وحشت داریم؟
و وحشتناکتراز مرتکب شدن اشتباه آن است که نمیخواهیم اشتباه خودمان را باور کنیم و بپذیریم !
اما کم و بیش همه ما نسبت به آن واکنش هائی یکسانی از خود نشان میدهیم .
بی تردید اولین واکنش ما به گردن نگرفتن و حاشا کردن اشتباه مان است و به هر ترفندی متوسل میشویم که آنرا از سرمان باز کنیم .
سپس سعی میکنیم که ازاشتباه و مکان وقوع آن حد اکثر فاصله را بگیریم و به هر ترتیبی هست از آن بگریزیم و فرار کنیم .
جدیدا سکوت کردن هم روشی برای فرار از آن و یا برای فراموش کردن آن شده و مورد استفاده قرار میگیرد و حتی خودمان نیز با فکر نکردن بدان به فراموش کردنش کمک میکنیم و بسادگی هم آنرا فراموش میکنیم ،چنانچه حتی برای تجربه هم در یادمان نمی ماند و همین سبب میشود که یک اشتباه را چندین بار مرتکب شویم .
اما اگر در این کارها و روش ها موفق نبودیم و طرف مقابل ما سمج بود و سمبه پر زوری داشت بلافاصله به حمله متقابل دست میزنیم و به هر نحوی که شده اشتباهی از او میگیریم و یا میسازیم و با جنجال و بزرگنمائی و با تکرار و یادآوری و بازگوئی طرف مقابل به خودمان نزدیک و تشبیه میکنیم و در یک سطح قرار میدهیم تا او را ا وادار به سکوت کنیم.
ما حتی بلد نیستیم که به اشتباهی که کردیم اقرار کنیم و اعتراف به آن برای ما بسیار سخت و دشوار است .
از اعتراف به اشتباه وحشت داریم زیرا اقرار به آنرا تضعیف موقعیت و نابودی شخصیتمان تصور میکنیم ، و با عنوان اینکه نمی خواهیم آتودست کسی بدهیم بهانه میگیریم و زمینه سازی میکنیم .
از تمام عوامل طبیعی و غیر طبیعی و حتی ماورا الطبیعه کمک میگیریم حتی حاضریم برای فرار از آن معنی اشتباه را هم تحریف کنیم !
و یا تلاش میکنیم که اشتباه کردن مان را به شانس نیاوردن و بدشانسی تعبیر کنیم و تغییر دهیم تا به دیگران نیز همین را تلقین کنیم !
ما حتی راضی میشویم که به بیماری فراموشی و حواس پرتی و آلزایمر هم تظاهر و اقرار کنیم ولی مرتکب اشتباهی نشویم و نشده باشیم !
اما وحشت ما از اشتباه به همین جا ختم نمیشود بلکه ما ناجوانمردانه ازدوستی که راضی به قبول ریسک و عواقب گوشزد و یادآوری اشتباه ما به ما شده ، دشمن میسازیم و از وی کینه به دل میگیریم و دوری میکنیم و منتظر فرصتی برای تلافی کردن و انتقام گرفتن از او میشویم .
خلاصه که به هر حیله ای متوسل میشویم و ازهر وسیله ای استفاده میکنیم و به هر چیز و و هر راهی فکر میکنیم , تا مبادا دیگران به اشتباه ما پی ببرند .
بهمین دلیل از تکراری شدن و تکرار کردن دوباره همان اشتباه هات نیز ابایی نداریم !!
چرا ما اینطور هستیم و چرا چنین میکنیم ؟
جواب ساده است ,
چون نه خرد و فهم پذیرش و قبول اشتباهمان را داریم ،
و نه به منافع وخیر و خوبی باور اشتباه خودمان آگاه هستیم
و نه شهامت اقرار و اعتراف به آن را داریم ،
و نه جنبه و ظرفیت جبران آن را در خودمان میبینیم ....
ما نمیخواهیم بفهمیم وقبول کنیم که :
تا اشتباه هات خودمان را باور نکنیم و آنرا نپذیریم
و به آنها اقرار و اعتراف نکنیم
و بخاطر مرتکب شدنش از دیگران پوزش نخواهیم
و در صدد جبران آن نباشیم... ,
از هیچ اشتباهی , هیچ درسی نخواهیم گرفت و تجربه ای کسب نخواهیم کرد.
و اگر خودمان هم آنرا تکرار نکنیم با پنهان کردن و عنوان نکردن آن , فرزندانمان را وادار به پرداخت هزینه و تلف کردن وقت در اثر ارتکاب و تکرار همان اشتباهات خودمان خواهیم کرد .//
و وحشتناکتراز مرتکب شدن اشتباه آن است که نمیخواهیم اشتباه خودمان را باور کنیم و بپذیریم !
اما کم و بیش همه ما نسبت به آن واکنش هائی یکسانی از خود نشان میدهیم .
بی تردید اولین واکنش ما به گردن نگرفتن و حاشا کردن اشتباه مان است و به هر ترفندی متوسل میشویم که آنرا از سرمان باز کنیم .
سپس سعی میکنیم که ازاشتباه و مکان وقوع آن حد اکثر فاصله را بگیریم و به هر ترتیبی هست از آن بگریزیم و فرار کنیم .
جدیدا سکوت کردن هم روشی برای فرار از آن و یا برای فراموش کردن آن شده و مورد استفاده قرار میگیرد و حتی خودمان نیز با فکر نکردن بدان به فراموش کردنش کمک میکنیم و بسادگی هم آنرا فراموش میکنیم ،چنانچه حتی برای تجربه هم در یادمان نمی ماند و همین سبب میشود که یک اشتباه را چندین بار مرتکب شویم .
اما اگر در این کارها و روش ها موفق نبودیم و طرف مقابل ما سمج بود و سمبه پر زوری داشت بلافاصله به حمله متقابل دست میزنیم و به هر نحوی که شده اشتباهی از او میگیریم و یا میسازیم و با جنجال و بزرگنمائی و با تکرار و یادآوری و بازگوئی طرف مقابل به خودمان نزدیک و تشبیه میکنیم و در یک سطح قرار میدهیم تا او را ا وادار به سکوت کنیم.
ما حتی بلد نیستیم که به اشتباهی که کردیم اقرار کنیم و اعتراف به آن برای ما بسیار سخت و دشوار است .
از اعتراف به اشتباه وحشت داریم زیرا اقرار به آنرا تضعیف موقعیت و نابودی شخصیتمان تصور میکنیم ، و با عنوان اینکه نمی خواهیم آتودست کسی بدهیم بهانه میگیریم و زمینه سازی میکنیم .
از تمام عوامل طبیعی و غیر طبیعی و حتی ماورا الطبیعه کمک میگیریم حتی حاضریم برای فرار از آن معنی اشتباه را هم تحریف کنیم !
و یا تلاش میکنیم که اشتباه کردن مان را به شانس نیاوردن و بدشانسی تعبیر کنیم و تغییر دهیم تا به دیگران نیز همین را تلقین کنیم !
ما حتی راضی میشویم که به بیماری فراموشی و حواس پرتی و آلزایمر هم تظاهر و اقرار کنیم ولی مرتکب اشتباهی نشویم و نشده باشیم !
اما وحشت ما از اشتباه به همین جا ختم نمیشود بلکه ما ناجوانمردانه ازدوستی که راضی به قبول ریسک و عواقب گوشزد و یادآوری اشتباه ما به ما شده ، دشمن میسازیم و از وی کینه به دل میگیریم و دوری میکنیم و منتظر فرصتی برای تلافی کردن و انتقام گرفتن از او میشویم .
خلاصه که به هر حیله ای متوسل میشویم و ازهر وسیله ای استفاده میکنیم و به هر چیز و و هر راهی فکر میکنیم , تا مبادا دیگران به اشتباه ما پی ببرند .
بهمین دلیل از تکراری شدن و تکرار کردن دوباره همان اشتباه هات نیز ابایی نداریم !!
چرا ما اینطور هستیم و چرا چنین میکنیم ؟
جواب ساده است ,
چون نه خرد و فهم پذیرش و قبول اشتباهمان را داریم ،
و نه به منافع وخیر و خوبی باور اشتباه خودمان آگاه هستیم
و نه شهامت اقرار و اعتراف به آن را داریم ،
و نه جنبه و ظرفیت جبران آن را در خودمان میبینیم ....
ما نمیخواهیم بفهمیم وقبول کنیم که :
تا اشتباه هات خودمان را باور نکنیم و آنرا نپذیریم
و به آنها اقرار و اعتراف نکنیم
و بخاطر مرتکب شدنش از دیگران پوزش نخواهیم
و در صدد جبران آن نباشیم... ,
از هیچ اشتباهی , هیچ درسی نخواهیم گرفت و تجربه ای کسب نخواهیم کرد.
و اگر خودمان هم آنرا تکرار نکنیم با پنهان کردن و عنوان نکردن آن , فرزندانمان را وادار به پرداخت هزینه و تلف کردن وقت در اثر ارتکاب و تکرار همان اشتباهات خودمان خواهیم کرد .//
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر