منطق روزه گرفتن و یک حرف حساب
رو به من کرد و گفت : چرا روزه نمیگیری ؟
اول کمی بهش نگاه کردم وسبک و سنگینش کردم ,
دیدم ظاهرا به قیافش میخوره که اهل منطق باشه و حرف میفهمه !
دو دل بودم جواب بدم , ندم ؟
جنبه شنیدن داره , نداره ؟
چه جوری برخورد میکنه ؟
آدمه یا اینهم آخرش پاچه میگیره؟
خلاصه دل را زدم به دریا و ...
رو به من کرد و گفت : چرا روزه نمیگیری ؟
اول کمی بهش نگاه کردم وسبک و سنگینش کردم ,
دیدم ظاهرا به قیافش میخوره که اهل منطق باشه و حرف میفهمه !
دو دل بودم جواب بدم , ندم ؟
جنبه شنیدن داره , نداره ؟
چه جوری برخورد میکنه ؟
آدمه یا اینهم آخرش پاچه میگیره؟
خلاصه دل را زدم به دریا و ...
گفتم : تو چرا روزه میگیری ؟
گفتا: خوب مسلمانم دیگه !
گفتم : چه دلیلی برای خودت و برای گرفتنش داری ؟
گفتا: که حکم الله و رسول الله و دین هست!
گفتم : حکم علم و عقل و خرد که بهتره ...
گفتا: برای اینکه درد گرسنگان را بفهمم !
گفتم : توچرا درد گرسنگی را بفهمی ؟
لذت سیری را بهش نشون بده که بهتره ...
گفتا: برای سلامتی جسم وتندرستی و برای بدن خوبه !
گفتم: ولی خوب خوردن ومرتب ورزش کردن خیلی بهتره ...
گفتا: حس روحیه جمعی و تعاون را به آدم میده !
گفتم : مطمئنم که برای حس همکاری وتعاون والیبال و دست رشته بهتره...
گفتا: چی میگی , خدا گفته و امر کرده !
گفتم : به شما شخصا گفتن و ابلاغ فرمودند ؟
گفتا : گیر بهم نده ، حالتو میگیرم ها ...!
گفتم : خودت شروع کردی , دعوا که نداریم , فقط پرسیدم ...
گفتا: ولمون کن دیگه بابا , حال ندارم !
گفتم : صددرصد بخاطر روزه گرفتنت هست ...
اینبار اول مشت محکمی به شونه ام زد و بعد گفتا :
تو اصلا حرف حساب سرت نمیشه و نمیفهمی ....!!!
و بدون خداحافظی گازشو گرفت و رفت..... ؟!!
منم حیرون این شدم که , آخر منطق روزه گرفتنش چی بود ؟
از کی تا حالا مشت زدن حرف حسابه ؟
این چه جور حرف حسابی هست حالا , دستور زبان داره یا نه ؟
توی این حرف حساب , فعل و فاعل و مفعول و مشت کجای جمله قرار میگیره و کی تعیین میکنه ؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر