باور نمیکنی , برو ازشون بپرس!
امروز تو ایران وایر یه مطلبی را خوندم که مربوط به گم شدن ناگهانی وبلاگ نویس ها بود و از وبلاگ نویسی بنام گامرون نام برده بود که میشناختمش و مطالبش را دنبال میکردم.
نویسنده اعتقاد داشت که که به احتمال خیلی زیاد دستگیر شده و نهاد های امنیتی از او خبری نمیدهند و چند تا وبلاگ نویس دیگه را هم نام برده بود و از آخر و عاقبت اونها و دستگیری و وضعیت زندان و غیره آنها نوشته بود .
اما من بنابر تجربه خودم احتمال دستگیری یک وبلاگ نویس را یک در میلیون میدونم و همین الان هم اگر تمام زندانها را بگردیم فکر نمیکنم که بالاتر از ۵۰ نفر زندانی وبلاگ نویس داشته باشیم که اگر ۷۷ نفر هم فرض کنیم باز همون آمار یک در میلیون درست هست .
لابد پیش خودتون فکر میکنید که پس اونها چطور میشه که یکهو غیبشون میزنه و دیگه هیچ خبری از آنها نمیشه ؟
و یا من که این احتمال را دادم فکر میکنم که چه بلائی سر آنها میاد و چه حدسی میزنم ؟
اول اجازه بدید یک توضیح کوچیک راجع به دنیای مجازی خودمون بدم :
دنیای مجازی ما ایرانی ها دست کمی از دنیای واقعی ما نداره و همون فرهنگ حاکم فعلی بر ما به همان شکل در دنیای مجازی هم حاکم هست ولی بخاطر استفاده از نامهای مستعار و دلیل مهمتر اینکه رودر رو نیستند و امکان شناخته شدن افراد خیلی کم هست و از آزادی بیشتری برخوردار هستند , ((مثلا اگر کسی قصد آزار داشته باشه و یا آدم فحاشی باشه دنیای مجازی بهشت او محسوب میشه و مانعی هم سر راهش نیست و هر کاری که بخواد انجام میده و یا دورنگی و دوروئی که در فرهنگ امروزی ما بعنوان یک اصل شناخته میشه در دنیای مجازی کلک میکنه و تبدیل به چند رنگی و چند روئی میشه ...)) شدت و رنگ و بو ی بیشتری داره.
تعداد بسیار زیادی از فعالان دنیای مجازی ما آدمهای کم سواد و کم آگاه ولی بسیار پرمدعائی هستند که کار اصلی آنها هم پیچیدن به پرو پای دیگران و کل کل کردن برای اظهار وجود هست .
و یک مساله خیلی مهم این هست که ما دارای باند بازی و دسته بندی های مخوف و شدیدی در سایتها هستیم که بیشتر آنها هم خودجوش و بدون هماهنگی و بصورت غریزی انجام میشه و شکل میگیره...
و اینها در مسابقه لایک و امتیاز و یا برای کوبیدن و حذف یک شخص و یا گروه دیگر بصورت شگفت آوری که بیشتر شبیه به تله پاتی میمونه با هم همکاری میکنند و به همان آسانی که دور هم جمع شدند هم پراکنده میشوند.
و درآخر اینکه ما در دنیای مجازی دارای یک گروه بسیار بزرگی که بی تردید میتونیم تعداد آنها را صدها و یا هزاران برابر افراد فعال تخمین بزنیم افراد خاموش و بی تفاوت داریم که معلوم نیست درد اینها چیه ؟
چون نه فعالیتی دارند و نه اظهار نظری میکنند و حتی در بیشتر ( ۹۹% ) موارد پست مورد علاقه خودشان را هم لایک نمیزنند و امتیازی هم نمیدهند ولی وجود آنها همیشه محسوس هست و سایه آنها بر سر دنیای مجازی سنگینی میکنه!
برای دریافت این مطلب میتوانید به تعداد دنبال کننده های و فالویرهای یک شخص مطرح و تعداد لایک کنندگان و امتیاز دهندگان ثابت آن شخص نگاه کنید , طرف ۵۰۰۰ نفر دنبال کننده داره ولی بیشتر وقتها امتیاز و لایک پست هاش ۳۰ یا ۴۰ هست و گاهی ۱۰۰ الی ۱۵۰ نفر ...
و یا بینندگان و خوانندگان لینکش ۵الی ۱۰ هزار نفر هست ولی میبینی امتیاز و یا لایک های لینکش ۷۰ , ۸۰ تا بیشتر نیست !!
حالا بگذریم از اینکه خیلی ها لایک و امتیاز را تومانی با هم حساب میکنند و یا مثل انسانهای نخستین آنرا پایاپای با هم معامله میکنند ( یه لایک بده یه لایک بگیر )
یا اونهائی که لایک میزنند و چند وقت دیگه یواشکی برش میدارند و پاک میکنند!!؟
خوب , حالا یک وبلاگ نویس (( وبلاگ نویس یعنی کسیکه از خودش مطلب مینویسه و یا خبرها را با شرایط اجتماعی وقت تحلیل و بررسی میکنه و یا حرف تازه ای برای گفتن و نوشتن داره , نه آنکسانی که یک خط شعر و یا یک دکلمه و یا نام یک شاعر و یا کتاب یا یک نویسنده را کپی میکنند و دوتا عکس گل و بلبل هم بغلش میگذارند و و یه امضاء هم پاش میندازند و بعنوان لینک و یک پست در وب خودشان میگذارند !)) بیچاره را که از کار و زندگی و تفریح و خواب و خوراک خودش میزنه و یک قرون عایدی و درآمد هم که نداره هیچ ! بلکه کلی هم خرج و هزینه میکنه و تاوان های مختلف و حتی گاهی در این راه جان میده را تصور کنید که باید با این قوم تاتار و طایفه عجوج و مجوج ( همین کسانی که در بالا گفتم ) سر و کله بزنه ... و بخواد برای آنها بنویسه ,که واویلا !
شیر شرزه هم باشی موش میشی ...
رستم دستان هم باشی کریم شیره ای میشی ...
توماس ادیسون هم باشی روتو کم میکنند ...
انیشتین هم باشی ازت ایراد میگیرند ...
کوه باشی صافت میکنند ...
دریا باشی خشکت میکنند ...
حضرت ایوب باشی حوصله تو سر میبرند ...
عیسی هم باشی متنفرت میکنند ...
محمد هم باشی کافرت میکنند...
نوح باشی کشتی تو سوراخ میکنند ...
گاندی و ماندلا باشی ازت مایک تایسون میسازند ...
و خدا هم که باشی خلاصه یه انگولکی بهت میکنند و یا تا دیوانه ات نکنند و فراری ات ندهند و یا شکل خودشان نکنند
به رنگ خودشان در نیاورند ولت نمیکنند و دست از سرت برنمیدارند و از رو نمیرند و خسته هم نمیشوند...
و درست در همین جاست که یک روز همون وبلاگ نویس بعد از چند سال تلاش و کوشش و زحمت و شنیدن تهدید و تهمت و توهین بخودش میاد و در حالیکه به صفحه مانیتور زل زده و دست و دلش تکون نمیخوره و به فکر فرو میره ...
واگر عاقل باشه و جون خودشو دوست داره و دلش بخواد زندگی کنه و خانواده تشکیل بده و از نعمت خدا و روی زمین بهره و لذت ببره و بخواد شب سر راحت بر بالین بگذاره همینجوری وب و نوشته ها شو و همه اینا رو میزاره و میره و دیگه طرف اینها نمیاد.
و اگر کلاهش رو هم باد بزنه بندازه اینور نگاهش هم نمیکنه و از خیرش میگذره و میره و دیگه هم برنمیگرده ....!!!
باور کنید همینه و همینجوری هست که من براتون شرح دادم .
مگه شما فکر میکنید بیشتر کسانی که الان دودستی به این جمهوری اسلامی چسبیدند و تو همه راهپیمائی ها شرکت میکنند و در همه انتخابات ها شرکت فعال دارند و پاش بیفته رو مردم اسلحه میکشند و با باتوم تو سر و کله مردم میزنند کی ها و چه اشخاصی هستند ؟؟!
اکثرا همین افراد هستند که از دست همین مردم جنون گرفتند و از نفهمی اونها گریه ها کردند و از بی تفاوتی آنها سرها به دیوار کوبیدند و از پستی اونها شبها ناله ها سر دادند و از بخل و تنگ نظری آنها عقده ای شدند و تحمل این رفتار را نداشتند و سراسر وجودشون تبدیل به نفرت و کینه شده و آتش انتقام در وجودشون لهیب کشیده و رفتند وارد دستگاه شدند تا انتقام خودشونو از مردم بگیرند... ,
همون هائی که هیچی نمیفهمند و به هیچ کس رحم نمیکنند و هیچ چیز براشون مهم نیست ...
بله اونها , همین ها ولی کم تحمل ها و بی جنبه ها و بریده هاش هستند.
باور نمیکنی , برو ازشون بپرس ...
تو میون اینهمه یکی میشه جوانمرد ستار بهشتی که بفهمه قدم تو چه راهی گذاشته و چی داره میگه و چی مینویسه ؟
که مردونه پا در این راه بگذاره و زیر شکنجه هم به شکنجه گرانش بخنده و مردونه هم جان در این راه بده ...
امروز تو ایران وایر یه مطلبی را خوندم که مربوط به گم شدن ناگهانی وبلاگ نویس ها بود و از وبلاگ نویسی بنام گامرون نام برده بود که میشناختمش و مطالبش را دنبال میکردم.
نویسنده اعتقاد داشت که که به احتمال خیلی زیاد دستگیر شده و نهاد های امنیتی از او خبری نمیدهند و چند تا وبلاگ نویس دیگه را هم نام برده بود و از آخر و عاقبت اونها و دستگیری و وضعیت زندان و غیره آنها نوشته بود .
اما من بنابر تجربه خودم احتمال دستگیری یک وبلاگ نویس را یک در میلیون میدونم و همین الان هم اگر تمام زندانها را بگردیم فکر نمیکنم که بالاتر از ۵۰ نفر زندانی وبلاگ نویس داشته باشیم که اگر ۷۷ نفر هم فرض کنیم باز همون آمار یک در میلیون درست هست .
لابد پیش خودتون فکر میکنید که پس اونها چطور میشه که یکهو غیبشون میزنه و دیگه هیچ خبری از آنها نمیشه ؟
و یا من که این احتمال را دادم فکر میکنم که چه بلائی سر آنها میاد و چه حدسی میزنم ؟
اول اجازه بدید یک توضیح کوچیک راجع به دنیای مجازی خودمون بدم :
دنیای مجازی ما ایرانی ها دست کمی از دنیای واقعی ما نداره و همون فرهنگ حاکم فعلی بر ما به همان شکل در دنیای مجازی هم حاکم هست ولی بخاطر استفاده از نامهای مستعار و دلیل مهمتر اینکه رودر رو نیستند و امکان شناخته شدن افراد خیلی کم هست و از آزادی بیشتری برخوردار هستند , ((مثلا اگر کسی قصد آزار داشته باشه و یا آدم فحاشی باشه دنیای مجازی بهشت او محسوب میشه و مانعی هم سر راهش نیست و هر کاری که بخواد انجام میده و یا دورنگی و دوروئی که در فرهنگ امروزی ما بعنوان یک اصل شناخته میشه در دنیای مجازی کلک میکنه و تبدیل به چند رنگی و چند روئی میشه ...)) شدت و رنگ و بو ی بیشتری داره.
تعداد بسیار زیادی از فعالان دنیای مجازی ما آدمهای کم سواد و کم آگاه ولی بسیار پرمدعائی هستند که کار اصلی آنها هم پیچیدن به پرو پای دیگران و کل کل کردن برای اظهار وجود هست .
و یک مساله خیلی مهم این هست که ما دارای باند بازی و دسته بندی های مخوف و شدیدی در سایتها هستیم که بیشتر آنها هم خودجوش و بدون هماهنگی و بصورت غریزی انجام میشه و شکل میگیره...
و اینها در مسابقه لایک و امتیاز و یا برای کوبیدن و حذف یک شخص و یا گروه دیگر بصورت شگفت آوری که بیشتر شبیه به تله پاتی میمونه با هم همکاری میکنند و به همان آسانی که دور هم جمع شدند هم پراکنده میشوند.
و درآخر اینکه ما در دنیای مجازی دارای یک گروه بسیار بزرگی که بی تردید میتونیم تعداد آنها را صدها و یا هزاران برابر افراد فعال تخمین بزنیم افراد خاموش و بی تفاوت داریم که معلوم نیست درد اینها چیه ؟
چون نه فعالیتی دارند و نه اظهار نظری میکنند و حتی در بیشتر ( ۹۹% ) موارد پست مورد علاقه خودشان را هم لایک نمیزنند و امتیازی هم نمیدهند ولی وجود آنها همیشه محسوس هست و سایه آنها بر سر دنیای مجازی سنگینی میکنه!
برای دریافت این مطلب میتوانید به تعداد دنبال کننده های و فالویرهای یک شخص مطرح و تعداد لایک کنندگان و امتیاز دهندگان ثابت آن شخص نگاه کنید , طرف ۵۰۰۰ نفر دنبال کننده داره ولی بیشتر وقتها امتیاز و لایک پست هاش ۳۰ یا ۴۰ هست و گاهی ۱۰۰ الی ۱۵۰ نفر ...
و یا بینندگان و خوانندگان لینکش ۵الی ۱۰ هزار نفر هست ولی میبینی امتیاز و یا لایک های لینکش ۷۰ , ۸۰ تا بیشتر نیست !!
حالا بگذریم از اینکه خیلی ها لایک و امتیاز را تومانی با هم حساب میکنند و یا مثل انسانهای نخستین آنرا پایاپای با هم معامله میکنند ( یه لایک بده یه لایک بگیر )
یا اونهائی که لایک میزنند و چند وقت دیگه یواشکی برش میدارند و پاک میکنند!!؟
خوب , حالا یک وبلاگ نویس (( وبلاگ نویس یعنی کسیکه از خودش مطلب مینویسه و یا خبرها را با شرایط اجتماعی وقت تحلیل و بررسی میکنه و یا حرف تازه ای برای گفتن و نوشتن داره , نه آنکسانی که یک خط شعر و یا یک دکلمه و یا نام یک شاعر و یا کتاب یا یک نویسنده را کپی میکنند و دوتا عکس گل و بلبل هم بغلش میگذارند و و یه امضاء هم پاش میندازند و بعنوان لینک و یک پست در وب خودشان میگذارند !)) بیچاره را که از کار و زندگی و تفریح و خواب و خوراک خودش میزنه و یک قرون عایدی و درآمد هم که نداره هیچ ! بلکه کلی هم خرج و هزینه میکنه و تاوان های مختلف و حتی گاهی در این راه جان میده را تصور کنید که باید با این قوم تاتار و طایفه عجوج و مجوج ( همین کسانی که در بالا گفتم ) سر و کله بزنه ... و بخواد برای آنها بنویسه ,که واویلا !
شیر شرزه هم باشی موش میشی ...
رستم دستان هم باشی کریم شیره ای میشی ...
توماس ادیسون هم باشی روتو کم میکنند ...
انیشتین هم باشی ازت ایراد میگیرند ...
کوه باشی صافت میکنند ...
دریا باشی خشکت میکنند ...
حضرت ایوب باشی حوصله تو سر میبرند ...
عیسی هم باشی متنفرت میکنند ...
محمد هم باشی کافرت میکنند...
نوح باشی کشتی تو سوراخ میکنند ...
گاندی و ماندلا باشی ازت مایک تایسون میسازند ...
و خدا هم که باشی خلاصه یه انگولکی بهت میکنند و یا تا دیوانه ات نکنند و فراری ات ندهند و یا شکل خودشان نکنند
به رنگ خودشان در نیاورند ولت نمیکنند و دست از سرت برنمیدارند و از رو نمیرند و خسته هم نمیشوند...
و درست در همین جاست که یک روز همون وبلاگ نویس بعد از چند سال تلاش و کوشش و زحمت و شنیدن تهدید و تهمت و توهین بخودش میاد و در حالیکه به صفحه مانیتور زل زده و دست و دلش تکون نمیخوره و به فکر فرو میره ...
واگر عاقل باشه و جون خودشو دوست داره و دلش بخواد زندگی کنه و خانواده تشکیل بده و از نعمت خدا و روی زمین بهره و لذت ببره و بخواد شب سر راحت بر بالین بگذاره همینجوری وب و نوشته ها شو و همه اینا رو میزاره و میره و دیگه طرف اینها نمیاد.
و اگر کلاهش رو هم باد بزنه بندازه اینور نگاهش هم نمیکنه و از خیرش میگذره و میره و دیگه هم برنمیگرده ....!!!
باور کنید همینه و همینجوری هست که من براتون شرح دادم .
مگه شما فکر میکنید بیشتر کسانی که الان دودستی به این جمهوری اسلامی چسبیدند و تو همه راهپیمائی ها شرکت میکنند و در همه انتخابات ها شرکت فعال دارند و پاش بیفته رو مردم اسلحه میکشند و با باتوم تو سر و کله مردم میزنند کی ها و چه اشخاصی هستند ؟؟!
اکثرا همین افراد هستند که از دست همین مردم جنون گرفتند و از نفهمی اونها گریه ها کردند و از بی تفاوتی آنها سرها به دیوار کوبیدند و از پستی اونها شبها ناله ها سر دادند و از بخل و تنگ نظری آنها عقده ای شدند و تحمل این رفتار را نداشتند و سراسر وجودشون تبدیل به نفرت و کینه شده و آتش انتقام در وجودشون لهیب کشیده و رفتند وارد دستگاه شدند تا انتقام خودشونو از مردم بگیرند... ,
همون هائی که هیچی نمیفهمند و به هیچ کس رحم نمیکنند و هیچ چیز براشون مهم نیست ...
بله اونها , همین ها ولی کم تحمل ها و بی جنبه ها و بریده هاش هستند.
باور نمیکنی , برو ازشون بپرس ...
تو میون اینهمه یکی میشه جوانمرد ستار بهشتی که بفهمه قدم تو چه راهی گذاشته و چی داره میگه و چی مینویسه ؟
که مردونه پا در این راه بگذاره و زیر شکنجه هم به شکنجه گرانش بخنده و مردونه هم جان در این راه بده ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر