یکشنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۹۳

آیا میتوانید بگوئید حق با کدام یک از آنهاست ؟

آیا میتوانید بگوئید حق با کدام یک از آنهاست ؟

   

واقعا ببینیم کدام یکی از اینها درست میگویند و حرف کدام یک از آنها منطقی تر هست و کدام حرف حساب میزند و خردمندانه میگوید ؟

١- حرف حساب یک آدم دین مدار :


 در ادیان ابراهیمی یک آدم مذهبی و دیندار و دینمدار همه چیز زندگی را از دریچه دین میبیند  , و معتقد هست که کسانی و افرادی از انسانها  در سه هزار و دوهزار و هزار و پانصد سال پیش از طرف خداوند ماموریت پیدا کردند که دیگر ابنای بشر را راهنمائی کنند تا به بهشتی که خدا وعده داده برسند.


 این خواسته اجباری هست و به ضرب چوب و چماق و به زور شمشیر هم که شده باید شما را به بهشت ببرند ( مثلا در قرآن میگوید : آنهائی که ایمان آوردند نزد خدا عزیز هستند و از خوبان میباشند و بکشید آنهائی را که ایمان نمی آورند ).

این دسته میگویند که با تاسی و تقلید از رفتار پیامبران و ائمه و سرمشق قرار دادن زندگی آنها میتوان رستگار شد و پس از مرگ هم در بهشت از نعمات و حوری های بهشتی مستفیض میشوند.


و هر کدام از این دینها ادعا میکنند که حقیقت نزد آنهاست و با اطمینان میگویند که حق با آنهاست و کسی را که حرف آنها را قبول نمیکند مشرک و کافر است و سزایش مرگ است واز نظر شان کسیکه در دین آنها نیست نجس میباشند.

در تمام ادیان کشتار و تصرف و تسخیر سرزمین های دیگر برای اشاعه خدا پرستی و ترویج دین نه تنها آزاد میباشد بلکه بنوعی ثواب محسوب میشود و دارای پاداش و اجری جداگانه است !

ودر هر کدام از این دینها افرادی با پوشش مخصوص هستند که ادعا میکنند که رابط مابین خدا و بندگان خدا هستند و خداوند آنها را هم مسئول هدایت و هم تنبیه بندگان خدا  در صورت رعایت نکردن فرامین و انجام ندادن تکلیف شرعی کرده و آنها باید به تمام کارهای مردم ( تا خنده و گریه و لبخند آنها ) نظارت کنند !


و مریدان آنها بیشتر از خود خدا از آنها حساب میبرند و مجیزشان را میگویند و هرگونه نقد و پرسش و توضیح خواستن از آنها جرم محسوب میشود و مشمول مجازات سختی قرار میگیرد و مرگ را در پی دارد .

دینداران و دینمداران خود را نسبت به دیگران کامل و عاقل و بالغ  میدانند و حتی میتوانند به خودشان اجازه دهند که در قالب دستور به به تکلیف و جلوگیری از کارهای خلاف دین به امور شخصی دیگران دخالت کنند.

آنها جنگیدن و کشتن دیگران که از نظر آنها کفر و دشمن خدا محسوب میگردند لازم و واجب میدانند .

اما نکته مهم در این است که با وجود آنکه این سه دین از یک خانواده میباشند همیشه در حال جنگیدن و کشتن و سوزاندن و از بین بردن دیگری هستند و معتقدند که دیگری دچار تحریف و یا افراط شده است !


    


٢- حرف حساب یک آدم دین گریز :


این افراد کسانی هستند که دین را باور دارند ولی از دخالت دین در جامعه و زندگی و در امور شخصی خودشان ناراضی میباشند و حکام دینی را منفعت طلب و تحریف کننده دین میدانند به همین دلیل با فشار آوردن آنها از دین از آن گریزان میشوند و یا به جای دیگری میروند هجرت میکنند  و یا در لاک خودشان به انزوا پناه و فرو میروند.


دین گریزان برای فرار از دستورات و احکام و تکلیف دینی همیشه هزار عذر و بهانه در آستین دارند.


اما گاهی برای تامین منافع و یا در صورت احساس خطری , همرنگ دینمداران میشوند و تا کسب منفعت و یا رفع خطر , خودشان را به رنگ آنها در می آورند و در مجالس و مراسم به خودنمائی میپردازند.


دین گریزان اگر دین به آنها کاری نداشته باشد تا دوران پیری نه یاد خدا میکنند و نه پا در مسجد میگذارند و درهر صورتی مجالس شادی و بزن و بکوب را بر مراسم ختم و ترحیم و گریه ترجیح میدهند ولی در صورت فشار و سختگیری هیچ مخالفتی نشان نمیدهند و تا رفع فشار خیلی راحت به گفته آنها گردن مینهند و از آنها اطاعت میکنند!


دین گریزان اهل مباحثه و گفتگو و با دینمداران نیستند و آنرا عملی بیهوده میدانند و حتی المقدور سعی میکنند که با آنها برخورد نکنند و پرشان به یکدیگر نگیرد.


از نظر دین ستیزان این افراد دین گریز در اصل بخاطر ترس و کم آگاهی این رویه را در پیش میگیرند و شهامت تعیین خط خود ورا ندارند و تکلیف خودشان را نمیدانند !


دین گریزان بخاطر این رفتار خود همیشه دینمداران و دین ستیزان را به اشتباه میاندازند و سبب تعجب آنها میشوند .


    

٣- حرف حساب یک آدم دین ستیز :


این افراد کسانی هستند که تکلیف خود را با دین یکسره کردند و بنابر شواهد تاریخی و اسناد بجا مانده از قدرت گرفتن دین و حکومتهای مذهبی دی را وسیله ای برای تحمیق مردم و بهره کشی از ملت میدانند.


آنها قشر روحانی دینی را مشتی شیاد و تنبل و مفتخور میدانند که با فریب دیگران و با نیرنگ و تطمیع و تهدید و ترساندن آدمهای زودباور ساده دل بر گرده آنها سوار میشوند و از دسترنج آنها زندگی میکنند .

دین ستیزان معتقدند که دین فقط یک علاقه شخصی میباشد و کسانیکه به آن علاقه مند هستند میتوانند آنرا فقط برای خودشان بخواهند و مراسم آنرا  بطور خصوصی اجرا کنند و بدان پایبند باشند و هرگز نباید دیگران را وادار به قبول خواسته خودشان بکنند.


و در هر حال دین را افیونی  برای فرار از خود و یا وسیله ای برای رهائی از ترس مرگ و دنیای پس از آن میدانند .

دین ستیزان باور دارند که اکثر مسائل دینی خرافات است و ریشه منطقی و عقلانی ندارد و اصل و اساس دین دارای تناقضات بسیاری هست که بی پاسخ مانده و چون دینمداران برای آنها پاسخی ندارند از احکامی که ساخته قشر روحانیت است مانند ارتداد و تکفیر به حذف  و قتل کسانیکه پرسشگر و منتقد میباشند دست میزنند.


دین ستیزان به گواهی تاریخ میدانند که حکومتهای مذهبی از تمام حکومتهای استبدادی دیگر وحشتناکتر و جنایتکار تر است و برای ابقاء و بر قدرت ماندن خودش از هیچ کاری فرو نمیگذارد و حکام دینی همیشه دین را بنابر میل خود و بنابر منافع و مصلحت خودشان تفسیر میکنند به مردم ارائه میدهند .

و شیادان با ادعای روحانی بودن و با سواستفاده از جهل و ناآگاهی مردم و استفاده از ترس و دادن وعده هایی که هیچکس از حقیقت آن آگاه نیست و از بودنش نیز مطمئن نمیباشد , همیشه درصدد بدست آوردن قدرت و بهره کشی از مردمان میباشند .

دین ستیزان تقلید از زندگی فرد و افرادی را که در هزاران سال پیش زندگی میکردند را برای روش زندگی یک فرد امروزی امری ابلهانه و غیر قابل قبول میدانند. 
دین ستیزان خواستار محدود کردن دین و عدم مداخله آن در قوانین اجتماعی و سیاست و شراکت در قدرت میباشند و برای دلیل خواسته خود و اثبات درستی تفکراتشان از مقایسه کشورهائی که حکومت دینی دارند با کشورهائی که دین در آن هیچ نقشی ندارند شاهد می آورند و بدرستی نشان میدهند که کشورهائی که با حکومت دینی اداره میشوند کشورهائی فاسد و فقیر و جنگ زده و یا در حال جنگ با مردمی بیسواد و معتاد  و بیمار میباشند و در مقابل کشورهای مخالف دارای  سطح زندگی بالاتری هستند و مردمش از رفاه و امکانات  بیشتری برخوردارند و میزان سواد در آنها بالاست  و امکانات بهداشتی  بهتری دارند و همه آنها مخالف جنگ و در صلح زندگی میکنند و مردم در آن کشورها سالمتر و شادتر و امیدوارتر میباشند.

و این افراد عاقبت خوشی ندارند و در کمال شجاعت و آزادگی بدست دینمداران کشته میشوند . 

  

[[ در اینجا باید از افرادی بگویم که زیاد  با  این مطلب ما  در مورد دین ارتباطی ندارند ولی در شکل گیری و بقدرت رسیدن حکومت دینی و برپائی و استمرار و برقراری آن   نقش بسزائی دارند ]]

٤- حرف حساب یک آدم بی تفاوت فرصت طلب موج سوار :


این افراد هیچ حرف حسابی ندارند و هیچگاه حرفی نمیزنند که بفهمیم که حساب است یا نیست !


اینها یک عده انسان نماهای بی وجود و بی مایه و سودجو هستند که سکوت , سلاح و وسیله آنهاست و با استفاده از آن میتوانند در برابر دسته غالب و قوی ادعا کنند که با رقیب او نبودند و نیستند.


آنها با رذالتی کفتار گونه با دقت رفتار شیران و پلنگان را زیر نظر دارند و با دقت نگاه میکنند تا پس از شکار پسمانده ای نصیب آنها شود و از آن روزی بخورند و روزگار بگذرانند .

آنها در حالیکه به هیچ چیز اعتقاد و ایمان و باور ندارند در عین حال به همه چیز معتقدند و همه چیز را باور دارند فقط بسته به آن است که نرخ نان آنروز چند  باشد و منفعت آنها چه ایجاب میکند؟


 و چون این بی تفاوتی برای حکومتهای ستمگر خطری نیست به آنها کاری ندارند.


 ولی بی تفاوت ها  در جواب پرسش چرا بی تفاوتی مگر کشور و زندگی و سرنوشت تو نیست  ؟

 با وقاحت پاسخ  میدهند :


 کاری به این کارها ندارند و اهل این حرفها نیستند و سرشان هم درد نمیکند و کله اشان هم بوی قرمه سبزی نمیدهد.

آنها هم دینمدار و هم دین گریز و هم دین ستیز هستند و هم نیستند هم میتوانند باشند و هم نباشند و با تحمل ذلت و خفت فقط سکوت میکنند تا..... ؟


 

هیچ نظری موجود نیست: