تقاضائی از سردار قاسم سلیمانی
جناب آقای سردار قاسم سلیمانی , سلام
هر چند که از مشغله زیاد و گرفتاری های شما آگاه میباشم اما بعنوان یکی از بیشمار کسانی که در جنگ هشت ساله ایران و عراق حضور داشته و جنگیده , از شما تقاضایی در مورد یکی از آثار و علائم همین جنگ در کشور عراق دارم که امیدوارم مورد توجه شما قرار گیرد تا اقدامات لازم را در مورد آن مبذول بفرمائید.
و همچنین با توجه به آنکه شما رهبری مبارزه با تروریست های اسلامی در عراق و مخالفان بشار اسد را در سوریه بعهده دارید و دائم در حال تردد دراین کشورها میباشید , این تقاضا را از شما کردم که امیدوارم زحمت چندانی برای شما نداشته باشد .
سردار , تقاضای من بر خلاف تقاضاهای مقام عظما و دیگر آخوندها در مورد حفاظت از انتقال گنبد ها و ضریح های طلا و نقره ساخته شده در ایران برای قبور و بارگاه ائمه در عراق و یا ساختن نیروگاه برق و ساختن بیمارستان و ساختن راه و جاده برای برادران مظلوم عراقی کشور دوست و همسایه مان نیست , بلکه این تقاضا مربوط به تخریب و منفجر کردن یک سازه و اثر هنری ساخته غربی ها و استکبار جهانی در شهر بغداد پایتخت عراق میباشد!
که مطمئنم و خودتان هم میپذیرید که این درخواست با شان و مقام و تخصص و رسته و لباس تان کاملا هماهنگی دارد و برازنده شما میباشد .
سردار , آیا یادتان می اید که صدام ملعون دوسال قبل از جنگ برای نشان دادن پیروزی های خودش بر ایرانیان «قوس النصر» یا «شمشیرهای قادسیه» را به طراحان انگلیسی و آلمانی سفارش داد و ساخت ؟
همان دو دستی که از خاک بیرون آمدهاند و در هر دست نیز شمشیری به شکل کمان میباشد که نوک شمشیرها به شکل کمان به یکدیگر وصل میشوند.
و حتما در جریان هستید و میدانید که شکل و فرم هر دست را طراح آن از روی دستان خود صدام طراحی کرد ه و نیز مستحضر میباشید که برای تزیین آن از ۵۰۰۰ کلاه آهنی سربازان و رزمندگان دلیر ایرانی که در جنگ کشته شدند استفاده گردیده است ( صدام دستور داده بود به هر کدام هم گلوله ای بزنند که کشتن و کشته شدن آنها را قطعی نشان بدهد)
آیا یادتان هست ؟
همان مکانی که در زمان جنگ تبدیل به محل رژه سربازان و نیروهائی شد که برای کشتن جوانان ایرانی به جبهه های جنگ گسیل میشدند.
مکانی که اینک تبدیل به محلی برای انداختن عکس یادگاری سربازان آمریکائی و توریست های خارجی شده ...!
یادتان هست ؟
سردار , من هر وقت آن دستها و کلاهخودهای جوانان ایرانی را میدیدم و میبینم حالم بد میشود و بدنم کهیر میزند...!
اما امیدوار بودم که برادران مظلوم عراقی پس از سقوط صدام از خودشان فهم و شعور نشان بدهند و آنرا تخریب کنند و آن نماد و یادگار جنگی که خود آغازگر آن بودند را از بین ببرند...
ولی نه تنها خراب نکردند بلکه فقط کلاه خودها را بعلت آنکه محافظ و توری پوشش روی آنها پاره شده بود و کلاهخودهای فلزی با سر و صدا بر زمین میریخت و ایجاد آلودگی صوتی و اشتغالزائی بیخود برای جمع آوری آن میکرد از روی آن برداشتند ( ولی آنهائی که در زمین کار گذاشتند هنوز باقیمانده است ) و سپس رنگی به آن زدند و بعنوان یک افتخار ملی و آثار ارزشمند هنری آنرا حفظ کردند و تازه برایش نگهبان هم گذاشتند!!
تا لابد , آیندگان شان با استناد به آن و با جعل چند قصه جنگی و ساختن تاریخ جعلی و نهادن آن در کتب مدارس , از پیروزی ها و دلیری های خودشان در برابر ایرانیان بدبخت بیچاره به خودشان دروغ بگویند و بر آنها ببالند و افتخار کنند !
و یا احمق هایشان آن دستها را همان دستهای رئیس و قائد شهیدشان بدانند و از آن امامزاده بسازند تا به آن دخیل ببندند و آنرا بوس کنند و دستی به آن بکشند و بر سر و صورت خودشان بمالند !!
و یا راهنما های آژانس های مسافرتی در مورد آن برای توریست های خارجی یک کلاغ چهل کلاغ کنند و با انداختن عکس یادگاری از این داغ ننگ , آن را به چهار گوشه و اکناف جهان بفرستند و صادر کنند !!!
سردار هرچند که نامه و تقاضای قبلی مرا که کم و بیش با استقبال خوبی از جانب خوانندگان همراه شد ولی شما آنرا نادیده گرفتی و به روی مبارک خودت نیاوردی ,
ولی اینبار ,
تو را به خون همسنگرانت در جبهه ها و تو را به سرهای آن ۵۰۰۰ کلاه آهنی سربازان و دلیران ایرانی قسم میدهم که در یکی از همین رفت و آمد های خودت به عراق , به دوتا از بچه های تیز و فرز نیروی قدس بگوئی که بروند و آن دودست را با کمی تی ان تی و یا سی - ۴ , از بیخ قلم کنند و بر زمین بیاندازند تا دیگر هیچ دستی هوس نکند بر روی ایران و ایرانی بلند شود و شمشیر بکشد ...
و سپس از جا و مکان آن کلاه خود ها و کلاه آهنی ها که روزی سرهای عزیزان ما در آن بوده جویا شوید و با بقایای آنها که هنوز آنجاست بردارید و با احترام و مراسمی که شایسته آنها هست به ایران بازگردانید و آنها در خاک خاک کشور صاحبان آن یعنی در همین ایران چال کنید...
تا مبادا آن کلا ه آهنی ها تبدیل به جا و مکانی برای نوشتن یادگاری سربازهای آمریکائی و یا توریست های اجنبی شود ( عکس )
سردار قاسم سلیمانی فکر نمیکنم که این تقاضا یک تقاضای کاملا شخصی و یا درخواستی غیر ممکن برای شما باشد که نتوانید آنرا انجام دهید ,
پس همت تو را چشم براهم ...
جناب آقای سردار قاسم سلیمانی , سلام
هر چند که از مشغله زیاد و گرفتاری های شما آگاه میباشم اما بعنوان یکی از بیشمار کسانی که در جنگ هشت ساله ایران و عراق حضور داشته و جنگیده , از شما تقاضایی در مورد یکی از آثار و علائم همین جنگ در کشور عراق دارم که امیدوارم مورد توجه شما قرار گیرد تا اقدامات لازم را در مورد آن مبذول بفرمائید.
و همچنین با توجه به آنکه شما رهبری مبارزه با تروریست های اسلامی در عراق و مخالفان بشار اسد را در سوریه بعهده دارید و دائم در حال تردد دراین کشورها میباشید , این تقاضا را از شما کردم که امیدوارم زحمت چندانی برای شما نداشته باشد .
سردار , تقاضای من بر خلاف تقاضاهای مقام عظما و دیگر آخوندها در مورد حفاظت از انتقال گنبد ها و ضریح های طلا و نقره ساخته شده در ایران برای قبور و بارگاه ائمه در عراق و یا ساختن نیروگاه برق و ساختن بیمارستان و ساختن راه و جاده برای برادران مظلوم عراقی کشور دوست و همسایه مان نیست , بلکه این تقاضا مربوط به تخریب و منفجر کردن یک سازه و اثر هنری ساخته غربی ها و استکبار جهانی در شهر بغداد پایتخت عراق میباشد!
که مطمئنم و خودتان هم میپذیرید که این درخواست با شان و مقام و تخصص و رسته و لباس تان کاملا هماهنگی دارد و برازنده شما میباشد .
سردار , آیا یادتان می اید که صدام ملعون دوسال قبل از جنگ برای نشان دادن پیروزی های خودش بر ایرانیان «قوس النصر» یا «شمشیرهای قادسیه» را به طراحان انگلیسی و آلمانی سفارش داد و ساخت ؟
همان دو دستی که از خاک بیرون آمدهاند و در هر دست نیز شمشیری به شکل کمان میباشد که نوک شمشیرها به شکل کمان به یکدیگر وصل میشوند.
و حتما در جریان هستید و میدانید که شکل و فرم هر دست را طراح آن از روی دستان خود صدام طراحی کرد ه و نیز مستحضر میباشید که برای تزیین آن از ۵۰۰۰ کلاه آهنی سربازان و رزمندگان دلیر ایرانی که در جنگ کشته شدند استفاده گردیده است ( صدام دستور داده بود به هر کدام هم گلوله ای بزنند که کشتن و کشته شدن آنها را قطعی نشان بدهد)
آیا یادتان هست ؟
همان مکانی که در زمان جنگ تبدیل به محل رژه سربازان و نیروهائی شد که برای کشتن جوانان ایرانی به جبهه های جنگ گسیل میشدند.
مکانی که اینک تبدیل به محلی برای انداختن عکس یادگاری سربازان آمریکائی و توریست های خارجی شده ...!
یادتان هست ؟
سردار , من هر وقت آن دستها و کلاهخودهای جوانان ایرانی را میدیدم و میبینم حالم بد میشود و بدنم کهیر میزند...!
اما امیدوار بودم که برادران مظلوم عراقی پس از سقوط صدام از خودشان فهم و شعور نشان بدهند و آنرا تخریب کنند و آن نماد و یادگار جنگی که خود آغازگر آن بودند را از بین ببرند...
ولی نه تنها خراب نکردند بلکه فقط کلاه خودها را بعلت آنکه محافظ و توری پوشش روی آنها پاره شده بود و کلاهخودهای فلزی با سر و صدا بر زمین میریخت و ایجاد آلودگی صوتی و اشتغالزائی بیخود برای جمع آوری آن میکرد از روی آن برداشتند ( ولی آنهائی که در زمین کار گذاشتند هنوز باقیمانده است ) و سپس رنگی به آن زدند و بعنوان یک افتخار ملی و آثار ارزشمند هنری آنرا حفظ کردند و تازه برایش نگهبان هم گذاشتند!!
تا لابد , آیندگان شان با استناد به آن و با جعل چند قصه جنگی و ساختن تاریخ جعلی و نهادن آن در کتب مدارس , از پیروزی ها و دلیری های خودشان در برابر ایرانیان بدبخت بیچاره به خودشان دروغ بگویند و بر آنها ببالند و افتخار کنند !
و یا احمق هایشان آن دستها را همان دستهای رئیس و قائد شهیدشان بدانند و از آن امامزاده بسازند تا به آن دخیل ببندند و آنرا بوس کنند و دستی به آن بکشند و بر سر و صورت خودشان بمالند !!
و یا راهنما های آژانس های مسافرتی در مورد آن برای توریست های خارجی یک کلاغ چهل کلاغ کنند و با انداختن عکس یادگاری از این داغ ننگ , آن را به چهار گوشه و اکناف جهان بفرستند و صادر کنند !!!
سردار هرچند که نامه و تقاضای قبلی مرا که کم و بیش با استقبال خوبی از جانب خوانندگان همراه شد ولی شما آنرا نادیده گرفتی و به روی مبارک خودت نیاوردی ,
ولی اینبار ,
تو را به خون همسنگرانت در جبهه ها و تو را به سرهای آن ۵۰۰۰ کلاه آهنی سربازان و دلیران ایرانی قسم میدهم که در یکی از همین رفت و آمد های خودت به عراق , به دوتا از بچه های تیز و فرز نیروی قدس بگوئی که بروند و آن دودست را با کمی تی ان تی و یا سی - ۴ , از بیخ قلم کنند و بر زمین بیاندازند تا دیگر هیچ دستی هوس نکند بر روی ایران و ایرانی بلند شود و شمشیر بکشد ...
و سپس از جا و مکان آن کلاه خود ها و کلاه آهنی ها که روزی سرهای عزیزان ما در آن بوده جویا شوید و با بقایای آنها که هنوز آنجاست بردارید و با احترام و مراسمی که شایسته آنها هست به ایران بازگردانید و آنها در خاک خاک کشور صاحبان آن یعنی در همین ایران چال کنید...
تا مبادا آن کلا ه آهنی ها تبدیل به جا و مکانی برای نوشتن یادگاری سربازهای آمریکائی و یا توریست های اجنبی شود ( عکس )
سردار قاسم سلیمانی فکر نمیکنم که این تقاضا یک تقاضای کاملا شخصی و یا درخواستی غیر ممکن برای شما باشد که نتوانید آنرا انجام دهید ,
پس همت تو را چشم براهم ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر