شنبه، تیر ۱۴، ۱۳۹۳

گور پدر دل ما ... دل تو شاد

                 گور پدر دل ما ... دل تو شاد



امروز از سر صبحی پکرم و سر کیف نیستم !

صبح خوب بودم  ها ....

از دنده راست بلند شدم و زورکی هم بیدار نشدم و کاری هم جائی نداشتم.

اتفاقا میخاستم برم دست و صورتمو بشورم , بشکن هم میزدم!

خیلی اتفاقی پکر شدم و رفتم تو لک ...

یه چیزی خوردم و چای دبش هم آماده کردم و نشستم پای لپتاپ و چائی رو که زدم و سیگار رو که روشن کردم ...

هوس آهنگ  رو سر بنه به بالین محسن نامجو پیچید تو سر و کله ام ...

ولی نمیشد , نه اینکه دستگاه ایراد داشته باشه , نه ..راه نداشت !

اول یه کمی خودمو زدم به کوچه علی چپ و ....علی راست و ...علی وسط و ...

نه بدجوری هوس کرده بودم , ولی اصلا راه نداشت...

یکی دوتا آهنگ از این و اون گذاشتم , حال نمیداد .

اومدم یه جوری کار آخر محسن خان رو پیش خودم توجیه کنم و ماله بکشم ...

و شروع کردم ؛

شعرش به شعر های محسن نمیخورد ...آره , شعر از خودش نبود !

قافیه هاش هم هموزن و جور نبود...انگار یکی هول بوده نوشته ...مال محسن نبود .

حالا گیریم شعر مال اون نبود , صدا که صدای خودش بود .

یعنی مجبورش کردن بخونه ...

نکنه مست یا نئشه بوده ....گفتن بخون و دستشونو رد نکرده ؟

نه کسیکه فقیه خوشگله که زنده هست و براش میخونه و از تهدید هراسی نداره , برای آدمی که قبل از بدنیا اومدن بابای محسن مرده که تهدید مهدید نمیخواد ....!

ول کن بابا تو هم چه گیری به خودت دادی ...

بزار آهنگشو و حالشو ببر...

ولی دستم با ماوس نمیچرخه و نمیتونم کلیک کنم !

با خودم میگم ؛

من نمیگم مخالف نباش ...

من نمیگم سلیقه و عقیده متفاوت نداشته باش ...

من نمیگم بخاطر تنوع مخاطبان خودت نظرتو پنهان کن .

من نمیگم رضا شاه کی بوده و چه کارهایی  کرده ...

من نمیگم اگر رضا شاه نبود الان محسن نامجو خیلی تیز هم که بود کولبر جنس قاچاق از افغانستان و زاهدان به تربت جام بود ...

من نمیگم اگر خدمات رضا شاه نبود محسن الان جای گیتار با قوطی حلبی و کش قیطون باید ساز درست میکرد و میزد ...

من نمیگم قدر شناس باش و قدردانی را بهش اهمیت بده ...

من نمیگم سواد و معلوماتش کمه و اطلاعات تاریخی درست نداره ...

نه من چیزی نمیگم  , فقط میگم ؛

چرا اون کلمات و اون اشعار ؟

چرا توهین و هتاکی ؟

اونم به کسیکه مرده و نه میتونه دفاعی از کارهاش بکنه و نه میتونه بخاطرت درصدد جبرانش باشه , مرده و دستش از دنیا کوتاهه ....

چرا از اون کلمات زشت ؟

آخه تو جنس کلمه ها رو میشناسی ...

آخه تو وزن کلمات رو روی  کاسه سرت احساس میکنی ...

آخه تو سنگینی بار کلمات رو روی زبونت وزن میکنی ...

آخه تو میدونی کلمه  یعنی چی و اونهارو معطر میکنی ...

محسن تو گناهت خیلی سنگینه چون با کلمه ها و جمله ها زندگی میکنی ...

محسن تو رو نمیشه بخشید چون میدونستی که یه کلمه بجا چه حالی میده و یه کلمه نابجا چه بلائی سر آدم میاره ...

محسن تو یک سیاستمدار نبودی , تو یک منتقد سیاسی هم نبودی , تو یه  کاربر لجباز سایت بالاترین هم نبودی , تو یک پزشک نبودی که از تاثیر سم ها و دارو ها بر بدن آگاه باشه... ,

اما کسی بودی که از تاثیر کلمه بر گوش و گوش جان آگاه بودی و میشناختی و میدونستی ,

بخاطر همین بخشیدنت خیلی خیلی سخته ....خیلی .

برای همین پا میزارم رو دلم , و باز هم میگم ؛

                             گور پدر دل ما ...دل تو شاد .//

  

هیچ نظری موجود نیست: