چو ایران مباشد تن من مباد ...
هشتاد سال از نامگذاری ایران می گذرد!
در فروردین سال
1314 خورشیدی طبق بخشنامه وزارت امور خارجه و تقاضای دولت وقت ، نام رسمی ایران (
به جای پرس ، پرشیا و غیره ) برای کشور ما انتخاب شد .
در مغرب زمین از قرون وسطی ، ایران به نام هایی از قبیل :
پرس ( فرانسوی ) ، پرشیا ( انگلیسی ) ، پرسیس ( یونانی ) نامیده شده است . اسمی که امروز" ایران " گفته می شود بیش از 600 سال پیش " اران " Eran تلفظ می شد .
برگرفته از مقاله " چگونه ایران شدیم ؟ " نوشته مجتبی انوری 1386
هشتاد سال از نامگذاری ایران می گذرد!
در مغرب زمین از قرون وسطی ، ایران به نام هایی از قبیل :
پرس ( فرانسوی ) ، پرشیا ( انگلیسی ) ، پرسیس ( یونانی ) نامیده شده است . اسمی که امروز" ایران " گفته می شود بیش از 600 سال پیش " اران " Eran تلفظ می شد .
سعید نفیسی در دی ماه
1313 نام " ایران " را به جای " پرشیا " پیشنهاد کرد .
این نامگذاری در آغاز
مخالفانی نیز داشت و براین باور بودند که در " پرشیا " فرهنگ و تمدنی نهفته است که
نمی توان آن را حذف کرد و شناخته شده و بین المللی نیز است ؛ اما حامیان نامگذاری
ایران ، اعتقاد داشتند که واژه ایران بسیار کهن و بر اقتدار سیاسی کشور می افزاید
.
" واژه ایران " بسیار کهن و قبل از آمدن آریایی ها به سرزمین مان اطلاق می شد و نامی تازه و ساخته و پرداخته نیست .
" واژه ایران " بسیار کهن و قبل از آمدن آریایی ها به سرزمین مان اطلاق می شد و نامی تازه و ساخته و پرداخته نیست .
پروفسور آرتور اپهام پوپ ( 1969 – 1881
میلادی ) ایران شناس مشهور امریکایی در کتاب " شاهکارهای هنر ایران " که در سال ۱۳۸۸ توسط دکتر پرویز خانلری به زبان فارسی ترجمه شده است ، می نویسد :
« کلمه
ایران به فلات و توابع جغرافیایی آن حتی در هزاره پیش از آمدن آریاییان نیز اطلاق
می شود »
واژه " ایران " از دو قسمت ترکیب شده است .
واژه " ایران " از دو قسمت ترکیب شده است .
قسمت اول به معنی اصیل
، نجیب ، آزاده و شریف است . قسمت دوم به معنی سرزمین یا جا و مکان است .
در شاهنامه فردوسی بارها کلمه " ایران " به کار رفته است . ده ها بار ترکیباتی نظیر :
در شاهنامه فردوسی بارها کلمه " ایران " به کار رفته است . ده ها بار ترکیباتی نظیر :
بزرگان ایران ، بر و بوم ایران ، ایران و توران ، ایران و روم ، ایران زمین ، شهر
ایران ، ایران و انیران و نیز بیش از 350 بار " ایرانی و ایرانیان " .
معنی واژه " ایران " سرزمین آزادگان است .
معنی واژه " ایران " سرزمین آزادگان است .
فردوسی در شاهنامه در باره خوی آزادگان (
ایرانیان ) چنین می سراید :
تو با دشمن ار خوب گفتی رواست / از آزادگان خوب گفتن سزاست
دکتر محمد معین ( 1293 – 1350 ) ادیب و سخنور نامی ایران در خصوص ریشه واژه ایران می نویسد :
تو با دشمن ار خوب گفتی رواست / از آزادگان خوب گفتن سزاست
دکتر محمد معین ( 1293 – 1350 ) ادیب و سخنور نامی ایران در خصوص ریشه واژه ایران می نویسد :
« اصل و ریشه Arya هر چه باشد ، این قدر واضح است که
این کلمه به تداعی معانی بسیار را به خاطر می آورد . مللی که متعلق به بخش خاوری
هند و اروپائیان بودند ، خود را بدین نام مفتخر می دانستند .
آرین Aryan از واژه
آریا Arya مشتق است . اجداد مشترک ملل هند و ایران خود را بدان نام معرفی می کردند
. واژه ایران ، خود از همین ریشه آمده است »
دکتر بهرام فره وشی ( 1304 – 1371 ) ایران شناس و استاد پیشین دانشگاه تهران در خصوص ریشه واژه ایران می نویسد :
دکتر بهرام فره وشی ( 1304 – 1371 ) ایران شناس و استاد پیشین دانشگاه تهران در خصوص ریشه واژه ایران می نویسد :
« ایران در زبان اوستایی به صورت ائیریه Airya و در زبان فارسی باستان اریه Ariya
آمده است .
در اوستا هم نام قومی ایرانی به معنی شریف و نجیب و اصیل است .
این واژه در زبان ایرلندی کهن هم به همین معنی است .
قسمت اول کلمه ایرلند Ir – Land به معنی نجیب و شریف و قسمت دوم آن به معنی سرزمین است . ایرلند به معنی سرزمین نجباست »
در اوستا هم نام قومی ایرانی به معنی شریف و نجیب و اصیل است .
این واژه در زبان ایرلندی کهن هم به همین معنی است .
قسمت اول کلمه ایرلند Ir – Land به معنی نجیب و شریف و قسمت دوم آن به معنی سرزمین است . ایرلند به معنی سرزمین نجباست »
برگرفته از مقاله " چگونه ایران شدیم ؟ " نوشته مجتبی انوری 1386
ندانی که ایران نشست منست
جهان سر به سر زیر دست ِ منست
هنر نزد ایرانیان است و بـــس
ندادند شـیر ژیان را بکــس
همه یک دلانند یـزدان شناس
بـه نیکـی ندارنـد از بـد هـراس
دریغ است ایـران که ویـران شــود
کنام پلنگان و شیران شــود
چـو ایـران نباشد تن من مـبـاد
در این بوم و بر زنده یک تن مباد
همـه روی یکسر بجـنگ آوریــم
جــهان بر بـد اندیـش تنـگ آوریم
همه سربسر تن به کشتن دهیم
بـه از آنکه کشـور به دشمن دهـیم
چنین گفت موبد که مرد بنام
بـه از زنـده دشمـن بر او شاد کام
اگر کُشــت خواهــد تو را روزگــار
چــه نیکــو تر از مـرگ در کـــار زار
"حکیم ابوالقاسم فردوسی"
جهان سر به سر زیر دست ِ منست
هنر نزد ایرانیان است و بـــس
ندادند شـیر ژیان را بکــس
همه یک دلانند یـزدان شناس
بـه نیکـی ندارنـد از بـد هـراس
دریغ است ایـران که ویـران شــود
کنام پلنگان و شیران شــود
چـو ایـران نباشد تن من مـبـاد
در این بوم و بر زنده یک تن مباد
همـه روی یکسر بجـنگ آوریــم
جــهان بر بـد اندیـش تنـگ آوریم
همه سربسر تن به کشتن دهیم
بـه از آنکه کشـور به دشمن دهـیم
چنین گفت موبد که مرد بنام
بـه از زنـده دشمـن بر او شاد کام
اگر کُشــت خواهــد تو را روزگــار
چــه نیکــو تر از مـرگ در کـــار زار
"حکیم ابوالقاسم فردوسی"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر