ما فقط خیال میکنیم که خیلی میفهمیم و حالیمان هست
باور کنید که این یک حقیقت محض هست ، و همه ما هم کم و بیش به این مطلب رسیدیم ومیدانیم و نمونه هائی غیر قابل انکاری هم از این واقعیت را به عین دیده ایم وبارها تجربه کردیم .
تنها کافیست که به عملکرد پنجاه ساله اخیر خودمان و به گواه تاریخ نیم نگاهی بیاندازیم تا بفهمیم که;
در هیچ زمینه و بسترعلمی و فنی و هنری و صنعتی , نه ابتکار و نوآوری و پیشرفتی داشتیم ونه در هیچکدام رشد چشمگیر و قابل توجهی بدست آوردیم!
ما درهیچکدام ازطبقات اجتماعی موجود در بافت جامعه خودمان نه ارتقاء سطح پیدا کردیم , ونه توانسته ایم ازنظر فرهنگی واجتماعی وتمدنی به رده بالاتری دست پیدا کنیم! تا مدعی بلوغ فکری یا اجتماعی شویم .
ما حتی کسانیکه کمی سبب تحرک و جنبش جامعه ما و بهتر شدن حال و روزگارمان شدند را نیز بر نتافتیم و آنها را یا از خود رانده و طرد کرده ایم و فراری دادیم , و یا هنوزهم به آنها توهین میکنیم و ناسزا میگوئیم!
با بلاهت هر چه تمام آنچه که آنها ساختند را بدست خودمان ویران کردیم و سپس افسوس خوردیم و آه کشیدیم ....
ما هنوز هم نفهمیدیم که ;
نتیجه و آخر وعاقبت کار مهمتر از قصد و نیت و خیال و خواسته است.
ما نمیخواهیم باور کنیم که حقیقت همین حال امروزماست.
که انهم برآمده از کرده و کنش های دیروز ماست , که این واقعیتی غیر قابل انکار است .
(( وقتی که میگویم ما ، منظورم همه ایرانیان هستند ،همه کسانی که در ایران متولد شدند و ملیت ایرانی دارند ،چه سربازان گمراه امام زمان و افسران سپاه پاسداران و چه سربازان ارتش آزادیبخش مجاهدین خلق در لیبرتی ،چه کارمندان وزارتخانه های جمهوری اسلامی ، و چه پناهندگان سیاسی مقیم اروپا و آمریکا، چه پژوهندگان
و مبتکران داخلی با تمام کمبودها و چه افتخار آفرینان ایرانی در عرصه علم و دانش در امریکا و اروپا ، چه بسیجی ها و لباس شخصی های چاقو و باتوم بدست ، و چه وبلاگ نویسان و خبرنگاران دربند در زندان اوین ، چه افسران سایبری جنگ نرم در رژیم ، و چه وب نگاران فعال مخالف در دنیای مجازی ....همه ما.... ))
ما در ابلهانه ترین انقلاب تاریخ دچار توهم شدیم ,
و تمام داشته های خودمان را برای بدست آوردن آزادی از دست دادیم و هرگز به آن آزادی موهوم هم نرسیدیم .
و بسیار ساده لوحانه درکره ماه عکس ناجی و رهاننده ما از فقر و جور و ستم را دیدیم! و با دست به یکدیگر نشان دادیم!!
و در گورستان به وعده های زندگی او دل خوش کردیم.
که بازهم نتیجه آن پوشالی بودن آن مواعید و نرسیدن به آن بود..... ،
ولی میدانیم و دیدیم که بسیاری از کشورها از صدقه سر این طغیان جهل ما به رفاه رسیدند و از نتیجه کار ما ، کشورشان را آباد کردند .
اما میدانیم که بزرگترین و اصلی ترین دستاورد این طغیان جهل ما ( یا انقلاب شما ) درگیرشدن در جنگی ویرانگر و خانمانسوز و بنیان برانداز هشت ساله ای بود که ما را خواسته و ناخواسته اسیر خود کرد .....
که هنوز به یمن باور گروهی از خودمان ، به نام دفاع مقدس !
ودفاع ارزش های آن ، بر وسعت ویرانی و جنایت و میزان مصیبتی که بر سرمان آورده و آوردیم , سرپوش گذاشته و آنرا پنهان میکنیم.
و ازعمق بدبختی حاصل از آن جنگ هنوز کاملا آگاه نیستیم و بدان واقف نگشتیم.
اما شرکتهای بزرگ تسلیحاتی که اکثر آنها در کشورهایی که دشمن ما معرفی شدند به بالاترین میزان سوددهی وبازده و منفعت خود رسیدند
وشرکتهای نفتی نیز ازاین دفاع مقدس بی بهره نماندند ....،
و دیگر کشورها هم از ارزان شدن و سقوط قیمت نفت شادی ها کردند و فیض ها بردند .//
حتی ازمهاجرت و فرار ما از خفقان و جو ساخته شده بدست خودمان نیز ، این کشورهای دیگر هستند که استفاده اصلی را برده اند وهنوزهم میبرند !
ما دراین نیم قرن , در تمام آمارها فقط سیر نزولی و قهقرائی داشتیم و نسبت به کشورهای دیگر دنیا نه تنها پیشرفتی نداشتیم ،بلکه در تمام شاخص ها به پائین ترین رده های جدول سقوط کردیم و میکنیم .//
هنوز افرادی هستند که چشم بر واقعیت های ملموس و آشکار پیرامون
خودشان بسته اند و دل به آمارهای ارائه شده محمود احمدی نژاد در جرائد و تلویزیون خوش کرده اند و آنرا حقیقت میدانند !!
و باز هم همه ما میدانیم که در ورطه هلاک و سقوط افتادیم , و میدانیم که ادامه این راه یعنی فاجعه و هلاکت و نابودی کشور و خودمان ........
ولی بازهم دراوج توهم دانستن و فهمیدن هستیم...
و فقط خیال میکنیم که میفهمیم و درست رفتار میکنیم !
(( آیا کسی میتواند تنها یک آمار درست و حقیقی از یک پیشرفت و یا یک شاخص امیدوار کننده بنیادی و اصولی اجتماعی و یا اقتصادی و علمی و سیاسی در این چند سال ، ارائه کند و نشانمان بدهد ؟))
راه رسیدن به نجات و رهائی مبارزه است.
و شرط اول برای مبارزه کردن , در کسب آگاهی ودانستن و شناختن بد از خوب و دوست از دشمن است , و لازمه کسب آگاهی و شناخت در قبول واقعیت است.
قبول واقعیت هائی چون : نداشتن تجربه و نشناختن و نا آ گاهی از روش و شگردهای مبارزه....
یعنی عدم آ گاهی واستفاده ما ,
از تجربیاتی که دیگران برای نجات خودشان از آن بهره بردند ,
و با اعمال آن روشها، مفیدبودن و کارآمد بودنش را به اثبات رسانده اند و به نتیجه مطلوب خود رسیده اند.
باور کنید که این یک حقیقت محض هست ، و همه ما هم کم و بیش به این مطلب رسیدیم ومیدانیم و نمونه هائی غیر قابل انکاری هم از این واقعیت را به عین دیده ایم وبارها تجربه کردیم .
تنها کافیست که به عملکرد پنجاه ساله اخیر خودمان و به گواه تاریخ نیم نگاهی بیاندازیم تا بفهمیم که;
در هیچ زمینه و بسترعلمی و فنی و هنری و صنعتی , نه ابتکار و نوآوری و پیشرفتی داشتیم ونه در هیچکدام رشد چشمگیر و قابل توجهی بدست آوردیم!
ما درهیچکدام ازطبقات اجتماعی موجود در بافت جامعه خودمان نه ارتقاء سطح پیدا کردیم , ونه توانسته ایم ازنظر فرهنگی واجتماعی وتمدنی به رده بالاتری دست پیدا کنیم! تا مدعی بلوغ فکری یا اجتماعی شویم .
ما حتی کسانیکه کمی سبب تحرک و جنبش جامعه ما و بهتر شدن حال و روزگارمان شدند را نیز بر نتافتیم و آنها را یا از خود رانده و طرد کرده ایم و فراری دادیم , و یا هنوزهم به آنها توهین میکنیم و ناسزا میگوئیم!
با بلاهت هر چه تمام آنچه که آنها ساختند را بدست خودمان ویران کردیم و سپس افسوس خوردیم و آه کشیدیم ....
ما هنوز هم نفهمیدیم که ;
نتیجه و آخر وعاقبت کار مهمتر از قصد و نیت و خیال و خواسته است.
ما نمیخواهیم باور کنیم که حقیقت همین حال امروزماست.
که انهم برآمده از کرده و کنش های دیروز ماست , که این واقعیتی غیر قابل انکار است .
(( وقتی که میگویم ما ، منظورم همه ایرانیان هستند ،همه کسانی که در ایران متولد شدند و ملیت ایرانی دارند ،چه سربازان گمراه امام زمان و افسران سپاه پاسداران و چه سربازان ارتش آزادیبخش مجاهدین خلق در لیبرتی ،چه کارمندان وزارتخانه های جمهوری اسلامی ، و چه پناهندگان سیاسی مقیم اروپا و آمریکا، چه پژوهندگان
و مبتکران داخلی با تمام کمبودها و چه افتخار آفرینان ایرانی در عرصه علم و دانش در امریکا و اروپا ، چه بسیجی ها و لباس شخصی های چاقو و باتوم بدست ، و چه وبلاگ نویسان و خبرنگاران دربند در زندان اوین ، چه افسران سایبری جنگ نرم در رژیم ، و چه وب نگاران فعال مخالف در دنیای مجازی ....همه ما.... ))
ما در ابلهانه ترین انقلاب تاریخ دچار توهم شدیم ,
و تمام داشته های خودمان را برای بدست آوردن آزادی از دست دادیم و هرگز به آن آزادی موهوم هم نرسیدیم .
و بسیار ساده لوحانه درکره ماه عکس ناجی و رهاننده ما از فقر و جور و ستم را دیدیم! و با دست به یکدیگر نشان دادیم!!
و در گورستان به وعده های زندگی او دل خوش کردیم.
که بازهم نتیجه آن پوشالی بودن آن مواعید و نرسیدن به آن بود..... ،
ولی میدانیم و دیدیم که بسیاری از کشورها از صدقه سر این طغیان جهل ما به رفاه رسیدند و از نتیجه کار ما ، کشورشان را آباد کردند .
اما میدانیم که بزرگترین و اصلی ترین دستاورد این طغیان جهل ما ( یا انقلاب شما ) درگیرشدن در جنگی ویرانگر و خانمانسوز و بنیان برانداز هشت ساله ای بود که ما را خواسته و ناخواسته اسیر خود کرد .....
که هنوز به یمن باور گروهی از خودمان ، به نام دفاع مقدس !
ودفاع ارزش های آن ، بر وسعت ویرانی و جنایت و میزان مصیبتی که بر سرمان آورده و آوردیم , سرپوش گذاشته و آنرا پنهان میکنیم.
و ازعمق بدبختی حاصل از آن جنگ هنوز کاملا آگاه نیستیم و بدان واقف نگشتیم.
اما شرکتهای بزرگ تسلیحاتی که اکثر آنها در کشورهایی که دشمن ما معرفی شدند به بالاترین میزان سوددهی وبازده و منفعت خود رسیدند
وشرکتهای نفتی نیز ازاین دفاع مقدس بی بهره نماندند ....،
و دیگر کشورها هم از ارزان شدن و سقوط قیمت نفت شادی ها کردند و فیض ها بردند .//
حتی ازمهاجرت و فرار ما از خفقان و جو ساخته شده بدست خودمان نیز ، این کشورهای دیگر هستند که استفاده اصلی را برده اند وهنوزهم میبرند !
ما دراین نیم قرن , در تمام آمارها فقط سیر نزولی و قهقرائی داشتیم و نسبت به کشورهای دیگر دنیا نه تنها پیشرفتی نداشتیم ،بلکه در تمام شاخص ها به پائین ترین رده های جدول سقوط کردیم و میکنیم .//
هنوز افرادی هستند که چشم بر واقعیت های ملموس و آشکار پیرامون
خودشان بسته اند و دل به آمارهای ارائه شده محمود احمدی نژاد در جرائد و تلویزیون خوش کرده اند و آنرا حقیقت میدانند !!
و باز هم همه ما میدانیم که در ورطه هلاک و سقوط افتادیم , و میدانیم که ادامه این راه یعنی فاجعه و هلاکت و نابودی کشور و خودمان ........
ولی بازهم دراوج توهم دانستن و فهمیدن هستیم...
و فقط خیال میکنیم که میفهمیم و درست رفتار میکنیم !
(( آیا کسی میتواند تنها یک آمار درست و حقیقی از یک پیشرفت و یا یک شاخص امیدوار کننده بنیادی و اصولی اجتماعی و یا اقتصادی و علمی و سیاسی در این چند سال ، ارائه کند و نشانمان بدهد ؟))
راه رسیدن به نجات و رهائی مبارزه است.
و شرط اول برای مبارزه کردن , در کسب آگاهی ودانستن و شناختن بد از خوب و دوست از دشمن است , و لازمه کسب آگاهی و شناخت در قبول واقعیت است.
قبول واقعیت هائی چون : نداشتن تجربه و نشناختن و نا آ گاهی از روش و شگردهای مبارزه....
یعنی عدم آ گاهی واستفاده ما ,
از تجربیاتی که دیگران برای نجات خودشان از آن بهره بردند ,
و با اعمال آن روشها، مفیدبودن و کارآمد بودنش را به اثبات رسانده اند و به نتیجه مطلوب خود رسیده اند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر