من اگر امام بودم...
*من اگر امام بودم ، زمانی که پیامبر تو غدیر خم منو یه دستی برده بود بالا ، میگفتم ،منو بذاره پایین و جای این معرکه گیری ها ، یه دستخط بنویسه ، و بده چارتا امضاء پاش بندازن و مهر بکنه ،که عمر و ابوبکر و عثمان ، بعدا دودره
بازی نکنند و منو بپیچونند .
* من اگر امام بودم ، وقتی دودره شدم ،ذوالفقار رو میفروختم یه پیکان مدل پایین میخردیم و باهاش میرفتم مسافر کشی و نه استخوان تو گلوم گیر میکرد و نه خاری توچشمم میرفت ، حسن و حسین رو هم میزاشتم مدرسه درس بخونند و مثل من بعد یه عمر شمشیر زدن به این حال و روز نیفتند و درس بخونند و آدم حسابی بشن و سری تو سرها دربیاورند .
* من اگر امام بودم ، یه جوری با معاویه صلح میکردم که داداش کوچولوم شاکی نشه ...و از علم غیبم استفاده میکردم ،که زنم نتونه تو غذام زهر بریزه ، تا هفتاد پاره جگر تو تشت بالا بیارم .
* من اگر امام بودم ،بایزید بیعت میکردم و خودم و خونواده ام را به کشتن نمیدادم ، بعد میرفتم یار جمع میکردم یه کودتا مشتی میکردم و دهن یزید و سرویس میکردم ، یا به حرف جبرئیل تو کربلا گوش نمیکردم و میزدم تمام لشگر کفر رو نابود میکردم ،تا هواداران و دوستداران اونها ده شب تو سرو کله خودشون بزنند و گریه کنند ،نه دوستداران من !!
* من اگر امام بودم وبیمار بودم خیلی زود آدرس یه دکتر خوب را میگرفتم و میرفتم یه بیمارستان مجهز بستری میشدم ، تا پیروانم فکر نکنند که من همش بیمار بودم و حرف برام در بیارن و دنبال اسمم بگویند فلانی بیمار ...!
* من اگر امام بودم ، کار باقری و شکافندگی علوم رو ول میکردم و میرفتم تو یه کاری که دوزار بیشتر توش باشه ، آخه باقری هم شد کار؟!
* من اگر امام بودم ، بجای اونهمه حدیث و روایت بیخودی که به اسم معلومات و علم گفتم ، با جابر بن حیان میرفتیم چهار راه استامبول دلار فروشی یا شریکی با هم یه فلافل فروشی تو مدینه میزدیم که هر بی وجدانی به اسم ما روایت و حدیث از خودش درنیاره و به ناف ما ببنده ...
* من اگر امام بودم ، میرفتم شهرداری سامره و باهم همکاری میکردیم و از نیروی انتظامی هم کمک میگرفتیم و طی یک عملیات ضربتی هر چی گدا و معتاد بود رو در سامرا پاکسازی میکردیم وهمشون رو میفرستادم بازپروری ،
که وقتی من مردم برام حرم درست کردند ، حرم منو نکنند گدا خونه !
* من اگر امام بودم جلوی شکمم را میگرفتم و نخورده بازی در نمیآوردم که با انگور سمی منو بکشند واگرمیدونستم که این مردم اینقدر طلا برای گنبدم میدهند معطل نمیکردم و همه رو ازشون نقدا میگرفتم و میرفتم مدینه و تا آخر عمر انگور سالم میخوردم و به ریش پدر هارون الرشید هم میخندیدم .
* من اگر امام بودم ، یعنی اگر میدونستم اینجوری میخوام امام بشم ،
اصلا زیربار امامت نمیرفتم و قبول نمیکردم،یا اگه یه جو عقل داشتم پولهارو نمیدادم کارو کاسبی و خساست هم نمیکردم و یه کمی خرج تبلیغات میکردم ، که اینجور تو دوازده نفر گمنام نباشم ،که هر صد سال یه با ر هم کسی اسممو نیاره و یا حتی تو عمرش یه [ یا تقی ] خشک و خالی هم نگه .
* من اگر امام بودم ، هجده سالم که میشد میپریدم ثبت اسناد کوفه و آنی اسم ، نقی رو برمیداشتم واسمم رو میزاشتم کامبیز یا پرهام که انقدر برام دست
نگیرند و این همه جوک بسازند و ایرانی ها برام کمپین بزارند !!
* من اگر امام بودم ، جای درگیری با عسگر ی ها و ارتشی ها ،یه ساندویچی
دم پادگان خلیفه میزدم ، که نونم بیافته تو روغن و تا که پسرم از نداری و بدبختی من از خونه فرار نکنه و دربره و غیب بشه و از خجالتش بپره تو چاه ...
* من اگر امام بودم ، اینقدر دیگه لفتش نمیدادم و خودمو و ملت رو سر کار
نمیذاشتم و هر چی زودتر ظهور میکردم و قال قضیه رو میکندم و میرفتم از شهرت و محبوبیتم استفاده میکردم و تو انتخابات ریاست جمهوری یا نمایندگی مجلس شرکت میکردم و کاندید میشدم .
* من اگر امام بودم تو هواپیما نمیگفتم (( هیچی )) که اینجوری خودم را خراب کنم و جاش میگفتم (( ندارم )) که خیال همه رو راحت کنم !
و تو بهشت زهرا هم برای مردم خالی نمیبستم که آب و برق را مجانی میکنیم و اتوبوس را هم لکن به همان ترتیب و جنگ رو هم اونقدر لفتش نمیدادم که کا رم به جام زهر و اینا بکشه.
ولا کن به حو ل قوه الهی ، میدادم این مردکه طاغوتی ، صهیونیست ،
نوکر بیگانه همان طراح امام مقوائی را لاکن بدهند بدن دست آقای خلخالی ،
تا دیگه از این غلط ها نکنه , من تو دهن اون طراح میزنم ، من خودم طرح میکشم
نبود دیگه امام نداشتیم ....والسلام .//
*من اگر امام بودم ، زمانی که پیامبر تو غدیر خم منو یه دستی برده بود بالا ، میگفتم ،منو بذاره پایین و جای این معرکه گیری ها ، یه دستخط بنویسه ، و بده چارتا امضاء پاش بندازن و مهر بکنه ،که عمر و ابوبکر و عثمان ، بعدا دودره
بازی نکنند و منو بپیچونند .
* من اگر امام بودم ، وقتی دودره شدم ،ذوالفقار رو میفروختم یه پیکان مدل پایین میخردیم و باهاش میرفتم مسافر کشی و نه استخوان تو گلوم گیر میکرد و نه خاری توچشمم میرفت ، حسن و حسین رو هم میزاشتم مدرسه درس بخونند و مثل من بعد یه عمر شمشیر زدن به این حال و روز نیفتند و درس بخونند و آدم حسابی بشن و سری تو سرها دربیاورند .
* من اگر امام بودم ، یه جوری با معاویه صلح میکردم که داداش کوچولوم شاکی نشه ...و از علم غیبم استفاده میکردم ،که زنم نتونه تو غذام زهر بریزه ، تا هفتاد پاره جگر تو تشت بالا بیارم .
* من اگر امام بودم ،بایزید بیعت میکردم و خودم و خونواده ام را به کشتن نمیدادم ، بعد میرفتم یار جمع میکردم یه کودتا مشتی میکردم و دهن یزید و سرویس میکردم ، یا به حرف جبرئیل تو کربلا گوش نمیکردم و میزدم تمام لشگر کفر رو نابود میکردم ،تا هواداران و دوستداران اونها ده شب تو سرو کله خودشون بزنند و گریه کنند ،نه دوستداران من !!
* من اگر امام بودم وبیمار بودم خیلی زود آدرس یه دکتر خوب را میگرفتم و میرفتم یه بیمارستان مجهز بستری میشدم ، تا پیروانم فکر نکنند که من همش بیمار بودم و حرف برام در بیارن و دنبال اسمم بگویند فلانی بیمار ...!
* من اگر امام بودم ، کار باقری و شکافندگی علوم رو ول میکردم و میرفتم تو یه کاری که دوزار بیشتر توش باشه ، آخه باقری هم شد کار؟!
* من اگر امام بودم ، بجای اونهمه حدیث و روایت بیخودی که به اسم معلومات و علم گفتم ، با جابر بن حیان میرفتیم چهار راه استامبول دلار فروشی یا شریکی با هم یه فلافل فروشی تو مدینه میزدیم که هر بی وجدانی به اسم ما روایت و حدیث از خودش درنیاره و به ناف ما ببنده ...
* من اگر امام بودم ، میرفتم شهرداری سامره و باهم همکاری میکردیم و از نیروی انتظامی هم کمک میگرفتیم و طی یک عملیات ضربتی هر چی گدا و معتاد بود رو در سامرا پاکسازی میکردیم وهمشون رو میفرستادم بازپروری ،
که وقتی من مردم برام حرم درست کردند ، حرم منو نکنند گدا خونه !
* من اگر امام بودم جلوی شکمم را میگرفتم و نخورده بازی در نمیآوردم که با انگور سمی منو بکشند واگرمیدونستم که این مردم اینقدر طلا برای گنبدم میدهند معطل نمیکردم و همه رو ازشون نقدا میگرفتم و میرفتم مدینه و تا آخر عمر انگور سالم میخوردم و به ریش پدر هارون الرشید هم میخندیدم .
* من اگر امام بودم ، یعنی اگر میدونستم اینجوری میخوام امام بشم ،
اصلا زیربار امامت نمیرفتم و قبول نمیکردم،یا اگه یه جو عقل داشتم پولهارو نمیدادم کارو کاسبی و خساست هم نمیکردم و یه کمی خرج تبلیغات میکردم ، که اینجور تو دوازده نفر گمنام نباشم ،که هر صد سال یه با ر هم کسی اسممو نیاره و یا حتی تو عمرش یه [ یا تقی ] خشک و خالی هم نگه .
* من اگر امام بودم ، هجده سالم که میشد میپریدم ثبت اسناد کوفه و آنی اسم ، نقی رو برمیداشتم واسمم رو میزاشتم کامبیز یا پرهام که انقدر برام دست
نگیرند و این همه جوک بسازند و ایرانی ها برام کمپین بزارند !!
* من اگر امام بودم ، جای درگیری با عسگر ی ها و ارتشی ها ،یه ساندویچی
دم پادگان خلیفه میزدم ، که نونم بیافته تو روغن و تا که پسرم از نداری و بدبختی من از خونه فرار نکنه و دربره و غیب بشه و از خجالتش بپره تو چاه ...
* من اگر امام بودم ، اینقدر دیگه لفتش نمیدادم و خودمو و ملت رو سر کار
نمیذاشتم و هر چی زودتر ظهور میکردم و قال قضیه رو میکندم و میرفتم از شهرت و محبوبیتم استفاده میکردم و تو انتخابات ریاست جمهوری یا نمایندگی مجلس شرکت میکردم و کاندید میشدم .
* من اگر امام بودم تو هواپیما نمیگفتم (( هیچی )) که اینجوری خودم را خراب کنم و جاش میگفتم (( ندارم )) که خیال همه رو راحت کنم !
و تو بهشت زهرا هم برای مردم خالی نمیبستم که آب و برق را مجانی میکنیم و اتوبوس را هم لکن به همان ترتیب و جنگ رو هم اونقدر لفتش نمیدادم که کا رم به جام زهر و اینا بکشه.
ولا کن به حو ل قوه الهی ، میدادم این مردکه طاغوتی ، صهیونیست ،
نوکر بیگانه همان طراح امام مقوائی را لاکن بدهند بدن دست آقای خلخالی ،
تا دیگه از این غلط ها نکنه , من تو دهن اون طراح میزنم ، من خودم طرح میکشم
نبود دیگه امام نداشتیم ....والسلام .//
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر