آخوندها و کودکان و شهر بازی مقاومت!
اینجا یک شهر بازی متفاوت است .
یک شهر بازی که اسباب بازیهای آن اسلحه و خمپاره انداز و آر - پی - جی حقیقی ولی خالی میباشد !
در این شهر بازی آخوندها به کودکان نحوه استفاده از اسلحه را برای کشتن و جنگیدن می آموزند و به کودکان یاد میدهند که چگونه جنگ را آرزو کنند تا بتوانند این آموخته ها را در آن اجرا کنند .
بسیار جالب است که این شهر بازی همزمان با برگزاری نمایشگاه قرآن و عترت بازگشائی میشود تا این آموزه های جنگی در ذهن کودکان با دستورات دینی و قرآنی حقنه شود تا کودکان آنرا یک فریضه دینی , الهی تصور کنند.
قرآن , جنگ , کشتن , اسلام , شهادت , بهشت , جهاد , الله , مقاومت , درگیری , آمادگی , جنایت و ...
این بازی در راستای همان کاری هست که چندی پیش در مورد کودکان بصورت امتحان ثلث اول با زدن تیر خلاصی به ۲۵ سرباز سوری بدست ۲۵ کودک و نوجوان داعشی ها برگزار کردند و به همه آنها نمره قبولی دادند ...
اما نحوه تدریس آن یکسان است , سواستفاده از کنجکاوی کودکانه + ترغیب و تحریص آنها به گرفتن سلاح در دست + سواستفاده از حس خودنمائی و تشویق و بزرگنمائی کار آنها + ریختن ترس کودک از بست گرفتن اسلحه و آلت قتاله که در ظاهر بعنوان یادگیری توان رزمی برای دفاع از اسلام و در حقیقت تلقین احساس آدمکشی و جنایت به کودکان میباشد .
باید بدانیم کودکی که عکس خودش را با مسلسلی در دست که در مجلات و سایت ها چاپ شده میبیند و آنرا با شوق و ذوق به دیگران نشان میدهد و از تعریف دیگران آدرنالین خونش بالا میرود و احساس لذت و قدرت میکند , آینده او دیگر مثل روز روشن است و در اصل آینده را برایش مثل روز روشن کردند و ساختند !
اما نکته جالب اینجاست که شما هیچ بزرگسال نظامی و شخصی در آن جمع نمیبینید و هر چه میبینید بچه آخوندهای تعلیم یافته حوزه و فیضیه هستند که صد البته انتخاب بجا و عاقلانه ای هست چون فکر نمیکنم به غیر از قشر آخوند هیچ قشر دیگری راضی به این بی ناموسی و بی شرفی گردد !
آیا شما یک نظامی باشرف پیدا میکنید که به کودکا ن آموزش جنگ و کشتن بدهد ؟
آیا شما یک معلم با ناموس و با وجدان پیدا میکنید که بجای حساب و نقاشی و دیکته به کودکان از جنگ و جنگیدن و کشتن بگوید ؟
نه غیر ممکن است و این پلیدی و بی شرفی فقط از این جانوران و از این قشر بر می آید .
زیرا همین ها بودند که در جنگ قبلی کلید پلاستیکی در بهشت را به گردن کودکان انداختند و آنها را به جبهه ها کشاندند و شبها سوار اسب سفید و با لامپ مهتابی بر دور سرشان نقش امام زمان را برای آن کودکان بازی کردند و هزاران هزار از آنها را به کشتن دادند, بلی این کار فقط از آخوندها بر میاید و بس .//
فقط به خانواده ها میتوان گفت : مراقب کودکان خودتان باشید و رفتارها و رفت و آمد های آنها را کنترل کنید تا فرزندتان یک انتحاری و یک بمب متحرک نگردد.
به او بگوئید که سن و سالش برای این حرکت مناسب نیست و وقت آن هم میرسد.
به او بگوئید که خدا دوستدار صلح و مهربانی و ساختن و آبادی هست نه طالب جنگ و مرگ و نابودی ...
به او بگوئید که باید در فکر پیشگیری از وقوع جنگ باشند نه در فکر مقاومت و دفاع مقدس .
به او بگوئید که قدرت در بی نیازی از گندم و برنج وارداتی هست , نه در مسلسل و بمب و خمپاره .
به او بگوئید که کشورش نیاز به جوانانی سالم و زنده و قوی دارد نه به پیکر خون آلود در گور خفته یک شهید.
به او بگوئید که مقاومت در آرتیست بازی و معلق زدن نیست بلکه در هوشیاری و آگاهی و میهن پرستی است .
و به او بگوئید که پدرش هنوز زنده است و نمرده که تو بخواهی اسلحه بدست بگیری و بجنگی ...
اینجا یک شهر بازی متفاوت است .
یک شهر بازی که اسباب بازیهای آن اسلحه و خمپاره انداز و آر - پی - جی حقیقی ولی خالی میباشد !
در این شهر بازی آخوندها به کودکان نحوه استفاده از اسلحه را برای کشتن و جنگیدن می آموزند و به کودکان یاد میدهند که چگونه جنگ را آرزو کنند تا بتوانند این آموخته ها را در آن اجرا کنند .
بسیار جالب است که این شهر بازی همزمان با برگزاری نمایشگاه قرآن و عترت بازگشائی میشود تا این آموزه های جنگی در ذهن کودکان با دستورات دینی و قرآنی حقنه شود تا کودکان آنرا یک فریضه دینی , الهی تصور کنند.
قرآن , جنگ , کشتن , اسلام , شهادت , بهشت , جهاد , الله , مقاومت , درگیری , آمادگی , جنایت و ...
این بازی در راستای همان کاری هست که چندی پیش در مورد کودکان بصورت امتحان ثلث اول با زدن تیر خلاصی به ۲۵ سرباز سوری بدست ۲۵ کودک و نوجوان داعشی ها برگزار کردند و به همه آنها نمره قبولی دادند ...
اما نحوه تدریس آن یکسان است , سواستفاده از کنجکاوی کودکانه + ترغیب و تحریص آنها به گرفتن سلاح در دست + سواستفاده از حس خودنمائی و تشویق و بزرگنمائی کار آنها + ریختن ترس کودک از بست گرفتن اسلحه و آلت قتاله که در ظاهر بعنوان یادگیری توان رزمی برای دفاع از اسلام و در حقیقت تلقین احساس آدمکشی و جنایت به کودکان میباشد .
باید بدانیم کودکی که عکس خودش را با مسلسلی در دست که در مجلات و سایت ها چاپ شده میبیند و آنرا با شوق و ذوق به دیگران نشان میدهد و از تعریف دیگران آدرنالین خونش بالا میرود و احساس لذت و قدرت میکند , آینده او دیگر مثل روز روشن است و در اصل آینده را برایش مثل روز روشن کردند و ساختند !
اما نکته جالب اینجاست که شما هیچ بزرگسال نظامی و شخصی در آن جمع نمیبینید و هر چه میبینید بچه آخوندهای تعلیم یافته حوزه و فیضیه هستند که صد البته انتخاب بجا و عاقلانه ای هست چون فکر نمیکنم به غیر از قشر آخوند هیچ قشر دیگری راضی به این بی ناموسی و بی شرفی گردد !
آیا شما یک نظامی باشرف پیدا میکنید که به کودکا ن آموزش جنگ و کشتن بدهد ؟
آیا شما یک معلم با ناموس و با وجدان پیدا میکنید که بجای حساب و نقاشی و دیکته به کودکان از جنگ و جنگیدن و کشتن بگوید ؟
نه غیر ممکن است و این پلیدی و بی شرفی فقط از این جانوران و از این قشر بر می آید .
زیرا همین ها بودند که در جنگ قبلی کلید پلاستیکی در بهشت را به گردن کودکان انداختند و آنها را به جبهه ها کشاندند و شبها سوار اسب سفید و با لامپ مهتابی بر دور سرشان نقش امام زمان را برای آن کودکان بازی کردند و هزاران هزار از آنها را به کشتن دادند, بلی این کار فقط از آخوندها بر میاید و بس .//
فقط به خانواده ها میتوان گفت : مراقب کودکان خودتان باشید و رفتارها و رفت و آمد های آنها را کنترل کنید تا فرزندتان یک انتحاری و یک بمب متحرک نگردد.
به او بگوئید که سن و سالش برای این حرکت مناسب نیست و وقت آن هم میرسد.
به او بگوئید که خدا دوستدار صلح و مهربانی و ساختن و آبادی هست نه طالب جنگ و مرگ و نابودی ...
به او بگوئید که باید در فکر پیشگیری از وقوع جنگ باشند نه در فکر مقاومت و دفاع مقدس .
به او بگوئید که قدرت در بی نیازی از گندم و برنج وارداتی هست , نه در مسلسل و بمب و خمپاره .
به او بگوئید که کشورش نیاز به جوانانی سالم و زنده و قوی دارد نه به پیکر خون آلود در گور خفته یک شهید.
به او بگوئید که مقاومت در آرتیست بازی و معلق زدن نیست بلکه در هوشیاری و آگاهی و میهن پرستی است .
و به او بگوئید که پدرش هنوز زنده است و نمرده که تو بخواهی اسلحه بدست بگیری و بجنگی ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر