شنبه، آبان ۱۸، ۱۳۹۲

خیلی دوست داشتم که ...

خیلی دوست داشتم که ...

بقول جوونهای امروزی یکی از فانتزی های من این هست که :


خیلی دوست داشتم که من صاحب این خانه بودم ( عکس زیر  )



و بعد از ظهرهای تابستان درحیاط را باز میکردم

و شیلنگ آب را میکشیدم و میبردم بیرون تا به درختها آب بدم......

 و در همان حال به رهگذرانی که خیره به دیوار خانه نگاه میکنند و میروند ,  

لبخند بزنم .....  

هیچ نظری موجود نیست: