این مردم از اعراب دوران جاهلیت هم کمتر هستند !
واقعا عجیب است که مردم ما دوست ندارند ویا نمیخواهند که از جهل دست بردارند !
پنداری از فکر کردن میترسند و وحشت دارند !
و عجیبتر آنکه با اینهمه مصیبت و بلا و بدبختی که بر سرشان آمده و می آید ( هر کدام از آن بلایا و مصیبتها به تنهائی قادر بود ملتی را از خواب غفلت بیرون آورد و یخ چند هزارساله دور مغز آنها را ذوب کند ) باز هم تکانی نمیخورند و دودستی به همان خرافات و جهالتی که مسبب بدبختی شان است چسبیده اند !
و چنان در جهل غرق شدند که بوضوح خودشان را از اعراب بیابانگرد حجاز ١٤٠٠ سال پیش هم کمتر میدانند و پست تر فرض میکنند !!
باور ندارید ؟
به این مطلب دقت کنید :
پستی را بدین مضمون گذاشته اند ؛
فاطمه تسنیم
جمعيت زيادي دور حضرت علي(ع) حلقه زده بودند. مردي وارد مسجد شد و در فرصتي مناسب پرسيد:
- يا علي! سؤالي دارم. علم بهتر است يا ثروت؟
علي(ع) پاسخ مي دهد؛
مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همين هنگام مرد ديگري وارد مسجد شد و همانطور که ايستاده بود بلافاصله پرسيد: - اباالحسن! سؤالي دارم، ميتوانم بپرسم؟
امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس! مرد که آخر جمعيت ايستاده بود پرسيد: علم بهتر است يا ثروت؟
علي فرمود: علم بهتر است؛ زيرا علم تو را حفظ ميکند، ولي مال و ثروت را تو مجبوري حفظ کني.
نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همانجا که ايستاده بود نشست.
در همين حال سومين نفر وارد شد، او نيز همان سؤال را تکرار کرد، و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زيرا براي شخص عالم دوستان بسياري است، ولي براي ثروتمند دشمنان بسيار!
هنوز سخن امام به پايان نرسيده بود که چهارمين نفر وارد مسجد شد. او در حالي که کنار دوستانش مينشست، عصاي خود را جلو گذاشت و پرسيد: - يا علي! علم بهتر است يا ثروت؟
حضرت علي در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زيرا اگر از مال انفاق کني کم ميشود؛ ولي اگر از علم انفاق کني و آن را به ديگران بياموزي بر آن افزوده ميشود.
نوبت پنجمين نفر بود. او که مدتي قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ايستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد. حضرت علي در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زيرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخيل ميدانند، ولي از عالم و دانشمند به بزرگي و عظمت ياد ميکنند.
با ورود ششمين نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه کردند.
يکي از ميان جمعيت گفت: حتماً اين هم ميخواهد بداند که علم بهتر است يا ثروت! کساني که صدايش را شنيده بودند، پوزخندي زدند. مرد، آخر جمعيت کنار دوستانش نشست و با صداي بلندي شروع به سخن کرد:
يا علي! علم بهتر است يا ثروت؟
امام نگاهي به جمعيت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زيرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتي از دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد.
همهمهاي در ميان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه يک سؤال را ميپرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهي به حضرت علي و گاهي به تازهواردها دوخته ميشد.
در همين هنگام هفتمين نفر که کمي پيش از تمام شدن سخنان حضرت علي وارد مسجد شده بود و در ميان جمعيت نشسته بود، پرسيد: - يا اباالحسن! علم بهتر است يا ثروت؟
امام فرمودند: علم بهتر است؛ زيرا مال به مرور زمان کهنه ميشود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسيده نخواهد شد.
در همين هنگام هشتمين نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسيد که امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ براي اينکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش ميماند، ولي علم، هم در اين دنيا و هم پس از مرگ همراه انسان است.
سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسي چيزي نميگفت. همه از پاسخهاي امام شگفتزده شده بودند که… نهمين نفر هم وارد مسجد شد و در ميان بهت و حيرت مردم پرسيد: يا علي! علم بهتر است يا ثروت؟
امام در حالي که تبسمي بر لب داشت، فرمود: علم بهتر است؛ زيرا مال و ثروت انسان را سنگدل ميکند، اما علم موجب نوراني شدن قلب انسان ميشود.
نگاههاي متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمين نفر را ميکشيدند.
در همين حال مردي که دست کودکي در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتي خرما در دامن کودک ريخت و به روبهرو چشم دوخت. مردم که فکر نميکردند ديگر کسي چيزي بپرسد، سرهايشان را برگرداندند، که در اين هنگام مرد پرسيد: - يا اباالحسن! علم بهتر است يا ثروت؟
نگاههاي متعجب مردم به عقب برگشت. با شنيدن صداي علي مردم به خود آمدند:
علم بهتر است؛ زيرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعاي خدايي ميکنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضعاند. فرياد هياهو و شادي و تحسين مردم مجلس را پر کرده بود.
سؤال کنندگان، آرام و بيصدا از ميان جمعيت برخاستند. هنگاميکه آنان مسجد را ترک ميکردند، صداي امام را شنيدند که ميگفت: اگر تمام مردم دنيا همين يک سؤال را از من ميپرسيدند، به هر کدام پاسخ متفاوتي ميدادم.
منبع: کشکول بحرانی، ج۱، ص۲۷. به نقل از امام علیبنابیطالب، ص۱۴۲.
پ.ن:در جاي ديگه اي خوندم كه چند نفر از بدخواهان حضرت بيرون مسجد تباني كرده بودند و به برخي افراد كه قصد ورود به مسجد را داشتند و از مباحث داخل مسجد بي خبر بودند ميگفتند كه وقتي داخل شدي از علي چنين بپرس و قصدشان اين بود كه باپرسيدن مكرر اين سوال از حضرت و شنيدن پاسخ يكنواخت، شأن حضرت رو جلوي مردم پايين بيارن و شايد هم ايشون رو به خشم وادارن و بعدا از اين ماجرا به نفع خود سوء استفاده كنن ولي مولا اميرالمؤمنين با دانستن اين دسيسه از علم سرشار خودشون ذره اي رو به نمايش گذاشتند تا دهان دشمنانشان براي هميشه بسته بمونه و تا الان كسي نتونسته خدشه اي به علم مولا كه همان علم پيامبر و كامل كننده اسلام هست وارد كنه....
و کامنتهائی :
صدق رسول الله ص اذ قال انا مدینه العلم و علی بابها
karimi reza
رسول خدا فرمود ذکر علی عبادت است چه رسد که از فضل ذکری برده شود. احسنت بر شما
mohamad.j morabi
اموزنده بود
عالی بود
ملیحه ب
خیلی آموزنده بودمتشکرم
reza rahnama
:-D
Amir hossein
افتخارم اینه شیعه ی همچین امامی هستم.....
sirous akbari
سلام و سپاس
مدتیه سر همین قضیه با بعضیها بحث داریم
خدا پدر و مادرت را بیامرزد
ندا پایدار
ان شاالله شيعه واقعيش باشيم
زهره نودیات
یا علی در دو جهان یاور ما باش
فطرس ملک
جانم مولا
m ehrdad rajabe
خدا میدونه اشکم در اومد وقتی خوندم یا علی .راستی که بقول دوستمون امیر حسینی علی افتخار ماس
محمدرضا کاربخش
عالی
masti berar
آقا یه سوال؟ چرا من هر وقت درباره ی فضایل امام علی میشنوم مو به تنم سیخ میشه؟
*********
و از این دست مطالب و گفته ها ...!
و تا کنون ٧١٠ نفر هم به آن امتیاز دادند و ++ زدند !!
توجه داشته باشید در حالیکه اگر امروز از یک دانش آموز هم اگر سوال کنید ده مزیت و برتری علم بر ثروت را بگو , بلافاصله به شما جواب خواهد داد چراکه بدون تردید این مطلب تیتر انشای آنها بوده است .
حالا , آیا براستی این ٧١٠ نفر نمیدانند مزیت علم بر ثروت چیست ؟
به نظر شما آیا واقعا این ٧١٠ نفر نمیتوانند ١٠ مزیت علم بر ثروت را نام ببرند ؟
و آیا واقع سطح فکر و شعور این ٧١٠ نفر همطراز و همسطح فکر و شعور اعراب بادیه حجاز یا کوفه ١٤٠٠ سال پیش است ؟
که اینچنین همانند همان مردم آنزمان در مسجد به وجد آمدند و تحسین میکنند و شاد شدند ؟
اگر بگوئیم : نه , که دروغ گفتیم و باید بحال خودمان گریه کنیم !
و اگر بگوئیم : آری که باید بحال این مردم زار زار گریه کنیم !!
در حالیکه که یک کدام از آنها نمیخواهد و نمیتواند بخواهد که فکر کنند که آنهمه
آدم در هنگام نماز جماعت خلیفه مسلمین بیرون چکار میکردند و چرا نماز نمیخواندند ؟
و اگر نمازشان را خوانده بودند چرا به خطبه های مولا ی خودشان
گوش نمیکردند و رفتند بیرون پی پدرسوخته بازی و دوز و کلک ...؟
و علی بن ابیطالب چگونه میخواهد به تعداد افراد روی زمین جواب متفاوت بدهد؟
و از کجایش میخواهد مزیت و برتری متفاوت برای علم بر ثروت در آورد ؟؟!!
ما هم برای دیوانه نشدن از دست آنها این مطلب را به شوخی گرفتیم و نوشتیم :
رفتن شاگردان کلاس اکابر کوفه به مسجد و پرسیدن موضوع انشاء خودشان از علی بن ابیطالب !
عجب شاگردان زرنگی بودند ...
و همچنین در کشکول آن یکی شیخ بحرانی آمده است :
علی بر منبر بود و داشت ماجرای جنگ خندق و نبردش را با عمرو بن عبدود تعریف میکرد که یکی که معلوم نیست چرا در نماز جماعت شرکت نکرده از در مسجد بدرون آمد و مثل نخود آش پرید وسط حرف او و گفت : تابستان خودتان را چگونه گذراندید ؟
حضرت پاسخ داد : دم مغازه بابام بودم و به او کمک میکردم .
هنوز پاسخ را تمام نکرده نفر دوم رسید و پرسید : یا علی تابستان خودتان را چگونه گذراندید ؟
حضرت فرمودند : با پسر خاله ام دم استخر بامیه و آب زرشک میفروختیم .
که نفر سوم رسید و بدون سلام پرسید : ای علی تابستان خودتان را چگونه گذراندید ؟
علی فرمود : تجدیدی داشتم در خانه درس میخواندم ...
و درست در این لحظه که نفر چهارم وارد شد که علی بن ابیطالب همچون شیر از بالای منبر به پایین جست و فریاد زد : بگیرید این تخم سگها رو ...
اگر من نیومدم دم مکتب خانه و دهن شما را با آن معلم انشاء کوفتی شما را صاف نکردم علی نیستم .
و آن سه نفر با هفت نفری که پشت در بودند جیغی کشیدند و پا به فرار گذاشتند ...
علی تا دم در مسجد آنها را دنبال کرد و رفت در مسجد را بست و به داخل مسجد آمد و گفت : بز مجه ها را رو بهشان بدهی مشق شبشان را هم می آورند که من بنویسم , صلوات بفرستید....
و چند پیر و پاتال و عرب بی خانمان که نمازگزاران بودند صلواتی فرستادند و بر هوش علی باریکلا گفتند ....
واقعا عجیب است که مردم ما دوست ندارند ویا نمیخواهند که از جهل دست بردارند !
پنداری از فکر کردن میترسند و وحشت دارند !
و عجیبتر آنکه با اینهمه مصیبت و بلا و بدبختی که بر سرشان آمده و می آید ( هر کدام از آن بلایا و مصیبتها به تنهائی قادر بود ملتی را از خواب غفلت بیرون آورد و یخ چند هزارساله دور مغز آنها را ذوب کند ) باز هم تکانی نمیخورند و دودستی به همان خرافات و جهالتی که مسبب بدبختی شان است چسبیده اند !
و چنان در جهل غرق شدند که بوضوح خودشان را از اعراب بیابانگرد حجاز ١٤٠٠ سال پیش هم کمتر میدانند و پست تر فرض میکنند !!
باور ندارید ؟
به این مطلب دقت کنید :
پستی را بدین مضمون گذاشته اند ؛
فاطمه تسنیم
جمعيت زيادي دور حضرت علي(ع) حلقه زده بودند. مردي وارد مسجد شد و در فرصتي مناسب پرسيد:
- يا علي! سؤالي دارم. علم بهتر است يا ثروت؟
علي(ع) پاسخ مي دهد؛
مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. در همين هنگام مرد ديگري وارد مسجد شد و همانطور که ايستاده بود بلافاصله پرسيد: - اباالحسن! سؤالي دارم، ميتوانم بپرسم؟
امام در پاسخ آن مرد گفت: بپرس! مرد که آخر جمعيت ايستاده بود پرسيد: علم بهتر است يا ثروت؟
علي فرمود: علم بهتر است؛ زيرا علم تو را حفظ ميکند، ولي مال و ثروت را تو مجبوري حفظ کني.
نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همانجا که ايستاده بود نشست.
در همين حال سومين نفر وارد شد، او نيز همان سؤال را تکرار کرد، و امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ زيرا براي شخص عالم دوستان بسياري است، ولي براي ثروتمند دشمنان بسيار!
هنوز سخن امام به پايان نرسيده بود که چهارمين نفر وارد مسجد شد. او در حالي که کنار دوستانش مينشست، عصاي خود را جلو گذاشت و پرسيد: - يا علي! علم بهتر است يا ثروت؟
حضرت علي در پاسخ به آن مرد فرمودند: علم بهتر است؛ زيرا اگر از مال انفاق کني کم ميشود؛ ولي اگر از علم انفاق کني و آن را به ديگران بياموزي بر آن افزوده ميشود.
نوبت پنجمين نفر بود. او که مدتي قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ايستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد. حضرت علي در پاسخ به او فرمودند: علم بهتر است؛ زيرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخيل ميدانند، ولي از عالم و دانشمند به بزرگي و عظمت ياد ميکنند.
با ورود ششمين نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه کردند.
يکي از ميان جمعيت گفت: حتماً اين هم ميخواهد بداند که علم بهتر است يا ثروت! کساني که صدايش را شنيده بودند، پوزخندي زدند. مرد، آخر جمعيت کنار دوستانش نشست و با صداي بلندي شروع به سخن کرد:
يا علي! علم بهتر است يا ثروت؟
امام نگاهي به جمعيت کرد و گفت: علم بهتر است؛ زيرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتي از دستبرد به علم وجود ندارد. مرد ساکت شد.
همهمهاي در ميان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه يک سؤال را ميپرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهي به حضرت علي و گاهي به تازهواردها دوخته ميشد.
در همين هنگام هفتمين نفر که کمي پيش از تمام شدن سخنان حضرت علي وارد مسجد شده بود و در ميان جمعيت نشسته بود، پرسيد: - يا اباالحسن! علم بهتر است يا ثروت؟
امام فرمودند: علم بهتر است؛ زيرا مال به مرور زمان کهنه ميشود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسيده نخواهد شد.
در همين هنگام هشتمين نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسيد که امام در پاسخش فرمود: علم بهتر است؛ براي اينکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش ميماند، ولي علم، هم در اين دنيا و هم پس از مرگ همراه انسان است.
سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسي چيزي نميگفت. همه از پاسخهاي امام شگفتزده شده بودند که… نهمين نفر هم وارد مسجد شد و در ميان بهت و حيرت مردم پرسيد: يا علي! علم بهتر است يا ثروت؟
امام در حالي که تبسمي بر لب داشت، فرمود: علم بهتر است؛ زيرا مال و ثروت انسان را سنگدل ميکند، اما علم موجب نوراني شدن قلب انسان ميشود.
نگاههاي متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمين نفر را ميکشيدند.
در همين حال مردي که دست کودکي در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتي خرما در دامن کودک ريخت و به روبهرو چشم دوخت. مردم که فکر نميکردند ديگر کسي چيزي بپرسد، سرهايشان را برگرداندند، که در اين هنگام مرد پرسيد: - يا اباالحسن! علم بهتر است يا ثروت؟
نگاههاي متعجب مردم به عقب برگشت. با شنيدن صداي علي مردم به خود آمدند:
علم بهتر است؛ زيرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعاي خدايي ميکنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضعاند. فرياد هياهو و شادي و تحسين مردم مجلس را پر کرده بود.
سؤال کنندگان، آرام و بيصدا از ميان جمعيت برخاستند. هنگاميکه آنان مسجد را ترک ميکردند، صداي امام را شنيدند که ميگفت: اگر تمام مردم دنيا همين يک سؤال را از من ميپرسيدند، به هر کدام پاسخ متفاوتي ميدادم.
منبع: کشکول بحرانی، ج۱، ص۲۷. به نقل از امام علیبنابیطالب، ص۱۴۲.
پ.ن:در جاي ديگه اي خوندم كه چند نفر از بدخواهان حضرت بيرون مسجد تباني كرده بودند و به برخي افراد كه قصد ورود به مسجد را داشتند و از مباحث داخل مسجد بي خبر بودند ميگفتند كه وقتي داخل شدي از علي چنين بپرس و قصدشان اين بود كه باپرسيدن مكرر اين سوال از حضرت و شنيدن پاسخ يكنواخت، شأن حضرت رو جلوي مردم پايين بيارن و شايد هم ايشون رو به خشم وادارن و بعدا از اين ماجرا به نفع خود سوء استفاده كنن ولي مولا اميرالمؤمنين با دانستن اين دسيسه از علم سرشار خودشون ذره اي رو به نمايش گذاشتند تا دهان دشمنانشان براي هميشه بسته بمونه و تا الان كسي نتونسته خدشه اي به علم مولا كه همان علم پيامبر و كامل كننده اسلام هست وارد كنه....
و کامنتهائی :
صدق رسول الله ص اذ قال انا مدینه العلم و علی بابها
karimi reza
رسول خدا فرمود ذکر علی عبادت است چه رسد که از فضل ذکری برده شود. احسنت بر شما
mohamad.j morabi
اموزنده بود
عالی بود
ملیحه ب
خیلی آموزنده بودمتشکرم
reza rahnama
:-D
Amir hossein
افتخارم اینه شیعه ی همچین امامی هستم.....
sirous akbari
سلام و سپاس
مدتیه سر همین قضیه با بعضیها بحث داریم
خدا پدر و مادرت را بیامرزد
ندا پایدار
ان شاالله شيعه واقعيش باشيم
زهره نودیات
یا علی در دو جهان یاور ما باش
فطرس ملک
جانم مولا
m ehrdad rajabe
خدا میدونه اشکم در اومد وقتی خوندم یا علی .راستی که بقول دوستمون امیر حسینی علی افتخار ماس
محمدرضا کاربخش
عالی
masti berar
آقا یه سوال؟ چرا من هر وقت درباره ی فضایل امام علی میشنوم مو به تنم سیخ میشه؟
*********
و از این دست مطالب و گفته ها ...!
و تا کنون ٧١٠ نفر هم به آن امتیاز دادند و ++ زدند !!
توجه داشته باشید در حالیکه اگر امروز از یک دانش آموز هم اگر سوال کنید ده مزیت و برتری علم بر ثروت را بگو , بلافاصله به شما جواب خواهد داد چراکه بدون تردید این مطلب تیتر انشای آنها بوده است .
حالا , آیا براستی این ٧١٠ نفر نمیدانند مزیت علم بر ثروت چیست ؟
به نظر شما آیا واقعا این ٧١٠ نفر نمیتوانند ١٠ مزیت علم بر ثروت را نام ببرند ؟
و آیا واقع سطح فکر و شعور این ٧١٠ نفر همطراز و همسطح فکر و شعور اعراب بادیه حجاز یا کوفه ١٤٠٠ سال پیش است ؟
که اینچنین همانند همان مردم آنزمان در مسجد به وجد آمدند و تحسین میکنند و شاد شدند ؟
اگر بگوئیم : نه , که دروغ گفتیم و باید بحال خودمان گریه کنیم !
و اگر بگوئیم : آری که باید بحال این مردم زار زار گریه کنیم !!
در حالیکه که یک کدام از آنها نمیخواهد و نمیتواند بخواهد که فکر کنند که آنهمه
آدم در هنگام نماز جماعت خلیفه مسلمین بیرون چکار میکردند و چرا نماز نمیخواندند ؟
و اگر نمازشان را خوانده بودند چرا به خطبه های مولا ی خودشان
گوش نمیکردند و رفتند بیرون پی پدرسوخته بازی و دوز و کلک ...؟
و علی بن ابیطالب چگونه میخواهد به تعداد افراد روی زمین جواب متفاوت بدهد؟
و از کجایش میخواهد مزیت و برتری متفاوت برای علم بر ثروت در آورد ؟؟!!
ما هم برای دیوانه نشدن از دست آنها این مطلب را به شوخی گرفتیم و نوشتیم :
رفتن شاگردان کلاس اکابر کوفه به مسجد و پرسیدن موضوع انشاء خودشان از علی بن ابیطالب !
عجب شاگردان زرنگی بودند ...
و همچنین در کشکول آن یکی شیخ بحرانی آمده است :
علی بر منبر بود و داشت ماجرای جنگ خندق و نبردش را با عمرو بن عبدود تعریف میکرد که یکی که معلوم نیست چرا در نماز جماعت شرکت نکرده از در مسجد بدرون آمد و مثل نخود آش پرید وسط حرف او و گفت : تابستان خودتان را چگونه گذراندید ؟
حضرت پاسخ داد : دم مغازه بابام بودم و به او کمک میکردم .
هنوز پاسخ را تمام نکرده نفر دوم رسید و پرسید : یا علی تابستان خودتان را چگونه گذراندید ؟
حضرت فرمودند : با پسر خاله ام دم استخر بامیه و آب زرشک میفروختیم .
که نفر سوم رسید و بدون سلام پرسید : ای علی تابستان خودتان را چگونه گذراندید ؟
علی فرمود : تجدیدی داشتم در خانه درس میخواندم ...
و درست در این لحظه که نفر چهارم وارد شد که علی بن ابیطالب همچون شیر از بالای منبر به پایین جست و فریاد زد : بگیرید این تخم سگها رو ...
اگر من نیومدم دم مکتب خانه و دهن شما را با آن معلم انشاء کوفتی شما را صاف نکردم علی نیستم .
و آن سه نفر با هفت نفری که پشت در بودند جیغی کشیدند و پا به فرار گذاشتند ...
علی تا دم در مسجد آنها را دنبال کرد و رفت در مسجد را بست و به داخل مسجد آمد و گفت : بز مجه ها را رو بهشان بدهی مشق شبشان را هم می آورند که من بنویسم , صلوات بفرستید....
و چند پیر و پاتال و عرب بی خانمان که نمازگزاران بودند صلواتی فرستادند و بر هوش علی باریکلا گفتند ....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر