بازگشت شپش و ادعای فرستادن مردم به بهشت
شاید باورتان نشود که در قرن بیست و یکم شپش در یکی از محله های تهران جولان میدهد !
شپش که در اواخر دوران قاجار با زندگی مردم عجین بود و در اواخر حکومت پهلوی تقریبا ریشه کن شده بود , اینک در جمهوری اسلامی شاهد بازگشت شپش ها به سر و کله اهالی یکی از محله های پایتخت هستیم .
چطور آخوند ها ادعای به بهشت فرستادن مردم را دارند و میکنند ,در حالیکه دنیا و زندگی آنها را تبدیل به جهنم کرده اند ؟
چطور آنها ادعای تضمین آخرت مردم را میکنند و دارند , درحالیکه اینگونه از وضعیت زندگی مردم بیخبر هستند ؟
ازکدام پیشرفت و فتح قله های علم و دانش لاف میزنند در حالیکه در پایتخت و ام القراء حکومتشان مردم از کمترین امکانات برخوردار نیستند ؟
با چه روئی دم از خدا و پیغمبر و ائمه میزنند ؟
در خودشان کدام لیاقت و شایستگی را دیدند که چارچنگولی قدرت و سر رشته امور را چسبیده اند و دردست گرفته اند و آنرا ول نمیکنند ؟
من مطمئنم که آنها به خدا و روز قیامتی که بالای منابر آنرا فریاد میکنند هیچ اعتقادی ندارند , که اگر داشتند این روزگار را برای مردم نمیساختند و اینگونه آلوده دنیا و مال اندوزی و تجمل نمیشدند .
گزارش تابناک در مورد فقر و کثافت و شپش :
[[اینجا لب خط که نه، ته خط است.
با اینکه جایی، خیابانی، کوچهای در دل پایتخت است اما هیچ جایش شبیه شهر نیست. جایی که روزانه هزاران نفر از جلوی آن گذر میکنند اما جرأت ورود به آنجا را ندارند.
ساکنان این محله برایشان غریبه هستند؛ همانها که ظهر، زیر آفتاب، جلوی در خانههایشان زیرانداز انداخته و همه چیز را میپایند. زنانی با موهایی رنگکرده و کلیپسهایی که به سان دختران این روزهای شهر، به موهایشان فرم دادهاند. اینجا را خیلیها به فراموشی سپردهاند.
کارشناسان شهرداری و وزارت بهداشت که سالی یک بار هم آن طرفها پیدایشان نمیشود.
«لب خط، جزو ناحیه یک منطقه ۱۵ شهرداری به شمار میرود اما شهرداری این منطقه کمترین توجهی هم به این محله ندارد.»
جویها پر از زباله است. تل زباله ته هر کوچه، دیگر بخشی از هویت نداشته آن شده.در جویها همه چیز پیدا میشود. از سرنگ گرفته تا پوست هندوانه، همه در جویهای پرآب و کثیف شناور است.
جایی که موشها و سوسکها و هزار جور مگس و حشره دیگر، روزگار میگذرانند.
سرشان پر از جانور است. جانورهای ریز خاکستری و سفید. یا شپش است، یا تخمش که لابهلای موهای نرمشان، جا خوش کرده.
تخمهای سفیدرنگ، چیزی شبیه شوره. جانورانی که زندهاند، راه میروند، خونشان را میمکند و میخارند. آنقدر که گاهی سرشان را زخم میکند.
کودکان لب خط، به خاطر فقر و نبود بهداشت، با شپشها زندگی میکنند. شپشی که به خیال ما این روزها به سختی در سر کسی پیدا میشود، حالا به راحتی لابهلای موهای کودکان چهار پنج ساله فقیرترین منطقه تهران دیده میشود.]] منبع خبر : http://www.tabnak.ir/fa/news/412247/گزارشی-تکاندهنده-از-یک-محله-در-تهران
شاید باورتان نشود که در قرن بیست و یکم شپش در یکی از محله های تهران جولان میدهد !
شپش که در اواخر دوران قاجار با زندگی مردم عجین بود و در اواخر حکومت پهلوی تقریبا ریشه کن شده بود , اینک در جمهوری اسلامی شاهد بازگشت شپش ها به سر و کله اهالی یکی از محله های پایتخت هستیم .
چطور آخوند ها ادعای به بهشت فرستادن مردم را دارند و میکنند ,در حالیکه دنیا و زندگی آنها را تبدیل به جهنم کرده اند ؟
چطور آنها ادعای تضمین آخرت مردم را میکنند و دارند , درحالیکه اینگونه از وضعیت زندگی مردم بیخبر هستند ؟
ازکدام پیشرفت و فتح قله های علم و دانش لاف میزنند در حالیکه در پایتخت و ام القراء حکومتشان مردم از کمترین امکانات برخوردار نیستند ؟
با چه روئی دم از خدا و پیغمبر و ائمه میزنند ؟
در خودشان کدام لیاقت و شایستگی را دیدند که چارچنگولی قدرت و سر رشته امور را چسبیده اند و دردست گرفته اند و آنرا ول نمیکنند ؟
من مطمئنم که آنها به خدا و روز قیامتی که بالای منابر آنرا فریاد میکنند هیچ اعتقادی ندارند , که اگر داشتند این روزگار را برای مردم نمیساختند و اینگونه آلوده دنیا و مال اندوزی و تجمل نمیشدند .
گزارش تابناک در مورد فقر و کثافت و شپش :
[[اینجا لب خط که نه، ته خط است.
با اینکه جایی، خیابانی، کوچهای در دل پایتخت است اما هیچ جایش شبیه شهر نیست. جایی که روزانه هزاران نفر از جلوی آن گذر میکنند اما جرأت ورود به آنجا را ندارند.
ساکنان این محله برایشان غریبه هستند؛ همانها که ظهر، زیر آفتاب، جلوی در خانههایشان زیرانداز انداخته و همه چیز را میپایند. زنانی با موهایی رنگکرده و کلیپسهایی که به سان دختران این روزهای شهر، به موهایشان فرم دادهاند. اینجا را خیلیها به فراموشی سپردهاند.
کارشناسان شهرداری و وزارت بهداشت که سالی یک بار هم آن طرفها پیدایشان نمیشود.
«لب خط، جزو ناحیه یک منطقه ۱۵ شهرداری به شمار میرود اما شهرداری این منطقه کمترین توجهی هم به این محله ندارد.»
جویها پر از زباله است. تل زباله ته هر کوچه، دیگر بخشی از هویت نداشته آن شده.در جویها همه چیز پیدا میشود. از سرنگ گرفته تا پوست هندوانه، همه در جویهای پرآب و کثیف شناور است.
جایی که موشها و سوسکها و هزار جور مگس و حشره دیگر، روزگار میگذرانند.
سرشان پر از جانور است. جانورهای ریز خاکستری و سفید. یا شپش است، یا تخمش که لابهلای موهای نرمشان، جا خوش کرده.
تخمهای سفیدرنگ، چیزی شبیه شوره. جانورانی که زندهاند، راه میروند، خونشان را میمکند و میخارند. آنقدر که گاهی سرشان را زخم میکند.
کودکان لب خط، به خاطر فقر و نبود بهداشت، با شپشها زندگی میکنند. شپشی که به خیال ما این روزها به سختی در سر کسی پیدا میشود، حالا به راحتی لابهلای موهای کودکان چهار پنج ساله فقیرترین منطقه تهران دیده میشود.]] منبع خبر : http://www.tabnak.ir/fa/news/412247/گزارشی-تکاندهنده-از-یک-محله-در-تهران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر