چهارشنبه، مهر ۱۰، ۱۳۹۲

زنان ایرانی ٬ نابرابری و محدودیت ها

زنان ایرانی ٬  نابرابری و محدودیت ها

 

خبربالا رفتن آمار طلاق و مصرف مواد مخدردر زنان خبری هست که نمیتوان  بسادگی از کنار آن گذشت  و در مورد آن بیتفاوت بود .

نیمی از جمعیت کشور را زنان تشکیل میدهند و میدانیم که آنها با محدودیت هایی  برآمده از اعمال قوانین مذهبی در جامعه دچار مشکلاتی گردیده اند و  درگیرآن میباشند .


 اما با وجود سازمانها و گروه ها و انجمن های زنانه  و برگزاری مراسم و نشست ها و سمینارهای داخلی و خارجی و بین المللی در مورد حقوق زنان ٬ بازهم  شاهدیم که زنان ایرانی کار چندانی از پیش نبرده  و کماکان گرفتار همان مشکلات سی ساله و سابق میباشند و در همان نقطه اول درجا  میزنند .


 

و اینجاست که این پرسش پیش می آید که :

آیا براستی فقط فشارها و محدودیت ها و کمبودهاست که سبب عدم دستیابی به حقوق و تحقق خواسته ها و اهداف آنها میباشد ؟

که باید با اطمینان و قاطع و صریح گفت : خیر و اصلا اینطور نیست.

بلکه مسائلی پنهان در میان خودشان وجود دارد و پیداست که آنان  دارای مشکلات ریشه دار تر و گرفتاری های عمیقتری هستند.

و میبینیم همان مشکلات قدیمی و مسائل پنهان آنها را مغلوب و حرکت آنها را معکوس و قهقرائی کرده است .

نکته بسیار جالب در اینجاست که  با وجود بالا رفتن سطح تحصیلات و رشد صعودی آمار زنان و دختران دانشجو و دانشگاهی که امتیاز اجتماعی بسیار مهم و بزرگی برای آنها میباشد و محسوب میگردد و میبایستی سبب  بالا رفتن میزان آگاهی و درک و شعور بیشتر آنها گردیده باشد وما شاهد رفتار های خردمندانه و پخته تر و حرکتهای  منسجم تر و سنجیده شده ای از جانب آنها باشیم ...

ولی در کمال تاسف و در نهایت شگفتی میبینیم که اصلا چنین نشده و بلکه شاهد رفتار هائی از زنان و دختران میباشیم که هیچ جوابی برای آن نمیتوان پیدا کرد و هیچ دلیلی هم برای آن نمیتوان آورد !!
 
ما متأسفانه شاهد از بین رفتن و از هم گسیختگی کانون خانواده ها و سقوط و شکست زنان در زندگی شخصی شان بدلایل ذیل میباشیم :

 ( اعتقاد و رواج وحشتناک خرافات و فال و جادوو جنبل در بین آنها  ) 

( تقاضای مهریه هائی که باید به سلامت عقلی پیشنهاد کننده شک کرد )

( رکورد گذاشتن در آمار طلاق و جدائی انهم بدلیل استقلال مادی )

( جراحی های بدلیل زیبائی و دماغ که گاه شاهد ظهور هیولاهائی میشویم )

( رکورد مصرف لوازم آرایشی ووابستگی شدید روحی  و روانی به آن  )

( رواج و پایین آمدن سن فحشاء و روابط پنهانی غیر اخلاقی )

( تمایل شدید و گسترش مصرف موادمخدر به بهانه لاغری )

( عدم تمایل به بارداری پدیده سزارین و رشد و شیوع  کودک آزاری )

و بی توجهی و اهمالامرخطیرتربیت فرزندان و مسابقه تجمل گرائی , و خرید های غیر ضروری منزل٬ چشم همچشمی و الی ماشالله ...




 که خطرات و عواقب وعوارض حتمی حاصل از آنها , که فاجعه ای بمراتب بزرگترو جبران ناپذیرتر و وحشتناکتراز زلزله وسونامی  و بمباران اتمی برای یک کشور است  را در آینده ای نه چندان دور شاهد  خواهیم بود .

و مطمئنم  که در آن زمان و پس از وقوع آن مصیبت دیگر کلمات  آزادی و رفع تبعیض و برابری اجتماعی و آزادی پوشش و هشتم مارس و فمینیسم و غیره ... برای هیچ زنی و هیچکدام از آنها جالب توجه و بااهمیت  و پر کشش و جذاب نخواهد بود!

به گمانم اگر زنان و مادران ایرانی از همان اول ( سی و پنج سال پیش)  کمرهمت به زاییدن و  آموزش  فرزندانی مطیع و آگاه میبستند و آنها را بنابر خواسته وهدف و حق خودشان پرورش میدادند و تربیت میکردند و سپس آنها را وارد اجتماع و روانه نهادها و سازمانها و ارگانهای دولتی و حکومتی  میکردند ...

 نه تنها  اینک هیچ مسئله و مشکل و معضلی نداشتند و شکوه و شکایتی نمیکردند بلکه روزگار خوب و خوشی را با احترام و عزت میگذراندند و سپری میکردند .//

    
 

هیچ نظری موجود نیست: