سه‌شنبه، آبان ۲۶، ۱۳۹۴

پاسخی به پرسش ؛ چرا ایرانی‌ها از مطالعه کتاب گریزانند؟

                            پاسخی به پرسش ؛ چرا ایرانی‌ها از مطالعه کتاب گریزانند؟



در میان تیترهای خبری سایت ایسنا که خبرگزاری دانشجویان ایران میباشد این تیتر نظرم را جلب کرد :

چرا ایرانی‌ها از مطالعه کتاب گریزانند؟ 


 ادبیات و نحوه  بیان و انتخاب کلمات بکار رفته در تیتر چنان بود که نمیتوانستم از آن بگذرم و مشغول خواندن مشروح متن بشوم!


آیا نویسنده این متن یک غیر ایرانی هست که اینگونه از ایرانیان در مورد کتاب میپرسد ؟


اگر ایرانی هست چرا ننوشته ؛ چرا ما ایرانیان از مطالعه کتاب گریزانیم ؟


حالا چرا (( گریزان )) ؟!


یعنی نویسنده احساس میکند که ایرانیان هر جا کتاب دیدند از آن میگریزند و در میروند ؟


آیا نویسنده تصور کرده که ایرانیان فکر میکنند کتاب یک سگ هار است و تا کتاب دیدند , میگریزند تا مبادا یک وقت پاچه شان را بگیرد!


و آیا براستی همین ایرانیانی را که گفت حقیقتا از مطالعه  گریزانند یا گریزانشان کردند یا از اول هم گریزان و گریزنده بودند؟! 


به هر ترتیبی بود خودم را از شر گریز و گریزان و گریزانند و گریزانیم , رها کردم و سعی کردم بیشتر به محتوای پرسش فکر کنم .


پس تیتر را بی خیال شدم و به این فکر کردم که چرا ما ایرانیان مطالعه نمیکنیم و علاقه ای به کتاب خواندن نداریم ؟


اما چون همان اول کار به ایرانی بودنم بر خورده بود و انرژی زیادی برای جناب نویسنده و ایرانیان و گریزان مصرف کردم , سطح ایرانیت خونم بسیار پائین آمد و کمی بی حال شدم و بخاطر ازدیاد ترشح هورمون تنبلی شیرین به سبب کم شدن ایرانیت در پلاسمای خونم , تصمیم گرفتم که اینبار نه ایران و ایرانی و ایرانیان را بلکه طرف مقابلش کتاب را به پای میز محاکمه بکشم و او را سین جیم و بازخواست کنم و او را که خودش یک پای این قضیه است تحت فشار بگذارم و از او بپرسم :


ای کتاب , چه کردی که ایرانیان از خواندن تو گریزانند ؟


ای کتاب , با چه کلک و دامبولی توانستی ایرانیان را از خودت گریزان کنی ؟


ای کتاب , آیا دست استکبار جهانی به سرکردگی صهیونیست ها هم در کار است ؟


یا مساله را سیاسی نکنیم...


ای کتاب , خودت بگو ایرانیان با تو چه کردند که آنها را از خود گریزان کردی ؟

ای کتاب , میدانم که خودت تحت فشار چاپ و افست و نشر و پخش هستی و سهمیه کاغذ هم امانت را بریده و قیچی و تیغ سانسور هم که یکدم رهایت نمیکند و خودت دل پر خونی داری ولی بفهم که تو خودت یکطرف قضیه هستی و بدان تا حالا این ما ایرانیان که حال خودمان دست کمی از حال زار خودت ندارد بودیم که بخاطر نخواندن تو تحقیر و تهدید شدیم و همیشه مورد پرسش قرار گرفتیم و سرزنش شدیم و مثل همیشه همه کاسه کوزه ها بر سر ما شکست ...


ای کتاب , خودت خوب میدانی که تا همین بیست سال پیش تو یار مهربان و دانا و خوش زبان ما بودی...


ای کتاب , خودت میدانی که در دوران نوجوانی و دبیرستان برای دیدن قطع جیبی تو در نوشته های عاشقانه ر - اعتمادی و داستانهای جنائی و کارآگاهی نوشته پرویز قاضی سعید , هفته ها بلکه ماهی منتظر نوبتم میشدم و مشتاق دیدن و خواندنت بودم و بودیم ...


ای کتاب , فراموش نمیکنم که تو در جلد کتابهای ترجمه و اقتباس شده ذبیح الله منصوری , مونس و همراه  شبهای بی برق دوران جنگ و رفیق ترس و وحشت ما از آژیر قرمز و موشک باران ها و بمباران ها بودی ...


ای کتاب , نمیتوانی انکار کنی که در سنگر ها و سوله های منطقه و برج ها و پست های نگهبانی در همان قطع و شکل جزوه ها و کتابچه ها و دعاهای دینی برای ما چقدر عزیز بودی و چه عزت و احترامی در نزد ما داشتی و از چه جایگاه رفیعی برای ما برخوردار بودی ...


ای کتاب , تو که خودت دیدی و شاهد بودی و میدانی ...


ولی حالا ما را متهم به بی فرهنگی و کتاب گریزی میکنند !


ولی حالا ما را تهدید به تهی شدن و سقوط در چاه ارزش های اجتماعی و فرهنگی میکنند !!


ولی حالا تمام تقصیر ها را به گردن ما می اندازند و فقط ما (( ایرانیان )) را محکوم میکنند !!!


ای کتاب میدانم که استاد حرف و سخن و مغلطه و سفسطه و استدلال و قیاس و منطق و برهان و دلیل هستی اما سر من را نمیتوانی کلاه بگذاری پس بیا و مثل همیشه مهربان و راستگو باش ...


  پس بیا و تو بگو که اشکال کار کجاست و چه کسی مقصر اصلی این جدائی بین ما و تو شده ؟؟


دوستان عزیز و خوانندگان محترم ,


اگر فکر کردید که ناگهان کتابی زبان باز کرد و چیزی گفت !


و یا این اتاق من ناگهان تبدیل به غار حراء شد و جبرئیلی ظهور کرد و گفت : اقراء ...!


و کتابی چیزی گفت و خواند و حرفی زد ...


همان بهتر است که بروید پای منبر ملاها بنشینید و به مزخرفهای آنها گوش کنید یا مهملات و خزعبلات اصول کافی و بحارالانوار و تحریرالوسایل را بخوانید و دور و بر من و نوشته های من هم نگردید.


 چون تا بحال نه هیچ کتابی دهان باز کرده و حرف زده و نه هیچ جبرئیلی اقراء گفته و خواهد گفت و نه بنده اهل این پدر سوخته بازی ها  و فریبکاری ها و نیرنگ ها هستم که ادعا کنم کتابی دهان باز کرد و یا ملکی بر من ظاهر شد و قر کمری داد من هم جواب را یافتم , نه خیر اصلا هم اینطور نبوده و نیست و نشد ...!


ولی باور کنید بدون هیچ ادعا و هیچ معجزه ای من جواب را پیدا کردم...چطوری ؟


بعد از نوشتن این متن و بعد از چائی و سیگار پس از آن , گفتم خوب این یارو که ما ایرانیان را گریزان کرد خودش چی میگه و چه جوابی داره؟


 بنابر این شروع به خواندن نوشته اش کردم و هرچند که من سه  نمونه و سر نخ را برای مثال میارم و بازنشر میکنم ولی اگر شما هم دوست دارید که بدونید چرا ما ایرانی ها از مطالعه و خواندن کتاب گریزان شدیم؟!

به این آدرس مراجعه کنید :http://isna.ir/fa/news/94082615827/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%A7

راهنما :
۱-   حجت الاسلام و المسلمین محمد اصفهانی، امام جمعه قاین در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا به اهمیت توسعه فرهنگ کتاب و کتابخوانی اشاره کرد و گفت: ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی، ضرورت ....

۲-   احادیث متعددی وجود دارد که مبین اهمیت کتاب و کتابخوانی در سیره معصومین است، تا آن جا که معصومین کتابخوانی و مطالعه و تفکر را در حد فریضه برای امت....


۳-  امام جمعه قاین با بیان اینکه فرهنگ مطالعه و کتابخوانی در جامعه مغفول مانده است، گفت: یکی از دلایل مغفول ماندن مطالعه بین افراد، عدم معرفی منابع به مردم است، چراکه گاهی مردم نمی‌دانند چه کتابهایی را باید بخوانند.


یعنی من که راضی هستم که بجای شام و نهار مثل بز صفحه های کتاب را بخونم و بخورم اگر قراره که با دیدن و خواندن این نوشته تحلیل ها و نظرات و امام جمعه قائن و فریضه سیره معصومین و معرفی منابعی که...


جز اصول کافی و بحارالانوار شیخ عباس قمی و علامه مجلسی و ملا قاطی سبزواری و روح الله خمینی نیست مطالعه بکنم و کتابخوان بشم ... صد سال سیاه نمیشم و حالم از هر چی کتاب و مطالعه و کتابخانه و کتابخوانی بهم میخوره و میخوام بالا بیارم ... فهمیدید ؟! 


 

هیچ نظری موجود نیست: