عید فطر , یا روز شادی و طرب کردن رندان و حافظ
ماه رمضان در دوران حافظ , ماه کاسبی و درآمد زائی آخوندها ست وآن شبهاست که به مساجد و محافل دعوت میشوند و پولی میگیرند تا تعداد پرهای بال فرشتگان را بشمارند و به جماعت بیکار نشسته بر پای منبرش وعده آمرزش و بخشش گناهانشان را بدهند و از زهد خود مایه بگذارند و و با فروش آن , پول قند و چای ماه های دیگر را در آورند.
اما با آمدن عید فطر نوبت آنها به سر می آمد و پس از یکماه دوباره پیاله فروشی ها و میخانه ها درهایشان را بر روی مردم باز میکردند و نوبت رندان و سرکشیدن پیاله ها با آوای عود و چنگ و دف و نی میشد و فرا میرسید و برخاستن بانگ نوش , نوش دیگران در تشویق آنها به نوشیدن جامی دگر .....
زمان مستی دوباره یاران و رندان و پاکبازان و دردی کشان و خاک نشینان.. ..
واینجاست که شمس الدین محمد که منتظر آمدن عید فطر بود و برای آمدنش
روزشماری میکرده.....
[[ صد البته نه برای حساب و کتاب طاعات و عبادتش و شمارش آنها برای خدا ,و چانه زدن برای دوبله حساب کردن شب قدر ! بلکه برای باز شدن میخانه ها و آمدن زمان شادی و خوشی و وقت طرب و به آواز نی و ناله چنگ ... ]]
و در مقابل نگاه های پر غضب و خصمانه زهد فروشان و مردان ریا و حریفان نفاق به باده نوشان , رندانه و هوشیارانه به آنها یاد آوری میکند که این خون دختر رز است که مینوشند نه خون کسی و خون مردم نیست و آسوده باشید که هیچ چیزی هم نخواهد شد و ایرادی هم نخواهد داشت .
و نه تنها بدی نیست و آنها هم بد نیستند , بلکه باده نوشان را بخاطر یکرنگی و روراستی و بی ریائی , از زهد فروشان سالوس و دروغگو و ریاکار , بهتر و برتر و بالاتر هم میداند.
و اینچنین با شانه زدن زلف قلم و سر سخن و با ریختن شهد و شکراز دهانش با سرودن این غزل آن روزگار و دوران وحال واحوال خودشان را جاودانه و ماندگار میکند .
روز شادی و طرب کردن رندان مبارکباد
ماه رمضان در دوران حافظ , ماه کاسبی و درآمد زائی آخوندها ست وآن شبهاست که به مساجد و محافل دعوت میشوند و پولی میگیرند تا تعداد پرهای بال فرشتگان را بشمارند و به جماعت بیکار نشسته بر پای منبرش وعده آمرزش و بخشش گناهانشان را بدهند و از زهد خود مایه بگذارند و و با فروش آن , پول قند و چای ماه های دیگر را در آورند.
اما با آمدن عید فطر نوبت آنها به سر می آمد و پس از یکماه دوباره پیاله فروشی ها و میخانه ها درهایشان را بر روی مردم باز میکردند و نوبت رندان و سرکشیدن پیاله ها با آوای عود و چنگ و دف و نی میشد و فرا میرسید و برخاستن بانگ نوش , نوش دیگران در تشویق آنها به نوشیدن جامی دگر .....
زمان مستی دوباره یاران و رندان و پاکبازان و دردی کشان و خاک نشینان.. ..
واینجاست که شمس الدین محمد که منتظر آمدن عید فطر بود و برای آمدنش
روزشماری میکرده.....
[[ صد البته نه برای حساب و کتاب طاعات و عبادتش و شمارش آنها برای خدا ,و چانه زدن برای دوبله حساب کردن شب قدر ! بلکه برای باز شدن میخانه ها و آمدن زمان شادی و خوشی و وقت طرب و به آواز نی و ناله چنگ ... ]]
و در مقابل نگاه های پر غضب و خصمانه زهد فروشان و مردان ریا و حریفان نفاق به باده نوشان , رندانه و هوشیارانه به آنها یاد آوری میکند که این خون دختر رز است که مینوشند نه خون کسی و خون مردم نیست و آسوده باشید که هیچ چیزی هم نخواهد شد و ایرادی هم نخواهد داشت .
و نه تنها بدی نیست و آنها هم بد نیستند , بلکه باده نوشان را بخاطر یکرنگی و روراستی و بی ریائی , از زهد فروشان سالوس و دروغگو و ریاکار , بهتر و برتر و بالاتر هم میداند.
و اینچنین با شانه زدن زلف قلم و سر سخن و با ریختن شهد و شکراز دهانش با سرودن این غزل آن روزگار و دوران وحال واحوال خودشان را جاودانه و ماندگار میکند .
روز شادی و طرب کردن رندان مبارکباد
۲ نظر:
برو بابا زر مفت نزن.
جان مامانت , تو بیا و زر قیمتی بزن ....
جان مامانتو قسم دادم ....
بیا هزینه اش رو هم میدم .....
اصلا بلدی زر بزنی ؟
ارسال یک نظر