مستند انقلاب ٥٧ از تلویزیون من و تو -٣
پس از گذشت سالیان از طغیان جهل ٥٧ و روشن شدن بسیاری از زوایای تاریک و پنهان آن و رو شدن اسناد و مدارکی از همراهی و دست داشتن افراد و دول دیگر در برپائی و استقرار جمهوری اسلامی و حکومت آخوندی در ایران و با دیدن و یاد آوری و بازبینی دوباره آن , چند پرسش بیشتر از همه در مغز من شکل میگیرد و مرا بیشتر ازهر چیز دیگری آزار میدهد و فکرم را مغشوش میدارد و مشغول میکند .
آیا در آنزمان ما دارای شخصیتهای دلسوز و میهن پرست و کاردان و شجاع نبودیم که از این فاجعه جلوگیری کنند ؟
آیا نمایندگان مجلس و وزیران وکیلانی که در فیلم میبینیم رجلان و مدیران کشور بودند یا مترسک ها و لولو های سر خرمن ؟
آنها چه میکردند و چه حرکتی از خودشان نشان دادند و چه حرفی میزدند ؟
براستی ساواک چه میکرد و چه تصمیمات و تمهیداتی برای حفظ کشور بکار برد ؟
(( در فیلم هیچ نکته ای از فعالیت و کارائی و کارکرد این سازمان که انقدر هیاهو داشت بنظر نمی اید و بیان نمیشود !!))
چرا همه شخصیتها از شاه گرفته تا سحابی و بازرگان و اویسی و بقال سر کوچه با زبانی بغیر از زبان مردمشان با خبرنگاران خارجی گفتگو میکنند که مردم چیزی از آن نفهمند و گنگ بمانند ؟
چطورو با چه عقلی و با کدام عرق ملی , ملی ها و ملی گرایان و ملیون و پان ایرانیست ها ملت را در جلوی پای مذهب سر بریدند و قربانی کردند ؟
( مگر اساس و شالوده اصلی تفکر آنها کشور و ملت نبود و نیست ؟)
اگرافرادی را که نام بردم معتقدند که فریب خوردند و نفهمیدند و ترسیدند و جانشان در خطر بود که نتیجه کار این بشود , پس دیگر با چه روئی خودشان را رجل و سیاستمدار و آگاه میدانند و با چه وقاحتی دوباره دم از مردم و کشور میزنند و چطور میتوانند با چنین کارنامه ای لب به سخن بگشایند و باز هم اظهار نظر بکنند ؟
آیا بختیار نمیتوانست از حربه استعفای خودش برای گرفتن امتیاز از خمینی و همراهی و همکاری دوستان و هم حزب ها هم مسلک های خائن خودش استفاده بهتری بکند ؟
آیا تمام بزرگان و رجال و سیاستمداران و مدیران ایرانی آنقدر بی هوش و بی خرد بودند که ندانند عاقبت نه ملک و ملت , بلکه خودشان چه میشود؟
و یا انقدر خائن و پست فطرت بودند که سکوت کنند؟
و یا آنقدر تشنه مقام و قدرت بودند که چشمهای آنها کور شود چاه را نبینند؟
و یا انقدر بزدل و ترسو بودند که فرار را بر قرار ترجیح دهند؟
و آیا مطمئن باشیم و چطور بفهمیم که هنوز هم رجا ل و سیاستمداران و بزرگان و
روشنفکران و صاحب نام های ایرانی و مدعیان آشنا و ناشناس به این درد و به این ویروس آلوده و مبتلا نیستند ؟
به حرف زن فرانسوی صاحب خشک شوئی در مورد دلیل خوب بودن ایرانیان و فهم و ادب و شعور مشتریان جدیدش دقت کنید
تا بفهمید که رجال و بزرگان و سیاستمداران ما از چه کسانی فریب خوردند و حکومت را به چه کسانی سپردند و امیدوارم بفهمند از یک پیرزن دهاتی کارگر خشکشوئی در نوفل لوشاتو هم کمتر میفهمند و هیچ شناخت درستی از خودشان و مردم ایران و دولت ها و ملل دیگر جهان ندارند , تا شاید از آن درس بگیرند و عبرتی برای آنها شود .
پس از گذشت سالیان از طغیان جهل ٥٧ و روشن شدن بسیاری از زوایای تاریک و پنهان آن و رو شدن اسناد و مدارکی از همراهی و دست داشتن افراد و دول دیگر در برپائی و استقرار جمهوری اسلامی و حکومت آخوندی در ایران و با دیدن و یاد آوری و بازبینی دوباره آن , چند پرسش بیشتر از همه در مغز من شکل میگیرد و مرا بیشتر ازهر چیز دیگری آزار میدهد و فکرم را مغشوش میدارد و مشغول میکند .
آیا در آنزمان ما دارای شخصیتهای دلسوز و میهن پرست و کاردان و شجاع نبودیم که از این فاجعه جلوگیری کنند ؟
آیا نمایندگان مجلس و وزیران وکیلانی که در فیلم میبینیم رجلان و مدیران کشور بودند یا مترسک ها و لولو های سر خرمن ؟
آنها چه میکردند و چه حرکتی از خودشان نشان دادند و چه حرفی میزدند ؟
براستی ساواک چه میکرد و چه تصمیمات و تمهیداتی برای حفظ کشور بکار برد ؟
(( در فیلم هیچ نکته ای از فعالیت و کارائی و کارکرد این سازمان که انقدر هیاهو داشت بنظر نمی اید و بیان نمیشود !!))
چرا همه شخصیتها از شاه گرفته تا سحابی و بازرگان و اویسی و بقال سر کوچه با زبانی بغیر از زبان مردمشان با خبرنگاران خارجی گفتگو میکنند که مردم چیزی از آن نفهمند و گنگ بمانند ؟
چطورو با چه عقلی و با کدام عرق ملی , ملی ها و ملی گرایان و ملیون و پان ایرانیست ها ملت را در جلوی پای مذهب سر بریدند و قربانی کردند ؟
( مگر اساس و شالوده اصلی تفکر آنها کشور و ملت نبود و نیست ؟)
اگرافرادی را که نام بردم معتقدند که فریب خوردند و نفهمیدند و ترسیدند و جانشان در خطر بود که نتیجه کار این بشود , پس دیگر با چه روئی خودشان را رجل و سیاستمدار و آگاه میدانند و با چه وقاحتی دوباره دم از مردم و کشور میزنند و چطور میتوانند با چنین کارنامه ای لب به سخن بگشایند و باز هم اظهار نظر بکنند ؟
آیا بختیار نمیتوانست از حربه استعفای خودش برای گرفتن امتیاز از خمینی و همراهی و همکاری دوستان و هم حزب ها هم مسلک های خائن خودش استفاده بهتری بکند ؟
آیا تمام بزرگان و رجال و سیاستمداران و مدیران ایرانی آنقدر بی هوش و بی خرد بودند که ندانند عاقبت نه ملک و ملت , بلکه خودشان چه میشود؟
و یا انقدر خائن و پست فطرت بودند که سکوت کنند؟
و یا آنقدر تشنه مقام و قدرت بودند که چشمهای آنها کور شود چاه را نبینند؟
و یا انقدر بزدل و ترسو بودند که فرار را بر قرار ترجیح دهند؟
و آیا مطمئن باشیم و چطور بفهمیم که هنوز هم رجا ل و سیاستمداران و بزرگان و
روشنفکران و صاحب نام های ایرانی و مدعیان آشنا و ناشناس به این درد و به این ویروس آلوده و مبتلا نیستند ؟
به حرف زن فرانسوی صاحب خشک شوئی در مورد دلیل خوب بودن ایرانیان و فهم و ادب و شعور مشتریان جدیدش دقت کنید
تا بفهمید که رجال و بزرگان و سیاستمداران ما از چه کسانی فریب خوردند و حکومت را به چه کسانی سپردند و امیدوارم بفهمند از یک پیرزن دهاتی کارگر خشکشوئی در نوفل لوشاتو هم کمتر میفهمند و هیچ شناخت درستی از خودشان و مردم ایران و دولت ها و ملل دیگر جهان ندارند , تا شاید از آن درس بگیرند و عبرتی برای آنها شود .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر