یک ناهنجاری ژنتیکی بسیار کمیاب و شگفت انگیز در یکی از نمایندگان مجلس
همه انسانها در مسیر زندگی , با بالارفتن سن و کسب تجربه برای حفظ موقعیت و احترام و ارزش اجتماعی خویش , در گفتار و رفتار ووضعیت ظاهری و برخورد خودشان یک سیر تکاملی دارند و طی میکنند وهمیشه سعی در ترقی و بهبود
بیشتر آن نیز دارند.
ولی این اصل و قانون در مورد آخوند علی محمد بزرگواری نماینده کهکیلویه و بویر احمدی کاملا جریان عکس داشته و کاملا مخالف این روند طبیعی در انسانها میباشد.
میتوانید با دیدن دو عکس زیر که یکی مربوط دوران کودکی و دیگری مربوط به چند روز پیش و بزرگسالی او هست , این تضاد نادر و فاحش را بوضوح ببینید و بسادگی متوجه شوید.
کاملا پیداست که ایشان در دوران ده سالگی و کودکی , بسیار آدم تر و فهمیده تر
و خوش پوش تر و متمدن تر از امروزش بوده و حتی قیافه اش بر خلاف شکل فعلی , بسیار به انسان شباهت داشته و با پوشش شیک و لباس رسمی که در عکس میبینیم ,کاملا مشخص است که او صددرصد و بدون شک یک آدم بوده است.
ولی بعد ها چه اتفاقی برای او افتاده و چه بلائی بسرش آمده که به این شکل و سرو وضع امروزی درآمده , فقط خدا میداندو خدا ..... .
//
بزرگواری خودش در توضیح آن در کتابش آورده است و میگوید :
[[ در تاریخ 10/1/1350 صبح زود با پای پیاده به همراه
برادرم سیدفرج‌الله و تعدادی از جوانان طولیان که برای
کارگری به شهر بهبهان میرفتند از روستای طولیان به راه
افتاده و نزدیک غروب آفتاب به بهبهان رسیدیم، چون بنده
کلاس ششم ابتدایی بودم، باید برای ورود به جلسة امتحان
نهایی عکس می‌گرفتم، همان شب برای اولین بار به یک
عکاسی رفتم.6 قطعه عکس گرفتم و فردای آن شب سید
فرج‌الله که به همراه دیگر جوانان طولیان ماندند برای
کارگری مرا سوار بر یک مینی‌بوس کردند و به دهدشت
فرستادند و برای اولین بار سوار بر ماشین مینی‌بوس را
تجربه کردم .
و در حالی که باران رحمت الهی نم نم می‌بارید،
وارد دهدشت شدم و از دهدشت با پای پیاده به طولیان
آمدم و عکس روبرو یادگار آن دوران صمیمیت و سادگی
است]]
ولی ایشان نگفتند که آیا آن کت و کراوات مال خودش بوده یا به
عاریت گرفته بوده ؟
و آیا فردا با همان کت و کراوات به دهدشت رفته و مشغول
عملگی شدند و بعد پیاده به ولایت برگشتند ؟
آیا پس از آن باز هم تجربه یک مسافرت توریستی فحلگی با
مینی بوس را داشتند ؟
و در آخر هم به زبان خودش اقرار میکند که حالا با این قیافه و
پوشش و سر و لباس در دوره رذالت و حقه بازی و کثافت
زندگی خود میباشد و آنرا میگذراند .
[[ ببینید زمان آن خدابیامرز چه بوده که روستا زادگانی چون بزرگواری با کت و
کراوات به فحلگی میرفتند .]]
اما نکته جالب دیگردر این ناهنجاری ژنتیکی و این روند
معکوس وغیر آدمیزادی آخوند بزرگواری , چنان یکی
از همکاران اورا شگفت زده و مشعوف ساخته که او تصویر
این پدیده را به تمام ٢٥٠ همکارش نشان داده ودر عکس هم
پیداست که کلی خندیدند و کیف کرده اند.
با توجه به رذالت و لودگی و بی آبروئی نمایندگان ایندوره
مجلس , خدا به داد بزرگواری با این سوتی مخوفی که داده ,
برسد .
همه انسانها در مسیر زندگی , با بالارفتن سن و کسب تجربه برای حفظ موقعیت و احترام و ارزش اجتماعی خویش , در گفتار و رفتار ووضعیت ظاهری و برخورد خودشان یک سیر تکاملی دارند و طی میکنند وهمیشه سعی در ترقی و بهبود
بیشتر آن نیز دارند.
ولی این اصل و قانون در مورد آخوند علی محمد بزرگواری نماینده کهکیلویه و بویر احمدی کاملا جریان عکس داشته و کاملا مخالف این روند طبیعی در انسانها میباشد.
میتوانید با دیدن دو عکس زیر که یکی مربوط دوران کودکی و دیگری مربوط به چند روز پیش و بزرگسالی او هست , این تضاد نادر و فاحش را بوضوح ببینید و بسادگی متوجه شوید.
کاملا پیداست که ایشان در دوران ده سالگی و کودکی , بسیار آدم تر و فهمیده تر
و خوش پوش تر و متمدن تر از امروزش بوده و حتی قیافه اش بر خلاف شکل فعلی , بسیار به انسان شباهت داشته و با پوشش شیک و لباس رسمی که در عکس میبینیم ,کاملا مشخص است که او صددرصد و بدون شک یک آدم بوده است.
ولی بعد ها چه اتفاقی برای او افتاده و چه بلائی بسرش آمده که به این شکل و سرو وضع امروزی درآمده , فقط خدا میداندو خدا ..... .
بزرگواری خودش در توضیح آن در کتابش آورده است و میگوید :
[[ در تاریخ 10/1/1350 صبح زود با پای پیاده به همراه
برادرم سیدفرج‌الله و تعدادی از جوانان طولیان که برای
کارگری به شهر بهبهان میرفتند از روستای طولیان به راه
افتاده و نزدیک غروب آفتاب به بهبهان رسیدیم، چون بنده
کلاس ششم ابتدایی بودم، باید برای ورود به جلسة امتحان
نهایی عکس می‌گرفتم، همان شب برای اولین بار به یک
عکاسی رفتم.6 قطعه عکس گرفتم و فردای آن شب سید
فرج‌الله که به همراه دیگر جوانان طولیان ماندند برای
کارگری مرا سوار بر یک مینی‌بوس کردند و به دهدشت
فرستادند و برای اولین بار سوار بر ماشین مینی‌بوس را
تجربه کردم .
و در حالی که باران رحمت الهی نم نم می‌بارید،
وارد دهدشت شدم و از دهدشت با پای پیاده به طولیان
آمدم و عکس روبرو یادگار آن دوران صمیمیت و سادگی
است]]
ولی ایشان نگفتند که آیا آن کت و کراوات مال خودش بوده یا به
عاریت گرفته بوده ؟
و آیا فردا با همان کت و کراوات به دهدشت رفته و مشغول
عملگی شدند و بعد پیاده به ولایت برگشتند ؟
آیا پس از آن باز هم تجربه یک مسافرت توریستی فحلگی با
مینی بوس را داشتند ؟
و در آخر هم به زبان خودش اقرار میکند که حالا با این قیافه و
پوشش و سر و لباس در دوره رذالت و حقه بازی و کثافت
زندگی خود میباشد و آنرا میگذراند .
[[ ببینید زمان آن خدابیامرز چه بوده که روستا زادگانی چون بزرگواری با کت و
کراوات به فحلگی میرفتند .]]
اما نکته جالب دیگردر این ناهنجاری ژنتیکی و این روند
معکوس وغیر آدمیزادی آخوند بزرگواری , چنان یکی
از همکاران اورا شگفت زده و مشعوف ساخته که او تصویر
این پدیده را به تمام ٢٥٠ همکارش نشان داده ودر عکس هم
پیداست که کلی خندیدند و کیف کرده اند.
با توجه به رذالت و لودگی و بی آبروئی نمایندگان ایندوره
مجلس , خدا به داد بزرگواری با این سوتی مخوفی که داده ,
برسد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر