داستان صندلی و نمایندگان مجلس شورای اسلامی اسلامی به روایت تصویر
[[ این داستان بر اساس واقعیت و همراه با سند و مدرک غیر قابل انکار میباشد]]
یکروز علی که از طرف سید علی مبصر مجلس شده بوده رفت دید چند تا نماینده درست پشت صندلی ریاستش نشستن و دارن کله پاچه میخورند....
خیلی شاکی شد و دستور داد که هیچکس دیگه حق نداره روی زمین بشینه و همه باید روی صندلی خودشون بشینند.....
وحتی در روحانیون هم تاثیر گذاشته و دست به سر روی همدیگه میکشند
و با هم قرار آخر شب توی حجره میذارند و خوبیت نداره ,
تو گوش علی مبصر فرو نرفت ........
اینجوری بود ....
قصه ما بسر رسید .....
ولی هیچ نماینده مجلسی به درد و مشکلات مردم نرسید.
[[ این داستان بر اساس واقعیت و همراه با سند و مدرک غیر قابل انکار میباشد]]
یکروز علی که از طرف سید علی مبصر مجلس شده بوده رفت دید چند تا نماینده درست پشت صندلی ریاستش نشستن و دارن کله پاچه میخورند....
خیلی شاکی شد و دستور داد که هیچکس دیگه حق نداره روی زمین بشینه و همه باید روی صندلی خودشون بشینند.....
هر چی بهش گفتند که صندلی فساد اخلاقی میاره و صندلی بعضی هارو تحریک میکنه و سبب حرکت غیر اسلامی میشه ....
وحتی در روحانیون هم تاثیر گذاشته و دست به سر روی همدیگه میکشند
و با هم قرار آخر شب توی حجره میذارند و خوبیت نداره ,
تو گوش علی مبصر فرو نرفت ........
تا یکی از نماینده ها در یک حرکت انقلابی به بقیه نماینده ها فهموند که علی مبصر داره بهشون زور میگه ......
آقا , چندتا کچل ها و ریش سفیداشوون نشستند دور هم تا در این مورد مشورت بکنند.....
بعضی هاشون هم یواشکی زنگ زدن به سید علی که هم راپورت بدن و هم ببینند حکم حکومتی در این مورد چی هست ؟
خلاصه مشورت کردند و به اتفاق آرا قرار شد که ...........
صندلی ها رو از جا بکنند و بندازن دور .......
البته این طرح مخالف هم داشت
ولی بعضی ها که ساده بودند راحت خرشون کردند و کلاه سرشون گذاشتند....
چندتاشون هم که به صندلی ها شون دودستی چسبیده بودند و ول نمیکردند ,
بزور دست و پاشون و گرفتند و از مجلس انداختن بیرون ....
و با این حالت نشستن شروع به خدمت به نظام و پشتک زدن برای رهبری کردند......
ولی خانمهای مجلس دیدند که اگر اینجوری بشینند بعضی برجستگیهاشوون از زیر چادر سبب تحریک آقایون میشه و به نظام مقدس لطمه میزنه اعتراض کردند ......
که در آخر تصمیم بر این شد که مثل خواهر و برادر اینجوری دور هم بشینند ........
آقا بعضی ها خر کیف شدند و شروع به آواز خوندن و قر دادن و حرکت موزون کردند ....
بیا وسط ....حالا دست ....دست .....دستا بالا ......بیا .........
بعضی ها هم این پیروزی که محصول مشترک روحانیت مبارز و برادری ارزشی بود رو بهم تبریک میگفتند ....
بزن قدش ........
بعضی ها هم که باهم مثل سگ و گربه بودند و قهر کرده بودند , با هم آشتی کردند و عکس یادگاری انداختند ....
اینجوری بود ....
قصه ما بسر رسید .....
ولی هیچ نماینده مجلسی به درد و مشکلات مردم نرسید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر