بازخوانی خبر کشته شدن یک استاد دانشگاه در رسانه های جمهوری اسلامی
بیایید یک خبر را که در تمام نشریات و رسانه های جمهوری اسلامی کم و بیش با یک شکل نوشته و نشر شده را با هم بخوانیم تا ببینیم خبررسانی و خبرنگاری در جمهوری اسلامی به چه شکلی هست و اصحاب رسانه به چه پایبند هستند و چه وظیفه ای برای خودشان تصور کرده اند ؟
[[ شلیک 27 گلوله در تعقیب و گریز مرگبار پلیس/ استاد دانشگاه کشته شد ]]
این تیتر خبر میباشد که برای ایجاد هیجان و جلب توجه خواننده اول از شلیک ۲۷ گلوله و تعقیب و گریز پلیسی مینویسد وسپس درآخرآن از مرگ یک استاد دانشگاه معمولی مینویسد !
اما با توجه به اهمیت جان انسانها و بنابر انسانگرائی این تیتر میتوانست اینگونه باشد :
استاد دانشگاه در یک تعقیب و گریز مرگبار پلیس پس از شلیک ۲۷ گلوله کشته شد
[[ روزنامه ایران نوشت:
مدرس دانشگاه وقتی به سر قرار رفت تا با دوستانش سوار بر خودرو به گردش برود هدف تعقیب و گریز مرگبار پلیس قرار گرفت. دوستان این جوان که پس از بزم مستانه با شنیدن دستور ایست پلیس به حرکات خطرناک دست زده بودند با شلیک ۲۷ گلوله از سوی مأموران به خود آمدند اما کار از کار گذشته و استاد جوان هدف دو گلوله مرگ قرار گرفته بود.
بررسیها نشان داده است علیرضا با دو دوستش نزدیکی پارک شاهد در ابتدای سردار جنگل قرار داشت و وقتی سوار خودروی آنها شده در صندلی عقب نشست غافل از اینکه به ایستگاه پایان زندگیاش رسیده است. چند دقیقه از حرکت خودروی آنها نگذشته بود که مأموران پلیس دستور ایست دادند و دوستان استاد دانشگاه در برابر حیرت او به جای توقف پا روی پدال گاز گذاشتند تا اینکه صدای شلیک مأموران پلیس بلند شد و عجیب اینکه راننده باز اعتنایی به این تیراندازیها نداشت تا اینکه پلیس سد راه حرکت آنها شد و در زمان دستگیری همه از دیدن جسد خونآلود علیرضا شوکه شدند.]]
توجه کنید یک استاد دانشگاه که میدانیم از لحاظ رتبه و جایگاه اجتماعی در بالاترین رده و طبقه هر جامعه ای قرار دارد با قرار قبلی سوار خودرو دوستانش که ( پس از) بزم مستانه ! با شنیدن دستور ایست پلیس دست به حرکت خطرناک زدند !!
و دوستان یک استاد دانشگاه که مشخص نیست که مست از یک بزم بر میگشتند و یا در همان خودرو بزم مستانه راه انداخته بودند , به دستور ایست پلیس اهمیتی ندادند ( که واقعا تعجب بر انگیز است که آنها از اراذل و اوباش شهر بودند و یا دوستان یک استاد دانشگاه) که پس از شلیک ۲۷ گلوله تازه مستی و نئشگی از سرشان پریده و در آخر با پیچیدن ماشین پلیس در جلوی خودروی آنها مجبور به توقف میشوند و با دیدن جسد خونین استاد دانشگاه , حتی مامورانی که ۲۷ گلوله برابر با چهار خشاب به ماشین تیر انداختند و تیراندازی کردند ( شوکه ) شدند !!
آیا ماموران تیر هوائی میزدند که از دیدن جسد خون آلود شوکه شدند ؟
آیا هیچکدام از آن ۲۷ تیر شلیک شده نباید بنابر آموزش و قوانین پلیس به لاستیک خودرو برخورد میکرده و با ترکاندن آن خودرو را مجبور به توقف میکرد ؟
آیا تیراندازی ماموران پلیس و نیروی انتظامی ما انقدر بد و ناشیانه هست که با شلیک ۲۷ گلوله حتی یکی از آنها به لاستیک نخورد ولی دو گلوله استاد دانشگاه را بکشد ؟
خودروی دوستان استاد دانشگاه چه بوده که خودروهای آماده و قوی نیروی انتظامی پس از مصرف چهار خشاب گلوله موفق به پیچیدن و متوقف کردن خودروی آنها شده ؟
حال به نکته اصلی ماجرا دقت کنید :
[[ پدر علیرضا گفت: چند روز از پسرم که استاد دانشگاه بود اطلاعی نداشتم تا اینکه با پرسوجو از دوستان وی متوجه شدم که پلیس در پی تعقیب خودروی دوستان پسرم اقدام به تیراندازی کرده است و پسرم از ناحیه سینه هدف گلوله قرار میگیرد و کشته میشود. وی افزود: میدانیم که دوستانش پس از بازداشت آزاد شدهاند اما عامل تیراندازی هنوز بازداشت است، به ما نیز گفتهاند در حال تحقیق هستند و خودشان ما را در جریان قرار خواهند داد.]]
چطور ممکن است که علیرضا که عقب نشسته و صددرصد در حال قانع کردن راننده برای توقف خودرو بوده از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله قرار بگیرد ؟
چون در یک تعقیب و گریزمتهم در جلو و پلیس در عقب مشغول تیراندازی میباشد واگر گلوله ای شلیک شود از پشت ویا از کنار واز پهلو اصابت میکند نه ازناحیه سینه و از جلو !!
و فقط یک حالت بر آن متصور است که یکی از دوستان او که بغل راننده نشسته برگردد ودو گلوله به سینه او شلیک کند , زیرا اگر تصور کنیم که اگر ماشین پلیس جلوی آنها قرار داشته و به آنها تیر اندازی کرده باشد باید از ششه های کناری اینکار را کرده باشند که در آنصورت راننده و یا شخص کنار وی مورد اصابت گلوله قرار میگیرند نه سرنشین عقب !!
و آنچه این قتل را تبدیل به معمائی پیچیده میکند این است که :
میدانیم در وحله اول مقصر اصلی بی گمان و بی تردید و صددرصد راننده خودرو که از دوستان مقتول میباشد , است و از لحاظ قانونی نیز او مقصر اصلی شناخته میشود چرا که کنترل خودرو را بعهده داشته و او بوده که به دستور ا یست پلیس
بی توجهی کرده و گریخته و مسبب حادثه شده ...
ولی پدر مقتول میگوید : دوستانش پس از بازداشت آزاد شده اند !!!
چطور چنین چیزی ممکن است در حالیکه ادعا میکند عامل تیراندازی که مامور پلیس میباشد هنوز در بازداشت بسر میبرد !!؟
آن مامور و یا ماموران به وظیفه خود عمل کردند و در قوانین پلیس نافرمانی و سرپیچی از دستورات پلیس برابر است با سه بار اخطار و سپس شلیک تیر هوائی و سپس هدف قرار دادن پاها و از کمر به پایین مجرم و در اتومبیل هدف قرار دادن و شلیک به لاستیکهای خودرو ....
ولی ما با خواندن خبر میتوانیم فقط به نفوذ پدران دوستان مقتول و بدبختی و بیچارگی مامور پی ببریم ...
و من فقط در این حیرانم که چطور یک نشریه و یک خبرگزاری و یک خبرنگار بخودش اجازه میدهد که چنین خبری را تحت عنوان خبر رسانی به نشر و چاپ برساند ؟!!
(( اصل خبر از رسانه ایران میباشد))
در اینجا بخوانید : http://www.asriran.com/fa/news/384192/%D8%B4%D9%84%DB%8C%DA%A9-27
بیایید یک خبر را که در تمام نشریات و رسانه های جمهوری اسلامی کم و بیش با یک شکل نوشته و نشر شده را با هم بخوانیم تا ببینیم خبررسانی و خبرنگاری در جمهوری اسلامی به چه شکلی هست و اصحاب رسانه به چه پایبند هستند و چه وظیفه ای برای خودشان تصور کرده اند ؟
[[ شلیک 27 گلوله در تعقیب و گریز مرگبار پلیس/ استاد دانشگاه کشته شد ]]
این تیتر خبر میباشد که برای ایجاد هیجان و جلب توجه خواننده اول از شلیک ۲۷ گلوله و تعقیب و گریز پلیسی مینویسد وسپس درآخرآن از مرگ یک استاد دانشگاه معمولی مینویسد !
اما با توجه به اهمیت جان انسانها و بنابر انسانگرائی این تیتر میتوانست اینگونه باشد :
استاد دانشگاه در یک تعقیب و گریز مرگبار پلیس پس از شلیک ۲۷ گلوله کشته شد
[[ روزنامه ایران نوشت:
مدرس دانشگاه وقتی به سر قرار رفت تا با دوستانش سوار بر خودرو به گردش برود هدف تعقیب و گریز مرگبار پلیس قرار گرفت. دوستان این جوان که پس از بزم مستانه با شنیدن دستور ایست پلیس به حرکات خطرناک دست زده بودند با شلیک ۲۷ گلوله از سوی مأموران به خود آمدند اما کار از کار گذشته و استاد جوان هدف دو گلوله مرگ قرار گرفته بود.
بررسیها نشان داده است علیرضا با دو دوستش نزدیکی پارک شاهد در ابتدای سردار جنگل قرار داشت و وقتی سوار خودروی آنها شده در صندلی عقب نشست غافل از اینکه به ایستگاه پایان زندگیاش رسیده است. چند دقیقه از حرکت خودروی آنها نگذشته بود که مأموران پلیس دستور ایست دادند و دوستان استاد دانشگاه در برابر حیرت او به جای توقف پا روی پدال گاز گذاشتند تا اینکه صدای شلیک مأموران پلیس بلند شد و عجیب اینکه راننده باز اعتنایی به این تیراندازیها نداشت تا اینکه پلیس سد راه حرکت آنها شد و در زمان دستگیری همه از دیدن جسد خونآلود علیرضا شوکه شدند.]]
توجه کنید یک استاد دانشگاه که میدانیم از لحاظ رتبه و جایگاه اجتماعی در بالاترین رده و طبقه هر جامعه ای قرار دارد با قرار قبلی سوار خودرو دوستانش که ( پس از) بزم مستانه ! با شنیدن دستور ایست پلیس دست به حرکت خطرناک زدند !!
و دوستان یک استاد دانشگاه که مشخص نیست که مست از یک بزم بر میگشتند و یا در همان خودرو بزم مستانه راه انداخته بودند , به دستور ایست پلیس اهمیتی ندادند ( که واقعا تعجب بر انگیز است که آنها از اراذل و اوباش شهر بودند و یا دوستان یک استاد دانشگاه) که پس از شلیک ۲۷ گلوله تازه مستی و نئشگی از سرشان پریده و در آخر با پیچیدن ماشین پلیس در جلوی خودروی آنها مجبور به توقف میشوند و با دیدن جسد خونین استاد دانشگاه , حتی مامورانی که ۲۷ گلوله برابر با چهار خشاب به ماشین تیر انداختند و تیراندازی کردند ( شوکه ) شدند !!
آیا ماموران تیر هوائی میزدند که از دیدن جسد خون آلود شوکه شدند ؟
آیا هیچکدام از آن ۲۷ تیر شلیک شده نباید بنابر آموزش و قوانین پلیس به لاستیک خودرو برخورد میکرده و با ترکاندن آن خودرو را مجبور به توقف میکرد ؟
آیا تیراندازی ماموران پلیس و نیروی انتظامی ما انقدر بد و ناشیانه هست که با شلیک ۲۷ گلوله حتی یکی از آنها به لاستیک نخورد ولی دو گلوله استاد دانشگاه را بکشد ؟
خودروی دوستان استاد دانشگاه چه بوده که خودروهای آماده و قوی نیروی انتظامی پس از مصرف چهار خشاب گلوله موفق به پیچیدن و متوقف کردن خودروی آنها شده ؟
حال به نکته اصلی ماجرا دقت کنید :
[[ پدر علیرضا گفت: چند روز از پسرم که استاد دانشگاه بود اطلاعی نداشتم تا اینکه با پرسوجو از دوستان وی متوجه شدم که پلیس در پی تعقیب خودروی دوستان پسرم اقدام به تیراندازی کرده است و پسرم از ناحیه سینه هدف گلوله قرار میگیرد و کشته میشود. وی افزود: میدانیم که دوستانش پس از بازداشت آزاد شدهاند اما عامل تیراندازی هنوز بازداشت است، به ما نیز گفتهاند در حال تحقیق هستند و خودشان ما را در جریان قرار خواهند داد.]]
چطور ممکن است که علیرضا که عقب نشسته و صددرصد در حال قانع کردن راننده برای توقف خودرو بوده از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله قرار بگیرد ؟
چون در یک تعقیب و گریزمتهم در جلو و پلیس در عقب مشغول تیراندازی میباشد واگر گلوله ای شلیک شود از پشت ویا از کنار واز پهلو اصابت میکند نه ازناحیه سینه و از جلو !!
و فقط یک حالت بر آن متصور است که یکی از دوستان او که بغل راننده نشسته برگردد ودو گلوله به سینه او شلیک کند , زیرا اگر تصور کنیم که اگر ماشین پلیس جلوی آنها قرار داشته و به آنها تیر اندازی کرده باشد باید از ششه های کناری اینکار را کرده باشند که در آنصورت راننده و یا شخص کنار وی مورد اصابت گلوله قرار میگیرند نه سرنشین عقب !!
و آنچه این قتل را تبدیل به معمائی پیچیده میکند این است که :
میدانیم در وحله اول مقصر اصلی بی گمان و بی تردید و صددرصد راننده خودرو که از دوستان مقتول میباشد , است و از لحاظ قانونی نیز او مقصر اصلی شناخته میشود چرا که کنترل خودرو را بعهده داشته و او بوده که به دستور ا یست پلیس
بی توجهی کرده و گریخته و مسبب حادثه شده ...
ولی پدر مقتول میگوید : دوستانش پس از بازداشت آزاد شده اند !!!
چطور چنین چیزی ممکن است در حالیکه ادعا میکند عامل تیراندازی که مامور پلیس میباشد هنوز در بازداشت بسر میبرد !!؟
آن مامور و یا ماموران به وظیفه خود عمل کردند و در قوانین پلیس نافرمانی و سرپیچی از دستورات پلیس برابر است با سه بار اخطار و سپس شلیک تیر هوائی و سپس هدف قرار دادن پاها و از کمر به پایین مجرم و در اتومبیل هدف قرار دادن و شلیک به لاستیکهای خودرو ....
ولی ما با خواندن خبر میتوانیم فقط به نفوذ پدران دوستان مقتول و بدبختی و بیچارگی مامور پی ببریم ...
و من فقط در این حیرانم که چطور یک نشریه و یک خبرگزاری و یک خبرنگار بخودش اجازه میدهد که چنین خبری را تحت عنوان خبر رسانی به نشر و چاپ برساند ؟!!
(( اصل خبر از رسانه ایران میباشد))
در اینجا بخوانید : http://www.asriran.com/fa/news/384192/%D8%B4%D9%84%DB%8C%DA%A9-27
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر