دوشنبه، فروردین ۱۹، ۱۳۹۲

من اگر امام بودم ...

                      من اگر امام بودم...




*من اگر امام بودم ، زمانی که پیامبر تو غدیر خم منو یه دستی برده بود بالا ، میگفتم ،منو بذاره پایین و جای این معرکه گیری ها ، یه دستخط بنویسه ، و بده چارتا امضاء پاش بندازن و مهر بکنه ،که عمر و ابوبکر و عثمان ، بعدا دودره
بازی نکنند و منو بپیچونند .

* من اگر امام بودم ، وقتی دودره شدم ،ذوالفقار  رو میفروختم یه پیکان مدل پایین میخردیم و باهاش میرفتم مسافر کشی و نه استخوان تو گلوم گیر میکرد و نه خاری توچشمم میرفت ، حسن و حسین رو هم میزاشتم مدرسه درس بخونند و مثل من بعد یه  عمر شمشیر زدن به این حال و روز نیفتند  و درس بخونند و آدم حسابی بشن  و سری تو سرها دربیاورند .



* من اگر امام بودم ،  یه جوری با معاویه صلح میکردم که داداش کوچولوم شاکی نشه ...و از علم غیبم استفاده میکردم ،که زنم نتونه تو غذام زهر بریزه ، تا هفتاد پاره جگر تو تشت بالا بیارم .

* من اگر امام بودم ،بایزید بیعت میکردم و خودم و خونواده ام را به کشتن نمیدادم ، بعد میرفتم یار جمع میکردم یه کودتا  مشتی میکردم و دهن یزید و سرویس میکردم ، یا به حرف جبرئیل تو کربلا گوش نمیکردم و میزدم تمام لشگر کفر رو نابود میکردم ،تا هواداران و دوستداران اونها ده شب تو سرو کله خودشون بزنند و گریه کنند ،نه دوستداران من !!

                

* من اگر امام بودم  وبیمار بودم خیلی زود آدرس یه دکتر خوب را میگرفتم  و میرفتم یه بیمارستان مجهز بستری میشدم ،  تا پیروانم فکر نکنند که من همش بیمار بودم و حرف برام در بیارن و دنبال اسمم بگویند فلانی بیمار ...!

* من اگر امام بودم ، کار باقری و شکافندگی علوم رو ول میکردم و میرفتم تو یه کاری که دوزار بیشتر توش باشه ، آخه باقری هم شد کار؟!

* من اگر امام بودم ،  بجای اونهمه حدیث و روایت بیخودی که به اسم معلومات و علم گفتم  ، با جابر بن حیان میرفتیم چهار راه استامبول دلار فروشی  یا شریکی با هم یه فلافل فروشی تو مدینه میزدیم که هر بی وجدانی به اسم ما روایت و حدیث از خودش درنیاره و به ناف ما ببنده ...

* من اگر امام بودم ،  میرفتم شهرداری سامره و باهم همکاری میکردیم و از نیروی انتظامی هم کمک میگرفتیم و طی یک عملیات ضربتی هر چی گدا و معتاد بود رو در سامرا  پاکسازی میکردیم وهمشون رو  میفرستادم بازپروری ،
 که وقتی من مردم برام حرم درست کردند ، حرم منو نکنند گدا خونه !

* من اگر امام بودم جلوی شکمم را میگرفتم و نخورده بازی در نمیآوردم که با انگور سمی منو بکشند واگرمیدونستم که این مردم اینقدر طلا برای گنبدم میدهند معطل نمیکردم و همه رو ازشون نقدا میگرفتم و میرفتم مدینه و تا آخر  عمر انگور سالم میخوردم و به ریش پدر هارون الرشید هم میخندیدم .

* من اگر امام بودم ، یعنی اگر میدونستم اینجوری میخوام امام بشم ، 
اصلا زیربار امامت نمیرفتم و قبول نمیکردم،یا اگه یه جو عقل داشتم پولهارو نمیدادم کارو کاسبی  و خساست هم نمیکردم و یه کمی خرج تبلیغات  میکردم ، که اینجور تو دوازده نفر گمنام  نباشم ،که هر صد سال یه با ر هم کسی اسممو نیاره و یا  حتی تو عمرش یه  [ یا تقی ]  خشک و خالی هم نگه .

                         

* من اگر امام بودم ،  هجده سالم که میشد میپریدم ثبت اسناد کوفه و آنی اسم ، نقی رو برمیداشتم  واسمم  رو میزاشتم کامبیز یا پرهام که انقدر برام  دست
 نگیرند و این همه جوک  بسازند و ایرانی ها برام کمپین بزارند !!

*  من اگر امام بودم ، جای درگیری  با  عسگر ی ها و ارتشی ها ،یه ساندویچی
  دم پادگان خلیفه میزدم ، که نونم بیافته  تو روغن و تا که پسرم از نداری و بدبختی من از خونه فرار نکنه و دربره  و غیب بشه و از خجالتش بپره تو چاه ...

* من اگر امام بودم ، اینقدر دیگه لفتش  نمیدادم و خودمو و  ملت رو سر کار
 نمیذاشتم و هر چی زودتر ظهور میکردم و قال قضیه رو میکندم و میرفتم از شهرت و محبوبیتم استفاده میکردم و تو انتخابات ریاست جمهوری یا نمایندگی مجلس شرکت میکردم و کاندید میشدم .  

* من اگر امام بودم  تو هواپیما نمیگفتم  (( هیچی )) که اینجوری خودم را خراب کنم و جاش میگفتم (( ندارم )) که خیال همه رو راحت کنم !

و تو بهشت زهرا هم برای مردم خالی نمیبستم که آب و برق  را مجانی میکنیم و اتوبوس را هم لکن به همان ترتیب و جنگ رو هم اونقدر لفتش نمیدادم که کا رم به جام زهر و اینا بکشه.

ولا کن  به حو ل قوه الهی ،   میدادم این مردکه  طاغوتی ، صهیونیست ،
نوکر بیگانه همان طراح  امام مقوائی را لاکن بدهند بدن دست آقای خلخالی ،
تا دیگه از این غلط ها نکنه , من تو دهن اون طراح  میزنم ، من خودم طرح میکشم 



نبود دیگه امام نداشتیم ....والسلام .//          

هیچ نظری موجود نیست: