باید خون گریست...........
اما به تاثیر و حاشیه های مطلب کاری نداریم و اصل مطلب که بسیار بعید است دروغ و ساختگی باشد کار داریم .
شخصی که شرف وعزتش در گرو همین جنگ بود و جنگ برایش رحمت و نعمت بود ٬ که در آخر معلوم شد فقط ذلت و خفت بود وعزت و شرفی هم درکار نبود برایش بهمراه نداشت.
کسیکه ادعا میکرد اگر بیست سال هم این جنگ طول بکشد ٬ایستاد ایم ٬ ولی در هشتمین سالش به ترتر افتاد و جام زهررا خورد و رودل کرد و مرد.
رهبری که بخاطر لجبازی بچه گانه و عقیده ای ابلهانه ( فتح قدس ) جنگ را ادامه داد و از قبرهای جوانان کشته شده در همان جنگ از بهشت زهرای گمنام و کوچک گورستانی بزرگ و مدرن و پر آوازه ساخت وحتی روا نداشت و برایش کسر شأن داشت که پس از مرگ جنازه اش هم در کنار آنها دفن شود.
ولی از حقیقتی که نوه اش برای سرگرمی چند لایک بیشتر گفته و نوشته اینطور بر می آید و پیداست ,
یا در اسارت جوانی شان تباه میشد ....
ایشان با یاد کردن از این جوک برای دیگران , غش غش میخندیدند خوش بودند....
و آنهمه آه و ناله ها و وعده ها کشک بود و آ ن گریه اش مقابل دوربین اشک تمساح ریختن و آن تعاریف وحرفها همه کلک و دروغ و فریبی بیش نبود .
باید که ما برای مرگ و کشته شدن آنهمه گلهای پرپر فریب خورده خون گریه کنیم.
اگر این حرف حقیقت باشد ٬ باید خون گریست
خانم نعیمه اشراقی مطلبی را عنوان کردند که در زشتی و قبح آن بسیارنوشتند و بر اوتاختند وبا هرادبیاتی ایشان را نواختند .
و مطلب حاکی از آن است که نوه های خمینی جوکی در مورد یکی از گفته های معروف خودش (( ایکاش من هم یک پاسدار بودم )) را که در زمان جنگ بر در دیوار شهر با سایز های مختلف نوشته بودند به چشم میخورد برای او تعریف کرده اند:
[[ ای پاسداران بیوه شهدا رابگیرید...............ایکاش من هم یک پاسدار بودم !! ]]
که اوهمیشه , به شوخی یاد میکردند وسبب مزاح و انبساط خاطرنوه ها و خودشان را فراهم می آوردند!
ولی کسیکه با یادآوری این جوک مستهجن شوخی و حال میکرده ٬ بنیانگذار جمهوری اسلامی ویکی از مسببان هشت سال جنگ ویرانگر که باعث کشته و معلول و موجی و شیمیائی شدن یک میلیون ایرانی و ویرانی ایران گردید ٬بود.
که وقتی جوانان ایرانی;
با گلوله و تیر پر پر میشدند
ویا بر روی مینها تکه پاره میشدند
و با موشکها و بمب ها جزغاله و خاکستر میشدند
و یا در مرداب ها و باتلاق ها و گودال قیر فرو میرفتند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر