داشتم به تساوی حقوق زن و مرد فکر میکردم و کاملا افکار اصلاح طلبانه ای بود ،
که بله ، چرا تبعیض و چرا تفاوت ، حقوق برای همه افراد بشر باید متساوی و یکجور باشد و جنسیت نباید دلیلی برای نقض آن باشه که یهو یه جریان انحرافی در افکارم بوجود آمد و فکرم رفت پیش اینکه آیا زن و مرد واقعا یکسان هستند؟
که از حقوقی یکسان برخوردار بشوند ، و اگر یکسان هستند ، چرا این زن هست و این یکی مرد ؟
البته تفاوت جنسی هست ، ولی هرجور حساب کنی بالاخره تفاوت هست دیگه ......
همین باعث شد که کمی افکارم انحصار طلب بشه و فکر کنم که خوب برای همین هست که مردها چون در آفرینش اول آفریده شدند ، جنس اول هستند .....
و چون زنها بعدا از دنده مرد آفریده شدند ،جنس دست دوم بحساب می آیند ......
و برای همین دلیل ، افکارم اقتدارگرا شد و چون همیشه حق با قدرت هست و مرد هم قدرتش از زن بیشتر هست ،پس حق با مرد هست و وچون حق قدرت با مرد هست نمیتواند که با زن حقوقی یکسان داشته باشد.!
و همین فکر سبب شد که ذهنم روشن شود که روشنائی آن ، افکارم را کاملا روشنفکرانه کرد.....
و مثل یک روشنفکر دوباره به قضیه نگاه کردم و دیدم نه ،
این دلیل نمیشه که حقوق زنان پایمال بشه ........
و چون روشنفکری فقط بستگی به حقوق بشر و دمکراسی داره ، داشتم متقاعد میشدم که حقوق زن و مرد یکسان هست که یادم افتاد که آیا در کشوری مذهبی و دین زده ای بنام ایران ، هم این افکار قابل قبول هست؟
که دیدم فکرم که روشن هم بود ، شروع به ریش در آوردن کرد و تبدیل شد به روشنفکر مذهبی !
وبعد فکرم در درون خودش دولایه شد و این شد که:
در موردی از افکارم ، که فقط بنفع خودش بود ، زنها کاملا از حقوق یکسانی نسبت به مردها برخوردارند..... ،
ولی در همان حالت اگر کوچکترین ضرری بحال شان داشته باشد ، بنابر استفاده ابزاری از قوانین و احادیث و روایات زنها نمیتوانند حقی داشته باشند و حقوقی بگیرند !!
باز یهو دیدم از بغل افکارم جوانه های سبزی زد و شروع به سبز شدن کرد و به همه فکرها برگ سبزی که تحفه درویش هست به طور یکسان میداد که یا ببندند دور سر اون افکار یا ببندند دور مچشان و زن و مرد و پیر و جوان و بزرگ و کوچک هم نداشت و با همه یکسان برخورد میکرد!!
و چنان رشد عجیبی داشت که شروع به منشعب شدن و شاخه ، شاخه شدن کرد
و اینقدر این شاخ و اون شاخه کرد که اصلا تکلیف هیچکس توش مشخص نمیشد ، چه رسد به حق و حقوق .....!!
و همین باعث شد که افکار انحصار طلبم ، فکر کنه که این یک فتنه بود
و اون افکار ، افکاری فتنه گرند .......
خلاصه یکسری افکار هوادار این و یکسری هوادار اون یکی و یک سری از افکار دیگه وسط ، شروع کردن با هم حرف زدن.......... ،
که یواش یواش صداهاشون بلند شد و فحش و فحش کاری و کار به زدو خورد و کشت و کشتار رسید ........
و دیگه حرفی از تساوی حقوق و زن و مرد و کوچیک و بزرگ و بالا و پائین هم نبود ، منهم کلید رو زدم و خاموش کردم که تو تاریکی تا میتونند بزنند تو سر و کول هم ، تا تو روشنائی روشنفکری کسی نبینه که آبروم بره .......
بهتره که این افکار ، همون افکار تاریک فکرانه محسوب بشه تا یک جو آبرو برای روشنفکری باقی بمونه ........
که بله ، چرا تبعیض و چرا تفاوت ، حقوق برای همه افراد بشر باید متساوی و یکجور باشد و جنسیت نباید دلیلی برای نقض آن باشه که یهو یه جریان انحرافی در افکارم بوجود آمد و فکرم رفت پیش اینکه آیا زن و مرد واقعا یکسان هستند؟
که از حقوقی یکسان برخوردار بشوند ، و اگر یکسان هستند ، چرا این زن هست و این یکی مرد ؟
البته تفاوت جنسی هست ، ولی هرجور حساب کنی بالاخره تفاوت هست دیگه ......
همین باعث شد که کمی افکارم انحصار طلب بشه و فکر کنم که خوب برای همین هست که مردها چون در آفرینش اول آفریده شدند ، جنس اول هستند .....
و چون زنها بعدا از دنده مرد آفریده شدند ،جنس دست دوم بحساب می آیند ......
و برای همین دلیل ، افکارم اقتدارگرا شد و چون همیشه حق با قدرت هست و مرد هم قدرتش از زن بیشتر هست ،پس حق با مرد هست و وچون حق قدرت با مرد هست نمیتواند که با زن حقوقی یکسان داشته باشد.!
و همین فکر سبب شد که ذهنم روشن شود که روشنائی آن ، افکارم را کاملا روشنفکرانه کرد.....
و مثل یک روشنفکر دوباره به قضیه نگاه کردم و دیدم نه ،
این دلیل نمیشه که حقوق زنان پایمال بشه ........
و چون روشنفکری فقط بستگی به حقوق بشر و دمکراسی داره ، داشتم متقاعد میشدم که حقوق زن و مرد یکسان هست که یادم افتاد که آیا در کشوری مذهبی و دین زده ای بنام ایران ، هم این افکار قابل قبول هست؟
که دیدم فکرم که روشن هم بود ، شروع به ریش در آوردن کرد و تبدیل شد به روشنفکر مذهبی !
وبعد فکرم در درون خودش دولایه شد و این شد که:
در موردی از افکارم ، که فقط بنفع خودش بود ، زنها کاملا از حقوق یکسانی نسبت به مردها برخوردارند..... ،
ولی در همان حالت اگر کوچکترین ضرری بحال شان داشته باشد ، بنابر استفاده ابزاری از قوانین و احادیث و روایات زنها نمیتوانند حقی داشته باشند و حقوقی بگیرند !!
باز یهو دیدم از بغل افکارم جوانه های سبزی زد و شروع به سبز شدن کرد و به همه فکرها برگ سبزی که تحفه درویش هست به طور یکسان میداد که یا ببندند دور سر اون افکار یا ببندند دور مچشان و زن و مرد و پیر و جوان و بزرگ و کوچک هم نداشت و با همه یکسان برخورد میکرد!!
و چنان رشد عجیبی داشت که شروع به منشعب شدن و شاخه ، شاخه شدن کرد
و اینقدر این شاخ و اون شاخه کرد که اصلا تکلیف هیچکس توش مشخص نمیشد ، چه رسد به حق و حقوق .....!!
و همین باعث شد که افکار انحصار طلبم ، فکر کنه که این یک فتنه بود
و اون افکار ، افکاری فتنه گرند .......
خلاصه یکسری افکار هوادار این و یکسری هوادار اون یکی و یک سری از افکار دیگه وسط ، شروع کردن با هم حرف زدن.......... ،
که یواش یواش صداهاشون بلند شد و فحش و فحش کاری و کار به زدو خورد و کشت و کشتار رسید ........
و دیگه حرفی از تساوی حقوق و زن و مرد و کوچیک و بزرگ و بالا و پائین هم نبود ، منهم کلید رو زدم و خاموش کردم که تو تاریکی تا میتونند بزنند تو سر و کول هم ، تا تو روشنائی روشنفکری کسی نبینه که آبروم بره .......
بهتره که این افکار ، همون افکار تاریک فکرانه محسوب بشه تا یک جو آبرو برای روشنفکری باقی بمونه ........
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر