پنجشنبه، آبان ۲۳، ۱۳۹۲

نامه به کودک درونی که هرگز متوجه نشد !

نامه به کودک درونی که هرگز متوجه نشد !
در راستای مذمت و مبارزه با جهل و خرافات , پستی با عکسهائی از مراسم دروغین و کاذب که تحت عنوان عزاداری و در قالب مذهب و مناسک دینی انجام میگیرد و جز ترویج خشونت و نشان دادن جهل و نادانی و چهره ای زشت از ملتی  در انظار جهانی توسط عده ای معدود , ثمری ندارد  وجزخرافات و و نادانی هیچ پایه و اساس دیگری هم ندارد ,  لینک کردم و گذاشتم .

  

 کاربری با نام مستعار کودک درون در کامنتی از آن مراسم بعنوان عشق  یاد کرد و حرفهایی  زد که من نفهمیدم.... ,

 و من با صداقت این مطلب را بیان کردم و تفاوت عشق و جهالت را هم  به اختصار گوشزد کردم....

 و پس از گذشت روزها و هفته ای امروز ایشان در کامنت بلند بالائی پاسخی دادند که بسیار عجیب ولی خواندنی هست و چون باید کاملا به این کامنت پاسخی درخور بدهم آنرا در قالب پستی میگذارم , چون میدانم این مطلب مشکل بسیاری از ما با این جماعت میباشد.....

 اول کامنت ها را ببینیم :
 
 
ببین  , کاربر محترم کودک درون
میتونی جوری حرف بزنی که ماهم بفهمیم ,
تا بتونیم گفتگو کنیم و جواب  رو هم بدیم ....
عشق به دیوانگی وابسته نیست و نشانه عشق هم دیوانه شدن نیست  ,
 صحبت ما هم اصلا راجع به عشق نیست ,
 بلکه درباره جهل و خرافات و ریا و تظاهر هست .

 
البته جوری حرف زدن که هر کسی بتواند بفهمد هم کار ساده ای نیست
ولیکن این اتفاق نظر فراگیر و همه فهم و قابل قبول است که جهل ، خرافه ، ریا و تظاهر ریاکارانه ، بد و مذموم و مردود است و شکی در این موضوع نیست ؛ اما :
باید پذیرفت معیارهای عقلانی و همه پسندی که خط کش موارد مذکور باشد وجود ندارد .
عشق، محبت و علاقه ی وافری است که عاشق را به اموری وامی دارد که برای اغیار نامفهوم و نامربوط است ؛ البته عشق الی الله اگرچه در چشم ظاهربین دیوانگی و جنون است اما حقیقتا معامله با پروردگار در نگاه مردان خدا عقلانیت محض است و نباید عشاق را سرزنش کرد.

ملامت گوچه دریابد میان عاشق و معشوق * نبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانی

در خصوص مراسمی که تصویرش را در معرض عموم گذاشتید ؛ ناگفته نماند :


1- تعبیر "کاذب" برای مراسمی که دارد بصورت واقعی انجام می شود ، نابجا و جاهلانه است.

2- لفظ " مراسم ها " نادرست و ناروا است ( "مراسم" خود جمع مکسر است و علامت جمع " ها " برای آن کاربردی من درآوردی و جاهلانه است ) .

3-خاک و گل به سر مالیدن از رسوم باستانی عزاداری مشرق زمین است و اطلاق تعبیر من درآوردی به آن جاهلانه و نابخردانه است ( حتما اصطلاح " خاک بر سرت" را شنیده اید که اشاره به همین رسم دارد )

4-تظاهرات مذهبی ( مانند نماز جماعت ، نماز جمعه ، مراسم حج ، شعائر حسینی و ...) جزء دین و مذهب است و سرزنش عاملین جاهلانه و بی انصافانه است.

5- بلا شک عشق در فرهنگ عامه مترادف با محبت جنون وار است و لفظ " مجنون " برای عاشق براحتی کاربرد دارد و بر خلاف تصور خام و جاهلانه ی شما نشان عاشقی رفتارهای مجنون وار است و در مورد مراسم مد نظر اتفاقا صحبت سر همین عاشق هاست .

6- البته شما و هر کس دیگر آزاد است که به راه خود و به دین خود باشد " لکم دینکم ولی الدین ".

7-مراسم عزاداری عاشورا و شعائر حسینی در هر جغرافیایی و با تلفیق مراسم عزاداری بومی و سنتی کاملا مشروعیت و مقبولیت دارد ؛ گرچه ممکن است تفاوت های فرهنگی اقوام تقابل هایی را هم بوجود آورد.

8- حجت در این باب بسیار افزون تر و محکم تر از این هاست که مخاطب کنجکاو باید خود مراجعه و مطالعه نماید و بی جهت در سراب تشکیک و تردید ماندن امری جاهلانه و مزورانه است.

یا علی مدد - بدرود
 
و اما پاسخ به این مطالب کودک درون ....
 
کودک درون , علی یارت و سلام
 
این ساده حرف زدنی که شما گفتی و برات شما سخت هست به این بستگی داره که:
 
 یا شخص گوینده دچار توهم علامه دهر بودن و زیاد دانستن نباشه!!
 
ویا جاهلانه مردم را نفهم و گاگول و ابله فرض نکنه !!
 
چرا که گویند :
 
هر سخنی که از دل برآید , بر دل نشیند ......
 
سر تسلیم من و خشت در میکده‌ها..... مدعی گر  نکند  فهم  سخن   گو  سر   خشت
نا امیدم مکن از سابقه  لطف ازل .... تو پس پرده چه دانی که خوب است و که زشت
 
دوست عزیز برای شناخت جهل و خرافات واندازه ویا بقول شما خط کش ! آن همین که به بدن خود آسیبی نرسانید و سبب آبروریزی و خجالت در انظار جهانی نشوید ما را  کافی و بس است.
 
در مورد شما و عشق مورد نظر شما :
 
هزار نکته باریکتر ز مو این جاست    ...          نه هر که سر بتراشد قلندری داند
نه هرکه چهره برافروخت دلبری داند     ...     نه هر که آينه سازد سکندری داند
نه هرکه طرف کله کج نهادوتند نشست    ...        کلاه داری و آيين سروری داند 
 
ونه هرکسی که کارهای احمقانه کرد وخودش را به دیوانگی زدعشق وعاشقی داند !
 
یه مثال میزنم که خوب روشن بشی :
 
در یک خانواده آبرومند و محترم یک پسری یا دختری هست که ادعا میکنه خیلی میفهمه و به یک حالت عرفانی خاصی که بقیه و عامه نمیفهمند رسیده و عشق را فهمیده و عاشق هست , برای این خانواده محترم و آبرودار مجلسی خواه عزا خواه عروسی پیش می آید و مهمانان و اشخاص محترمی هم در آن حضور دارند و پدر و مادر خانواده هم سعی در برگزاری هر چه بهتر مراسم دارند که ناگهان آن پسر یا دختر روان پریش بیمار که خود را عاشق تصور میکند , کون برهنه میپرد وسط مجلس و خودش را میزند و زیر آواز میزند به سر و کله گل میمالد و همه جا را به گند میکشد و هر چه دیگران با زبان آدم و خوش به او میگویند: نکن جانم  ....

مدعی میشود که این عشق است و شما عامه نفهم و بی شعور هستید و نمیدانید!
 و گل بر سر مالیدن و خاک بر سر کردن هم از سنت نیاکان ماست....
 و  باز با خیره سری و وقاحت به کارش ادامه میدهد ...
 
که من در اینجا فقط میگویم :
 
خبر مرگت , هر غلطی که دلت میخواد بکن ,
 
فقط گورت را گم کن و برو جائی که سبب آبروریزی نشوی .....همین.//
 
( چون شما در اینگونه ضرب المثل ها و جملات ماهر و آگاه هستیدو کاربرد آنرا خوب میدانید , از این ادبیات استفاده کردم ..... با پوزش از خوانندگان محترم  ) 
 
حالا اگر این جهالت بزرگ که بنظر شما تظاهرات مذهبی و شعائر حسینی هست
را اگر منظورتان ریا و تظاهر خودنمائی نیست ,
 
بروید و در زیر زمینهای خانه خودتان و یا هر جائی که زن و بچه مردم نباشند و درمقابل  دوربین وچشم دنیا و  جهانی شدن این بلاهت نباشد ...بکنید و صواب و ثواب  آنرا دولاپهنا ببرید....
 
بله دوست عزیز ..... لکم دینکم ولی الدین ....
 
ولی نه اینکه ....بکن دینکم دستمالی و برآنهم  ب...ین.//
 
دوست من از قدیم گفتند : العاقل و الاشاره ...
 
من که یه مثنوی برات نوشتم !!
 
از راهنمائی و گوشزدشما (( در مورد خطای نگارش "مراسم ها " توسط من ) به این حقیربیسواد هم بسیار سپاسگزارم و سعی میکنم که تکرار نشود.
 
تندرست و روشنبین و خردمند و درستکار و شاد باشید           
 

 

هیچ نظری موجود نیست: