مردمی عقب مانده و خرافاتی یا روشنفکرانی درمانده وخیالاتی
چندیست تعداد نه چندان کمی از کسانیکه دستی بر قلم دارند ,
بنابر عللی همچو درماندگی ! لبه تیز قلم را به سوی مردم برده و بر حرمت و حیثیت آنها خط میکشند و هر چه که احساس میکنند و در فکرشان هست بی
محابا نثار مردم میکنند !
در یکی ازوبسایت ها مطلبی درباره لزوم انقلاب فکری -فرهنگی دوباره برای مردم ایران خواندم که نگارنده مطلب , مردم را غرق در جهل و خرافات و حکومت وقت را لیاقت آنها میداندو تصور نموده است .
و جامعه خود بزرگ بین و از خود راضی و مغرور که با تمام بیچارگی و
درماندگی اش( عین عبارات نویسنده میباشد )
چون را ضی نیستند که حرفها ی ایشان را گوش کنند و به ساز ایشان برقصند را محکوم به نیستی و سزاوار همین حال و روز میدانند !
بفکر فرو رفتم ....
بزرگانی همچون کسروی و شفاء وسیرجانی
با آن شهامت و بزرگی و دانش وبا تمام حقی که
به گردن مردم در روشنگری و آگاهسازی آنها داشتند ,
اجازه چنین گفتار و ادبیات و نوشتار سخیفی را
در مورد مردم بخود ندادند وچنین نکردند....
برادر من از جامعه ای که روشنفکران و روشنگران و آگاه کنندگانش امثال من و تو باشند , چه توقعی دا ری؟
دوست عزیز ملت عقب مانده هستند یا شما درمانده شدید و کم آوردید ؟
آقای محترم , مردم خرافاتی شدند یا شما خیالاتی هستید ؟
من نمیتوانم جهل و نادانی خودم و عدم شناخت صحیح و درست از مردم را در پس عیبجویی از برخی رفتار نادرست آنها پنهان کنم و بپوشانم ...
تو نمیتوانی بریدن و درمانده شدن و میل به فرار خودت را با لایق بودن آنها در همین وضعیت موجودبدنی و توجیه کنی و خودت را از همه چیز مبرا سازی ....
شما نمیتوانید بدون قبول اشتباه و اقرار به آن و پوزش خواستن بخاطر گرفتار کردن مردم در این بلا توسط شما , دوباره داعیه فهم و دانستن کنید و نسخه جدید برای آنها بپیچید و نوع حکومت دلخواهتان را به آنها حقنه کنید ....
بخودتان و گفتار و رفتار و برخورد تان با یکدیگر نیم نگاهی بیندازید تا دلیل بی تفاوتی و بی توجهی مردم را نسبت بخود تان دریابید و بفهمید ....
چکار کردید که توقع دارید مردم دست از خرافات بردارند و تو را باور کنند ؟
در کدام جایگاه و مقام هستی که انتظار داری مردم به تو اطمینان کنند و قبولت داشته باشند ؟
در کجا یار و همراه مردم بودی تا همراه و همیار تو شوند ؟
از کجا میدانی که حق با توست که مردم را از داشتن حق محروم میکنی ؟
آیا هیچ فکر کردی که همین خرافات که گفتی برای آنها و از نظر آنها جز اعتقادات آنها میباشد و هست ؟
آیا مطمئن هستی که راه و روش تو درست بوده که آنها را متهم به نفهمیدن و ندانستن میکنی ؟
آیا به نتیجه کار کسانی که حرف تورا سی سال پیش میزدند نگاه کردی ؟
چرا بجای آنکه یقه ان کت کراواتی هائی که جلو افتادند و مردم را به چاه انداختند نمیگیری و آنها را متهم نمیکنی ؟
چرا آنها که با خیالات پوچ خود مسبب اصلی این خرافات شدند را به جهل و حماقت و بلاهت خودشان آگاه نمیکنی ؟
خرافاتی از عکس آقا را در ماه دیدن بالاتر میدانی و دیدی ؟
جهالت و بلاهتی برتر از درآمدن و طلوع خورشیدشان از غرب داری و میدانی ؟
آنها هم ٣٥سال پیش عین همین حرفهای تورا میزدند و میگفتند ......
در آخر احترام مردم را داشته باش و حرمت آنها را حفظ و رعایت کن
و نجابت آنها را حمل بر جهالت نبین و ندان ...
آینه چون نقش تو بنمود راست
خود شکن آینه شکستن خطاست
چندیست تعداد نه چندان کمی از کسانیکه دستی بر قلم دارند ,
بنابر عللی همچو درماندگی ! لبه تیز قلم را به سوی مردم برده و بر حرمت و حیثیت آنها خط میکشند و هر چه که احساس میکنند و در فکرشان هست بی
محابا نثار مردم میکنند !
در یکی ازوبسایت ها مطلبی درباره لزوم انقلاب فکری -فرهنگی دوباره برای مردم ایران خواندم که نگارنده مطلب , مردم را غرق در جهل و خرافات و حکومت وقت را لیاقت آنها میداندو تصور نموده است .
و جامعه خود بزرگ بین و از خود راضی و مغرور که با تمام بیچارگی و
درماندگی اش( عین عبارات نویسنده میباشد )
چون را ضی نیستند که حرفها ی ایشان را گوش کنند و به ساز ایشان برقصند را محکوم به نیستی و سزاوار همین حال و روز میدانند !
بفکر فرو رفتم ....
بزرگانی همچون کسروی و شفاء وسیرجانی
با آن شهامت و بزرگی و دانش وبا تمام حقی که
به گردن مردم در روشنگری و آگاهسازی آنها داشتند ,
اجازه چنین گفتار و ادبیات و نوشتار سخیفی را
در مورد مردم بخود ندادند وچنین نکردند....
برادر من از جامعه ای که روشنفکران و روشنگران و آگاه کنندگانش امثال من و تو باشند , چه توقعی دا ری؟
دوست عزیز ملت عقب مانده هستند یا شما درمانده شدید و کم آوردید ؟
آقای محترم , مردم خرافاتی شدند یا شما خیالاتی هستید ؟
من نمیتوانم جهل و نادانی خودم و عدم شناخت صحیح و درست از مردم را در پس عیبجویی از برخی رفتار نادرست آنها پنهان کنم و بپوشانم ...
تو نمیتوانی بریدن و درمانده شدن و میل به فرار خودت را با لایق بودن آنها در همین وضعیت موجودبدنی و توجیه کنی و خودت را از همه چیز مبرا سازی ....
شما نمیتوانید بدون قبول اشتباه و اقرار به آن و پوزش خواستن بخاطر گرفتار کردن مردم در این بلا توسط شما , دوباره داعیه فهم و دانستن کنید و نسخه جدید برای آنها بپیچید و نوع حکومت دلخواهتان را به آنها حقنه کنید ....
بخودتان و گفتار و رفتار و برخورد تان با یکدیگر نیم نگاهی بیندازید تا دلیل بی تفاوتی و بی توجهی مردم را نسبت بخود تان دریابید و بفهمید ....
چکار کردید که توقع دارید مردم دست از خرافات بردارند و تو را باور کنند ؟
در کدام جایگاه و مقام هستی که انتظار داری مردم به تو اطمینان کنند و قبولت داشته باشند ؟
در کجا یار و همراه مردم بودی تا همراه و همیار تو شوند ؟
از کجا میدانی که حق با توست که مردم را از داشتن حق محروم میکنی ؟
آیا هیچ فکر کردی که همین خرافات که گفتی برای آنها و از نظر آنها جز اعتقادات آنها میباشد و هست ؟
آیا مطمئن هستی که راه و روش تو درست بوده که آنها را متهم به نفهمیدن و ندانستن میکنی ؟
آیا به نتیجه کار کسانی که حرف تورا سی سال پیش میزدند نگاه کردی ؟
چرا بجای آنکه یقه ان کت کراواتی هائی که جلو افتادند و مردم را به چاه انداختند نمیگیری و آنها را متهم نمیکنی ؟
چرا آنها که با خیالات پوچ خود مسبب اصلی این خرافات شدند را به جهل و حماقت و بلاهت خودشان آگاه نمیکنی ؟
خرافاتی از عکس آقا را در ماه دیدن بالاتر میدانی و دیدی ؟
جهالت و بلاهتی برتر از درآمدن و طلوع خورشیدشان از غرب داری و میدانی ؟
آنها هم ٣٥سال پیش عین همین حرفهای تورا میزدند و میگفتند ......
در آخر احترام مردم را داشته باش و حرمت آنها را حفظ و رعایت کن
و نجابت آنها را حمل بر جهالت نبین و ندان ...
آینه چون نقش تو بنمود راست
خود شکن آینه شکستن خطاست
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر