شاید باور نکنید ولی من هم صاحب بصیرت شدم !
بخدا هیچ کاری هم نکردم و همینجوری یهوئی صاحب بصیرت شدم ,
به حضرت عباس اصلا دست خودم هم نبود.
جای شما خالی دیشب به فتوی حاج آقا علم الهدی ( ره ) در راستای تبیین اقتصاد مقاومتی برای نرمش قهرمانانه , اشکنه بار گذاشتیم.
دوتا کاسه تیلیت با پیاز قرمز خوردم و یه وری لم داده بودم وداشتم دندانها را خلال میکردم که یهو یه چیزی تو دلم پیچید ...
اول فکر کردم از خاصیت اشکنه هست و خواهی نخواهی , با صدا و یا بی صدا رفع میشود , ولی اینطور نشد.
بلکه سرعت پیچشش بیشتر شد و از شکم به سینه و بعد به گردن رسید و چرخید و چرخید و وارد کاسه سرم شد و چند چرخ معکوس زد و از چشمم زد بیرون ....
خیلی ترسیدم , ولی یواش یواش یک احساس خوبی به من دست داد و شب تاریک را مثل روز روشن میدیدم...
دیگر آلودگی هوا و گرانی و تورم و دزدی ها و اختلاس ها و توافق نامه گلستان و ژنو و٥+١ و ١٨-٣ و تحریم های جهانی و بالا رفتن آمار طلاق و اعتیاد و بیکاری برایم بی اهمیت شد.
همه آنها در تصورم یا ازتحریکات دشمن بود و یا تلاشی برای سیاه نمائی و تخریب و بدنام کردن چهره نظام بنظرم آمد.
دیدم که تورم مثل لاستیکی که پنچر شده باشد فسی کرد و بادش خوابید ....
دیگر جنتی و روحانی برای من فرقی نداشتند و چهره احمد خاتمی بنظرم دلپذیر و دوست داشتنی شد واز مصباح یزدی خوشم آمد و تمام مدیران نظام افراد دلسوز و متدین و شریفی شدند که هیچ هدفی جز خدمت به نظام درسر و در دل نداشتند.
در همین حال و هوا بودم که یکمرتبه فهمیدم چقدر نظر من به نظر احمدی نژاد نزدیک هست.
نه , نه ...اصلا بهم چسبیده بودند و یکی شدند و با هم مو نمیزدند و دیگر نظر من و نظر او نبود و از این حرف ها باهم نداشتیم.
خودم نفهمیدم چه چیزی باعث این تحول در من شد ولی پی بردم که دارای بصیرت شدم و دیگر همه چیز را با بصیرت کامل میدیدم و میفهمیدم ...
یکمرتبه صدای جیغ و میوی گربه ای درآمد و صدای شکستن چیزی مثل گلدان بلند شد , از جا پریدم و پنجره را باز کردم و نگاهی به بیرون کردم , همه جا تاریک و ساکت و آرام بود.
پنجره را بستم و خواستم بنشینم که یادم آمد من صاحب بصیرت شدم , پس برگشتم و دوباره پنجره را باز کردم و با دید بصیرت بیرون را که نگاه کردم دیدم...
یا حضرت عباس , یا امام هشتم
دورتادور حیاط و پشت درختها و زیر پله و خلاصه همه جا پر از دشمن بود ...
دشمنان انقلاب , دشمنان نظام , دشمنان قسم خورده , دشمنان قسم نخورده ,همه و همه هستند .
دیدم , با همین چشم بصیرت خودم دیدم که چند فتنه گر در پشت دیوار مشغول گرفتن دستورات از ایادی استکبار بودند وبعد دیدم که یک جریان منحرف هم کمی کج شد و رفت پشت تیر چراغ برق و با چند صهیونیست مشغول خوش و بش شد و کیف پول از آنها گرفت , همه آنها مثل سگ زوزه میکشدند و با کفر جهانی میخواستند که نظام را از ما بگیرند و یا به آن ضربه بزنند .
ولی با بصیرت فهمیدم که سیستم دزدگیر خانه روشن است و آنها نمیتوانند هیچ غلطی بکنند .
پنجره را بستم و دوباره نشستم و یه وری لم دادم .
شک کردم که آیا واقعا من با بصیرت شدم یا توهم زدم و خیال برم داشته ...
گفتم یک امتحانی از خودم بکنم دنبال سوژه ای میگشتم .
کمی فکر کردم و دیدم هیچ کار خداوند و صحبت مقام عظما بی دلیل و بی حساب و کتاب نیست ( البته ممکنه که بعضی کارهای خدا بی دلیل باشه ولی محال هست که هیچ حرف نماینده مطلق خدا یعنی مقام عظما بی حساب و کتاب باشه !)
پس وقتی ایشان میفرمایند که باید بصیرت داشته باشید و زادو ولد کنید وجمعیت ٧٥ میلیونی را به ١٥٠ میلیون برسانید , بی حکمت نیست و حتما دلیلی دارد و حرف مفت نزدند...
نشستم و با تمام قوا به دلیل این گفته فکر کردم و هرچه زور زدم , کمتر فهمیدم و اصلا نفهمیدم .
داشتم ناامید میشدم که به حول قوه الهی و یاری آقا امام زمان , چشمم به گوشه یک روزنامه که از زیر فرش بیرون زده بود افتاد.
مرگ بر آمریکائی گفتم و روزنامه را کشیدم بیرون که دیدم مال ۱۶ اسفند ۱۳۹۱
و مال پارسال هست و حتما جا مانده از پاک کردن شیشه و خانه تکانی قبل ازشب عید بود که چشمم بی اختیار به این مطلب افتاد:
[[ به گزارش خبرنگار ایلنا از رشت،سردار سید ضیاءالدین حزنی امروز چهارشنبه در جریان مراسم اختتامیه جشنواره اولین جشنواره مطبوعات فجر گیلان که در سالن اجتماعات مجتمع فرهنگی و هنری خاتم النبیاء ص این شهر با اعلام وجود ٧٠ هزار مسجد در کشور،اظهار کرد: ٦٠ هزار از این مساجد متعلق به شیعیان و مابقی مربوط به اهل سنت است.
بخدا هیچ کاری هم نکردم و همینجوری یهوئی صاحب بصیرت شدم ,
به حضرت عباس اصلا دست خودم هم نبود.
جای شما خالی دیشب به فتوی حاج آقا علم الهدی ( ره ) در راستای تبیین اقتصاد مقاومتی برای نرمش قهرمانانه , اشکنه بار گذاشتیم.
دوتا کاسه تیلیت با پیاز قرمز خوردم و یه وری لم داده بودم وداشتم دندانها را خلال میکردم که یهو یه چیزی تو دلم پیچید ...
اول فکر کردم از خاصیت اشکنه هست و خواهی نخواهی , با صدا و یا بی صدا رفع میشود , ولی اینطور نشد.
بلکه سرعت پیچشش بیشتر شد و از شکم به سینه و بعد به گردن رسید و چرخید و چرخید و وارد کاسه سرم شد و چند چرخ معکوس زد و از چشمم زد بیرون ....
خیلی ترسیدم , ولی یواش یواش یک احساس خوبی به من دست داد و شب تاریک را مثل روز روشن میدیدم...
دیگر آلودگی هوا و گرانی و تورم و دزدی ها و اختلاس ها و توافق نامه گلستان و ژنو و٥+١ و ١٨-٣ و تحریم های جهانی و بالا رفتن آمار طلاق و اعتیاد و بیکاری برایم بی اهمیت شد.
همه آنها در تصورم یا ازتحریکات دشمن بود و یا تلاشی برای سیاه نمائی و تخریب و بدنام کردن چهره نظام بنظرم آمد.
دیدم که تورم مثل لاستیکی که پنچر شده باشد فسی کرد و بادش خوابید ....
دیگر جنتی و روحانی برای من فرقی نداشتند و چهره احمد خاتمی بنظرم دلپذیر و دوست داشتنی شد واز مصباح یزدی خوشم آمد و تمام مدیران نظام افراد دلسوز و متدین و شریفی شدند که هیچ هدفی جز خدمت به نظام درسر و در دل نداشتند.
در همین حال و هوا بودم که یکمرتبه فهمیدم چقدر نظر من به نظر احمدی نژاد نزدیک هست.
نه , نه ...اصلا بهم چسبیده بودند و یکی شدند و با هم مو نمیزدند و دیگر نظر من و نظر او نبود و از این حرف ها باهم نداشتیم.
خودم نفهمیدم چه چیزی باعث این تحول در من شد ولی پی بردم که دارای بصیرت شدم و دیگر همه چیز را با بصیرت کامل میدیدم و میفهمیدم ...
یکمرتبه صدای جیغ و میوی گربه ای درآمد و صدای شکستن چیزی مثل گلدان بلند شد , از جا پریدم و پنجره را باز کردم و نگاهی به بیرون کردم , همه جا تاریک و ساکت و آرام بود.
پنجره را بستم و خواستم بنشینم که یادم آمد من صاحب بصیرت شدم , پس برگشتم و دوباره پنجره را باز کردم و با دید بصیرت بیرون را که نگاه کردم دیدم...
یا حضرت عباس , یا امام هشتم
دورتادور حیاط و پشت درختها و زیر پله و خلاصه همه جا پر از دشمن بود ...
دشمنان انقلاب , دشمنان نظام , دشمنان قسم خورده , دشمنان قسم نخورده ,همه و همه هستند .
دیدم , با همین چشم بصیرت خودم دیدم که چند فتنه گر در پشت دیوار مشغول گرفتن دستورات از ایادی استکبار بودند وبعد دیدم که یک جریان منحرف هم کمی کج شد و رفت پشت تیر چراغ برق و با چند صهیونیست مشغول خوش و بش شد و کیف پول از آنها گرفت , همه آنها مثل سگ زوزه میکشدند و با کفر جهانی میخواستند که نظام را از ما بگیرند و یا به آن ضربه بزنند .
ولی با بصیرت فهمیدم که سیستم دزدگیر خانه روشن است و آنها نمیتوانند هیچ غلطی بکنند .
پنجره را بستم و دوباره نشستم و یه وری لم دادم .
شک کردم که آیا واقعا من با بصیرت شدم یا توهم زدم و خیال برم داشته ...
گفتم یک امتحانی از خودم بکنم دنبال سوژه ای میگشتم .
کمی فکر کردم و دیدم هیچ کار خداوند و صحبت مقام عظما بی دلیل و بی حساب و کتاب نیست ( البته ممکنه که بعضی کارهای خدا بی دلیل باشه ولی محال هست که هیچ حرف نماینده مطلق خدا یعنی مقام عظما بی حساب و کتاب باشه !)
پس وقتی ایشان میفرمایند که باید بصیرت داشته باشید و زادو ولد کنید وجمعیت ٧٥ میلیونی را به ١٥٠ میلیون برسانید , بی حکمت نیست و حتما دلیلی دارد و حرف مفت نزدند...
نشستم و با تمام قوا به دلیل این گفته فکر کردم و هرچه زور زدم , کمتر فهمیدم و اصلا نفهمیدم .
داشتم ناامید میشدم که به حول قوه الهی و یاری آقا امام زمان , چشمم به گوشه یک روزنامه که از زیر فرش بیرون زده بود افتاد.
مرگ بر آمریکائی گفتم و روزنامه را کشیدم بیرون که دیدم مال ۱۶ اسفند ۱۳۹۱
و مال پارسال هست و حتما جا مانده از پاک کردن شیشه و خانه تکانی قبل ازشب عید بود که چشمم بی اختیار به این مطلب افتاد:
[[ به گزارش خبرنگار ایلنا از رشت،سردار سید ضیاءالدین حزنی امروز چهارشنبه در جریان مراسم اختتامیه جشنواره اولین جشنواره مطبوعات فجر گیلان که در سالن اجتماعات مجتمع فرهنگی و هنری خاتم النبیاء ص این شهر با اعلام وجود ٧٠ هزار مسجد در کشور،اظهار کرد: ٦٠ هزار از این مساجد متعلق به شیعیان و مابقی مربوط به اهل سنت است.
وی با اشاره به فعالیت سه هزار مسجد کشور در زمینه های برگزاری اقامه نماز،برگزاری کلاس های قرآن و دیگر اقدامات فرهنگی از عدم فعالیت ٥٧ هزار مسجد دیگر در این گونه امورات انتقاد کرد و در شان جمهوری اسلامی ندانست.
به گفته وی از جمله مشکلات مسجد غیر فعال کشور می توان به نداشتن روحانی و امام جماعت، سیستم گرمایشی اشاره کرد و اذعان داشت: تعدادی از مساجد غیر فعال در مواقع برگزاری ختم اموات درب آن بازمی شود.]]
٦٠ هزار مسجد که فقط ٣ هزار تا از آن فعال هستند ؟
چرا ٥٧ هزار باب دیگر فعالیت ندارند ؟
این که به شان و حیثیت نظام خیلی خدشه وارد میکند.
چرا و واقعا چرا ؟
که یکمرتبه پرده حجاب کنار رفت و یاد حرف مقام عظما در مورد ازدیاد جمعیت افتادم ...
بعله ... چون جمعیت کم هست , این مساجد خالی و بی فعالیت هستند .... ,
پس اگر مسلمین و امت همیشه در صحنه زادوولد بکنند و جمعیت زیاد شود , این مساجد هم پر میشود و فعالیت خواهند کرد.
از ته دل تکبیر بلندی گفتم و برای سلامتی ایشان یک صلوات جمیل فرستادم و از اینکه خداوند چنین ولایت فقیه فرزانه ای نصیب ما کرده رفتم وضو گرفتم که بشکرانه این نعمت چهار رکعت نماز جعفر طیار توپ بخوانم....
ولی مطمئن شدم که من هم صاحب بصیرت و با بصیرت شده ام .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر