آیا آقازاده ها هم میخواهند همان راه پدرانشان را بروند ؟
برای همه جالب است که فرزندان روحانیونی که بر ایران حکومت میکنند را بشناسند و بدانند که آنها چه شخصیتی دارند و دارای چه طرز تفکری میباشند ؟
در مورد مسائل اقتصادی و بریز و بپاش ها و خرج ها و رانت ها و غارت ها و در کل درجنبه مالی و مادی زندگی آنها کم بیش اطلاعی در دست هست ولی جنبه تفکری و اعتقادی و معنوی آنها چندان آشکار و پیدا نیست.
اما وسواس و دقت و توجه آنها به مدپرستی و نو خواهی و مدل بازی و استفاده از جدیدترین وسایل رفاهی و تکنولوژی , نشانگر آن است که آنها همچو پدرانشان واپسگرا نیستند ومیل به زندگی در کشورهای پیشرفته و مرفه و تکرار مسافرت هایشان به خارج نمایانگر جاذبه زندگی آزاد برای آنهاست .
ولی متاسفانه تابحال هیچکدام از آنها ازاین فرصت استثنائی حاصله از رابطه پدر و فرزندی برای فشار آوردن یا تشویق کردن پدرانشان به رعایت آزادی های بدیهی و تعریف شده اجتماعی , عدم سرکوب و تهدید و رسیدگی به مشکلات جوانان همسن و سال خودشان هیچ تلاش و تحرکی و هیچ اقدامی نکرده اند و هیچ واکنشی نیز در اینمورد نشان نده اند و نشان نمیدهند .
که پیداست و کاملا مشخص است که چشم و گوش آنها را با این گفته که :
(( کوچکترین تغییر مساوی با از دست رفتن تمام امکانات موجود و داشته های امروزشان است )) ترسانده اند و پر کرده اند .
و چون این حرف در افکار آنها نشانه تزلزل و موقتی بودن این فرصت و موقعیت هست بخاطر همین است که در غارت کشور و کندن از هرکجا که شده و با هر قیمتی... با یکدیگر مسابقه گذاشته اند و با حماقتی کم نظیر مشغول ویران کردن سرزمین خودشان و سوزاندن ریشه های خود میباشند.
باید باور کنیم که هیچ قشری به اندازه قشر آقا زاده ها از حال و روز مملکت و عمق خرابی و ویرانی واختلاس و دزدی واز دست دادن موقعیتها و سوزاندن فرصتها و فساد نظام و بی مسولیتی مدیرانش آگاه و به جزئیات آن آشنا نیست وچون خودشان دستشان در کار است , مانند دیگران فقط به شنیده ها بسنده نمیکنند , بلکه خودشان با چشمشان از نزدیک میبینند و شاهد آن میباشند و یکی از بزرگترین عاملین آن میباشند !
داشتن همین افکار و همین رفتار زشت و نادرست شان سبب تنهائی و رنج آنها نیز گردیده که باید مطمئن باشند که با گذشت عمر و از بین رفتن و پریدن شور و شر جوانی از سرشان , به بدترین عذاب وجدان ها نیز گرفتار و دچار خواهند شد.
آنها نه در جامعه داخل کشورمایل هستند که خودشان را نشان بدهند و هویت اصلی شان را فقط در صورت لزوم و مواقع ضروری بروز میدهند و همچنین در هنگام اقامت در جوامع خارجی و برخورد با جوامع ایرانی آنجا نیز مجبور به پنهان کردن هویت اصلی خودشان میباشند و از نامهای جعلی استفاده میکنند.
و شاید همین پنهانکاری و بی هویتی هاست که سبب شده , وجدان و شرف و انسانیت و وطنپرستی و خرد و آینده نگری و دور اندیشی و سربلند ی را هم فراموش کنند و خودشان را با خریدن آخرین مدلهای فراری و پورشه و مهمانی های آنچنانی فریب بدهند وسرگرم کنند.
و کاملا از این نکته غافل هستند که بالاخره انتظار خودشان هم بسر می آید و همان چیزی که فکر میکردند سرمیرسد و دیگر از آنجاست که باید زندگی با ترس را هم آغاز کنند و با ترس و لرز به زندگی ادامه دهند تا مکافات عمل خودشان و پدرانشان را پس بدهند .
که چندان آینده مناسب و شیرینی , حتی با داشتن بهترین خانه و بهترین ماشین در مکانهای دورافتاده وپرت و دور از انظار نیست و بنظر نمی آید !
اینجاست که با دیدن وضعیت فعلی و با در نظر گرفتن آن آینده این سوال پیش می آید که :
آیا آقازاده ها هم همانند پدران خود حکومت با زور و زندان و اعدام و سرکوب را میپسندند ؟
آیا خوشبختی و رفاه و حفظ موقعیت خود را همچون آقایان و پدرانشان همچنان در فقر و گرسنگی و آشفتگی و بدبختی مردم میبینند ؟
آیا حکومت کردن به نام اسلام را بر مردمی فقیر و معتاد و روانی و درمانده را همچون پدران افتخار و خدمت به اسلام تصور میکنند و میدانند ؟
آیا میتوانند با ترس و باج دادن و سیر کردن گرگهای گرسنه ای که خودشان پرورش دادند همچنان به حکومت کردن و ندریدنشان توسط آنها امیدوار باشند ؟
آیا غافل هستند که با گذشت زمان و مردن پدرانشان آنها باید پاسخگوی کارهای آنان نیز باشند و تاوان آنرا هم بپردازند ؟
وآیا واقعا با کدام عقل آقازادگان میخواهند به همان راه پدرانشان بروند و همان راه را ادامه بدهند ؟
برای همه جالب است که فرزندان روحانیونی که بر ایران حکومت میکنند را بشناسند و بدانند که آنها چه شخصیتی دارند و دارای چه طرز تفکری میباشند ؟
در مورد مسائل اقتصادی و بریز و بپاش ها و خرج ها و رانت ها و غارت ها و در کل درجنبه مالی و مادی زندگی آنها کم بیش اطلاعی در دست هست ولی جنبه تفکری و اعتقادی و معنوی آنها چندان آشکار و پیدا نیست.
اما وسواس و دقت و توجه آنها به مدپرستی و نو خواهی و مدل بازی و استفاده از جدیدترین وسایل رفاهی و تکنولوژی , نشانگر آن است که آنها همچو پدرانشان واپسگرا نیستند ومیل به زندگی در کشورهای پیشرفته و مرفه و تکرار مسافرت هایشان به خارج نمایانگر جاذبه زندگی آزاد برای آنهاست .
ولی متاسفانه تابحال هیچکدام از آنها ازاین فرصت استثنائی حاصله از رابطه پدر و فرزندی برای فشار آوردن یا تشویق کردن پدرانشان به رعایت آزادی های بدیهی و تعریف شده اجتماعی , عدم سرکوب و تهدید و رسیدگی به مشکلات جوانان همسن و سال خودشان هیچ تلاش و تحرکی و هیچ اقدامی نکرده اند و هیچ واکنشی نیز در اینمورد نشان نده اند و نشان نمیدهند .
که پیداست و کاملا مشخص است که چشم و گوش آنها را با این گفته که :
(( کوچکترین تغییر مساوی با از دست رفتن تمام امکانات موجود و داشته های امروزشان است )) ترسانده اند و پر کرده اند .
و چون این حرف در افکار آنها نشانه تزلزل و موقتی بودن این فرصت و موقعیت هست بخاطر همین است که در غارت کشور و کندن از هرکجا که شده و با هر قیمتی... با یکدیگر مسابقه گذاشته اند و با حماقتی کم نظیر مشغول ویران کردن سرزمین خودشان و سوزاندن ریشه های خود میباشند.
باید باور کنیم که هیچ قشری به اندازه قشر آقا زاده ها از حال و روز مملکت و عمق خرابی و ویرانی واختلاس و دزدی واز دست دادن موقعیتها و سوزاندن فرصتها و فساد نظام و بی مسولیتی مدیرانش آگاه و به جزئیات آن آشنا نیست وچون خودشان دستشان در کار است , مانند دیگران فقط به شنیده ها بسنده نمیکنند , بلکه خودشان با چشمشان از نزدیک میبینند و شاهد آن میباشند و یکی از بزرگترین عاملین آن میباشند !
داشتن همین افکار و همین رفتار زشت و نادرست شان سبب تنهائی و رنج آنها نیز گردیده که باید مطمئن باشند که با گذشت عمر و از بین رفتن و پریدن شور و شر جوانی از سرشان , به بدترین عذاب وجدان ها نیز گرفتار و دچار خواهند شد.
آنها نه در جامعه داخل کشورمایل هستند که خودشان را نشان بدهند و هویت اصلی شان را فقط در صورت لزوم و مواقع ضروری بروز میدهند و همچنین در هنگام اقامت در جوامع خارجی و برخورد با جوامع ایرانی آنجا نیز مجبور به پنهان کردن هویت اصلی خودشان میباشند و از نامهای جعلی استفاده میکنند.
و شاید همین پنهانکاری و بی هویتی هاست که سبب شده , وجدان و شرف و انسانیت و وطنپرستی و خرد و آینده نگری و دور اندیشی و سربلند ی را هم فراموش کنند و خودشان را با خریدن آخرین مدلهای فراری و پورشه و مهمانی های آنچنانی فریب بدهند وسرگرم کنند.
و کاملا از این نکته غافل هستند که بالاخره انتظار خودشان هم بسر می آید و همان چیزی که فکر میکردند سرمیرسد و دیگر از آنجاست که باید زندگی با ترس را هم آغاز کنند و با ترس و لرز به زندگی ادامه دهند تا مکافات عمل خودشان و پدرانشان را پس بدهند .
که چندان آینده مناسب و شیرینی , حتی با داشتن بهترین خانه و بهترین ماشین در مکانهای دورافتاده وپرت و دور از انظار نیست و بنظر نمی آید !
اینجاست که با دیدن وضعیت فعلی و با در نظر گرفتن آن آینده این سوال پیش می آید که :
آیا آقازاده ها هم همانند پدران خود حکومت با زور و زندان و اعدام و سرکوب را میپسندند ؟
آیا خوشبختی و رفاه و حفظ موقعیت خود را همچون آقایان و پدرانشان همچنان در فقر و گرسنگی و آشفتگی و بدبختی مردم میبینند ؟
آیا حکومت کردن به نام اسلام را بر مردمی فقیر و معتاد و روانی و درمانده را همچون پدران افتخار و خدمت به اسلام تصور میکنند و میدانند ؟
آیا میتوانند با ترس و باج دادن و سیر کردن گرگهای گرسنه ای که خودشان پرورش دادند همچنان به حکومت کردن و ندریدنشان توسط آنها امیدوار باشند ؟
آیا غافل هستند که با گذشت زمان و مردن پدرانشان آنها باید پاسخگوی کارهای آنان نیز باشند و تاوان آنرا هم بپردازند ؟
وآیا واقعا با کدام عقل آقازادگان میخواهند به همان راه پدرانشان بروند و همان راه را ادامه بدهند ؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر