سه‌شنبه، آبان ۲۶، ۱۳۹۴

اگر سردار سلیمانی در مقایسه و در پیش نقدی ها و...

 اگر سردار سلیمانی در مقایسه و در پیش نقدی ها و ذوالقدر ها و فیروز آبادی ها و آخوندها شیر شرزه است بخدا در مقابل این مرد گربه ای بیش نیست 



اگر سردار سلیمانی با محافظ و خدم و حشم و مسلح و با هماهنگی ها و تدابیر امنیتی از کنار و از صد فرسنگی داعشی ها رد میشود و گذر میکند , این مرد دست خالی و بدون محافظ و تدابیر امنیتی به قلب داعشی ها رفته و زنها و دخترانی که همه دنیا هم آنها را فراموش کرده یا آنکه نمیخواهند از خجالتشان از آنها یادی کنند را نجات میدهد .

ابو شجاع  کسیکه نه تنها آبروی مردان عراقی بلکه آبروی همه مردان دنیا را خرید و یک تنه بار مردانگی و جوانمردی را  به دوش کشیده و میکشد ...


او شایسته نام مرد است , او نه تنها یک مرد بلکه یک جوانمرد واقعیست .


کاری را که او میکند را اگر هر سردار و فرمانده و دلاور و قهرمانی فقط بشنود تمام کرک و پر و مدال و درجه هایشان میریزد.


او براستی ابو شجاعست و بدرستی او پدر تمام شجاعان است .


در حالی‌که حدود ۳۰۰۰ ایزدی در اسارت داعش هستند، هیچ تلاش بین‌المللی برای آزادی آن‌ها صورت نمی‌گیرد. با این حال، افرادی هستند که تصمیم گرفته‌اند خودشان کاری بکنند.


ابو شجاع که خودش ایزدی و اهل سنجار است، می‌گوید وقتی داعش سنجار را تصرف کرد، بیش از ۵۰۰۰ ایزدی را به اسارت گرفت.


وی با شکایت از این‌که همه دنیا فقط تماشا کرد که چه بلایی بر سر ایزدی‌ها می‌آید، توضیح می‌دهد که به همین دلیل، تصمیم گرفته تا خودش جان ایزدی‌ها را نجات دهد و در این راه، ۱۵ تا ۲۰ بار وارد قلمرو داعش شده است وتا کنون حدود ۳۸۰ زن، دختر و کودک را از دست داعش نجات داده و می‌گوید احتمالاً ۲۷۰۰ یا ۲۸۰۰ نفر دیگر هنوز اسیر داعش هستند.


ابو شجاع در عملیات‌های نجات، شرکت و آن‌ها را سازمان‌دهی می‌کند تا اسیران داعش را به خانواده‌هایشان برگرداند. این مرد عراقی، در همین راه، هر روز زندگی خود را به خطر می‌اندازد. وی نه تنها ممکن است در طول عملیات کشته و یا دستگیر شود، بلکه هر روز توسط داعش تهدید به مرگ می‌شود. با این حال، نمی‌تواند تسلیم شود، چون می‌داند تنها امید بسیاری از مردم عراق است.

ابو شجاع اولین عملیات خود را این‌گونه توصیف می‌کند:


قرار بود هفت دختر را از دست دو مرد و یک زن جهادی که از استرالیا آمده بودند، نجات بدهیم. تحقیق کردیم تا بفهمیم چه زمانی معمولاً از خانه بیرون می‌روند. یک نفر به ما گفت مردها قرار است چند روز برای جنگ از رقه خارج و عازم دیرالزور شوند. وقتی به خانه استرالیایی‌ها رسیدیم، زن تروریست‌ها مقاومتی در برابر ما نکرد، اما نه به این خاطر که آدم خوبی بود، بلکه می‌ترسید شوهرش با آن دخترها ازدواج کند.

اما ابو شجاع و دخترها بعد از فرار، در رقه گرفتار شدند، چون داعش به دنبال آن‌ها بود. ابو شجاع خانه‌ای را در ۵۰ متری خانه همان تروریست‌های استرالیایی اجاره می‌کند و مدتی آن‌جا می‌مانند. تروریست‌ها همه جا را می‌گردند، اما به خانه‌های نزدیک خود شک نمی‌کنند. بعد از چند روز، بالأخره ابو شجاع، دخترها را با چند کودک در یک خودرو فراری می‌دهد. وی می‌گوید خاطرات تلخی که دخترها از اسارتشان تعریف کردند و درخواست‌های پدر و مادرهایی که فرزندانشان در اسارت داعش بودند، باعث شد تا وی این عملیات‌هایش خود را ادامه دهد.


ابو شجاع درباره یکی دیگر از عملیات‌های نجات خود هم توضیح می‌دهد:


برخی می‌گویند داعشی‌ها باهوش هستند، اما به نظر من خیلی هم احمق هستند. من برای آزادی یکی از دخترهای ایزدی با یکی از تروریست‌ها طرح دوستی ریختم. به من شکایت کرد که این دختر همیشه با او بداخلاقی می‌کند. من هم گفتم دلش برای خانواده‌اش تنگ شده است. او را پیش سه دختر دیگر ببر که دختر خاله‌هایش هستند. وقتی عربی با او حرف زدم، او هم خوشش آمد و حرف را قبول کرد. وقتی دو روز می‌خواست برای جنگ اعزام شود، هر چهار دختر را نجات دادم و به ترکیه بردم.
وی تعریف می‌کند که چگونه بعد از آن‌که تروریست داعشی را فریب داده، از او طلب‌کار هم شده است:بعد از چند روز به من زنگ زد و گفت «نبراز» در خانه نیست. من هم سر او فریاد زدم که مگر من او را به دست تو نسپرده بودم؟

با او چه کار کرده‌ای؟
باید بگردی و پیدایش کنی....

به خاطر همین نوع عملیات‌هاست که داعش قول داده به هر کس درباره ابو شجاع اطلاعاتی به آن‌ها بدهد یا او را دستگیر کند و به آن‌ها تحویل دهد، ۵۰۰ هزار دلار پاداش خواهد داد.


همسر ابو شجاع می‌گوید:


به او گفتم، ما از مردن تو ترسی نداریم، اما می‌ترسیم داعش دستش به ما برسد. این‌ها وحشی هستند. هیچ چیز برایشان اهمیت ندارد. هر کدام از دخترهایی که او نجات می‌داد، می‌گفت همه داعشی‌ها اسم و شماره تلفن و عکس او را دارند.

می‌گفتند داعش تهدید کرده که اگر هر کدام از اعضای خانواده ابو شجاع را بگیریم، شکنجه‌اش بی‌پایان خواهد بود.

ابو شجاع پس از پخش یکی از پیام‌های داعش علیه او با این مضمون که جنگ میان ما، جنگ فردی گمراه با انسان‌های درست و یکتاپرست است و تو دشمن خدا هستی، در واکنش می‌گوید: این‌ها صرفاً واق واق  کردن‌های یک سگ است. البته افرادی که من نجات داده‌ام می‌گویند داعشی‌ها فقط تهدید نمی‌کنند، بلکه واقعاً دارند به دنبال من می‌گردند.


ابو شجاع در پاسخ به این سؤال که آیا از این تهدیدهای داعش ترسی ندارد، می‌گوید: "اولش می‌ترسیدم، اما بعداً به آن‌ها عادت کردم.


الآن فکر می‌کنم دیگر اهمیتی ندارد. هر انسانی بالأخره می‌میرد و مرگ هم تنها یک بار سراغ آدم می‌آید، نه دو بار. من هم ترجیح می‌دهم با شجاعت و افتخار بمیرم تا با ذلت."

 این در حالی است که ابو شجاع همچنان که هنوز هم به تلاش‌هایش برای نجات اسیران ایزدی از دست داعش ادامه می‌دهد خانواده اش از عراق به ترکیه فرار کردند تا در امان باشند. اما هنگام انتقال از ترکیه به بلغارستان، دستگیر شدند. آن‌ها اکنون در میان پناهندگان بی‌شماری هستند که از عراق و سوریه گریخته‌اند و به دنبال پناهندگی در اروپا هستند.


(( قبل از هر چیز این نکته را خاطر نشان کنم بلانسبت سردار سلیمانی هر جانوری که ریش و پشمش از میمون کمتر و دمش بجای عقب از جلویش در آمده و آویزان بود حتما یک مرد نیست و او را نر میگویند اما یک مرد نمیگویند و نمیدانند))

حالا , سردار سلیمانی شجاع تر و مردتر است یا این مرد ؟

سردار سلیمانی در راه خدا و برای خدا میجنگد یا این مرد ؟


کار سردار سلیمانی دلیرانه تر است و شهامت بیشتری میخواهد یا این مرد ؟


در نزد خدا کار سردار سلیمانی پسندیده تر است یا این مرد ؟


بخدا قسم که سردار سلیمانی در مقابل این مرد نیم من هم نیست
...



 

هیچ نظری موجود نیست: