جمعه، بهمن ۲۰، ۱۳۹۱

نامه سرگشاده معاویه پسرابوسفیان به مهدی احمدی نژاد

نامه سرگشاده معاویه پسرابوسفیان به مهدی احمدی نژاد


از معاویه ( ل ) پسر ابو سفیان (م ) ، پدر یزید ( د ) به مهدی احمدی نژاد پسر محمود احمدی نژاد آرادانی گاگول ........



ای دردانه حسن کبابی و ای تحفه آرادان که همچون پدرت نخورده مستی و همیشه متوهمی .....

ای جوجه کلاغ زشت که هنوز سر از تخم درنیاورده ،قار قار میکنی و خود را خوش الحان میپنداری .....

ای تازه به دوران رسیده که اگر پدرت مسند ریاست نداشت سگهای کوفه بجای دیوار هم از تو بهره نمیبردند و به آن نمی شا ........

ای کم عقل که به جای دفاع از پدرت بر درستی شایعات صحه گذاشتی که تره به تخمش میره ، مهدی به محمودی .......

ای گشاده دهان و بسته چشم و کوتاه عقل و بلند جهل و ای بد قیاس و بد تصور و ای سفله دون مقدار .......


شنیدم که من معاویه ( ل ) امیرالمونین مسلمین جهان آنوقت که خلیفه بودم ، را به علی لاریجانی منتسب و تشبیه کردی و پدرت را که ازهیچ جانب و از هیچ جهت به علی ( ع ) شبیه نیست را به او تشبیه کردی ،

که من را با پدرت و علی (ع ) کاری نباشد که خود علی بلد است حق پدرت را کف دستش بگذارد و با ذوالفقار به دو نیمش بکند و زبان تو یاوه گوی را از پس کله پوکت بیرون بکشد تا دیگر از این نیشکر خوری ها نکنی .........

اما پدر سوخته ملعون قرمطی ، آن مردک لاریجانی که احوالاتش به خاله زنک های خیابان ولینگتون لندن میماند و کمی اوا هم تشریف دارد را با چه جرئتی به ما تشبیه نمودی?

 که از مال و مکنت به تمول اشتربان پدرم ابوسفیان رحمتالله لا علیه هم نمیرسد ,

و از جثه و اندام از بزغاله های بزهای گر گله عمویم هم نحیف تر است ,

واز بر و روی و شکل و شمایل صدرحمت به انتر بن خناس غلام سیه چرده مشنگ ما که از او جمیل تر است,

و اگر در سیاست و پدرسوختگی بگوئی که انگشت کوچک عمرو عاص خودمان هم نمیشود چه رسد به من که پدر پدر سوخته خودم را دوبار در بازار را مدینه بجای شتر فروختم و خلافت را با شورت مادرم از چنگش درآوردم و هنرهای بسیار دگر ........

پس ای جوان خام شیر شتر نخورده غربتی پاپتی ،آیا چشمان کورشده ات معیوب بود یا باد حنظل در دماغت افتاده بود که آن مردک را با من یکی کردی و در دنیا و عقبی برایم آبروئی باقی نگذاشتی ........

افسوس و صد حیف که من همانند برادر خل و چل علی لاریجانی آن صادق جلا د مجنون نیستم که جوانی را برای اولین اشتباه و لغزشش به طناب دار بسپارم و بر دار کشم و حکم ناحق بدهم که اشتباه در اولین مرتبه قابل اغماض و گذشت است ای گاگول ........

پس اینبار من تورا به جوانی و جاهلیت میبخشم و اگر دوباره این قیاس کردی و از این تشابهات جلف احمقانه کردی دستور میدهم که زنگوله به گردنت ببندند و جامه قرمز بر تنت کنند و بجای بوزینه به پسرم ، تاج سرم ،یزید بدهم که با تو بازی کند که اسباب نشاط و شادی و مزه و خنده آن نور دیده مرا فراهم کنی تا زمانی که از تو دلزده و خسته شود و با دستان مبارکش خایه هایت را آویزه گوشت کند و و در دیگ زودپز نیم پزت کند و خوراک سگان
تازی خودش گرداند ای گاگول ........

دیگر از این غلط ها مکن و برو دنبال تیله بازی خودت ....پدرسوخته گاگول .....

به پدر جلفت ، سلام مرا برسان و بگو که آسوده خاطر باشد ، چرا که در پای علی ( ع ) خاری فرو رفته و قدم از قدم نمیتواند بردارد و تا آخر دوره ریاست جمهوری اش مداوا نمیگردد و پس از آن مادرش به عزایش بنشیند ،که بد تاوانی خواهد پرداخت .//

اسمت به نام ، کامت به لام ، زبانت به دهان و دو دستت برای نوشتن قلم باد و انگشتان بی رمق و بی جان باد ....گاگول .//

هیچ نظری موجود نیست: