شنبه، تیر ۲۱، ۱۳۹۳

انگار که دروغگوئی در میان امام جمعه ها امری عادی و رایج است !

انگار که دروغگوئی در میان امام جمعه ها امری عادی و رایج است !




پس از دروغ بزرگ  قرآن خواندن پیکر شیخ فضل الله نوری از صبح تا شب بالای سر خودش و سالم بودن جسد پس از سه سال ,  توسط آخوند صدیقی خطیب و امام جمعه تهران نوبت به آخوند پاپا نوئل علم الهدی رسید و انگار نه انگار که دو هفته پیش از پرخوری داشت میمرد و رو به موت بود و باید میرفت و حساب و کتاب به عزرائیل پس میداد !!

 واقعا تعجب میکنم که کدام مسلمانی پشت سر اینها نماز میخواند و توقع ثواب و رحمت خدا را هم دارد ؟

چطور میشود پشت سر یک درغگو نماز خواند و با خدا راز و نیاز کرد ؟

چطور میشود به کسیکه از بالا و از پشت میکروفون به این راحتی دروغ میگوید اقتداء کرد ؟

من فکر میکنم که خواندن نماز جمعه در خانه ثوابش از خواندن نماز پشت سر چنین دروغگویانی بیشتر هست  و بیشتر مقبول درگاه خداوند میباشد .

و اگر باز کسانی معتقدند که این دروغگوئی نیست و اشتباه کرده و نسنجیده گفته ..., ,باز هم پشت سر یک آدم مخبط و پریشان و آشفته گو که حرف دهنش را نمیفهمد و میزند نماز خواندن درست نیست و صددرصد آن نماز قبول نمیباشد.

ایشان در خطبه این هفته نماز جمعه با وقاحت و نادانی تمام گفت :

[[  در سال 1314 قریب به پنج هزار نفر از مردم این شهر در حرم امام رضا توسط عوامل رضاخان به گلوله بسته شدند. آخوند علم‌الهدی در بیان این واقعه توضیح داد: پس از ارتکاب این جنایت 56 کامیون (!) اجساد کشته‌شده‌ها و زخمی‌ها را به  اطراف شهر منتقل و در زیر خاک مدفون کردند.]]


٥٠٠٠ هزار نفر آنهم در حرم امام رضای آنزمان ؟

 
اصلا ارتش رضا شاه ٥٠٠٠ هزار گلوله داشت که با آن ٥٠٠٠ هزار نفر را بکشد ؟

اصلا در آنزمان ٥٠٠٠ هزار نفر در حرم جا میگرفتند که کشته شوند ؟


کل کامیونهای آنزمان در ایران ٥٦ عدد بود که فقط در مشهد مرده در آن بار بزنند؟

آیا آخوند علم احدی نمیداند که دلیل این تیراندازی کشف حجاب نبود بلکه اجباری شدن کلاه شاپو بود که هم لباس ایشان  شیخ بهلول واعظ مردم را به کشتن داد و خودش به افغانستان گریخت...

[[   در کتاب‌های تاریخ مدرسه‌ای[۸] نظام جمهوری اسلامی ایران این واقعه بدین صورت تصویر گشته‌است که مردم در اعتراض به کشف حجاب شوریده‌اند نه به خاطر اعتراض به اجباری شدن بر سر کردن کلاه شاپو. این در حالی است که فرمان کشف حجاب اصلاً مدتی پس از واقعه مسجد گوهرشاد در ۱۷ دی سال ۱۳۱۴ صادر می‌شود. یعنی در زمان روی دادن این واقعه، هنوز کشف حجاب در هیچ جای ایران اجباری نشده بود.]]


ایشان  که اینچنین رضا شاه را عامل کشتار مردم معرفی میکند و دروغ میگوید آیا خبر ندارد و نخوانده که :


 

 
[[   رضا شاه که از به وقوع پیوستن این واقعه بسیار خشمگین شده بود، دستور رسیدگی بدان را صادر کرد؛ به ویژه آنکه مر پاکروان را نگر این بود که اسدی در انگیزش و شوراندن مردم برای ایستادگی در برابر دستور دولت و به وجود آمدن این خیزش، مؤثر و مشوق بوده‌است.
سرهنگ بیات رئیس شهربانی مشهد برکنار شد و سرهنگ رفیع نوایی رئیس شهربانی آذربایجان که پیشتر نزدیک به ده سال رئیس شهربانی خراسان بود، به جای او گمارده شد و برای رسیدگی به این قضیه مأموریت یافت.
اما نوایی با اسدی از گذشته خرده حساب داشت و آن این بود که اسدی به علت نزدیکی به شاه، به ماموران دولتی _ شامل نوایی _ در مشهد چندان اعتنا نمی‌کرد.
نوایی پس از یکی دو ماه گزارش رسیدگی خود را برای دولت فرستاد؛ وی در آن آشکارا فاجعه گوهرشاد را پی‌آمد انگیزش‌ها و اقدام‌های اسدی اعلام کرد.
ازآن‌رو هیئتی از تهران به سرپرستی سرهنگ آقاخان خلعتبری و عضویت سرهنگ عبدالجواد قریب و چند افسر دیگر به مشهد رفت و براساس پرونده تشکیل‌شده دستور دستگیری اسدی را صادر کرد.
این هیئت به زور و با آزار از اسدی اقرار گرفت؛ دادگاه صحرایی به ریاست خلعتبری و دادستانی سرهنگ قریب تشکیل یافت؛ دادگاه اسدی را محاکمه و به اعدام محکوم کرد.[۱][۲]
فروغی رئیس دولت و نخست‌وزیر رضاشاه با اسدی نسبت دوستی و خویشاوندی داشت؛ دو تن از دختران فروغی عروس اسدی بودند.

از این‌رو در مقام شفاعت برآمد ولی شاه به حدی عصبانی و برآشفته بود که نه تنها شفاعت او را نپذیرفت بلکه به وضع توهین‌آمیز و زننده‌ای او را از تمام مشاغل مهم برکنار و تحت نظر شهربانی در خانه‌اش زندانی ساخت و اسدی را هم اعدام کرد.[۱][۲]  منبع : ویکیپدیا ]]

مقصران اصلی کشتار مردم :



هیچ نظری موجود نیست: