چند نکته جالب در مصاحبه شهبانو فرح با روزنامه آلمانی دیولت
در این مصاحبه میتوان از پاسخ های هوشمندانه همراه با نیش و کنایه های بسیار ظریفی که ایشان میدهند به نکته سنجی و زیرکی و تسلط شهبانو در مصاحبه و گفتگو پی برد .
هنگامیکه خبرنگار از ایشان میپرسد :
جای شما در سلسله مراتب رسمی خانوادههای پادشاهی در کجا است؟
شهبانوبا خوشروئی و همراه با خنده و روال معمول و عادی در دیگران هم , میگویند :
در میان سابقها! (و میخندد) در ردیف دوم، در کنار پادشاهان سابق.
و زمانیکه خبرنگار میخواهد پیاده رفتن ایشان را به رویش بیاورد و میگوید :
جایی که شهبانو پیاده میرود ؟
و شهبانو با زیرکی چنین پاسخ میدهد :
در مقایسه با یک پادشاهی ۲۵۰۰ ساله در ایران، حکومت پادشاهی در دبی هنوز در قنداق است و در آلمانی نیز هنوز در کفش بچگی...
و مابقی مثل گلی است که چون نقش بر یک کاغذ دیواری کهنه رنگ میبازد.
(( حالا حضور در مراسم , چه پیاده رفتن ما و و چه در قنداق لیموزین پیچیدن شیخ مختوم.و چه با گرفتن دست و تاتی تاتی راه بردن و ذوق از پوشیدن کفش بچگی شما ...))
و سپس خبرنگار بر سر کلیشه تکراری خرج های گزاف از دلارهای حاصله از گران شدن قیمت نفت (( که پیداست به آنها بسیار زور آورده بود و هنوز هم زور می آورد )) رفته و میپرسد :
شاه به شما مثل پول بادآورده طلا میداد و شما همه چیز را میخریدید. ملکهای که ثروتش را به رخ میکشید. امروز میتوانید این انتقاد را درک کنید؟
و پاسخی که مطمئن هستم سبب خواهد شد که دیگر این خبرنگار دوباره این پرسش را حتی در خواب هم به زبان نیاورد ...
شهبانو: البته با بالا رفتن قیمت نفت بود که توانستیم کمکهای دولتی برای اشاعهٔ هنر تخصیص دهیم. برای نمونه من یک کلکسیون جمع کردم و هنرمندان معاصری چون ماکس ارنست، کرونینگ، پیکاسو را وارد ایران کردم، البته آثار شگفتانگیز هنرمندان ایرانی را هم از خارج به ایران بازگرداندم؛ در آن زمان چیزی در حدود ۱۰۰ میلیون دلار بود. امروز ارزش این کلکسیون در حدود ۵ میلیارد دلار تخمین زده میشود!
(( منظور شهبانو تابلوهای بینظیری که اینک در زیر زمین موزه هنرهای زیبا [ که بدستور ایشان ساخته شد ] و به فرمان ایشان با همان پول نفتی که از خود آنها ( غربی ها ) گرفته بودند خریداری شده بود و کردند که در حال حاضر آن تابلوهای صد میلیونی سرمایه ای ۵ میلیاردی برای کشور و مردم ایران محسوب میگردد ...))
و باز خبرنگار که میخواهد ارزش برخی از آنها را پایین بیاورد اشاره میکند به :
از هر پرترهای که وارهول از شما و شاه کشیده دوتایشان امروز در اتاق نشیمن غول مستغلات فرانکفورتی آبی روزن میان پرترههای تولیدکنندهٔ سریال تلویزیونی «داینستی»، داگلاس کرامر و رایمار کلائوسن، یکی از طراحان مُد دهه هشتاد که امروز در کنار دریاچه شویلوو (در شرق آلمان) زندگی میکند، آویزان است.
و شهبانو با نشان دادن گمنامی و مطرح و مشهور نبودن صاحب فعلی آن پرتره ها میگوید :
اسمش کلائوسن است؟
من او را نمیشناسم.
اما عجیب است که وارهول ۱۲ پرتره از من و شاه کشیده است.
در زمانی که هنوز وارهول در قید حیات بود هر کدام از این نقاشیها، اولیاش ۲۵۰۰۰ دلار و مابقی ۱۵۰۰۰ دلار خرج برمیداشت.
اما شاه هرگز این مبلغ را پرداخت نکرد، زیرا این پرترهها مدت کوتاهی پیش از انقلاب تحویل داده شد...
(( بنابر این چون ادعای شما ولخرجی و برخ کشیدن ثروت بود , چون هرگز پولی بابت آنها پرداخت نشده ارزش سخن گفتن ندارد و برای من هم اهمیتی نخواهد داشت که در کجا و نزد چه کسی میباشد ...؟!! سوال بعدی ....))
و سپس خبرنگار میپرسد :
آیا تاکنون نسبت به خدا تردید به دل راه دادهاید؟
و شهبانو با زیرکی از دریافت طرح یک سوال اعتقادی , با ذکر خاطره ای از
همکیش و هم دین خود خبرنگار, توپ را به زمین خود او می اندازد و پاسخ میدهد :
یکی از دوستانم که بانوی [ مسیحی بسیار مومنی] بود روزی در موقعیت بسیار سختی که داشتم به من گفت : خدا تنها کسانی را که دوست دارد در چنین موقعیتهای تنگی قرار میدهد. و من بعضی وقتها دلم میخواست بگویم: «ای خدا کمتر مرا دوست بدار».
(( با چنین پاسخی میتوان یقین داشت که اگر به جای خبرنگار پاپ فرانسیس هم مصاحبه کننده بود دیگر چیزی نداشت و دوباره سوالی اعتقادی و دینی و عقیدتی نمیپرسید ...!))
پس باز خبرنگار رذیلانه به سراغ طرح سوالهائی تکراری میرود که من فکر میکنم نوه والاحضرت نور هم باید پاسخگوی آنها باشد!
خبرنگار :
تحت رژیم همسر شما هم آن زمان هزاران نفر شکنجه و تعقیب شدند.
و شهبانو در ضمن تائید گفته خبرنگار, با ظرافت حقیقت مطلب را به او یاد آور میشود و میگوید :
بله.
ما اشتباه کردیم.
آنچه هم در زمان ما رخ داد بد بود.
مشاوران همسر من، دولت و شخص شاه آلارمها را ناشنیده گرفتند.
شوهر من بیش از حد سرگرم سیاست خودش بود.
او به آدمهای عوضی اعتماد کرد. دست بسیاری از ژنرالها و کارمندان بلندپایه را باز گذاشت.
(( اشتباه ما در اعتماد کردن به آدمهای عوضی و خودفروخته ای بود که بیش از مقام قانونی شان دستشان باز بود ...))
و خبرنگار که از تائید گفته خودش سرمست و هول شده میگوید :
ما در برلین هستیم. شهری که هنگام بازدید شاه در سال ۱۹۶۷ شاهد برخوردهای خشونتآمیز علیه او بود. شما امروز با چه احساسی اینجا نشستهاید؟
و شهبانو در حالیکه دست او را خوانده بسیار عادی از احساس کنونی خود میگوید و با زیرکی دامی برای خبرنگار مادرمرده میگستراند و خونسرد میگویند :
من اغلب به برلین میآیم. این شهر را دوست دارم.
هرچند به خاطر [ مرد جوانی که در تظاهرات ضد شاه آن زمان به گلوله بسته شد] ، مدتها سفر به این شهر برایم خوشایند نبود.
و خبرنگار بیچاره , بیخبر از دام مخوفی که برایش پهن شده توضیح کاملی هم میدهد و میگوید :
اسم او «بنو اونه زورگ» بود. یک دانشجو که در تظاهرات روز ۲ ژوئن سال ۱۹۶۷ مورد اصابت گلوله یک پلیس قرار گرفت.
و شهبانو برای بستن آخرین راه فرار احتمالی خبرنگار بدبخت دست و پا ی او را با این پاسخ میبندد و میگوید :
من همواره در این مورد طوری مورد پرسش قرار گرفتهام که انگار من یا همسرم در این جنایت مقصر بودهایم.
و خبرنگار کارکشته دی ولت , همچو احمق هائی که به خودشان بسیار مطمئن هستند با بیان این گفته گره های طناب بسته شده به دست و پای خودش را محکم میکند و میگوید :
در این تظاهرات درگیریهای خشونتباری میان مخالفان و هواداران شاه پیش آمد که اعضای ساواک خودشان را قاطی آنها کرده بودند و با تخته و چماق به جان مخالفان افتادند، در حالی که پلیس ناظر خاموش صحنه بود.
و در اینجا پاسخ شهبانو چون پتکی بر ملاج این خبرنگارک مفلوک فرو می آید و رشته سخن را از این اتهامات تکراری و واهی میبرد ...:
اما مدتها بعد شما در آلمان ناگهان کشف کردید که قاتل نه کمونیست، بلکه عضو سابق اشتازی (سازمان امنیت آلمان شرقی سابق) از برلین شرقی بوده که با بیرحمی مرتکب قتل شد تا بازدید شاه را خراب کند و او موفق به این کار شد...
(( قیافه خبرنگار بیچاره پس از شنیدن این پاسخ واقعا دیدنی بوده ...و فکر میکنم تنها چیزی که سبب نشد خبرنگار مادر مرده با لب و لوچه ای آویزان و با بغضی در گلو و اشک حلقه زده در چشمانش پس از یک عذر خواهی سریع بساطش را روی کولش نگذارد و مصاحبه را نیمه کاره رها نکند و نرود , آن سماجت ذاتی خبرنگاران و ترس از غرغر ها و داد و بیدادهای فردا صبح سردبیرش در دفترمجله شان بوده باشد ...))
پس سوال دیگری بدین مضمون از شهبانو میپرسد :
همسر شما یک بار یک مصاحبه پرادعا کرد.
شهبانو :منظورتان چیست؟
او با خودپسندی نه تنها آنجا، بلکه همواره روی پیست اسکی سن موریتس تکرار کرد که غرب تقریبا در همه موارد اشتباه کرده است.
و ملکه در زیباترین پاسخ خود با حالتی دوپهلو و با کنایه ای حاشا میگوید :
بله.
ما خیلی زیاد حرف زدیم و خیلی طولانی.
بهتر بود دهانمان را میبستیم.
من در این مورد با شما موافقم.
با توجه به قدرت و نقش قوی غرب ما میتوانستیم بیشتر بیشهامتی یا واقعگرایی نشان بدهیم.
(( و بسیار ظرافتمندانه در حالیکه به قدرت غرب و نقش او در ایجاد بلوای ۵۷ اشاره میکند و با توجه به عدم همکاری و سکوت خیانتکارانه دیگر اعضای اوپک و حکام ترسو و سران پوشالی منطقه , بسیار رک میگویند که بله ایکاش شاه شجاعت و شهامت کمتری در رویاروئی نفتی با غرب از خود نشان میداد و ما هم از حقیقت موجود چیزی نمیگفتیم و به واقعیت ذلت و خیانت دیگران پی نمیبردیم و همانند آنها خودمان را نشان میدادیم ...))
و خبرنگار پس از چند پرسش دیگر به شهبانو میگوید :
ظاهرا برای شاه روشن نبود که چه سونامی مذهبیای از ناآرامیهای اجتماعی سر بر خواهد کشید.
و شهبانو با همان بردباری و بزرگواری از برای پوشاندن نقش و رفتار جاهلانه مردم در چنین سقوط وحشتناکی با تائید گفته او استخوانی پیش او می اندازد و میفرمایند :
کاملا حق دارید.
(( گاهی از خودم میپرسیدم که چرا چنین گوهر والا وانسان بزرگواری تن به چنین گفتگوهای تکراری وتحمل خستگی و فشار عصبی ناشی از غرض ورزی خبرنگاران میدهند ؟
که دریافتم ,
برای اثبات حقانیت و درستی و پاکی و خیرخواهی و میهن پرستی شاه و شهبانو و برای نشان دادن اوج حقارت و رذالت و بی شرافتی و بی اخلاقی غربی ها و رسانه های غربی بخاطر تلاش در تحقیرو سرکوفت و آزار یک بانوی سالخورده با سوالهای تکراری و مغرضانه حتی پس از گذشت ۳۶ سال , چه چیزی بهتر و موثر تر و کارساز تر و مستند تر از چنین مصاحبه هایی , همراه با ایستادگی بر حقانیت و درستی و دادن چنین پاسخ های افشاگرانه و کوبنده ای ...؟؟!))
با درود بر شهبانو فرح پهلوی که همیشه ملکه قلب ها وروح ایرانیان میهن پرست است و اسطوره وفاداری و نجابت و بردباری و بزرگی زنان ایران زمین میباشد .
متن کامل این مصاحبه را میتوانید در آدرس زیر بخوانید :
http://www.parsine.com/fa/news/232602/%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87-%D9%81%D8%B1%D8%AD-%D8%AF%DB%8C%D8%A8%D8%A7-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%B4%D8%A7%D9%87
در این مصاحبه میتوان از پاسخ های هوشمندانه همراه با نیش و کنایه های بسیار ظریفی که ایشان میدهند به نکته سنجی و زیرکی و تسلط شهبانو در مصاحبه و گفتگو پی برد .
هنگامیکه خبرنگار از ایشان میپرسد :
جای شما در سلسله مراتب رسمی خانوادههای پادشاهی در کجا است؟
شهبانوبا خوشروئی و همراه با خنده و روال معمول و عادی در دیگران هم , میگویند :
در میان سابقها! (و میخندد) در ردیف دوم، در کنار پادشاهان سابق.
و زمانیکه خبرنگار میخواهد پیاده رفتن ایشان را به رویش بیاورد و میگوید :
جایی که شهبانو پیاده میرود ؟
و شهبانو با زیرکی چنین پاسخ میدهد :
در مقایسه با یک پادشاهی ۲۵۰۰ ساله در ایران، حکومت پادشاهی در دبی هنوز در قنداق است و در آلمانی نیز هنوز در کفش بچگی...
و مابقی مثل گلی است که چون نقش بر یک کاغذ دیواری کهنه رنگ میبازد.
(( حالا حضور در مراسم , چه پیاده رفتن ما و و چه در قنداق لیموزین پیچیدن شیخ مختوم.و چه با گرفتن دست و تاتی تاتی راه بردن و ذوق از پوشیدن کفش بچگی شما ...))
و سپس خبرنگار بر سر کلیشه تکراری خرج های گزاف از دلارهای حاصله از گران شدن قیمت نفت (( که پیداست به آنها بسیار زور آورده بود و هنوز هم زور می آورد )) رفته و میپرسد :
شاه به شما مثل پول بادآورده طلا میداد و شما همه چیز را میخریدید. ملکهای که ثروتش را به رخ میکشید. امروز میتوانید این انتقاد را درک کنید؟
و پاسخی که مطمئن هستم سبب خواهد شد که دیگر این خبرنگار دوباره این پرسش را حتی در خواب هم به زبان نیاورد ...
شهبانو: البته با بالا رفتن قیمت نفت بود که توانستیم کمکهای دولتی برای اشاعهٔ هنر تخصیص دهیم. برای نمونه من یک کلکسیون جمع کردم و هنرمندان معاصری چون ماکس ارنست، کرونینگ، پیکاسو را وارد ایران کردم، البته آثار شگفتانگیز هنرمندان ایرانی را هم از خارج به ایران بازگرداندم؛ در آن زمان چیزی در حدود ۱۰۰ میلیون دلار بود. امروز ارزش این کلکسیون در حدود ۵ میلیارد دلار تخمین زده میشود!
(( منظور شهبانو تابلوهای بینظیری که اینک در زیر زمین موزه هنرهای زیبا [ که بدستور ایشان ساخته شد ] و به فرمان ایشان با همان پول نفتی که از خود آنها ( غربی ها ) گرفته بودند خریداری شده بود و کردند که در حال حاضر آن تابلوهای صد میلیونی سرمایه ای ۵ میلیاردی برای کشور و مردم ایران محسوب میگردد ...))
و باز خبرنگار که میخواهد ارزش برخی از آنها را پایین بیاورد اشاره میکند به :
از هر پرترهای که وارهول از شما و شاه کشیده دوتایشان امروز در اتاق نشیمن غول مستغلات فرانکفورتی آبی روزن میان پرترههای تولیدکنندهٔ سریال تلویزیونی «داینستی»، داگلاس کرامر و رایمار کلائوسن، یکی از طراحان مُد دهه هشتاد که امروز در کنار دریاچه شویلوو (در شرق آلمان) زندگی میکند، آویزان است.
و شهبانو با نشان دادن گمنامی و مطرح و مشهور نبودن صاحب فعلی آن پرتره ها میگوید :
اسمش کلائوسن است؟
من او را نمیشناسم.
اما عجیب است که وارهول ۱۲ پرتره از من و شاه کشیده است.
در زمانی که هنوز وارهول در قید حیات بود هر کدام از این نقاشیها، اولیاش ۲۵۰۰۰ دلار و مابقی ۱۵۰۰۰ دلار خرج برمیداشت.
اما شاه هرگز این مبلغ را پرداخت نکرد، زیرا این پرترهها مدت کوتاهی پیش از انقلاب تحویل داده شد...
(( بنابر این چون ادعای شما ولخرجی و برخ کشیدن ثروت بود , چون هرگز پولی بابت آنها پرداخت نشده ارزش سخن گفتن ندارد و برای من هم اهمیتی نخواهد داشت که در کجا و نزد چه کسی میباشد ...؟!! سوال بعدی ....))
و سپس خبرنگار میپرسد :
آیا تاکنون نسبت به خدا تردید به دل راه دادهاید؟
و شهبانو با زیرکی از دریافت طرح یک سوال اعتقادی , با ذکر خاطره ای از
همکیش و هم دین خود خبرنگار, توپ را به زمین خود او می اندازد و پاسخ میدهد :
یکی از دوستانم که بانوی [ مسیحی بسیار مومنی] بود روزی در موقعیت بسیار سختی که داشتم به من گفت : خدا تنها کسانی را که دوست دارد در چنین موقعیتهای تنگی قرار میدهد. و من بعضی وقتها دلم میخواست بگویم: «ای خدا کمتر مرا دوست بدار».
(( با چنین پاسخی میتوان یقین داشت که اگر به جای خبرنگار پاپ فرانسیس هم مصاحبه کننده بود دیگر چیزی نداشت و دوباره سوالی اعتقادی و دینی و عقیدتی نمیپرسید ...!))
پس باز خبرنگار رذیلانه به سراغ طرح سوالهائی تکراری میرود که من فکر میکنم نوه والاحضرت نور هم باید پاسخگوی آنها باشد!
خبرنگار :
تحت رژیم همسر شما هم آن زمان هزاران نفر شکنجه و تعقیب شدند.
و شهبانو در ضمن تائید گفته خبرنگار, با ظرافت حقیقت مطلب را به او یاد آور میشود و میگوید :
بله.
ما اشتباه کردیم.
آنچه هم در زمان ما رخ داد بد بود.
مشاوران همسر من، دولت و شخص شاه آلارمها را ناشنیده گرفتند.
شوهر من بیش از حد سرگرم سیاست خودش بود.
او به آدمهای عوضی اعتماد کرد. دست بسیاری از ژنرالها و کارمندان بلندپایه را باز گذاشت.
(( اشتباه ما در اعتماد کردن به آدمهای عوضی و خودفروخته ای بود که بیش از مقام قانونی شان دستشان باز بود ...))
و خبرنگار که از تائید گفته خودش سرمست و هول شده میگوید :
ما در برلین هستیم. شهری که هنگام بازدید شاه در سال ۱۹۶۷ شاهد برخوردهای خشونتآمیز علیه او بود. شما امروز با چه احساسی اینجا نشستهاید؟
و شهبانو در حالیکه دست او را خوانده بسیار عادی از احساس کنونی خود میگوید و با زیرکی دامی برای خبرنگار مادرمرده میگستراند و خونسرد میگویند :
من اغلب به برلین میآیم. این شهر را دوست دارم.
هرچند به خاطر [ مرد جوانی که در تظاهرات ضد شاه آن زمان به گلوله بسته شد] ، مدتها سفر به این شهر برایم خوشایند نبود.
و خبرنگار بیچاره , بیخبر از دام مخوفی که برایش پهن شده توضیح کاملی هم میدهد و میگوید :
اسم او «بنو اونه زورگ» بود. یک دانشجو که در تظاهرات روز ۲ ژوئن سال ۱۹۶۷ مورد اصابت گلوله یک پلیس قرار گرفت.
و شهبانو برای بستن آخرین راه فرار احتمالی خبرنگار بدبخت دست و پا ی او را با این پاسخ میبندد و میگوید :
من همواره در این مورد طوری مورد پرسش قرار گرفتهام که انگار من یا همسرم در این جنایت مقصر بودهایم.
و خبرنگار کارکشته دی ولت , همچو احمق هائی که به خودشان بسیار مطمئن هستند با بیان این گفته گره های طناب بسته شده به دست و پای خودش را محکم میکند و میگوید :
در این تظاهرات درگیریهای خشونتباری میان مخالفان و هواداران شاه پیش آمد که اعضای ساواک خودشان را قاطی آنها کرده بودند و با تخته و چماق به جان مخالفان افتادند، در حالی که پلیس ناظر خاموش صحنه بود.
و در اینجا پاسخ شهبانو چون پتکی بر ملاج این خبرنگارک مفلوک فرو می آید و رشته سخن را از این اتهامات تکراری و واهی میبرد ...:
اما مدتها بعد شما در آلمان ناگهان کشف کردید که قاتل نه کمونیست، بلکه عضو سابق اشتازی (سازمان امنیت آلمان شرقی سابق) از برلین شرقی بوده که با بیرحمی مرتکب قتل شد تا بازدید شاه را خراب کند و او موفق به این کار شد...
(( قیافه خبرنگار بیچاره پس از شنیدن این پاسخ واقعا دیدنی بوده ...و فکر میکنم تنها چیزی که سبب نشد خبرنگار مادر مرده با لب و لوچه ای آویزان و با بغضی در گلو و اشک حلقه زده در چشمانش پس از یک عذر خواهی سریع بساطش را روی کولش نگذارد و مصاحبه را نیمه کاره رها نکند و نرود , آن سماجت ذاتی خبرنگاران و ترس از غرغر ها و داد و بیدادهای فردا صبح سردبیرش در دفترمجله شان بوده باشد ...))
پس سوال دیگری بدین مضمون از شهبانو میپرسد :
همسر شما یک بار یک مصاحبه پرادعا کرد.
شهبانو :منظورتان چیست؟
او با خودپسندی نه تنها آنجا، بلکه همواره روی پیست اسکی سن موریتس تکرار کرد که غرب تقریبا در همه موارد اشتباه کرده است.
و ملکه در زیباترین پاسخ خود با حالتی دوپهلو و با کنایه ای حاشا میگوید :
بله.
ما خیلی زیاد حرف زدیم و خیلی طولانی.
بهتر بود دهانمان را میبستیم.
من در این مورد با شما موافقم.
با توجه به قدرت و نقش قوی غرب ما میتوانستیم بیشتر بیشهامتی یا واقعگرایی نشان بدهیم.
(( و بسیار ظرافتمندانه در حالیکه به قدرت غرب و نقش او در ایجاد بلوای ۵۷ اشاره میکند و با توجه به عدم همکاری و سکوت خیانتکارانه دیگر اعضای اوپک و حکام ترسو و سران پوشالی منطقه , بسیار رک میگویند که بله ایکاش شاه شجاعت و شهامت کمتری در رویاروئی نفتی با غرب از خود نشان میداد و ما هم از حقیقت موجود چیزی نمیگفتیم و به واقعیت ذلت و خیانت دیگران پی نمیبردیم و همانند آنها خودمان را نشان میدادیم ...))
و خبرنگار پس از چند پرسش دیگر به شهبانو میگوید :
ظاهرا برای شاه روشن نبود که چه سونامی مذهبیای از ناآرامیهای اجتماعی سر بر خواهد کشید.
و شهبانو با همان بردباری و بزرگواری از برای پوشاندن نقش و رفتار جاهلانه مردم در چنین سقوط وحشتناکی با تائید گفته او استخوانی پیش او می اندازد و میفرمایند :
کاملا حق دارید.
(( گاهی از خودم میپرسیدم که چرا چنین گوهر والا وانسان بزرگواری تن به چنین گفتگوهای تکراری وتحمل خستگی و فشار عصبی ناشی از غرض ورزی خبرنگاران میدهند ؟
که دریافتم ,
برای اثبات حقانیت و درستی و پاکی و خیرخواهی و میهن پرستی شاه و شهبانو و برای نشان دادن اوج حقارت و رذالت و بی شرافتی و بی اخلاقی غربی ها و رسانه های غربی بخاطر تلاش در تحقیرو سرکوفت و آزار یک بانوی سالخورده با سوالهای تکراری و مغرضانه حتی پس از گذشت ۳۶ سال , چه چیزی بهتر و موثر تر و کارساز تر و مستند تر از چنین مصاحبه هایی , همراه با ایستادگی بر حقانیت و درستی و دادن چنین پاسخ های افشاگرانه و کوبنده ای ...؟؟!))
با درود بر شهبانو فرح پهلوی که همیشه ملکه قلب ها وروح ایرانیان میهن پرست است و اسطوره وفاداری و نجابت و بردباری و بزرگی زنان ایران زمین میباشد .
متن کامل این مصاحبه را میتوانید در آدرس زیر بخوانید :
http://www.parsine.com/fa/news/232602/%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85%D9%87-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87-%D9%81%D8%B1%D8%AD-%D8%AF%DB%8C%D8%A8%D8%A7-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%B4%D8%A7%D9%87
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر