ای وای که این علی آباد عجب شهریست !
کلاغی از روی آنتن میپرد و قار قار میکند .
غازی پایش زیر چرخ ماشینی گیر کرده و جیغ میکشد .
گنجشکی به ریش لاشخورها میخندد .
آه که چقدر این شهر ، پر سرصدا و شلوغ است .
مردم چتر ندارند ، اما ا درودیوار شهر خبر بر سر مردم میبارد .
جوانی به موقع جاخالی داد و خبری زوزه کشان کنار پایش به زمین خورد وشکست .
الحمدالله ، بخیر گذشت ، چیزی نبود ، خبر مهمی هم نبود ، خبر نتیجه انتخابات بود .
آه که چقدر این شهر پر آشوب شلوغ است .
مرده ای پس از دویست روز اعتصاب غذای خشک و تر و مرطوب و خیس ، دوباره مفقودالاثر شد.
همه برای همراهی که نمیخواست رهبر باشد و حالا به یاد کودکی قایم موشک بازی میکند ، نگران و مضطرب هستند .
کبوتری هم بچه اش را با احتیاط از چراغ قرمز و از کنار خط عابر پیاده رد میکند .
آه که چقدر این شهر پر تصادف شلوغ است .
خاله فائزه میگفت که زندان اوین مهد آزادی و دمکراسی شده !
مهدی هم از تنگ بودن تنبانش و سلولش ناراضی و ناراحت بود .
همه منتظر شیخ بی ریش بودند تا بیاید و پدر همه ریش هارا دربیاورد و ریشه همه مشکلات را بسوزاند .
آه که چه خبر لوس و بی مزه ای .....
فریبا پیدایش نیست ! حتما باز کمرش درد میکند ، یا شاید برای خوردن دیزی سنگی دوباره به دماوند رفته ...!
دیگر خبر سن جنتی سوژه و دستمایه خنده نیست ، حسنی هم طفلک مرد .
گنجشکها هم مثل موش از سوراخ این خانه به سوراخ آن خانه سینه خیز میروند .
آه که چقدر این شهر بی خبر شلوغ است .
بجای برگ بر درختان چنار خیابان ولی عصر لب تاپ های پانزده اینچ آویزان است !
بر صفحه مانیتور همه آنها یا عکس عریان زنی هست یا شاه و بی بی و سرباز، ورقهای فال پشت سر هم ردیف شده است .
مرغان لاشخور هم همانطور در آسمان شهر دور سرما میگردند و چرخ میزنند .
آه که چقدر این شهر بی در و پیکر شلوغ است .
زندانیان بند بد شانسی و انتظار ، وبلاگ هایشان را به روز میکنند .
دنیای مجازی هم هنوز صحنه درگیری و زدوخورد جاهلان دانا و روشنفکران ابله است .
کبوتر سپیدی به شیشه کامیونی خورد و با دهانی خونین نقش آسفالت خیابان شد ، در خبرها نوشتند که شیشه کامیون شکست !
آه که چقدر این شهر مصیبت زده شلوغ است .
آشنائی از انفرادی ترین سلول انفرادی اوین ، اخبار فردا را تنظیم میکند .
خبرنگاران دربند ...ها و سلولها ، اخبار را پیگیری و هدایت میکنند .
اردکی جوجه هایش را به خط کرده و از خاطرات شنایش در آب حوض برای آنها تعریف میکند .
آه که چقر این شهر مرموز و شلوغ است .
حتما در شهر خبری هست ، چون زوزه گرگها قطع نمیشود .
باید که در شهر خبری باشد ، چون رفت و آمد کفتارها در تاریکی بیشتر شده ...
زیر پوست این شهر خبری هست ، چون صدای واق واق سگها هم بلند شده است .
آه که چقدر این شهر بی کلانتر شلوغ است .
برق رفت ....اما تلویزیون ها روشن است !
صدای پای پارازیت ها هم قطع شده و نمی آید .
نگاه کن بر صفحه تلویزیون ها نوشته :
دنباله اخبار تا چند لحظه دیگر .....
آه که چقدر این شهر پردود سرطان زده شلوغ است .
ای وای که چقدر این علی آباد شهری هست .
کلاغی از روی آنتن میپرد و قار قار میکند .
غازی پایش زیر چرخ ماشینی گیر کرده و جیغ میکشد .
گنجشکی به ریش لاشخورها میخندد .
آه که چقدر این شهر ، پر سرصدا و شلوغ است .
مردم چتر ندارند ، اما ا درودیوار شهر خبر بر سر مردم میبارد .
جوانی به موقع جاخالی داد و خبری زوزه کشان کنار پایش به زمین خورد وشکست .
الحمدالله ، بخیر گذشت ، چیزی نبود ، خبر مهمی هم نبود ، خبر نتیجه انتخابات بود .
آه که چقدر این شهر پر آشوب شلوغ است .
مرده ای پس از دویست روز اعتصاب غذای خشک و تر و مرطوب و خیس ، دوباره مفقودالاثر شد.
همه برای همراهی که نمیخواست رهبر باشد و حالا به یاد کودکی قایم موشک بازی میکند ، نگران و مضطرب هستند .
کبوتری هم بچه اش را با احتیاط از چراغ قرمز و از کنار خط عابر پیاده رد میکند .
آه که چقدر این شهر پر تصادف شلوغ است .
خاله فائزه میگفت که زندان اوین مهد آزادی و دمکراسی شده !
مهدی هم از تنگ بودن تنبانش و سلولش ناراضی و ناراحت بود .
همه منتظر شیخ بی ریش بودند تا بیاید و پدر همه ریش هارا دربیاورد و ریشه همه مشکلات را بسوزاند .
آه که چه خبر لوس و بی مزه ای .....
فریبا پیدایش نیست ! حتما باز کمرش درد میکند ، یا شاید برای خوردن دیزی سنگی دوباره به دماوند رفته ...!
دیگر خبر سن جنتی سوژه و دستمایه خنده نیست ، حسنی هم طفلک مرد .
گنجشکها هم مثل موش از سوراخ این خانه به سوراخ آن خانه سینه خیز میروند .
آه که چقدر این شهر بی خبر شلوغ است .
بجای برگ بر درختان چنار خیابان ولی عصر لب تاپ های پانزده اینچ آویزان است !
بر صفحه مانیتور همه آنها یا عکس عریان زنی هست یا شاه و بی بی و سرباز، ورقهای فال پشت سر هم ردیف شده است .
مرغان لاشخور هم همانطور در آسمان شهر دور سرما میگردند و چرخ میزنند .
آه که چقدر این شهر بی در و پیکر شلوغ است .
زندانیان بند بد شانسی و انتظار ، وبلاگ هایشان را به روز میکنند .
دنیای مجازی هم هنوز صحنه درگیری و زدوخورد جاهلان دانا و روشنفکران ابله است .
کبوتر سپیدی به شیشه کامیونی خورد و با دهانی خونین نقش آسفالت خیابان شد ، در خبرها نوشتند که شیشه کامیون شکست !
آه که چقدر این شهر مصیبت زده شلوغ است .
آشنائی از انفرادی ترین سلول انفرادی اوین ، اخبار فردا را تنظیم میکند .
خبرنگاران دربند ...ها و سلولها ، اخبار را پیگیری و هدایت میکنند .
اردکی جوجه هایش را به خط کرده و از خاطرات شنایش در آب حوض برای آنها تعریف میکند .
آه که چقر این شهر مرموز و شلوغ است .
حتما در شهر خبری هست ، چون زوزه گرگها قطع نمیشود .
باید که در شهر خبری باشد ، چون رفت و آمد کفتارها در تاریکی بیشتر شده ...
زیر پوست این شهر خبری هست ، چون صدای واق واق سگها هم بلند شده است .
آه که چقدر این شهر بی کلانتر شلوغ است .
برق رفت ....اما تلویزیون ها روشن است !
صدای پای پارازیت ها هم قطع شده و نمی آید .
نگاه کن بر صفحه تلویزیون ها نوشته :
دنباله اخبار تا چند لحظه دیگر .....
آه که چقدر این شهر پردود سرطان زده شلوغ است .
ای وای که چقدر این علی آباد شهری هست .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر