شرمندگی فاطمه از شوهرش علی بن ابیطالب
پس لطفا شما هم یکبار این روایت را بخوانید و به نتیجه گیری من هم دقت کنید و بعد خودتان قضاوت کنید ؛
شرمندگی فاطمه از همسرش
[[ از ابوسیعد خُدري نقل شده:
روزي حضرت علی (ع) گرسنه شد و به حضور فاطمه (س) آمد و گفت:
اي فاطمه! آیا طعامی در نزد شما هست تا بخورم.
فاطمه (س) عرض کرد:
نه، سوگند به خدائی که پدرم را به مقام نبوت گرامی داشت، و تو را به مقام وصایت
اکرام نمود، چیزي از غذا در نزد من نیست، و دو روز است غذا نداریم که اگر چیزي از غذا وجود داشت، تو را بر خودم و برپسرانم حسن و حسین (ع) مقدّم میداشتم.
علی (ع) فرمود:
اي فاطمه! جرا به من خبر ندادي تا غذائی براي شما تهیّه کنم؟
فاطمه (س) گفت:
یا اَبَا الْحَسَنِ اِنّیِ لَاَسْتَحْیِی مِنْ اِلهِی اَنْ اُکَلِّفَ نَفْسَکَ مالا تَقْدِرُ عَلَیْهِ
اي ابوالحسن! من از خدایم شرم میکنم که ترا به چیزي که قدرت بر آن نداري تکلیف کنم.]]
نتیجه گیری : اینطور که پیداست علی دو روز در خانه نبوده ( حالا در جنگ بوده یا پی موعظه مردم بوده یا بدنبال حق خلافتش رفته بوده یا رفته بوده ششصد نفر را در یکروز گردن بزند یا چنان در مسجد و در حین مناجات در عبادت غرق شده که یادش رفته دو روز به خانه برود , یا رفته که دختران عمر و ابابکر را خواستگاری کند خدا میداند و خدا ...) و حالا پس از دو روز به خانه آمده و به همسرش دختر پیامبر میگوید : گرسنه هستم و چیزی بده بخورم ...!
زن او یعنی دختر پیامبر به عادت قرآن و پدرش بدون هیچ دلیلی شروع به قسم خوردن میکند !
( این نکته نشانگر آن است که یا از شوهرش میترسیده که فکر کند او دروغ میگوید و یا سابقه گفتن دروغ به شوهرش را داشته و برای آنکه او حرفش را باور کند)
و بعد از کلی قسم و آیه میگوید که چیزی برای خوردن نیست و برای آنکه عشق و محبت خودش را به او نشان بدهد میگوید :
اگر غذا داشتیم حتی از شکم بچه ها حسن و حسین میزدم و میدادم تو بخوری و لابد حسن و حسین هم بخاطر دو روز گشنگی در آن اتاق از حال رفته بودند ... !
در حالیکه قانونا باید فاطمه خانه را بر سرش میگذاشت و یقه شوهر بی خیال و بی فکرش را میگرفت و میگفت : مرد حسابی معلوم نیست دو روز کدوم گوری بودی و من را با دوتا نونخور ول کردی و رفتی و حالا اومدی خونه غذا هم میخوای ؟!
یا الله بلند شو بریم خونه بابام تا من تکلیف خودمو و این بچه ها را با تو روشن کنم , تازه مهر خودم رو هم میزارم اجرا ....
که ما فکر میکنیم چون فاطمه زن بساز و خانواده دوستی بوده و چنین نکرده!!
اما واقعا نباید یقه علی را گرفت و گفت :
مرد ناحسابی تو خجالت نمیکشی دو روز زن و بچه را بدون اذوقه و خرجی و گرسنه در خانه میگذاری و میروی ؟
به تو هم میگویند مرد ؟
الهی که آن دینت به کمرت بزند , زن و بچه واجب تر هستند یا موعظه یکمشت تازی نفهم شتر پرست ؟
زن و بچه واجب تر هستند یا جهاد در راه خدا و حفظ دین ؟
آنهم کی ؟ دختر و نوه های رسول الله را ؟
انموقع هنوز ایران را فتح نکرده بودید و قزوین را نمیشناختی که بگویم :
رو که رو نیست و سنگ پای قزوین است , مرد بی فکر بعد از دو روز بیخبری یک کاره آمده خانه تازه طلب غذا هم میکند!!
آخر چطور مردی که به فکر زن و بچه خودش نیست و دو روز آنها را در خانه تشنه و گشنه ول میکند و میرود میتواند به فکر مسلمین و امت مسلمان باشد ؟
تازه آقا میگوید : چرا به من نگفتی تا برایتان غذا بیاورم !!
مرد حسابی , حتما باید زن به تو بگوید تا خرجی بدهی ؟
خودت نمیفهمی و عقلت به اینجاها نمیرسد که حتما زنت باید بگوید ؟!!
تو که از وضعیت خانه خودت خبر نداری چطور ادعای مسلمانی میکنی ؟!
آدم اینقدر بی فکر و بی لیاقت ؟ حیف دختر پیامبر خدا که نصیب تو شده ...حیف !
دروغگو , چطور تو ادعا میکنی که علم غیب داری و از عالم اسرار باخبری , ولی نمیدانی که در خانه خوراکی نداری و دو روز است که زن و بچه ات نان خالی هم نخوردند ؟!
ولی فاطمه برای آنکه شوهرش را خجالت ندهد و یا تیکه کلفتی بار او کند باز هم با قسم و آیه به او میگوید :
ای بابای حسن و حسین . من از خدا خجالت میکشم به تو بگویم که خرجی و غذا بده چون میدانم تو عرضه و قدرت و جربزه این کارها را نداری و وقتی میدانم تو چنین کاری نمیتوانی و نمیکنی , پس چه بگویم ؟!
البته شیخ عباس قمی نگفت که بقیه ماجرا از زبان ابوسعید خدری چه شد و علی از چه راهی توانست شکم زن و بچه خودش را سیر بکند ؟
و آخر و عاقبت اینکار به کجا رسید ؟!!
حال قضاوت با خود شما ...
و بهتر است برادران و خواهران دیندار علی دوست به جای فحش دادن به من و تهمت زدن به اینجانب و نفرین کردن بنده اول ثابت کنند که اگر :
یک : این روایت درست است پس این همه ادعا در مورد علی و علی علی گفتنشان چیست ؟
دو : و اگر این روایت اشتباه است که خاک بر سرتان بکنند که با خواندن این مهملات وقت خود را تباه میکنید و غلط میکنید که ما را به احادیث و روایات حواله میکنید...
بهتر است تا بیشتر از این آبروی شما نرفته و سکه یک پول نشدید بروید این مزخرف را از صفحه ۴۷ کتاب مزخرف بیت الاحزان آن مرتیکه شیخ عباس قمی پاک کنید ...این هم آدرس :
http://www.b-entezar.ir/1392/12/16/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AD%D8%B2%D8%A7%D9%86-%D8%B4%DB%8C%D8%AE-%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3-%D9%82%D9%85%DB%8C-%D8%B1%D9%87
من به دوستان میگویم حتما حتما این کتاب را دانلود کنید و بخوانید و بدانید که بنابر احادیث و روایات ؛
خواندن این کتاب نور چشم و قوه باء را افزایش میدهد...
و از نخودچی برای بیرون روی ( یا همان اسهال ) نافع تر و موثر تر است...
و اگر همزمان آنرا با دم کرده پشم دم شتری که باد فتق دارد ، جرعه جرعه بنوشید
و بخوانید هفتاد هزار ملائک از راه کانال کولر وارد خانه شما میشوند...
و اگر آنرا دمرو بخوانید تمام جن و شیاطین خانه شما بابا قوری میگیرند و کور میشوند....
و از ابن دولدول پشم آبادی نقل شده که :
به یبوست مبتلا نشود آنکه این کتاب را کامل بخواند و نخندد ...!

داشتم کتاب بیت الاحزان شیخ عباس قمی را میخواندم به روایتی برخوردم که حیفم آمد دوستان و مخصوصا برادران و خواهران دیندار و دینمدار را از شنیدن و خواندن آن بی نصیب بگذارم و از این فیض الهی محروم کنم !
پس لطفا شما هم یکبار این روایت را بخوانید و به نتیجه گیری من هم دقت کنید و بعد خودتان قضاوت کنید ؛
شرمندگی فاطمه از همسرش
[[ از ابوسیعد خُدري نقل شده:
روزي حضرت علی (ع) گرسنه شد و به حضور فاطمه (س) آمد و گفت:
اي فاطمه! آیا طعامی در نزد شما هست تا بخورم.
فاطمه (س) عرض کرد:
نه، سوگند به خدائی که پدرم را به مقام نبوت گرامی داشت، و تو را به مقام وصایت
اکرام نمود، چیزي از غذا در نزد من نیست، و دو روز است غذا نداریم که اگر چیزي از غذا وجود داشت، تو را بر خودم و برپسرانم حسن و حسین (ع) مقدّم میداشتم.
علی (ع) فرمود:
اي فاطمه! جرا به من خبر ندادي تا غذائی براي شما تهیّه کنم؟
فاطمه (س) گفت:
یا اَبَا الْحَسَنِ اِنّیِ لَاَسْتَحْیِی مِنْ اِلهِی اَنْ اُکَلِّفَ نَفْسَکَ مالا تَقْدِرُ عَلَیْهِ
اي ابوالحسن! من از خدایم شرم میکنم که ترا به چیزي که قدرت بر آن نداري تکلیف کنم.]]
نتیجه گیری : اینطور که پیداست علی دو روز در خانه نبوده ( حالا در جنگ بوده یا پی موعظه مردم بوده یا بدنبال حق خلافتش رفته بوده یا رفته بوده ششصد نفر را در یکروز گردن بزند یا چنان در مسجد و در حین مناجات در عبادت غرق شده که یادش رفته دو روز به خانه برود , یا رفته که دختران عمر و ابابکر را خواستگاری کند خدا میداند و خدا ...) و حالا پس از دو روز به خانه آمده و به همسرش دختر پیامبر میگوید : گرسنه هستم و چیزی بده بخورم ...!
زن او یعنی دختر پیامبر به عادت قرآن و پدرش بدون هیچ دلیلی شروع به قسم خوردن میکند !
( این نکته نشانگر آن است که یا از شوهرش میترسیده که فکر کند او دروغ میگوید و یا سابقه گفتن دروغ به شوهرش را داشته و برای آنکه او حرفش را باور کند)
و بعد از کلی قسم و آیه میگوید که چیزی برای خوردن نیست و برای آنکه عشق و محبت خودش را به او نشان بدهد میگوید :
اگر غذا داشتیم حتی از شکم بچه ها حسن و حسین میزدم و میدادم تو بخوری و لابد حسن و حسین هم بخاطر دو روز گشنگی در آن اتاق از حال رفته بودند ... !
در حالیکه قانونا باید فاطمه خانه را بر سرش میگذاشت و یقه شوهر بی خیال و بی فکرش را میگرفت و میگفت : مرد حسابی معلوم نیست دو روز کدوم گوری بودی و من را با دوتا نونخور ول کردی و رفتی و حالا اومدی خونه غذا هم میخوای ؟!
یا الله بلند شو بریم خونه بابام تا من تکلیف خودمو و این بچه ها را با تو روشن کنم , تازه مهر خودم رو هم میزارم اجرا ....
که ما فکر میکنیم چون فاطمه زن بساز و خانواده دوستی بوده و چنین نکرده!!
اما واقعا نباید یقه علی را گرفت و گفت :
مرد ناحسابی تو خجالت نمیکشی دو روز زن و بچه را بدون اذوقه و خرجی و گرسنه در خانه میگذاری و میروی ؟
به تو هم میگویند مرد ؟
الهی که آن دینت به کمرت بزند , زن و بچه واجب تر هستند یا موعظه یکمشت تازی نفهم شتر پرست ؟
زن و بچه واجب تر هستند یا جهاد در راه خدا و حفظ دین ؟
آنهم کی ؟ دختر و نوه های رسول الله را ؟
انموقع هنوز ایران را فتح نکرده بودید و قزوین را نمیشناختی که بگویم :
رو که رو نیست و سنگ پای قزوین است , مرد بی فکر بعد از دو روز بیخبری یک کاره آمده خانه تازه طلب غذا هم میکند!!
آخر چطور مردی که به فکر زن و بچه خودش نیست و دو روز آنها را در خانه تشنه و گشنه ول میکند و میرود میتواند به فکر مسلمین و امت مسلمان باشد ؟
تازه آقا میگوید : چرا به من نگفتی تا برایتان غذا بیاورم !!
مرد حسابی , حتما باید زن به تو بگوید تا خرجی بدهی ؟
خودت نمیفهمی و عقلت به اینجاها نمیرسد که حتما زنت باید بگوید ؟!!
تو که از وضعیت خانه خودت خبر نداری چطور ادعای مسلمانی میکنی ؟!
آدم اینقدر بی فکر و بی لیاقت ؟ حیف دختر پیامبر خدا که نصیب تو شده ...حیف !
دروغگو , چطور تو ادعا میکنی که علم غیب داری و از عالم اسرار باخبری , ولی نمیدانی که در خانه خوراکی نداری و دو روز است که زن و بچه ات نان خالی هم نخوردند ؟!
ولی فاطمه برای آنکه شوهرش را خجالت ندهد و یا تیکه کلفتی بار او کند باز هم با قسم و آیه به او میگوید :
ای بابای حسن و حسین . من از خدا خجالت میکشم به تو بگویم که خرجی و غذا بده چون میدانم تو عرضه و قدرت و جربزه این کارها را نداری و وقتی میدانم تو چنین کاری نمیتوانی و نمیکنی , پس چه بگویم ؟!
البته شیخ عباس قمی نگفت که بقیه ماجرا از زبان ابوسعید خدری چه شد و علی از چه راهی توانست شکم زن و بچه خودش را سیر بکند ؟
و آخر و عاقبت اینکار به کجا رسید ؟!!
حال قضاوت با خود شما ...
و بهتر است برادران و خواهران دیندار علی دوست به جای فحش دادن به من و تهمت زدن به اینجانب و نفرین کردن بنده اول ثابت کنند که اگر :
یک : این روایت درست است پس این همه ادعا در مورد علی و علی علی گفتنشان چیست ؟
دو : و اگر این روایت اشتباه است که خاک بر سرتان بکنند که با خواندن این مهملات وقت خود را تباه میکنید و غلط میکنید که ما را به احادیث و روایات حواله میکنید...
بهتر است تا بیشتر از این آبروی شما نرفته و سکه یک پول نشدید بروید این مزخرف را از صفحه ۴۷ کتاب مزخرف بیت الاحزان آن مرتیکه شیخ عباس قمی پاک کنید ...این هم آدرس :
http://www.b-entezar.ir/1392/12/16/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AD%D8%B2%D8%A7%D9%86-%D8%B4%DB%8C%D8%AE-%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3-%D9%82%D9%85%DB%8C-%D8%B1%D9%87
من به دوستان میگویم حتما حتما این کتاب را دانلود کنید و بخوانید و بدانید که بنابر احادیث و روایات ؛
خواندن این کتاب نور چشم و قوه باء را افزایش میدهد...
و از نخودچی برای بیرون روی ( یا همان اسهال ) نافع تر و موثر تر است...
و اگر همزمان آنرا با دم کرده پشم دم شتری که باد فتق دارد ، جرعه جرعه بنوشید
و بخوانید هفتاد هزار ملائک از راه کانال کولر وارد خانه شما میشوند...
و اگر آنرا دمرو بخوانید تمام جن و شیاطین خانه شما بابا قوری میگیرند و کور میشوند....
و از ابن دولدول پشم آبادی نقل شده که :
به یبوست مبتلا نشود آنکه این کتاب را کامل بخواند و نخندد ...!

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر