بزرگترین خودکشی جمعی در تاریخ بشریت !
با توجه به برخورد و بی تفاوتی غیر معمول وغیرمعقول ما ایرانیان نسبت به آنچه که بر سر کشورمان می آورند و آنچه خودمان بر سر خودمان می آوریم وبا دانستن این نکته که همه ما هم نسبت به آن کاملا آگاهی داریم و همچنین از نتیجه و عواقبش نیز بخوبی آگاه هستیم !
باید قبول کنیم که ما در حال حاضر مشغول انجام آخرین مقدمات بزرگترین خودکشی جمعی در طول تاریخ بشریت میباشیم !
ما از عمق معضلات و مشکلات اجتماعی که گریبانگیر ما شده و مانند سرطان در رگ و پی جامعه ما ریشه دوانیده و روزبروز ما را ضعیف تر و بیمار تر میسازد آگاه و باخبریم ولی فقط نظاره گر آن هستیم !
واگر ابلهانه دل به این حکومت و این آخوندها هم که خوش کرده باشیم , خودمان بهتر میدانیم و امتحان کرده ایم و تجربه داریم که :
از این مدیران و مسئولین و دولتمردان و نمایندگان مجلس و حکام جمهوری اسلامی ابی گرم نمیشود و خیری نمیرسد و تابحال نه تنها هیچکدامشان هیچ مشکلی را حل نکردند وهیچ باری را هم از دوش ملت برنداشتند, بلکه با تصمیمات ابلهانه و دستورات احمقانه خودشان هر روز مشکل جدیدی به مشکلات ما اضافه میکنند و برای کشور و مردم دردسر های جدیدی میسازند...
ولی نمیدانم چرا ما نمیخواهیم قبول کنیم که آنها , یا بنابر دستور کارشان را انجام میدهند و یا نمیخواهند که کاری بکنند و یا واقعا نمیفهمند و نمیتوانند و لیاقت و توان اداره مملکت را ندارند؟!
وهمچنان باز هم دل به آنها بستیم و چشم به دست آنها دوختیم و احمقانه منتظر آن هستیم که آنها کاری بکنند و از آن بدتر یمخ جاهلانه در انتخابات دروغین شان
شرکت میکنیم و رای میدهیم به امید آنکه ....این یکی درست باشد !!
که میدانیم هیچکدام درست نبودند و نیستند و نخواهند بود .
ما بخوبی میدانیم که :
قا تل بیرحمی بنام آلودگی هوا هر روز قربانیان جدیدی از میان ما میگیرد وهر روز بیش از پیش گلوی ما را گرفته و فشار میدهد وراه نفس ما را میبندد , چناچه از فرستادن فرزندانمان به مدرسه وحشت داریم و نگران هستیم , و یا ریزگردها امان ما را بریده و روز ما را از شب سیاهتر کرده ولی یکی از بزرگترین وارد کننده گان سیگار قاچاق در جهان هستیم و بر روی شیشه غبار گرفته از ریزگرد ماشینها خاطره مینویسیم و از آن عکس یادگاری می اندازیم !
وهمچنین برای بسیاری از ما آواز خواندن و انتخاب شدن نفر اول آکادمی گوگوش از آلودگی هوا و عواقب آن مهمتر است !
ما آشکارا میبینیم که :
غول مهیب اعتیاد به جان جوانان و تحصیلکرده های ما افتاده و دسته دسته آنها را میبلعد و بکام مرگ میفرستد و کم کم به سمت مدارس و زنان میخزد و پیش میرود و آنها را هدف قرار داده ولی فقط بلدیم ادای نگرانی را در بیاوریم و آخ آخ و وای وای بگوئیم و یا آنکه به صفحه فیسبوک (( لیما و مسی )) برویم و آنها را به باد فحش و توهین و تهمت میگیریم که حالی کرده باشیم و بخندیم !
ما کاملا آگاه هستیم که :
بختک طلاق و جدایی چگونه بر سر خانواده های ما هوار شده و چطور آشیانه ها را یکی پس از دیگری ویران میکند و ارج و قرب و حرمت خانواده را در میان ما از بین میبرد و بر باد میدهد و میل به ازدواج و تولید مثل و بچه دار شدن را در جوانان از بین میبرد و بزودی شاهد پیر شدن جامعه و کاهش جمعیت خواهیم بود ولی هنوز درگیرمسابقه انتخاب عجیبترین مهریه ( بال مگس و دست و پا وشاخ گل و.. .) هستیم و یا برای تعیین سکه مابین انتخاب تاریخ تولد شمسی و میلادی سرگردان میباشیم و هر روز موانع و مشکلات جدیدتری درست میکنیم !
ما هر روز در جراید و در اخبار میخوانیم که :
چند هزار میلیار تومان از پول این مملکت که متعلق به همه ما میباشد را دزدان حکومتی اختلاس میکنند و یا چند میلیارد دلار از فروش نفت ناپدید و یا به دوبی منتقل شد و ...ولی با خونسردی تمام میرویم و بر روی قیمت اجناس خود میکشیم و یا دلار میخریم و یا برای حلقه نامزدی و چهل پنجاه هزار تومان یقه گیری میکنیم و دزد میشویم و یا کلیه های خودمان را به حراج میگذاریم و برای آن تبلیغ میکنیم و یا اگر هنوز یک جو غیرت در وجودمان باشد خودمان را در مقابل مجلس و شهرداری و فرمانداری به آتش میکشیم !
ما بدرستی میدانیم که :
که زندگی وحیات ما بستگی به آب دارد و خشک شدن دریاچه ها و تالاب ها و رودخانه ها یعنی از بین رفتن آبادی و زندگی خود ما...
و میدانیم که خشک شدن دریاچه اورمیه مساوی با سوختن زمینهای حاصلخیز و کویر شدن چند استان ماست , ولی حرف زدن به گویش محلی و یا تحصیل آن در مدارس , برای ما در اولویت قرار میگیرد و بیشتر به آن میپردازیم و هنوز حیاط خانه و ماشین های خودمان را با آب آشامیدنی میشوئیم و در حمام تا زمان خشک کردن موها هم دوش را باز میگذاریم و آب را تباه میکنیم !
آیا اینها نشانگر یک تصمیم همگانی برای یک خودکشی دسته جمعی نیست ؟
با توجه به همین چند مشکل که فقط نوک بیرون زده کوه یخ میباشد و همه ما آن را میدانستیم و میدانیم و همچنین میدانیم که هر کدام از آنها یک خطر واقعی میباشد و شک نداریم که ادامه این راه و دنباله همین رفتار منجر به هلاکت و نابودی همه ما میگردد , حالا نباید یقین کنیم که ماچه آگاه وآگاهانه و یا چه بطور ناخود آگاه و نا آگاهانه واقعا تصمیم به خودکشی دسته جمعی گرفتیم!
ما فقط بخاطر یک لجبازی احمقانه ای که با خودمان پیدا کردیم , سعی داریم و تلاش میکنیم تا نسل خودمان را از روی زمین براندازیم وهمه چیز خود را نابود کنیم؟
با توجه به برخورد و بی تفاوتی غیر معمول وغیرمعقول ما ایرانیان نسبت به آنچه که بر سر کشورمان می آورند و آنچه خودمان بر سر خودمان می آوریم وبا دانستن این نکته که همه ما هم نسبت به آن کاملا آگاهی داریم و همچنین از نتیجه و عواقبش نیز بخوبی آگاه هستیم !
باید قبول کنیم که ما در حال حاضر مشغول انجام آخرین مقدمات بزرگترین خودکشی جمعی در طول تاریخ بشریت میباشیم !
ما از عمق معضلات و مشکلات اجتماعی که گریبانگیر ما شده و مانند سرطان در رگ و پی جامعه ما ریشه دوانیده و روزبروز ما را ضعیف تر و بیمار تر میسازد آگاه و باخبریم ولی فقط نظاره گر آن هستیم !
واگر ابلهانه دل به این حکومت و این آخوندها هم که خوش کرده باشیم , خودمان بهتر میدانیم و امتحان کرده ایم و تجربه داریم که :
از این مدیران و مسئولین و دولتمردان و نمایندگان مجلس و حکام جمهوری اسلامی ابی گرم نمیشود و خیری نمیرسد و تابحال نه تنها هیچکدامشان هیچ مشکلی را حل نکردند وهیچ باری را هم از دوش ملت برنداشتند, بلکه با تصمیمات ابلهانه و دستورات احمقانه خودشان هر روز مشکل جدیدی به مشکلات ما اضافه میکنند و برای کشور و مردم دردسر های جدیدی میسازند...
ولی نمیدانم چرا ما نمیخواهیم قبول کنیم که آنها , یا بنابر دستور کارشان را انجام میدهند و یا نمیخواهند که کاری بکنند و یا واقعا نمیفهمند و نمیتوانند و لیاقت و توان اداره مملکت را ندارند؟!
وهمچنان باز هم دل به آنها بستیم و چشم به دست آنها دوختیم و احمقانه منتظر آن هستیم که آنها کاری بکنند و از آن بدتر یمخ جاهلانه در انتخابات دروغین شان
شرکت میکنیم و رای میدهیم به امید آنکه ....این یکی درست باشد !!
که میدانیم هیچکدام درست نبودند و نیستند و نخواهند بود .
ما بخوبی میدانیم که :
قا تل بیرحمی بنام آلودگی هوا هر روز قربانیان جدیدی از میان ما میگیرد وهر روز بیش از پیش گلوی ما را گرفته و فشار میدهد وراه نفس ما را میبندد , چناچه از فرستادن فرزندانمان به مدرسه وحشت داریم و نگران هستیم , و یا ریزگردها امان ما را بریده و روز ما را از شب سیاهتر کرده ولی یکی از بزرگترین وارد کننده گان سیگار قاچاق در جهان هستیم و بر روی شیشه غبار گرفته از ریزگرد ماشینها خاطره مینویسیم و از آن عکس یادگاری می اندازیم !
وهمچنین برای بسیاری از ما آواز خواندن و انتخاب شدن نفر اول آکادمی گوگوش از آلودگی هوا و عواقب آن مهمتر است !
ما آشکارا میبینیم که :
غول مهیب اعتیاد به جان جوانان و تحصیلکرده های ما افتاده و دسته دسته آنها را میبلعد و بکام مرگ میفرستد و کم کم به سمت مدارس و زنان میخزد و پیش میرود و آنها را هدف قرار داده ولی فقط بلدیم ادای نگرانی را در بیاوریم و آخ آخ و وای وای بگوئیم و یا آنکه به صفحه فیسبوک (( لیما و مسی )) برویم و آنها را به باد فحش و توهین و تهمت میگیریم که حالی کرده باشیم و بخندیم !
ما کاملا آگاه هستیم که :
بختک طلاق و جدایی چگونه بر سر خانواده های ما هوار شده و چطور آشیانه ها را یکی پس از دیگری ویران میکند و ارج و قرب و حرمت خانواده را در میان ما از بین میبرد و بر باد میدهد و میل به ازدواج و تولید مثل و بچه دار شدن را در جوانان از بین میبرد و بزودی شاهد پیر شدن جامعه و کاهش جمعیت خواهیم بود ولی هنوز درگیرمسابقه انتخاب عجیبترین مهریه ( بال مگس و دست و پا وشاخ گل و.. .) هستیم و یا برای تعیین سکه مابین انتخاب تاریخ تولد شمسی و میلادی سرگردان میباشیم و هر روز موانع و مشکلات جدیدتری درست میکنیم !
ما هر روز در جراید و در اخبار میخوانیم که :
چند هزار میلیار تومان از پول این مملکت که متعلق به همه ما میباشد را دزدان حکومتی اختلاس میکنند و یا چند میلیارد دلار از فروش نفت ناپدید و یا به دوبی منتقل شد و ...ولی با خونسردی تمام میرویم و بر روی قیمت اجناس خود میکشیم و یا دلار میخریم و یا برای حلقه نامزدی و چهل پنجاه هزار تومان یقه گیری میکنیم و دزد میشویم و یا کلیه های خودمان را به حراج میگذاریم و برای آن تبلیغ میکنیم و یا اگر هنوز یک جو غیرت در وجودمان باشد خودمان را در مقابل مجلس و شهرداری و فرمانداری به آتش میکشیم !
ما بدرستی میدانیم که :
که زندگی وحیات ما بستگی به آب دارد و خشک شدن دریاچه ها و تالاب ها و رودخانه ها یعنی از بین رفتن آبادی و زندگی خود ما...
و میدانیم که خشک شدن دریاچه اورمیه مساوی با سوختن زمینهای حاصلخیز و کویر شدن چند استان ماست , ولی حرف زدن به گویش محلی و یا تحصیل آن در مدارس , برای ما در اولویت قرار میگیرد و بیشتر به آن میپردازیم و هنوز حیاط خانه و ماشین های خودمان را با آب آشامیدنی میشوئیم و در حمام تا زمان خشک کردن موها هم دوش را باز میگذاریم و آب را تباه میکنیم !
آیا اینها نشانگر یک تصمیم همگانی برای یک خودکشی دسته جمعی نیست ؟
با توجه به همین چند مشکل که فقط نوک بیرون زده کوه یخ میباشد و همه ما آن را میدانستیم و میدانیم و همچنین میدانیم که هر کدام از آنها یک خطر واقعی میباشد و شک نداریم که ادامه این راه و دنباله همین رفتار منجر به هلاکت و نابودی همه ما میگردد , حالا نباید یقین کنیم که ماچه آگاه وآگاهانه و یا چه بطور ناخود آگاه و نا آگاهانه واقعا تصمیم به خودکشی دسته جمعی گرفتیم!
ما فقط بخاطر یک لجبازی احمقانه ای که با خودمان پیدا کردیم , سعی داریم و تلاش میکنیم تا نسل خودمان را از روی زمین براندازیم وهمه چیز خود را نابود کنیم؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر