جمعه، فروردین ۳۰، ۱۳۹۲

ما ناهار میخوایم ، یالا.........

ما ناهار میخوایم ، یالا.........


 

اجتماع صد هزار نفری که کک تو تنبون خیلی ها انداخته بود ، با کمتر از یک سوم جمعیت و بدون حضور کاندیدای دولت برگزار شد ،

و هواداران و شرکت کنندگان هم که ساعت دوازده و یکدقیقه شد ، بجای شعار زنده باد بهار ،کاندیدای فک و فامیل احمدی نژاد ، فریاد میزدند :

ما ناهار میخوایم یالا .......

ولی به جون شما اگه این محمود از رو بره ........

فردا بازهم میاد تو تلویزیون و مصاحبه هاش میگه :

 


انقدر جمعیت آمده بود که ما از دم مستراح تا جایگاه که عادی دو سه دقیقه راه هست را ٤٧ دقیقه ای رفتیم.....

 و در همین زمان یه بچه ای که چند روز بود به دنیا اومده بود به زبان بورکینافسوئی از مادرش پرسید ، این محموده ، این محموده .....اسفندیار کجاست ؟

چند تا از مهمونهای خارجی هم که سفیران و روسای دیگر کشورها بودند زنبیلشون را گذاشته بودند توی صف که نوبت بگیرند و رنگ چندتاش همرنگ بود که دعوا شون شده بود و کتک کاری میکردند..... ،


و در همین قیل و قال دشمنان نظام که من لیست شون تو جیب اون کاپشنم هست و میخوام بگم ، بگم ....معرفیشون کنم .....، با یک اشعه مرموزی به من حمله کردند که فکر میکنم اشعه W بود ، که این اشعه رو سیستم جهاز هاضمه اثر میکنه و میخواستند منو ترور بکنند....... ،

که یکهو چند تا ژنرال های آمریکائی با لباس سپاهی و چندتا با لباس فرم آمریکائی ریختند دور من که ما از بچگی آرزومون این بوده که با شما  عکس یادگاری بندازیم
 ،

که من هم گفتم برین مامور های نظافت دستشوئی و حفاظت از محوطه فرودگاه
 ریودو ژانیرو برزیل رو هم بیارید که با هم دسته جمعی بندازم که ثوابش هم بیشتره و یه حال دیگه ای داره........... ،

که انقدر جمعیت اومده بود و نامه میدادند و ابراز علاقه میکردند 


 که دیدم نگهبانها یه دختر بچه رو گرفتند که داشت نامه هارو میخوند ، دیدم همون دختری هست که تو آشپز خونه شون انرژی هسته ای تولید میکنه که به لطف امام زمان ، من گفتم و ولش کردند.......... ،

و همینطور که با همراهان درباره قیمت سیب زمینی و آبمعدنی حرف میزدیم و طرحی برای کاشتن آب معدنی طراحی میکردیم که یهو....... 

یکی داد زد آقای رئیس جمهور صبر کن.... 

که وایستادم دیدم همون شخصی هست که زیر زمین فلزات را تشخیص میده و گفت زیر پای شماست ، که من اول فکر کردم بهشت رو میگه ....ولی دیدم اومد و یک سکه ٢٥ تومانی رو به لطف خدا و توجه رهبر معظم انقلاب از زیر کفشم کشید بیرون ....

جدا اینها سرمایه های این کشور هستند.....، 

خلاصه کارشناس های ما به من گفتند که تا رسیدن به جایگاه بعضی ها که ٣٠٠٠ نفر هستند و یا ٣٠٠ نفرند قیمت دلار رو سه برابر و ارزش پول ملی را به 
لطف تحریم ها که قرار بود کاغذ پاره باشند به پاییترین سطح قیمتش رساندد......،

 که البته مردم نگران نباشند......اصلا  ،

ما ماشین رو همون کیلوئی ، و به قیمت قبل باهاشون حساب میکنیم!

و یارانه ها رو هم هدفمند هدفمند  میکنیم چنون که صاف بزنند وسطش .....

که البته ما طرح هایی  برای رسیدن به جایگاه ها در دست اقدام داریم که .............

رسیدیم جایگاه و دیدیم که یه عده ای که بعدا اسمشون رو لیست میکنم و میزارم تو جیب اون یکی کاپشنم ،  به جای شعار زنده باد بهار دارند آهنگ بهار بهاره امسال حمیرا رو میخونند و با این کار میخوان خدمات این دولت رو که پاکترین و خدمتگزارترین دولت بوده را تخریب بکنند......

حالا هرچند رهبری باید بشینه سرجاش و رهبریشو بکنه ولی بعدا دوباره قهر میکنم و دو هفته میرم خونه مون  و هر کی هم گوجه فرنگی ارزون میخواد بیاد از سبزی فروش محل ما بخره ........

 
ما هم میگیم : به یک رئیس جمهور آدم نیازمندیم نه یک خالی بند درغگو .....
 

هیچ نظری موجود نیست: