تحقیق کوچکی در آیین بهائی به بهانه پلمب کردن دوباره ناندانی و محل کسب آنها ( قسمت دوم )
یک نکته جالب دیگر تقویم و سالشمار آئین بیانی و یا همان بابی ها و بهائی ها میباشد ( البته بهائی ها با بیانی ها اختلاف و انشعابی که در تمام ادیان مرسوم هست را هم دارند که خارج از حرف ماست )؛
سال آنها ۳۶۱ روز و تقویم بابی۱۹ ماه ۱۹ روزهاست !
[[ سال بیانی سیصد و شصت و یک روز میباشد. در کتاب بیان عربی باب سوم از واحد پنجم چنین وارد شده است: " قد جعلنا الحول تسعةعشر شهرا " ترجمه: همانا قرار دادیم برای سال نوزده ماه. همان باب در کتاب بیان فارسی چنین شرح داده شده است: خداوند عالم خلق فرموده کل سنین را به امر خود و از ظهور بیان قرار داده عدد هر سنین را عدد کلشیئ (۳۶۱روز) و آن را نوزده شهر قرار داده و هر شهر را نوزده روز فرموده تا آنکه کل از نقطهٔ تحویل حمل تا منتهیالیه سیر او که به حوت منتهی میگردد در نوزده مراتب حروف واحد سیر نمایند.]]
و دیگر آنکه بنظر میرسد کلمات یوم الله که ورد دهان خمینی بود و هر روزی را به مزاجش سازگار می آمد یوم الله لقب میداد و عنوان میکرد مانند یوم الله بیست و دو بهمن , از کلمات بابی ها و اختراع آقای باب بوده و میباشد !
[[ در باب چهاردهم از واحد ششم کتاب بیان عربی، بزرگترین روز سال یوم الله الاعظم نام برده شده است. شرح آن در همان باب کتاب بیان فارسی چنین است: خداوند عالم در میان ایام یومی را منسوب به خود فرموده و آن را یوم الله خوانده است.]]
ولی جالبترین نکته در مورد بابی ها و بیانی ها و ازلی ها و بهائی ها حضور چهره های سرنشناس قیام مشروطه در بین آنها میباشد !
[[ میرزا آقاخان کرمانی در ۱۳۰۲ هجری قمری (۱۲۶۳ خورشیدی) با شیخ احمد روحی از کرمان هجرت کرد و به اصفهان رفت.
ورود او به اصفهان همراه با تشکیل یک سری جلسات سری و خصوصی شد که بانی آن میرزا هادی دولتآبادی نماینده صبح ازل در ایران بود.
از دیگر حاضران در این جلسات حاج میرزا نصرالله بهشتی ملقب به ملک المتکلمین و سید جمال الدین واعظ اصفهانی پدر محمد علی جمال زاده بودند.
نام سید جمال الدین واعظ به همراه ملک المتکلمین، میرزاجهانگیرخان، سید محمد رضا مساوات در لیست چهارنفری بود که محمدعلی شاه قبل از بتوپ بستن مجلس، درخواست تبعید آنهار ا از ایران کرده بود. جمالالدین واعظ همراه با ملک المتکلمین رهبریِ گروههای بزرگی از مشروطهگرایان را به عهده داشت.[۱۱۱]
یحیی دولتآبادی از فعالین جنبش مشروطه
یحیی دولتآبادی در سال ۱۲۴۱ خورشیدی در دولتآباد اصفهان به دنیا آمد. پدرش حاج سید میرزا هادی دولتآبادی از مجتهدین مؤثر محلی و مشهور به رهبری شاخه ازلی بابیه بود.[۱۰۵] او نماینده صبح ازل در ایران بود.در عین حال خود دولتآبادی انتساب خانوادهاش را به آئین بابی در کتاب خود رد میکند و چون اتهام بابی در آن زمان مذموم بود، دربار و ظلالسلطان و روحانیان قشری آن اتهام را بر علیه آزادی خواهان و مشروطه طلبان بکار میبردند.[۱۰۹] ]]
البته باید در مورد صحت و سقم این مطلب بیشتر تحقیق کرد زیرا به نوشته شادروان احمد کسروی :
[[ کسروی در کتاب تاریخ مشروطه ایران مینویسد: بابیان در جنبش مشروطه در ظاهر بی طرفی مینمودند و در نهان هواخواه محمدعلی میرزا بودند، ملایان هوادار استبداد، نام آنان را بر مشروطه خواهان گذارده و تکفیر کرده و خونهاشان را میریختند.[۱۱۰] ]]
اما علی محمد باب با نفی خاتم بودن محمد در پیامبران تعریف دیگری از نبوت و رسالت و هدایت بشر و ظهور چنین افرادی به حکم و از جانب خدا ارائه کرده که در نوع خودش بسیار امروزی و عقلانی و خردمندانه است و با افکار امروزی هماهنگی و سازگاری بیشتری دارد و قابل تعمق و قابل تفکر میباشد ...
[[ پروفسورادوارد براون به نقل از باب مینویسد:[۱۶]
هیچ ظهوری آخری نیست بلکه فقط میزانی از حقیقت را بیان میکند که وضعیت پیشرفت انسان او را قادر به درک آن کرده باشد. ( باب )]]
و در آخر از دوستانی که این مطلب را پیگیر شدند و دنبال کردند میخواهم که به گوشه ای از آیات و دستورات این پیامبر ایرانی دوران قاجار که در زیر و ذیل مطلب می اید کمی با دقت بیشتری نظر کنند و آنها را با دستورات محمد و قرآن مطابقت دهند تا به درستی و حقانیت گفته یاد شده در بالا از جانب باب برسند ...
- اصلیترین دستور و حکم در آئین بیانی :در باب نوزدهم از واحد پنجم کتاب بیان فارسی نوشته شده است: در بیان هیچ عبادتی نزد خداوند محبوب تر نبوده از نفع نفسی به نفسی اگرچه با دخال سروری در قلب او باشد و هیچ عملی ابعد تر نبوده به ضر نفسی نفسی را اگر چه بادخال حزنی در قلب او باشد.[۲۸]
- در باب هیجدهم از کتاب بیان نهی شدید شده است از شرب مسکرات حتی برای مریض. خوردن مشروبات الکلی و هر چیز بدبو و کریه و انواع دخانیات حرام است.[۲۱]
-در بیان صراحتاً قتل نفس حرام شده است در باب شانزدهم از از واحد یازدهم، نهی از قتل و قطع اعضای بدن انسان شده است
-در باب پنجم از واحد چهارم کتاب بیان قتل نفس کاملاً ممنوع شده است.
( آیا در مورد اعدام هم چنین تصوری داشته و مخالف اعدام هم بوده ؟؟!)
-در باب هیجدهم از واحد ششم کتاب بیان استخراج میشود که تفتیش عقاید و جستجو در امور شخصی مردم حرام است
-در باب شانزدهم از واحد نهم کتاب بیان نهی اکید از ضرب وشتم شده است و این موضوع در باب ششم از واحد دهم تکرار شده است
-در باب هفدهم از واحد دهم نهی اکید شده است از قرض گرفت لوازم شخصی دیگران
-در باب یازدهم از واحد نهم کتاب بیان خرید و فروش عناصر اربعه ممنوع گردیده است
- در باب ششم از واحد هفتم کتاب بیان ازدواج میان کسانی که با هم سنخیت ندارند حرام اعلام شده است.
( استفاده از کلمه و واژه " سنخیت " در اینجا بسیار خردمندانه و آینده نگرانه و هوشمندانه میباشد )
- در باب پانزددهم از واحد دهم کتاب بیان بر رعایت حال حیوانات و عدم تحمیل وزن زیاد بر حیوانات دستور داده شده است
- در کتاب چهارشآن در باب نوزدهم از واحد چهارم نوشته شده: که مالک نگردید چیزی را که نفس شما از آن کراهت داشته باشد و از روئیت آن محزون گردید.
- در باب یازدهم از واحد نهم کتاب بیان رسماً با برده داری و خرید فروش انسان مخالفت و نهی گردیده است!!
- در کتاب چهار شآن در باب هیجدهم از واحد چهارم آمده است که اطفال را به چیز هایکه بر آنها دشوار است تعلیم ندهید و کمال لطف و رأفت را در حق آنها منظور دارید و تحمیل نکنید بر آنها چیزهاییکه برای آنها سودی ندارد و اگر کردید مسئول خواهید بود.
و نکته ای که برای معلمان و آموزگاران بسیاربسیار خوش آیند و مطلوب است )
- در کتاب شرح ابجد بیاناتی هست که خلاصه آن این است: بدان که متعلم که حق معلم مشتق از حکم الله است پس حق او را بشناس و قدر او را عظیم دان و در محضر او مؤدب باش و در مقابل او نخند و با چشم و دست به او اشاره نکن و درحین تعلم در مقابل روی او بنشین و بقدر ثلث و ذراع شرعی فاصله بگیر وآنچه را که استطاعت داری به او برسان زیرا که اگر مافی الامکان را در قدم او نثار کنی به اندازه تعلیم حرف (ب) که به تو تعلیم کرده نیست و معادل حق او نمیشود و در مقام معلم توصیه کرده که هیچوقت بر طفل غضب نکند و ابداً متعرض او نگردد و اگر خواست تنبیه کند به ضرب خفیف اکتفا کند زیرا که طفل نازکتر از شیشه است و شیئی لطیف زود میشکند و خداوند این عمل را دوست ندارد.
- در باب نهم از واحد یازدهم کتاب بیان ذکر شده که در مجالسی که در آن ابهاج و سروری مهیا نباشد و در شآن و مقام فرد نباشد باید دوری نمود
- در باب یازدهم از واحد ششم از تنبیه بدنی منع گردیده است
- در باب هفتم از واحد نهم نهی اکید شده است از ابیع و شرای انقوزه و تنباکو که آنرا ورق زقوم خطاب کردهاند
- در باب هشتم از همین واحد از استعمال تریاک و مسکرات نهی گردیده است
- زنا حرام و شخص زانی از رحمت خدا بی نصیب است.[۲۲]
حالا میتوان به عمق کینه و نفرت و این دشمنی زشت و پلید و پلشت آخوندها با این جماعت و هم میهنان بهائی خودمان پی برد و عمق سوزش آنها را از این دستورات که نان آنها را اجر میکند ولی به مذاق مردم بسیار خوش می آید و با خرد خردمندان هماهنگی بیشتری دارد و برای متفکرین دارای شبهات کمتری هست را احساس کرد ...!!
یک نکته جالب دیگر تقویم و سالشمار آئین بیانی و یا همان بابی ها و بهائی ها میباشد ( البته بهائی ها با بیانی ها اختلاف و انشعابی که در تمام ادیان مرسوم هست را هم دارند که خارج از حرف ماست )؛
سال آنها ۳۶۱ روز و تقویم بابی۱۹ ماه ۱۹ روزهاست !
[[ سال بیانی سیصد و شصت و یک روز میباشد. در کتاب بیان عربی باب سوم از واحد پنجم چنین وارد شده است: " قد جعلنا الحول تسعةعشر شهرا " ترجمه: همانا قرار دادیم برای سال نوزده ماه. همان باب در کتاب بیان فارسی چنین شرح داده شده است: خداوند عالم خلق فرموده کل سنین را به امر خود و از ظهور بیان قرار داده عدد هر سنین را عدد کلشیئ (۳۶۱روز) و آن را نوزده شهر قرار داده و هر شهر را نوزده روز فرموده تا آنکه کل از نقطهٔ تحویل حمل تا منتهیالیه سیر او که به حوت منتهی میگردد در نوزده مراتب حروف واحد سیر نمایند.]]
و دیگر آنکه بنظر میرسد کلمات یوم الله که ورد دهان خمینی بود و هر روزی را به مزاجش سازگار می آمد یوم الله لقب میداد و عنوان میکرد مانند یوم الله بیست و دو بهمن , از کلمات بابی ها و اختراع آقای باب بوده و میباشد !
[[ در باب چهاردهم از واحد ششم کتاب بیان عربی، بزرگترین روز سال یوم الله الاعظم نام برده شده است. شرح آن در همان باب کتاب بیان فارسی چنین است: خداوند عالم در میان ایام یومی را منسوب به خود فرموده و آن را یوم الله خوانده است.]]
ولی جالبترین نکته در مورد بابی ها و بیانی ها و ازلی ها و بهائی ها حضور چهره های سرنشناس قیام مشروطه در بین آنها میباشد !
[[ میرزا آقاخان کرمانی در ۱۳۰۲ هجری قمری (۱۲۶۳ خورشیدی) با شیخ احمد روحی از کرمان هجرت کرد و به اصفهان رفت.
ورود او به اصفهان همراه با تشکیل یک سری جلسات سری و خصوصی شد که بانی آن میرزا هادی دولتآبادی نماینده صبح ازل در ایران بود.
از دیگر حاضران در این جلسات حاج میرزا نصرالله بهشتی ملقب به ملک المتکلمین و سید جمال الدین واعظ اصفهانی پدر محمد علی جمال زاده بودند.
نام سید جمال الدین واعظ به همراه ملک المتکلمین، میرزاجهانگیرخان، سید محمد رضا مساوات در لیست چهارنفری بود که محمدعلی شاه قبل از بتوپ بستن مجلس، درخواست تبعید آنهار ا از ایران کرده بود. جمالالدین واعظ همراه با ملک المتکلمین رهبریِ گروههای بزرگی از مشروطهگرایان را به عهده داشت.[۱۱۱]
یحیی دولتآبادی از فعالین جنبش مشروطه
یحیی دولتآبادی در سال ۱۲۴۱ خورشیدی در دولتآباد اصفهان به دنیا آمد. پدرش حاج سید میرزا هادی دولتآبادی از مجتهدین مؤثر محلی و مشهور به رهبری شاخه ازلی بابیه بود.[۱۰۵] او نماینده صبح ازل در ایران بود.در عین حال خود دولتآبادی انتساب خانوادهاش را به آئین بابی در کتاب خود رد میکند و چون اتهام بابی در آن زمان مذموم بود، دربار و ظلالسلطان و روحانیان قشری آن اتهام را بر علیه آزادی خواهان و مشروطه طلبان بکار میبردند.[۱۰۹] ]]
البته باید در مورد صحت و سقم این مطلب بیشتر تحقیق کرد زیرا به نوشته شادروان احمد کسروی :
[[ کسروی در کتاب تاریخ مشروطه ایران مینویسد: بابیان در جنبش مشروطه در ظاهر بی طرفی مینمودند و در نهان هواخواه محمدعلی میرزا بودند، ملایان هوادار استبداد، نام آنان را بر مشروطه خواهان گذارده و تکفیر کرده و خونهاشان را میریختند.[۱۱۰] ]]
اما علی محمد باب با نفی خاتم بودن محمد در پیامبران تعریف دیگری از نبوت و رسالت و هدایت بشر و ظهور چنین افرادی به حکم و از جانب خدا ارائه کرده که در نوع خودش بسیار امروزی و عقلانی و خردمندانه است و با افکار امروزی هماهنگی و سازگاری بیشتری دارد و قابل تعمق و قابل تفکر میباشد ...
[[ پروفسورادوارد براون به نقل از باب مینویسد:[۱۶]
هیچ ظهوری آخری نیست بلکه فقط میزانی از حقیقت را بیان میکند که وضعیت پیشرفت انسان او را قادر به درک آن کرده باشد. ( باب )]]
و در آخر از دوستانی که این مطلب را پیگیر شدند و دنبال کردند میخواهم که به گوشه ای از آیات و دستورات این پیامبر ایرانی دوران قاجار که در زیر و ذیل مطلب می اید کمی با دقت بیشتری نظر کنند و آنها را با دستورات محمد و قرآن مطابقت دهند تا به درستی و حقانیت گفته یاد شده در بالا از جانب باب برسند ...
- اصلیترین دستور و حکم در آئین بیانی :در باب نوزدهم از واحد پنجم کتاب بیان فارسی نوشته شده است: در بیان هیچ عبادتی نزد خداوند محبوب تر نبوده از نفع نفسی به نفسی اگرچه با دخال سروری در قلب او باشد و هیچ عملی ابعد تر نبوده به ضر نفسی نفسی را اگر چه بادخال حزنی در قلب او باشد.[۲۸]
- در باب هیجدهم از کتاب بیان نهی شدید شده است از شرب مسکرات حتی برای مریض. خوردن مشروبات الکلی و هر چیز بدبو و کریه و انواع دخانیات حرام است.[۲۱]
-در بیان صراحتاً قتل نفس حرام شده است در باب شانزدهم از از واحد یازدهم، نهی از قتل و قطع اعضای بدن انسان شده است
-در باب پنجم از واحد چهارم کتاب بیان قتل نفس کاملاً ممنوع شده است.
( آیا در مورد اعدام هم چنین تصوری داشته و مخالف اعدام هم بوده ؟؟!)
-در باب هیجدهم از واحد ششم کتاب بیان استخراج میشود که تفتیش عقاید و جستجو در امور شخصی مردم حرام است
-در باب شانزدهم از واحد نهم کتاب بیان نهی اکید از ضرب وشتم شده است و این موضوع در باب ششم از واحد دهم تکرار شده است
-در باب هفدهم از واحد دهم نهی اکید شده است از قرض گرفت لوازم شخصی دیگران
-در باب یازدهم از واحد نهم کتاب بیان خرید و فروش عناصر اربعه ممنوع گردیده است
- در باب ششم از واحد هفتم کتاب بیان ازدواج میان کسانی که با هم سنخیت ندارند حرام اعلام شده است.
( استفاده از کلمه و واژه " سنخیت " در اینجا بسیار خردمندانه و آینده نگرانه و هوشمندانه میباشد )
- در باب پانزددهم از واحد دهم کتاب بیان بر رعایت حال حیوانات و عدم تحمیل وزن زیاد بر حیوانات دستور داده شده است
- در کتاب چهارشآن در باب نوزدهم از واحد چهارم نوشته شده: که مالک نگردید چیزی را که نفس شما از آن کراهت داشته باشد و از روئیت آن محزون گردید.
- در باب یازدهم از واحد نهم کتاب بیان رسماً با برده داری و خرید فروش انسان مخالفت و نهی گردیده است!!
- در کتاب چهار شآن در باب هیجدهم از واحد چهارم آمده است که اطفال را به چیز هایکه بر آنها دشوار است تعلیم ندهید و کمال لطف و رأفت را در حق آنها منظور دارید و تحمیل نکنید بر آنها چیزهاییکه برای آنها سودی ندارد و اگر کردید مسئول خواهید بود.
و نکته ای که برای معلمان و آموزگاران بسیاربسیار خوش آیند و مطلوب است )
- در کتاب شرح ابجد بیاناتی هست که خلاصه آن این است: بدان که متعلم که حق معلم مشتق از حکم الله است پس حق او را بشناس و قدر او را عظیم دان و در محضر او مؤدب باش و در مقابل او نخند و با چشم و دست به او اشاره نکن و درحین تعلم در مقابل روی او بنشین و بقدر ثلث و ذراع شرعی فاصله بگیر وآنچه را که استطاعت داری به او برسان زیرا که اگر مافی الامکان را در قدم او نثار کنی به اندازه تعلیم حرف (ب) که به تو تعلیم کرده نیست و معادل حق او نمیشود و در مقام معلم توصیه کرده که هیچوقت بر طفل غضب نکند و ابداً متعرض او نگردد و اگر خواست تنبیه کند به ضرب خفیف اکتفا کند زیرا که طفل نازکتر از شیشه است و شیئی لطیف زود میشکند و خداوند این عمل را دوست ندارد.
- در باب نهم از واحد یازدهم کتاب بیان ذکر شده که در مجالسی که در آن ابهاج و سروری مهیا نباشد و در شآن و مقام فرد نباشد باید دوری نمود
- در باب یازدهم از واحد ششم از تنبیه بدنی منع گردیده است
- در باب هفتم از واحد نهم نهی اکید شده است از ابیع و شرای انقوزه و تنباکو که آنرا ورق زقوم خطاب کردهاند
- در باب هشتم از همین واحد از استعمال تریاک و مسکرات نهی گردیده است
- زنا حرام و شخص زانی از رحمت خدا بی نصیب است.[۲۲]
حالا میتوان به عمق کینه و نفرت و این دشمنی زشت و پلید و پلشت آخوندها با این جماعت و هم میهنان بهائی خودمان پی برد و عمق سوزش آنها را از این دستورات که نان آنها را اجر میکند ولی به مذاق مردم بسیار خوش می آید و با خرد خردمندان هماهنگی بیشتری دارد و برای متفکرین دارای شبهات کمتری هست را احساس کرد ...!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر