یکشنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۹۱

اعترافات من بجرم دین ستیزی قبل از دستگیری-2

اصلا بزار از اول براتون بگم که این دینه که ما باهاش میستیزیم و به ما میگن دین ستیز,  از کجا و چه جوری اومد... 
 
یکروز زمستون بود که همون دینه که عکسشو تو ماه دیدیم و براش سه تا صلوات میفرستادیم , بعد از ۱۵ سال با سوغاتی یک هیچی بزرگ اومد تو قبرستون شهرمون و ......

دو تا  تودهنی نمیدونم به کی زد...
 و آب وبرق رو مجانی کرد...
و به ما وعده معنویت داد و رفت تو خونه ش و دیگه بیرون نیومد.
ما هم امیدوار و منتظر برای زندگی با آرامش و معنوی و بهتر شدیم !

که دیدیم دین شروع به تقسیم کردن مردم کرد ....
اینها خوب , اونها بد ...
اینها ریش , اونها بی ریش ....
اینها برادر , اونها طاغوتی...

آقا همه مثل سگ و گربه افتادن به جون همدیگه...

با اومدن دین وشنیدن فتوا ها و حرفهای دین,  دعوا و مرافه ها تو خونه ها و فامیل ها خیلی زیاد شد....

همه با هم بحث میکردن و همش هم آخرش دعوا میشد و همه با هم قهر کردن
و رفت و آمد ها کم شد , دیگه همه ازهم بدشون میومد....

کار به آدمفروشی کشید و همه همدیگه رو میفروختند ,
پدر ها ,  پسراشونو...
شاگرد ها , معلمهاشونو ....
همسایه ها , همسایه هاشونو ....
کاسبها , مشتری هاشونو 

بعد دین  گیر داد و گفت:  تکلیف دینی باید انجام بشه ...

من همونجا با دین مشکل پیدا کردم...

آخه نامرد هنوزتکلیف مدرسه روکم نکرده , کلی تکلیف دیگه هم برامون گذاشت ...

اونم زورکی و با توسری... 
 
صدای گلوله ها  کم که نشد , بیشتر و بیشتر هم شد!

آقا  دیدیم دین ,  شبها سر خیابونها وایمیسته و جلوی همه رو میگیره و دوست داره داره بدونه که :
ما کجا بودیم ؟
و کجا میریم ؟
و نسبت هامون با هم چیه ؟
و چیکار میکردیم ؟
و چی خوردیم ؟
و دهنمون رو بو کنه و  الکی گیر بده.....
بعد همون دینی  که با اسم آزادی و برابری وعدالت اومد ,

بابا ها رو از کار بیکارکرد....
 و سر خواهر ها ومادرهامون چادر و روسری انداخت...
که از چشم  و چال کبود شده بعضیهاشون فهمیدم زورکی اینکارو کرده!
بعد دیدم دین , تو تلویزیون ورادیوبه تمام دنیا میپره و فحش میده وخط و نشون میکشه وبهشون میگه دشمن و فقط یک کشور دوست ما بود اونهم فلسطین اشغال شده بود و سر اون با همه دنیا بهم زد ....

برای همین  کارهای دین , تمام دنیا با ما دشمن شدند....
دیدم تمامش تقصیردین هست که اونهارو انگولک میکنه....

 که با صدای آژیر و انفجار و شکستن شیشه ها ...

فهمیدم که دین بازهم  دسته گل به آب داده ...که نه , مملکت رو بگا داده ..... 

هیچ نظری موجود نیست: