چهارشنبه، تیر ۱۸، ۱۳۹۳

مصرف کننده مواد مخدر نه یک معتاد است و نه یک بیمار !

 مصرف کننده مواد مخدر نه یک معتاد است و نه یک بیمار !

 

باید قبول کنیم که یک فرد معتاد یا یک بیمار اجتماعی , قبل از هر چیز یک مصرف کننده مواد مخدر یا توهم زا هست , فقط یک مصرف کننده ...

چرا ما با معتاد نامیدن این دسته از افراد , اعتیاد را به آنها تلقین میکنیم ؟

چرا با بیمار نامیدن این جماعت آنها را ازسالم ها واز خودمان جدا و دور میسازیم ؟

چرا به بار منفی و مخرب و وحشتناک این دو کلمه و واژه فکر نمیکنیم ؟

از دید جامعه  معتاد کسی هست که گرفتار دیو اعتیاد شده و از آن فرمان میبرد و برای تهیه پول مواد دزدی میکند و آدم میکشد و باید از او دوری کرد و نباید هیچ ارتباطی با آنها داشت و باید از آنها گریخت.

 و در باور بسیاری از مردم معتاد یعنی یک فرد کثیف و  شلخته و بی غیرت و دزد و انگل جامعه که اگر ترک کند باز هم به سراغش میرود و چاره ای جز مرگ ندارد و باید هر چه زودتر بمیرد.

     

 
و یک بیمار هم کسی هست که به ویروس و یا دردی مبتلا شده که و از سلامتی برخوردار نیست و رنگ و رویش زرد شده و  باید در تخت دراز بکشد و بخوابد و چون احتمال سرایت بیماری هست بهتر است تا بهبودی او , فراموشش کنیم و فقط بگوئیم ؛ که خدا شفایش بدهد ...

اما یک مصرف کننده میتواند نه کثیف و دزد باشد و نه رنگ و رویش زرد و زار شود و با قبول و باور ما و خودش  درفقط یک  مصرف کننده بودنش , نه او را بیمار کنیم و نه او را از خودمان برانیم  و به امان خدا رها کنیم و میتوان کنار او و مراقبش ماند و بود.


یک معتاد نیاز به ترک دارد و در ذهن بسیاری از ما باید اورا به تخت بست یا چند روزی در زیر زمین خانه انداخت و حبس کرد و فقط آب و غذا به او داد و یا به باز پروری ببری و با متادون و شربت  و قرص و آمپول برای دور دوم اعتیاد خودش آماده کنی تا جان بگیرد و نیرو داشته باشد .

        

و یک بیمار نیاز به تخت و پرستار و مراقبت و سم زدائی دارد که مستلزم هزینه بالا و خدم و حشم است تا سلامتی خود را بدست آورد که شاید مثل قبل دوباره آنرا آلوده کند و از دست بدهد .همانطور که میبینیم و میکنند !

اما یک مصرف کننده کسی هست که اگر قبول کند که یک مصرف کننده هست با کمترین مراقبت و بدون نیاز به زور و دارو و فقط با خواست خودش  و تشویق اطرافیانش میتواند مقدار مصرفش  را بصورت روزانه و یا حتی هفتگی , کم و کم تر کند.

 تا با تصمیمی که خودش گرفته و  با اتکاء به خویش و با اراده خودش برسد روزی که دیگر نیازی به مصرف نداشته باشد.

به این نکته هم خوب توجه داشته باشید که ٢٥ درصد همین افراد لیسانس به بالا و ٦٠ درصد از کل آنها دیپلمه و  تحصیلکرده هستند و حرف سرشان میشود و میفهمند ...

پس آیااین درست و  رواست که ما به آنها معتاد و یا بیمار بگوئیم و خطاب کنیم؟

من شاید از یک معتاد بترسم و از او فرار کنم ...

من شاید از یک بیمار دوری کنم و به ملاقاتش نروم ...

اما میتوانم یک یا چند  دوست مصرف کننده داشته باشم و لحظاتی از وقت خودم را به او اختصاص دهم و در کنارش باشم و از او مراقبت کنم و به او روحیه بدهم و گذشت زمان را با وجود خودم برایش سهل تر و و سریعتر کنم و به او نشان دهم که نگران مصرف او هستم.

                  

و از او میخواهم همانطور که با خواست و اراده خودش مصرف آنرا شروع و هر روز آنرا بیشتر کرده همانطور هم با خواست و اراده خودش مصرف آنرا هر روز کمتر و کمتر کند و روزی آنرا به پایان برساند...

فقط به یک شرط  که هم من و هم او باور کنیم و قبول داشته باشیم که او فقط یک مصرف کننده هست ,

 فقط یک مصرف کننده .....

هیچ نظری موجود نیست: